*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۳۵۷ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)


شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین (ع)


از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین


میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین


پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین


بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی ‌داند عروسی یا عزا دارد حسین


رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین


بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی ‌حرمتی ها کی روا دارد حسین


سروران ، ‌پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین


سر به تاج زین نهاده راه ‌پیمای عراق
می ‌نمید خود که عهدی با خدا دارد حسین


او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی‌ وفا دارد حسین


دشمنانش بی‌ امان و دوستانش بی ‌وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین


سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین


آب خود با دشمنان تشنه قسمت می ‌کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین


دشمنش هم آب می ‌بندد به روی اهل بیت 

داوری بین با چه قومی بی ‌حیا دارد حسین


بعد ازینش صحنه ‌ها و پرده ‌ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین


ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ‌ئی
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین


دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز 
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین


شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین


اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ‌ریا دارد حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد


لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد

گر خلق وا گذارد ، او وا نمی‌ گذارد


او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب ما را نمی‌ گذارد


هل من معین او را باید جواب دادن

شیعه امام خود را تنها نمی‌ گذارد


زهرا به دوستانش قول بهشت داده است

بر روی گفته ی خویش او پا نمی‌ گذارد


ما و فسرده حالی مولا نمی‌ پسندد

مسکین و دست خالی مولا نمی‌ گذارد


از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم

باید که سوخت ما را ؛ زهرا نمی‌ گذارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد


تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی زد

گر نمی شد حق حیدر غصب تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل پیغمبر نمی زد

دشمن بیرحم اگر بر بیت وحی آتش نمی زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه ها آذر نمی زد

محسن ششماهه گر مقتول پشت در نمیشد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی زد

فاطمه گر کشته راه امام خود نمی شد
زینب غمدیده هم بر چوب محمل سر نمی زد

فرق مولا گر نمی شد منشق از تیغ مخالف
تیغ، هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی زد

خار اگر در دیده مولا علی از کین نمی رفت
تیر کس بر دیده عباس آب آور نمی زد

دختر غمدیده ویران نشین، سیلی نمی خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خسته و بی یار در دل غمها


خسته و بی یار در دل غمها

در شب غربت بین آدمها


با لب تشنه با دلی پُر خون

در دل کوفه بی کس و تنها


کوفه نیا حسین جان ، اینجا همه بی غیرتن

آقا دروغ میگن که همه در انتظارتن


یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون


...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...

... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...


مسلمت اینجا گشته آواره

درد دل گویم با لب پاره


کوفه یک مرد بی حیا داره

دخترش را داد قول گوشواره


کوفه نیا حسین جان ، گره به معجرا بزن

اهل و عیالتو نیار کوفه نمیشه جای زن


آقا نیار زینبتو ، آقا نیار دخترتو

این کوفیان کشیده اند نقشه برای سر تو


...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...

... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را


به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را

زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به یاد حنجر خونی و کام خشک مولایم

لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را

که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به فرقم هر چه آتش بارد از گل دوست تر دارم

که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را

به موج تیغ دشمن دوست را پیدا چنان کردم

که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را

عُذار نیلی از سیلی کند تا هدیه بر زهرا

فرستادم به همراه سکینه دختر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید

که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را

صدای ناله ی زهرا به گوشم میرسد آری

که بالای سرم آورده مولا مادر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

الا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم

به چنگ گرگها بینی علی اکبر خود را

میا از کعبه ای مولای من در این منای خون

که بینی بر فراز دست ذبح اصغر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم


شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم

کاشکی برات آقاجون نامه نمی نوشتم

تو کوچه های این شهر دل سردرگمه آقا

برگرد قیمتت اینجا چند مَن گندمه آقا


قلبم در تاب و تبه ، پشتم خالی شد یه شبه ، نیا به کوفه

مثل بارون میبارم ، من دیگه امید ندارم ، آقا به کوفه

اینجا بد هوائی شده ، سهمم بی وفایی شده ، ببین اسیرم

آواره شدی میدونم ، من دیگه چجور میتونم ، آروم بگیرم

دستام رو به آسمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...


این کوفیای نامرد تیشه زدن به ریشه

برگرد میدونم اینجا حقت ادا نمیشه

گفتن ما باوفائیم اما دروغه آقا

بازار تیغ و نیزش خیلی شلوغه آقا


کوفه تکیه گاه نمیشه ، حالش رو به راه نمیشه ، آروم جونم

فکر و ذکرم من سر تو ، آقا واسه خواهر تو ، دل نگرونم

حرف از نیزه ها میزنن ، اینجا بی هوا میزنن ، برات بمیرم

غم بی اندازه شده ، حرف نعل تازه شده ، برات بمیرم

حرفم رو زمین میمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...


طعم عطش گرفتم این بود حواله ی تو

اما دل نگرونم واسه ی سه ساله ی تو

دردم دوا نداره رسم بی وفا کوفه

غوغا میشه میدونم بعد کربلا کوفه


رو دارالإماره منم ، رو میخ قناره تنم ، با لب تشنه

زخمی شد همه بدنم ، مثل تو جون میکَنم ، با لب تشنه

سرها رو به نِی میزنن ، حرف از بزم مِی میزنن ، اشکم روونه

شش ماهت گلوش میگیره ، از داغش رباب میمیره ، دلم چه خونه

خستم از دست زمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو نباشی دل من دیگه نمیکوبه


تو نباشی دل من دیگه نمیکوبه

همه زندگیم آشوبه

رفاقت با رفیقای تو خوبه

تو که باشی دلم دیگه آقا قرصه

ازم هیشکی نمیپرسه

چرا دلت داره این همه غصه

بذار رُک بهت بگم آقا غلط کردم

من در حق تو بد کردم

ولی بازم همش هوامو داری

الهی من فدات چقدر کرم داری

تو دل من حرم داری

میدونم تو بازم صدامو داری

مُهره به روی پیشونیم

وقف توئه جوونیم

ای کوه مهربونی حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

تقصیر خودته بد عادتم کردی

همش حمایتم کردی

من که بدم چرا هوامو داری

قصه ی قلبمو خودت روایت کن

آقا خودت قضاوت کن

نوای دل بی نوامو داری

الهی من فدات گریه شده کارم

خیلی بهت بدهکارم

با چه رویی بازم اومدم آقا

خودمم میدونم خیلی بدم آقا

نارو بهت زدم آقا

ببین دوباره بهت رو زدم آقا

چشمام بی وقفه میباره

دلم آروم نداره

من اومدم دوباره حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

به هر کی فکر کنی رو زدم و دیدم

حالا تازگی فهمیدم

کسی مثل حسین کرم نداره

تو دست رد نمیزنی به واللّهه

یه بی پناه و آواره

آرزویی به جز حرم نداره

چی میشد ما الآن کرب و بلات بودیم

میون زائرات بودیم

تو بین الحرمین صفا میکردیم

چی میشد یه غروب عصر عاشورا

با دَم آه و واویلا

عقده ی دلمونو وا میکردیم

عاشقی دل شکستم

امید قلب خستم

به انتظار نشستم حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

دوس دارم قسمتم فقط همین باشه

روزیمون اربعین باشه

برسم به حرم پای پیاده

تشنه لب بمیرم برا غمت آقا

ماه محرمت آقا

میدونم که خاطرخواهات زیاده

چی میشه من بشم فدائیِ راهت

بشم شهید درگاهت

بمیرم سرمو رو پات بذاری

چی بگم خودت از نیتّم آگاهی

بذار جلوی پام راهی

بشم فدای زائرات الهی

به عشق تو اسیرم

بگی بمیر میمیرم

براتمو میگیرم حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

بمیرم برای زخم رو پیشونیت

اون لب و دهن خونیت

بشم فدای رگهای بریده

مقتل و شمری که نشسته رو سینه

مادرت داره میبینه

مادری خسته با قد خمیده

شمشیرا رو به بالا

پایین میان رو سینش

حتی یه پیرمردی عصا میزد با کینش

غریب مادر حسین

عزیز حیدری یا حسین

فقط همینو بگم خدای دلبری یا حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

برا بدرقه از عزیز پیغمبر

آماده میکنن لشکر

تدارک میبینن نیزه و شمشیر

برای بدرقه سنگ جفا دارن

برامون کم نمیذارن

سرتو میبُرن بدون تقصیر

هر روز که میگذره کلافه تر میشم

که دارم باخبر میشم

اینا هر چی میگن دروغ محضه

اینا شهرو مثه میدون جنگ کردن

دامنو پر سنگ کردن

برو کوفه نیا حتی یه لحظه

یه عده چشم چرونِ بی حیا داره

کوفه فقط بلا داره

میترسم تن بچه هات بلرزه

میترسم دخترت رقیه بیتاب شِه

اینجا شیرخواره بیخواب شِه

نیا به امتحانش نمی اَرزه

سه شعبه میسازن واسه چی معلوم نیست

به خدا دلم آروم نیست

نبینم داغتو امیر مسلم

سرمو میبُرن فدا سرت آقا

فدای دخترت آقا

تو دست کوفیا اسیره مسلم

لب پاره ی من فدا لب خونیت

فدای زخم پیشونیت

سر منو که دست به دست نکردن

مثه مقتل تو ، تو روز عاشورا

جمعیت میکنه غوغا

به خدا مسلمت رو دوره کردن

اسب تازه نفس با نعلای تازه

رو بدن تو میتازه

استخونات داره از هم میپاشه

بدن خسته ی شهید عاشورا

صدا هلهله واویلا

تیری نیست به هدف نخورده باشه

ممنونم عمه جون همنفسم بودی

همه کار و کسم بودی

اما دلم دیگه بابایی میخواد

غمای دلمو به کی بگم عمه

بذار فدات بشم عمه

گوش زخمی من لالایی میخواد

شبا بغض میکنم میگم خدا جونم

آخه کجاست بابا جونم

ببینه که رقیه قد کشیده

تو سن کودکی یتیمی آسون نیست

دیگه تو دست و پام جون نیست

راه میرم عمه با قد خمیده

کسی که میکشید گوشواره از گوشم

مگه میشه فراموشم

همه جام کوفته و زخمیه بابا

ورم صورت و جسارت و سیلی

گل یاس تو شد نیلی

دیگه این اوج بی رحمیه بابا

شیب الخضیب حسین جان

خَدِالتریب حسین جان

آقام غریب حسین جان

سری که سربلند تو نینوا بوده

شهید کربلا بوده

روحی لک الفدا حسین مظلوم

سرت رو نیزه بود از همه بالاتر

کی دیده از تو آقاتر

روحی لک الفدا حسین مظلوم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قسم میدم آقا تورو کوفه نیا


قسم میدم آقا تورو کوفه نیا

ندارن اهل کوفه ای شرم و حیا

ببین تو التماسمو از تو چشام ، آقا نیا


پشیمونم نامه برات نوشتم آقا

پشیمونم دختراتو نیاری آقا

پشیمونم آقا میشی غریب و تنها


گره به کارم شده ، رمق نمونده برام

من از خدا مرگمو به راه زینب میخوام

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...


بساط نیزه سازیا شلوغه و

غروب شهر کوفه بی فروغه و

آقا نیا که قول و حرف آدماش دروغه و


تو این سینه دلشوره دارم واسه زینب

با چشم تر گریه میبارم واسه زینب

ببین آقا که بیقرارم واسه زینب


نصیب زینب میشه اسارت و هلهله

به دستای خواهرت میمونه جا سلسله

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...


خدا کنه سرم بیفته پای تو

دوتا پسر دارم اونم فدای تو

میترسم آخرش بگیره خواهرت عزای تو


نیا آقا نگرونم برا رقیه

نیا آقا جون و تنم فدا رقیه

نیا آقا که نبینه بلا رقیه


میخندن اینجا همه به گریه ی دخترت

تو قتلگاه عاقبت میاد صدا مادرت

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل غربت و غم


 

اهل غربت و غم

اهل غصه و آه

داره کاروانی میاد از راه

خیلی بی قرارو با یک حال جان کاه

داره کاروانی میاد از راه میاد از راه

 

حسین سردار و سالاره

ابا الفضلش علمداره

رقیه داره و قاسم

علیِ اکبری داره


رباب و طفل شیر خواره

چه قدر زینب دلش زاره

داره حس میکنه اینجا که از حالا عزاداره


رسیده کربلا زینب ولی از غصه جون میده

میگه داداش کجاست اینجا که داره بوی خون میده

امون ای دل امون ای دل

 

زینب با غم و آه

میگه با چشم تر

برگردیم حسینم شدم مضطر شدم مضطر


میگه ای برادر

ای دلدار خواهر

برگردیم حسینم شدم مضطر

 

توی قلبم شده غوغا بیا برگردیم از اینجا

ببین داره میاد بوی جدایی از تو این صحرا


میترسم که بشم تنها اسیر غصه و غم ها 

تو رو از دست بدم داداش

از این غم آه و واویلا

 

میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش

من این پایین تو اون بالا روی نی ها بری داداش

امون ای دل امون ای دل

 

بی تاب و پریشون

میترسم از اینجا

چی باید ببینم تو این صحرا تو این صحرا


میترسم بیوفتی

تنها دست اعدا

چی باید ببینم تو این صحرا


ببینم که بشه محشر

علی اکبر بشه پرپر

رباب دلشوره داره بد جوری واسه علی اصغر

ببینم با دل مضطر تو رو ای دلبر خواهر

ببینم سمت تو دارن میان با نیزه و خنجر


الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری

ته گودالی و تنها نه یار و نه علم داری


میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش

من این پایین تو اون بالا رو ی نی ها بری داداش


الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری

ته گودالی و تنها نه یار و نه علم داری

 

امون ای دل امون ای دل

امون ای دل امون ای دل




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صدای زنگ کاروان از دل صحرا میرسه

 

صدای زنگ کاروان از دل صحرا میرسه
دیگه داره به کربلا عزیز زهرا میرسه

 

قافله سالار حسین ، داره با خواهرش میاد
داره صدایِ گریه یِ علی اصغرش میاد
گوش بکنید داره دیگه صدای مادرش میاد

 

الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاس

بعد یه چند روز پسرم ، سرِ تو رویِ نیزه هاست

وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

از داغ روضه یِ حسین ، قامت آسمون خمید
سینه زنا گریه کنید ، حسین به کربلا رسید

 

اینجا همونجاییه که بدجوری تاریکه شبش
جایی که خون میریزه از ترک های رویِ لبش
سرش رو تشنه می بُرَن ، میره اسیری زینبش

 

یکی بگیره خارو از کفِ پاهایِ دخترش
اینجا زمین کربلاس ، دل شوره داره خواهرش
وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

کسی ندیده تو مسیر ، سایه ای از مخدرات
ولی وای از روز دهم ، بمیره مادرت برات

 

یکی بگه عمو بیاد ، داره رقیه دلهره
چشایِ دشمنا پیِ گوشواره ها و چادره
دیگه ربابم باید از پسرکش دل ببُره

 

قراره اینجا خواهرت آقا یه روزه پیر بشه
یه کاری کن تو قبل این که آقا خیلی دیر بشه

 

یکی بگیره خارو از کف پاهایِ دخترش
اینجا زمین کربلاست ، دل شوره داره خواهرش
الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاست
بعد یه چند روز پسرم ، سرت روی نیزه هاست
وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

 
 
 
 
 
 
 
 

دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده


باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده

ای کرب و بلا کاروونی خسته رسیده

صد دسته کبوتر طرف ماریه پَر زد

صد قافله دل همره این قافله اومد

 

نگرونی ، بی تابی و اضطراب

نگرونن اولاد ابوتراب

نگرون شیش ماهه شده رباب

 

یه خواهری میسوزه یواش یواش

یکی دوتا نیست غم ها و غصه هاش

نگرونه واسه حنجر داداش

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

این وادیِ غم داره عجب سوز و نوایی

از خاک زمینش میرسه بوی جدایی

عباسمونو از چی صدا کردی برادر

اینجا برا چی خیمه به پا کردی برادر

 

تو حق بده باشم بیقرار تو

بودم آخه یک عمری کنار تو

نشه یه وقت زینب سوگوار تو

 

بیا بریم حالم اینجا ناخوشه

حتی داداش فکرش من رو میکُشه

نشه یه وقت زینب بی حسین بشه

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

ترسم اینه اینجا به سرشک ما بخندن

ترسم اینه آخر روی ما آبو ببندن

 

از حالا چرا خیره شدی جانب گودال

از حالا چرا غصه برا معجر و خلخال

 

داره صدا آه مادرم میاد

بگو بهم چی اینجا سرم میاد

چی به روز زن های حرم میاد

 

غمو زدن انگاری به نامِمون

نگو لگد میشه احتراممون

میره بالا آتیش از خیاممون

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

 

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

برگرد اگه پای رقیه رو خسته نمی خوای


برگرد اگه دخترت طاقت سیلی نداره

برگرد اگه می خوای چشمای زهرا نباره


برگرد آخه رباب هزارتا آرزو داره

برگرد آخه بعیده اینجا بارون بباره


برگرد نذار بشکنه اینجا غرور عباس


برگرد آخه دل نگرونه حضرت زهرا

برگرد که نبینه رو نیزه سرت رو خواهر


برگرد اینا می کشنت ای غریب مادر


برگرد اگه می خوای جوونت زنده بمونه

برگرد اگه می خوای نبینی  که غرق خونه



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از آسمونا صدای حی علی العزا رسید

 

از آسمونا صدای حی علی العزا رسید
زمانه اشک و گریه بر شهید کربلا رسید


الهی امسال آقا جون بخره مارو مادرت
الهی بارون بباره نره اسیری خواهرت


الهی که خاری نره ، آقا به پای دختر
تو رو به این سیاهیا ، به الم و پرچمت


لطفی کن آقا برسون ، مرگمو تو محرمت
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)

 

دوباره فصل روضه شد ، جاریه اشکای خدا
روضه ی مشک پاره و روضه ی دستای جدا


فدای شش ماه ت حسین ، شور میزنه دلم براش
یه خورده بیشتر آقا جون ، مواظب رقیه باش
بشکنه دست ساربون ، کاشکی منو میزد به جاش


خیلی آقا سبک میشم گریه که می کنم برات
بذار بیام من اربعین ، پیاده تا کرب و بلات
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)

 

دوباره برگشتم آقا ، خیلی پشیمونم حسین
یاد همه حسین چیا ، این دم و می خونم حسین
ساقی دشت کربلا ، سید و سالار حرم
آقام ابالفضل علی ، میر و علمدار حرم
پشت و پناه خیمه ها ، مونس و غم خوار حرم


آقا یه وقت یادت نره ، منو زمانه مردم
بیای آقا منتظرم ، وقته به خاک سپردنم
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲

 
 

دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

میسوزه تموم تن من غریبم غریبم غریبم

 

 

میسوزه تموم تن من غریبم غریبم غریبم

دم آخری روضه خون غم شاه شِیب الخضیبم

 

منم یادگار غم و درد که از غصه لبریز آهم

دم آخری روضه خونم که من راوی قتلگاهم

 

دیدم خنجرو گذاشت روی حنجر حسین

نامرد از قفا برید لب تشنه سر حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

من هیچ موقع یادم نمیره توی کربلا قحط آبو

خودم توی خیمه شنیدم صدا ناله های ربابو

 

هنوز یادمه که لالایی میخوند با دل زار و مضطر

خودم بودم اونجا و دیدم زدن تیر به حلقوم اصغر

 

دیدم حنجرو برید دیدم حیرت حسین

دیدم خون اصغرو روی صورت حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

چهار ساله بودم که رفتم با عمه منم به اسارت

هنوز یادمه که به ما و به عمه کردن جسارت

 

هنوز یادمه خنده هاشون امون از یهودی شامی

هنوز یادمه مارو بردن تو بزم شراب حرامی

 

دیدم چوب خیزرون میزد به لب حسین

شنیدم من ناله ی یا ربّ یا ربّ حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسلم غریب کوفه ام

 

مسلم غریب کوفه ام تنهای تنها بی پناهم

  عشق حسین بن علی اینک شده جرم و گناهم

  از شوق دیدارت نِگر سوزد همی این پَر و بال

  تا آخرین قطره سر عهدم بمانم

ای هلال  داد از جدایی ، کوفه نیایی 

 

ای قافله سالارم اباعبدالله ، عشقم اباعبدالله 

دینم حسین سالار زینب 

 

ای کاش و بودم کربلا بر کودکانت یار و غمخوار  ...

واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ... 

 

ای حاجی کرب و بلا حَجَت قبول سرت سلامت 

طفلان خود را میسپارم دست تو مولا امانت 

گر آمدی کوفه سر نعشم بیا بکن نظاره 

یاد وداع آخرینم از سر دارالإماره 

همچون پروانه دورت میگردم 

 

میرسد پیک آهم اباعبدالله ، ماهم اباعبدالله 

شاهم حسین سالار زینب 

 

یا ربّ نگیر از خیمه ها گرمای دستان علمدار  ...

واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ..

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب

 

دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب
این حس در دل خفته باطل نیست ارباب

حس غریبی در دل من پا گرفته
طوفان زده آرامش دریا گرفته

در خواب دیدم آتش افتاده به جانم
بر نیزه هاشان می برند روح و روانم

من خواب دیدم که همه گرگان صحرا
افتاده اند بر جان تو‌ ای جان زهرا

می‌بینم اینجا شمر و خولی و سنان را
شمشیر و خود و نیزه و تیر و کمان را

من خواب دیدم همسرت قلبش کباب است
بر روی لب هایش صدای آب آب است

ترسم برای تشنگی کودکان است
از حنجر طفل تو از تیر و کمان است

می‌شد که برگردی مدینه کاش‌ ای کاش
حالا که خیمه میزنی نزدیک شطّ باش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با احتیاط لاله‌ی ما را پیاده کن

 

با احتیاط لاله‌ی ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله‌ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره‌ای‌
می‌ترسم آنکه گیر کند گوشواره‌ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزه گان محترمه در پناه تو

باحوریان رفته به زیر نقاب‌ها
یک لحظه روبرو نشدند آفتاب‌ها

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه‌ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند

توهستی و به روز حرم شب نمی‌رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی‌رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می‌کنم همه دلواپس هم اند

احساس می‌کنم که جوابم نمی‌دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی‌دهند

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگ‌ها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

اگر به روی نی سر ِمن نیز رو شود
تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا


می‌خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

…با احتیاط لاله‌ی ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله‌ی ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره‌ها
این گوش پاره‌ها سر گوشواره‌ها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلشوره‌ای افتاده در جانم برادر

 

دلشوره‌ای افتاده در جانم برادر
غمگینم و سر در گریبانم برادر

حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی است
مبهوت سِحر این بیابانم برادر

یک دشت مرد اجنبی دور و برماست
اینجا مزن خیمه، هراسانم برادر

در کاروانت دختران بی شماری است‌
می‌ترسم از آینده؛ حیرانم برادر

جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپس ِخار مغیلانم برادر

صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشکیده لب‌های غزل خوانم برادر

دست دخیل خار‌های ِدشت رفته
سمت ضریح پاک ِ دامانم برادر

بادی جسارت کرد و خلخالم تکان خورد
تشویش دارم؛ دل پریشانم برادر

آن نامه‌های بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در کوفه مهمانم برادر

با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد
مظلومه‌ی معروفِ دورانم برادر

از کودکی با درد چشمم خو گرفتم
در گریه کردن، پیر کنعانم برادر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همین که خیمه ی زینب بپا شد

 

همین که خیمه ی زینب بپا شد
غم و غصه تو قلب خیمه جاشد
عقیله چشماش از غم خیس آبه
توی سینه ش یه بغض کهنه وا شد


به غصه عادت کردیم
پر از غم و پر دردیم
حسین بیا برگردیم


داداش رسیده موسم جدایی
داره میاد به گوش من صدایی
دارم می بینمت رو نیزه هایی

 

مبادا سایه ت از سر کم شه اینجا
دلم دریایی از ماتم شه اینجا
مبادا خواهرت بعد از علمدار
اسیر دست نامحرم شه اینجا


حرم عزا می گیره
فراق تو تقدیره
رباب داره میمیره


اینجا یه دنیا درد و اضطرابه
اینجا برای ما قحطی آبه
زینب به فکر اصغر ربابه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

 

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی


فاصله است و بیقرارم که نیامدی کنارم
چه کنم صبا رساند به من از تو عطر و بویی


به لب شکسته ی من سخنی به جای مانده
تو میا عزیز زهرا به دیار ننگ جویی


به دیار بی وفایی چه کنم اگر بیایی
به خدا قسم نداری تو به کوفه جز عدویی


به دیار خصم حیدر تو سه ساله را نیاور
که ز سیلی مکرّر بشود کبود رویی


به میان کوچه آتش به سر غریب ریزند
شده شهر کوفه مشهور که ندارد آبرویی


تن من سر قَناره به تو می کند اشاره
که کنند پاره پاره ز تو حنجر و گلویی


تو مگو به دختر من که چه آمده سر من
به دلم یقین نشسته که رضایتش بجویی


به زلال آب سوگند به گل رباب سوگند
که شود حرام بر تو قطرات آبِ جویی


چو سرت ز تن جدا شد، به فراز نیزه ها شد
ز سرم به روی نیزه، بنما تو جستجویی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بنویسید مرا یار حسین

 

بنویسید مرا یار حسین
کشته و مرده ی دیدار حسین
اولین بی سر بازار حسین
مسلم کوفه ،علمدار حسین

او دلش خواست سفیرش باشم
من دلم خواست اسیرش باشم

تکه تکه بدنم گفت نیا
پاره ی پیرهنم گفت نیا
به سر میخ تنم گفت نیا
خاک و خون دهنم گفت نیا

کاروانت نشود سرگردان
به مدینه همه را برگردان

ترسم از گمشدن دخترهاست
ترسم از سوختن معجرهاست
ترسم از وا شدن زیور هاست
ترسم از غارت انگشترهاست

حرمله نقشه کشیده ست حسین
دو سه تا تیر خریده ست حسین

شرر ای کاش به جانت نزنند
نیزه ها سر به دهانت نزنند
کوفیان زخم زبانت نزنند
وای سیلی به زنانت نزنند

پیش زینب بدنت را نکشند
گرگ ها پیرهنت را نکشند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کوچه به کوچه میروم و میزنم به سر

 


کوچه به کوچه میروم و گریه میکنم
از شرم نام خواهرت ای خاک بر سرم
چون شمع آب میشوم و گریه میکنم
**
خانه به خانه گشته ام و باز دیده ام
هر سینه ای ز حیله و نیرنگ پر شده
پیداست از بلندی دارالعماره اش
هر بام جای گل فقط از سنگ پر شده
**
در کار گاه تیر سه شعبه ؛ به هم رسید
لبخند های حرمله با ناله های من
تیری گرفته بود به دستش که تا هنوز
می لرزد از بزرگی آن دست و پای من
**
اینجا هزار حرمله در انتظار توست
آقا برای آمدنت کم شتاب کن
رحمی به روز من نه به روی رقیه کن
فکری به حال من نه به حال رباب کن
**
رحمی نمیکنند عزیزم به هیچ کس
حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است
تو میرسی وعده سوغات مردمش
تنهابرای دخترشان گوشواره است
**
این جا میا ، که آخر سر چشم می زنند
این چشم ها به قامت آب آورت حسین
این دست ها که دیده ام از کینه می برد
انگشت را به خاطر انگشترت حسین
**
برگرد جان من که نبینی ز بام ها
آتش کشیده اند سرو دست و شانه را
تا از فراز نیزه نبینی که می زنند
بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را
**
میترسم از دمی که بیایند دختران
با گونه های زخمی و نیلوفری میا
این شهر بی حیاست ، به جان سکینه ات
میترسم از حرامی و بی معجری ، میا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این لب بام عجب حال و هوایی دارد

 

این لب بام عجب حال و هوایی دارد
تن بی سر به سرِ دار صفایی دارد

سنگ و خاکستر و اتش به سرم افکندند
تا بگویند که حب تو سزایی دارد

خولی و تیر سه شعبه  شده اند اماده
کوفه و شام عجب مهر و وفایی دارد

سرم از بام چو افتاد ندا داد حسین
سر سودا زده ام بین چه ندایی دارد

این شکسته سرو و این پاره ی لب این دندان
غیر افتادن سر سر جدایی دارد

زده دندان شکسته به لبم مهر سکوت
تا بدانند که خزران چه صدایی دارد

چو ببینم دم آخر رخ دلجوی تو را
دلخوشم شاه به این بنده عطایی  دارد

دو رکعت عشق بر این بام به عشق تو خوشست
تا بدانند که این بنده خدایی دارد

کعبه  ی عشق  خدا با تو بنا گشت حسین
قبله ی عشق عجب قبله نمایی دارد

کربلا بعد نبی از پس در شد آغاز
کوفی از کشتن اصغر  چه ابایی دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده

 

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده

میگن علمدار داره میاد خدا کنه برگرده

 

عمه ی سادات داره میاد خدا کنه برگرده

قبله ی حاجات داره میاد خدا کنه برگرده

 

خدا کنه که رقیه اش نباشه

خدا کنه کسی تشنه اش نباشه

 

خدا کنه که برگرده رباب

کاشکی باشه مشکا پر آب

 

حسین وای حسین وای

 

--------

 

صدای شمشیر داره میاد خدا کنه برگردن

بوی غل و زنجیر داره میاد خدا کنه برگردن

 

حرمله با تیر داره میاد خدا کنه برگردن

خولی با شمشیر داره میاد خدا کنه برگردن

 

خدا کنه با خودش زن نیاره

خدا کنه چند تا پیرهن بیاره

 

خدا کنه چند تا معجر بیارن

خدا کنه چادر بیشتر بیارن

 

حسین وای حسین وای

 

------

 

سنان بدمست داره میاد خدا کنه برگردن

با نیزه تو دست داره میاد خدا کنه برگردن

 

از همه بدتر داره میاد خدا کنه برگردن

شمر با خنجر داره میاد خدا کنه برگردن

 

خدا کنه آخرش جنگ نباشه

خدا کنه رو زمین سنگ نباشه

 

خدا کنه آسمون یاری کنه

خدا کنه که عمو کاری کنه

 

حسین وای حسین وای

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

 

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین

 

تا که هلال ماه عزایت حلول کرد

دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین

 

این سفره های روضه پر از رزق و برکت است

شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین

 

ممنونم از نگاه کریمانه ات که باز

ماندم، گدای بزم محبّان شدم حسین

 

با اینکه پر گناهم و شرمنده ام ولی

بخشیده ای که شامل احسان شدم حسین

 

از لحظه ای که اذن محرّم گرفته ام

بی تاب قصه ی لب عطشان شدم حسین

 

وقتی ز خون تو رگ اسلام تازه شد

قطعاً به خاطر تو مسلمان شدم حسین

 

دستم به کربلا شب اوّل نمی رسید

پس عازم بهشت خراسان شدم حسین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

 

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

 

گرکه در سینۀ خود شوق زیارت داری

رود این قافله تا کرببلا بسم الله

 

هرکه را میل سوی قبلۀ عشاق بود

می دهد عشق به آوای رسا بسم الله

 

ای که مشتاق گلستان حسینی شده ای

همره بوی گل و باد صبا بسم الله

 

کاروانی شده آماده ز عشاق حسین

گر کنون پای طلب هست تو را بسم الله

 

وعده دادیم که باهم سفر عشق رویم

عازم کوی حسینیم بیا بسم الله

 

علقمه منتظر ماست چرا بنشستی

سوی آن چشمۀ پُر شرم و حیا بسم الله

 

گرکه داری گهری مشتریش هست حسین

می خرد سوز دل و اشک تو را بسم الله

 

زیر آن قبه دعای تو اجابت دارد

تا که نگذشته تو را وقت دعا بسم الله

 

ای وفائی تو اگر خیر دو دنیا طلبی

چهره بگذار به خاک شهدا بسم الله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبای ماتم آمد آقا سرت سلامت

 

شبای ماتم آمد آقا سرت سلامت

بوی محرم آمد آقا سرت سلامت

 

آورده مادرم باز پیراهن عزا را

یعنی گه غم آمد آقا سرت سلامت

 

چشم انتظار اذنت ماندیم تا بسوزیم

گفتی که خواهم آمد آقا سرت سلامت

 

ماگریه سر گرفتیم باروضه خوانی تو

 بزمی فراهم آمد آقا سرت سلامت

 

بگذار دم بگیریم در این دهه بمیریم

 از عرش این دم آمد مهدی سرت سلامت

 

فاش که مادر تو باسوز یا بُنیًّ

با قامتی خم آمد آقا سرت سلامت

 

اصغر اگر بخوا بد دل شوره با رباب است

آن وعده کم کم آمد آقا سرت سلامت

 

شال عزا که بستی بال مرا شکستی

یعنی محرم آمد آقا سرت سلامت

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از آسمان منادی ماتم رسیده است

 

از آسمان منادی ماتم رسیده است

فَابکِ علی الحسین محرم رسیده است

 

از آسمان ببار که دلها گرفته است

خون گریه کن که قافله غم رسیده است

 

مشکی به تن کنید که احرام نوکری است

ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است 

 

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید

زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است

 

با گریه بر غم تو به معراج می­رویم  

این ارث مادری است دمادم رسیده است

 

نام تو ای مُبّدل السیئات بالحسنات

هرجا، به داد توبه آدم رسیده است

 

والفجرکربلای تو قبل از طلوع عشق

تا ابتدای سوره مریم رسیده است

 

ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این

تا بوسه گاه حضرت خاتم رسیده است

 

تا زنده ام بر غم تو گریه می کنم     

شکر خدا  به زخم تو مرحم رسیده است

 

حالا زمان یاری مظلوم کربلاست 

هل من معین، خطاب به ما هم رسیده است

 

 مانده است ایمَن از فتن آخرالزمان

هرکس که در حوالی پرچم رسیده است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امام رضا علیه السّلام - مـتـــــن روضــــه ، داستان ، مطلب

امام رضا علیه السّلام 

 


مـتـــــن روضــــه

دواع امام رضا ع و کیفیت شهادت حضرت

داستان

 کرامات :

صله‌ی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص

 


مطلب

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

می آید ای دل منزل به منزل

 

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده درگل

 

سالار زینب بابن الزهرا

آید یک خواهر با شش برادر

پشت سر قاسم پیش رو اکبر

ناموس زهرا در دل صحرا 

با برادرها می کند سفر

 

چشم مادرها اشک دخترها

آه خواهرها خود گواه است

کاروان گل با دو صد بلبل

عازم به سوی قتلگاه است

 

کسی ندیده ایها الناس

چنین شکوه و شور و احساس

امید باغبان وصد گل

پس از خدا به تیغ عباس

 

عجب عموی پرخروشی

چه می فروشی باده نوشی

ولی بدون او نماند

نه گوشواره ای نه گوشی

 

وای اگر هجران آید به میان

یا شود کمان یا بمیرم

وای از آن  ماتم

گر در این عالم

بین نامحرم جا بگیرم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین

 

منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین

 

یک نگه کربلا به بود از صد بهشت
جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین

 

دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین

 

تربت پاکش بود داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرب و بلای حسین

ملک سلیمان بود در نظرش بی بها
آن که گدایی کند پیش گدای حسین

 

هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین

 

چون به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه
بال ملایک بود، فرش عزای حسین

 

خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت
هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین

 

غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر
آن که «شکوهی!» شود، نوحه سرای حسین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

 

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

سلام بر لب عطشان و چشم گریانت

 

سلام برتن مجروح و حلق مذبوحت

سلام بر سر خونین و جسم عریانت

 

سلام بر جگر خون و داغ های دلت

سلام بر شرف و غیرت جوانانت

 

سلام بر دُرَ دندان و غنچه دهنت

سلام بر لب خونین و صوت قرآنت

 

سلام بر علی اصغر که وقت دادن جان

به خنده داد تسلا به قلب سوزانت

 

سلام بر لحظات وداع اکبر تو

که وقت رفتن او رفت از بدن جانت

 

سلام باد به اشک خجالت عباس

که شد زدیده روان بر گلوی عطشانت

 

سلام بر دل زینب که پیش دیده او

عدو زچار طرف کرد سنگبارانت

 

سلام باد به شیری که سایه بانت شد

برون کشید به دندان زسینه پیکانت

 

سرت بریده شد اماهنوز جاری بود

به چهره اشک روان از دو چشم گریانت

 

عجب نه گر کنی خصم خویش را سیراب

سجیَه ات کرم و عادت است احسانت

 

الا خدات ثنا خوان کرامتت نازم

که گشته میثم آلوده مرثیه خوانت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اولی سنگ بر سر و رو زد


اولی سنگ بر سر و رو زد

قبضه یِ دشنه را به ابرو زد

دومی نیزه ای به پهلو زد

پیرمردی عصا به بازو زد

 

چقَدَر دوره کرده اند تورا

چند صد قطعه کرده اند تورا

 

گرگها ریخته اند رویِ سرت

همه زوزه کشان به دور و برت

لخته خون میچکد ز بال و پرت

یکنفر هم نشسته بر کمرت

 

پشت و رویت نموده چندین بار

خنجرش کُند میبُرَد انگار

 

قامتِ من خمیده شد ای وای

یا غیاثت شنیده شد ای وای

پیکر ِ تو دریده شد ای وای

سرت از تن بریده شد ای وای

 

تا که یک نیزه بر دهانت خورد

مادرت دست را به پهلو بُرد

 

تا که صد تیر در تنت جا شد

باز از دور شمر پیدا شد

ارباً اربا دوباره معنا شد

بر سر ِ غارت تو دعوا شد

 

بُرد انگشتر ِ تورا خولی

زرهِ پیکر تورا خولی

تا به کوفه سر ِ تورا خولی

معجر ِ خواهر تورا خولی

 

تا به گودال دلبرم جان داد

همه یِ چشم ها به من افتاد

 

نیزه داران مقابلت هستند

پلک نیمه باز ِ تورا بستند

 

نامرتب شده ست اعضایت

خس خس افتاده در نفسهایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من


ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من 
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟ 

پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای 
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من 

بگذار تا زنم به گلوی بریده‌ات 
یک بوسه با نیابت مادر حسین من 

ای بر تنت سلام، جواب سلام ده 
از حنجر بریده به خواهر حسین من 

زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون 
زخم دلت هزار برابر، حسین من 

ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را 
او را نگیر این‌همه در بر حسین من 

برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو 
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من 

من آن مسافرم که ز خون گلوی تو 
کردم خضاب، جان برادر، حسین من 

گر بی‌تو می‌روم سفر شام، غم مخور 
همراه ماست شمر ستمگر حسین من 

«میثم» ز سوز سینه ی ما شعله می‌کشد 
دستش بگیر در صف محشر حسین من 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دو سه روز است نان و خرما را


دوسه روز است خانه دلگیر است

دوسه روز است مثل بارانیم

دو سه روز است همدم اشکیم

دو سه روز است روضه می خوانیم

 

دو سه روز است چاه و نخلستان

شده دلتنگ ربّــنای علی

شده رویای مسجد و محراب

گریه و سجده و دعای علی

   

دو سه روز است کوفه نشنیده

نغمه های خوش اذانت را

وقت افطار بر سر سفره

یاد کردیم لقمه نانت را

  

دو سه روز است نان و خرما را

حسنت می برد برای یتیم

می دهد سهم کودکان را بعد

می کند بغض مثل کوچه کریم

 

دو سه روز است قلب زینب را

داده آزار حرف بی پایه

شده اوضاع مدینه ای انگار

بازهم طعنه های همسایه

 

دو سه روز است دختر حیدر

خوابهای عجیب می بیند

گاه گودال و خنجر و حنجر

گاه شیب الخضیب می بیند

 

دو سه روز است کربلائیّم

چشم بر چشم یار می دوزم

مانده در بغچه یک کفن باقی

وَ به یاد نگار می سوزم

 

دو سه روز است سخت می خواهم

بزنم بوسه بر گلوی حسین

وای از دود و خون و خاکستر

پنجه ی گرگها و موی حسین

 

دو سه روز است درس قرآنم

سوره ی کهف نی نشین شده است

سینه ام مثل دامن و خیمه

یا در ِ خانه آتشین شده است

 

دو سه روز است مثل بابایم

می کنم گریه یاد لب تشنه

وای از لحظه ای که می بینم

بر روی حلق دلبرم دشنه

 

دو سه روز است بیشتر دارم

انتظار وصال دلدارم

با دعای فرج پس از روضه

به امید وصال می بارم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلی گم کرده ام می‌جویم اورا


گلی گم کرده ام می‌جویم اورا

به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا


گل من یک نشانی‌در بدن‌داشت

یکی پیراهن کهنه به تن داشت


اگر پیدا کنم زیبا گلم را

به آب دیدگان می‌شویم اورا


گل گم کرده ات خواهر منم من

سرور سینه ات خواهر منم من


نشانی را که گفتی جان خواهر

که دارد در بدن خواهر منم من


در آندم زینب غم دیده ی زار

روان اشک از دو چشمان گهربار


شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوی قتلگه با حال افکار


صدای آشنائی آمدش گوش

که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش


بسوی آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بدید و کرد افغان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را


گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را


گل من نی بود این و نه آنست

گل من مهدی صاحب زمان است


دلم اندر هوایش می‌زند پر

شرر افکنده بر جانم چو آذر


خوش آن روزی که با شم یاور او

بمانند گدایان بر در او


خوش آن روزی که من پروانه باشم

فدای آن گل یکدانه باشم


خوش آن روزی که من بر عهد دیرین

نثار او کنم این جان شیرین


الا ای گل کجایی جان فدایت

چه باشد گر که گردم خاک پایت


ز درد انتظارت جان به لب شد

تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد


بسی رفتند و مردند از فراقت

ندیدند در جهان آن روی ماهت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بعد تو بابا کار من تنها ناله و اشک و غمه

 

بعد تو بابا کار من تنها ناله و اشک و غمه

بی تو من تنهام ، میون غمهام ، رفتی پیش فاطمه

 

رفتی و اما خالیه آقا جای تو در بینِمون

هنوزم عطر بوی تو داره همه جای خونمون

 

چند روزی میشه نیستی بِینِمون

دارم جون میدم بی تو بابا جون

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

دو چشمام بارون ، قلب من پُر خون ، قدم از غم تا شده

ندارم باور هنوزم اینو زینب بی بابا شده

 

تو رفتی بابا دلخوشی دیگه نداره معنا برام

خیلی دلتنگم واسه روزایی که زدی من رو صدام

 

بعد از تو که رفت خنده از لبم

تنها گریه شد کار هر شبم

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

با یه آهی سرد ، با دلی پر درد ، روضه خوندی واسه من

گفتی یک روزی میبینی زینب جگر خون حسن

 

گفتی میبینی حسنو وقتی دلش از غم خون میشه

گفتی میبینی حتی تابوتش روزی تیربارون میشه

 

میبینی تو تشت لخته ی جگر

داره میزنه حسن بال و پر

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

میبینی رو تل ، کنار مقتل ، با دو چشمای ترت

با عصا با تیر ، نیزه و شمشیر ، میکُشن برادرت

 

میبینی روزی زیر دست و پا بدنی پامال میشه

میبینی زینب حسینو وقتی که دیگه بی حال میشه

 

تا که شمر میاد از مقتل بیرون

میشه قتلگه یک دریای خون

 

... واویلا حسین ، واویلا حسین ...

 

 



 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شب قدره آقا نگاه کن دلم رو


شب قدره آقا نگاه کن دلم رو

بیا قسمتم کن دوباره حرم رو


شب قدره آقا همین آرزومه

ببینم ضریحت بازم روبرومه


دلم کرده بازهم هوای نجف رو

بده اذن ایوون طلای نجف رو


نزار جای دیگه بزارم سرم رو

شب قدر دعا کن پدر مادرم رو


سر تو شکسته دلش خونه زینب

یشونه موهات پریشونه زینب


درسته به ابروت آقا خم نمیاد

چه جور زد که زخم سرت هم نمیاد


سری که با شمشیر تا ابرو شکسته

میفهمه چه جوری یه پهلو شکسته


تا زینب سرُ دید یاد مادر افتاد

یاد لحظه ای که رو مادر در افتاد


شب آخری جز نیایش نداری

بجز اهل بیتت سفارش نداری


چه قد گریه کردی چقد غصه خوردی

تا زینب رو دست ابوالفضل سپردی


با عباس که باشه اسارت نمیره

النگو و خلخال به غارت نمیره


با عباس که باشه تماشا نمیشه

دیگه روی دشمن بروش وا نمیشه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهای قدر آمد و آقا نیامدی


شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی


ما را امید وصل تو اینجا نشانده است
ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی


امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن
قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی


گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی
جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی


مانند طفل گم شده ای گریه می کنم
خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی


مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم
صاحب عزای مجلس مولا نیامدی


کنج خرابه کودکی آرام زیر لب
با گریه گفت شب شده بابا نیامدی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بدم ؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله !


بدم ؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله !

به اشک دیده ی حیدر ببخش یا الله !

.

تمام دار و ندارم محبت زهراست

مرا به سوره ی کوثر ببخش یا الله !

.

به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن

مرا به این دو برادر ببخش یا الله !

.

به درگه تو گناه مکرر آوردم

مرا به عفو مکرّر ببخش یا الله !

.

ببر به کرب‌ و بلا زائر حسینم کن

به آن ضریح مطهر ببخش یا الله !

.

به دست‌ های علمدار کربلا سوگند

به حرمت علی‌ اکبر ببخش یا الله !

.

به بانگ العطش نازدانه‌ های حسین

به خون حنجر اصغر ببخش یا الله !

.

به سیدالشهدا و به خون حنجر او

که شد بریده ز خنجر ببخش یا الله !

.

به لحظه‌ ای که سر نیزه گشت با زینب

سر حسین ، برابر ، ببخش یا الله !

.

به خون میثم تمّار ، جرم  ” میثم ” را

به روی او تو نیاور ؛ ببـخش یا الله!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دل اهل ولا را غم گرفته


دل اهل ولا را غم گرفته 
ز داغ مرتضی ماتم گرفته 

به بیت مرتضی غوغاست امشب
 به لبها آه و واویلا امشب


سرشک دیده زینب روان است 
که بابا رهسپر سوی جنان است 

دگر فارغ ز هر درد و محن بود
 سرش بر روی دامان حسن بود


حسین بر سر زنان سوزد از این غم
 بنالد از غم بابا دمادم 

بسوز ای دل که شد شام غریبان 
برفته از جهان یار یتیمان 

دگر از رنج و غم حیدر رها شد 
تمام دردهای او  دوا شد

به دست خاندانش آن یگانه
 چنان زهرا شده دفنش شبانه 

غریبانه شده تشییع حیدر 
حسین بود و حسن سبط پیمبر


 دگر راحت زغمها گشته امشب 
علی مهمان زهرا گشته امشب 

کنار همسر پهلو شکسته 
رسیده مرتضی فرق شکسته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جان علی رسیده است برلبش


-نوحه-

(دودمه)

جان علی رسیده است برلبش 
بهر شفا دعا کند زینبش
 گرفته بر غریب     ذکر امن یجیب 
   آجرک الله  بقیه الله(۲)

دعای حیدر شده است مستجاب 
طبیب بنموده علی را جواب 
حسین جان برلب است  به ناله زینب است   
آجرک الله بقیه الله

بهر پدر حسن در اضطراب است
 دختراوزینب در التهاب است
 بهرباب غریب.  گشته اندبی شکیب 
 آجرک الله   بقیه الله

بوسه زند بر روی هر نورعین 
گریه کند از غم داغ حسین 
شوی در کربلا          حسینم سرجدا 
آجرک الله بقیه الله

فرمود بر عباس نور عینش
 یاری نماید کربلا حسینش
 یار با وفایش.    دودستت فدایش 
آجرک الله بقیه الله

عباس و مجتبی به شور و شینند
همناله با زینب و حسینند 
کنار حیدرند        به یاد مادرند 
آجرک الله بقیه الله

امشب علی راحت ز غمها شود
 میرود و مهمان زهرا شود 
به دستان حسن.   مرتضی شد کفن 
آجرک الله بقیه الله

زینب زند از داغ او به سینه
 افتاده یاد مادر حزینه
تن آن یاسمن      نیمه شب شدکفن 
آجرک الله بقیه الله

با چه دلی او را ز خانه بردند 
چون فاطمه او را شبانه بردند 
ابوالفضل دلغمین   زینبش شدحزین 
آجرک الله  بقیه الله

از داغ حیدر سینه چاک چاک است
 چگونه این پیکر به زیر خاک است 
حسن دلخون شده.  حسین محزون شده     
آجرک الله  بقیه الله

شد قامت حسن ز غم خمیده 
رنگ از رخ حسین او پریده 
بلب دارند همه        ناله و زمزمه 
آجرک الله بقیه الله

کس چون حسن ظلم و ستم ندیده
 تنها خدا داندچها کشیده
 ناله پشت در.    خجالت پدر
آجرک الله بقیه الله


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای هستی پیغمبر


-نوحه-

ای هستی پیغمبر(ای جان و دل شیعه)۲
از لطف خداوندی (با مهر توام بیمه)۲
 ای تمام هستم           مولا علی جان 
برتو من دل بستم        مولا علی جان 
        یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان(۲)

دارم ز ازل حیدر(درسینه ولای تو )(۲)
بر درگه تو مولا (گردیده گدای تو)۲
 ای تمام هستم         مولا علی جان 
بر تو من دل بستم    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر.          مولا علی جان 

چون ختم رسل باشد (خوی تو خصال تو )۲
دارم به دلم آقا (مهر توولای تو )۲
ای تمام هستم        مولا علی جان
بر تو من دل بستم   مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان 


گرچه بدم ای مولا (در گلشن تو خارم )۲
از کودکیم آقا (من سائل دربارم)۲
ای تمام هستم          مولا علی جان
 بر تو من دل بستم    مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان

 از لطف الاهم من (از جمله محبانت )۲
بنشسته ام ای مولا (برسفره احسانت)۲
 ای تمام هستم        مولا علی جان 
بر تو من دل بستم   مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر        مولا علی جان

من آمده امشب با (روی سیهم مولا)۲
 غم از دل من بردار( بنمانگهم مولا)۲
ای تمام هستم          مولا علی جان
 بر تو من دل بستم    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر           مولا علی جان 

جنت بودو رضوان (صحن تو سرای تو)۲
 قبله گه هر عاشق( ایوان طلای تو)۲
 ای تمام هستم.     مولا علی جان
بر تو من دل بستم.   مولا علی جان 
یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان 


من ریزه خور خوان( شاه نجفم مولا)۲
 از لطف خدا مهرت( دارم به کفم مولا)۲
ای تمام هستم        مولا علی جان
 بر تو من دل بستم  مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر        مولا علی جان 

افتادی تو در بستر (از کینه دشمنها)۲
در جنت ورضوان است( گریان غمت زهرا)۲ 
فدایی امت.            مولا علی جان 
میروی درجنت       مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر       مولا علی جان

در بستر بیماری( جان تو بود بر لب )۲
گردیده پرستارت (با دیده تر زینب )۲
فدایی امت           مولا علی جان
 میروی در جنت    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان

 در خانه تو تنهایی( از بس که غریبی تو)۲
 زهر بر تو اثر کرده (بی صبر و شکیبی تو)۲ 
فدایی امت              مولا علی جان
می روی در جنت.   مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر       مولا علی جان 
 
بر دیدن زهرایت (رخت سفرت بستی)۲
 در دامن فرزندان (چشمان ترت بستی)(۲)
فدایی امت.          مولا علی جان
 میروی در جنت.    مولا علی جان 
 یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان 


غسل توبودمولا(بادست حسن امشب)۲
آن پیکر پاک تو(گردیده کفن امشب)۲
 فدایی امت            مولا علی جان 
میروی در جنت.     مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان

می زد به سر و سینه( با گریه حسین تو)۲ 
گرید زغمت زینب( با نور دو عین تو )۲
 فدایی امت          مولا علی جان
 میروی در جنت    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر      مولا علی جان 

حسین حسن و عباس(از داغ تو افسردند)۲
 با چه دلی یا مولا(از خانه تو رابردند)۲ 
فدایی امت             مولا علی جان
می روی در جنت     مولا علی جان 
یا حیدر یا حیدر        مولا علی جان 

دفن تو چنان زهرا(گردیده غریبانه)۲ 
در نیمه شب مولا(رفت پیکرت از خانه)۲
فدایی امت.           مولا علی جان
 میروی در جنت.    مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان

 راحت شدی از دنیا (در زیر لحدخفتی )۲
درد دل ناگفته (با فاطمه ات گفتی)۲
 فدایی امت          مولا علی جان 
میروی در جنت    مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر   مولا علی جان

گردیده زداغ تو( خون قلب محبانت )۲
سوزد همه دلها در (شام غریبانت )۲
  فدایی امت.       مولا علی جان 
میروی در جنت   مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر.    مولا علی جان  

مظلوم جهان کوفه (از داغ تو غوغا شد)۲
 خون قلب همه یاران( زین ماتم عظمی شد)۲
 فدایی امت.         مولا علی جان
می روی درجنت   مولا علی جان 
 یا حیدر یا حیدر    مولا علی جان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سوزد دل ما از غم فراقت


-نوحه-


سوزد دل ما از غم فراقت 
علی جان علی جان
 آتش گرفته جان ما ز داغت
 علی جان علی جان

 خون شد دل ما از غم و مصیبت 
علی جان علی جان
 گردیده بی پدر تمام امت
 علی جان علی جان

در کوفه نخل غم زده شکوفه 
علی جان علی جان
 بی تو علی غمخانه گشته کوفه
 علی جان علی جان

 ای که تویی یارو حبیب خاتم
 علی جان علی جان 
راحت شدی دیگر غریب عالم
 علی جان علی جان

ای اولین مظلوم آل عصمت 
علی جان علی جان
  مهمان زهرا گشته ای به جنت 
علی جان علی جان 

کوفه دگر بی تو صفا ندارد
 علی جان علی جان
 جز ناله واغربتا ندارد
 علی جان علی جان

 مسجد بدون تو دگر خموش است 
علی جان علی جان 
صوت اذانت یا علی به گوش است 
علی جان علی جان

امشب یتیمان جمله در عزایند 
علی جان علی جان 
از داغ تو در شور و در نوایند
 علی جان علی جان

 آن پیر نابینا زغم بسوزد
 علی جان علی جان
 در انتظار،دیده به در بدوزد
 علی جان علی جان

سوزد ز داغت غم رسیده زینب 
علی جان علی جان 
بی تو دگر جانش رسیده بر لب
 علی جان علی جان 

زینب بدون تو گرفته احیا 
علی جان علی جان 
گوید غریبم بی پدر خدا یا 
علی جان علی جان

ازداغ توکلثوم به شوروشین است
 علی جان علی جان 
ذکرت هماره بر لب حسین است
 علی جان علی جان 

بی تو حسن امشب عزا گرفته
 علی جان علی جان 
گوید حسین بابا شفا گرفته 
علی جان علی جان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرتضی راحت ز غمها می شود


مرتضی راحت ز غمها می شود 
دردهای او مداوا می شود
 بارخ گلگون وفرق غرقه خون
 در جنان مهمان زهرا می شود

جهانی بی سر و سامان شد امشب 
روان حیدر سوی جانان شد امشب 
بریزد اشک غم از دیده زینب 
حسن نالان حسین گریان شد امشب

تمام عالم هستی غمین است
 علی راهی سوی خلدبرین است
 محبانش همه در سوز و ماتم
 شب قتل امیرالمومنین است

چراغ مسجد کوفه خموش است 
تمام شهر کوفه در خروش است 
کنار خانه بی حیدر امشب
 صدای ناله طفلان به گوش است

نوای غم رسدهرلحظه بر گوش 
ز غم محراب کوفه شد سیه پوش 
به خانه پیکر حیدر به دست
 امام مجتبی گردد کفن پوش 

صفای کوفه امشب زین جهان رفت
  یتیمان را امام مهربان رفت 
علی مرتضی فرق شکسته 
از این دنیا سوی باغ جنان رفت

به هر جا ماتم عظمی به پا شد 
زداغ مرتضی ماتم سرا شد 
کنار زینب غم دیده امشب
 عزادارش حسین و مجتبی شد 

تمام کوچه ها را غم گرفته 
از این ماتم دل عالم گرفته 
کنار خواهران غم رسیده 
حسن گریان حسین ماتم گرفته

قسم بر چهره گلگون حیدر 
به فرق و صورت در خون حیدر 
به روی نیلی زهرای اطهر
 تمام دین بودمرهون حیدر

باز وقت ماتم آمددرجهان 
میرود حیدرسوی باغ جنان
 شیعه گوید با غم و سوز نهان 
تسلیت یا مهدی صاحب زمان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب همه عالم به شوروشین است


امشب همه عالم به شوروشین است
 واویلاواویلا
 روان به جنت شاه عالمین است 
واویلا واویلا

 دلها پر از رنج و محن شد امشب
 واویلا واویلا
 بیت علی، بیت الحزن شد امشب
 واویلا واویلا

زهر عدو کرده اثر به جانش 
واویلا واویلا 
سوزانده زهر تا مغز استخوانش 
واویلا واویلا

 این نکته سوزان تر ز هر کلام است 
واویلا واویلا 
گوید طبیب کار علی تمام است
 واویلا واویلا

گرچه بسوزد دل از این مصیبت 
واویلا واویلا 
مولای عالم کن دگر وصیت
 واویلا واویلا 

امشب یتیمان در سرای مولا 
واویلا واویلا 
آورده اند شیر از برای مولا
 واویلا واویلا 

امشب یتیمان جمله بیقرارند
 واویلا واویلا 
بعد از علی دیگر پدر ندارند
 واویلا واویلا

 شاه نجف چشم از جهان فرو بست
 واویلا واویلا 
از داغ او قلوب شیعه بشکست 
واویلا واویلا

شد مستجاب امشب دعای مولا 
واویلا واویلا 
رود به جنت همنشین زهرا 
واویلا واویلا 

زین غم خمیده قامت حسن شد
 واویلا واویلا
 با دست مجتبی علی کفن شد 
واویلا واویلا

جان حسین زین غم رسیده بر لب 
واویلا واویلا
 هم ناله شد با ناله های زینب
 واویلا واویلا 

امشب همه قرآن به سر گرفتند
 واویلا واویلا 
حسن حسین ذکر پدر گرفتند 
واویلا واویلا

آن کو به درد عالمی طبیب است
 واویلا واویلا 
تشییع پیکرش ز چه غریب است 
واویلا واویلا 

تشییع حیدر گشته مخفیانه 
واویلا واویلا 
دفنش شده چون فاطمه شبانه 
واویلا واویلا





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی بنده ای غرق گناهم


الهی بنده ای غرق گناهم
 به درگاهت خدایا روسیاهم

 در این ماه پر از فیض صیامت 
تو کردی بر من مسکین کرامت 

شدم شرمنده لطف و عطایت 
دلی پر درد آوردم برایت 

الهی تو شه ام جرمو گناه است 
زبار معصیت عمرم تباه است 

خدایا بنده ای گم کرده راهم 
نشانم ده تو راهم را ز چاهم 

تمام کوله بار من گنه شد 
ز فرط معصیت روزم سیه شد

اگرچه من بدم مهمانت هستم 
کنار سفره احسانت هستم

 خدایا با چه حالی آمدم من 
ولی با دست خالی آمدم من

 از این بار گناهان خسته ام من 
چوسائل بر درت بنشسته ام من 

خدایا بی پناهان را پناهی 
بر این آلوده هم بنما نگاهی 

زبارمعصیت خم گشته پشتم 
نگاهی کن تو بر این روی زشتم

نمک پرورده خوان تو هستم 
همیشه غرق احسان تو هستم

 اگرچه پا به سر جرم و خطایم 
خودت دانی محب مرتضایم

 علی و آل او را دوست دارم 
همین باشد مدال افتخارم

تو بودی ازازل پشت و پناهم
 قسم بر مرتضی بنما نگاهم 

قسم بر احمد و مولاو زهرا 
زجرم من بیا بگذر خدایا 

به دنیا بر رضای تو(رضایم) 
 زتو شرمنده در روز جزایم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی


کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه ، مرا نیست پناهی

نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم
نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی


در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشتِ دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

تو کریمی و  دو صد کوه به یک کاه ببخشی
من بیچاره چه سازم که ندارم پَرِ کاهی

سوز دوزخ به از این کز شرر عشق نسوزم
به بهشت ندهم گر بدهی شعله آهی

سوز ده تا که بسوزد زغمت سخت درونی
اشک ده تا که بگرید زغمت نامه سیاهی

چون بدوزخ زدهان شعله صفت سر بدر آرد
این زبانی که دل شب به تو گفته است الهی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من آمده با کوه گناهم


من آمده با کوه گناهم 
شرمنده ام وبه توپناهم
 یارب به حق حیدر کرار 
از مرحمتت نما نگاهم
            غرق گنهم ،الهی العفو 
              بنمانگهم، الهی العفو

شدجرم و معاصی کوله بارم
 جز تو به جهان کسی ندارم 
بر صورت غرق خون حیدر
 بنما نظری به شام تارم 
             غرق گنهم، الهی العفو 
            بنمانگهم، الهی العفو

کم گشته دگر توان و تابم 
شرمندگی از تو کرده آبم 
بنگر تو به اشک چشم وآهم
 ای خالق من بده جوابم
               غرق گنهم، الهی العفو 
                بنما نگهم الهی العفو

غرق گنه و بدم خدایا 
با نمره بدردم خدایا
 برسفره تو نشسته اما 
با دعوتت آمدم خدایا 
            غرق گنهم، الهی العفو 
           بنما نگهم، الهی العفو

من سائل این درم خدایا
 بشکسته نگر پرم خدایا
 بگذر ز گناه و جرمم امشب
 من عاشق حیدرم خدایا 
            غرق گنهم، الهی العفو 
             بنمانگهم، الهی العفو 

 در جود و کرم عجیبی یارب 
بر درد همه طبیبی یا رب 
بر بنده روسیاه خود هم
 تو یاوری و حبیبی یا رب 
              غرق گنهم، الهی العفو
              بنما نگهم ،الهی العفو 

من سائل دل شکسته هستم 
از غیر تو ای خدا گسستم 
با دست تهی و کوه عصیان 
 با یاد تو ای خدا نشستم
             غرق گنهم، الهی العفو
             بنما نگهم، الهی العفو
 
در جود و سخاتو بی نظیری
 هر روسیهی تو می پذیری 
با جرم و معاصی و گناهم
 من آمده دست من بگیری 
              غرق گنهم، الهی العفو 
              بنما نگهم، الهی العفو 

بر درگه تو بهاندارم 
حال ندبه و دعا ندارم
 با کوه گناه و جرم و عصیان
 یارب بجز این نواندارم
              غرق گنهم، الهی العفو
                بنمانگهم، الهی العفو

من شیعه حیدر و رسولم
 من سائل خانه بتولم 
با دست تهی و کوه عصیان 
 یارب به رقیه کن قبولم
             غرق گنهم، الهی العفو 
             بنما نگهم، الهی العفو 

یارب به علی، فرق شکسته 
حیدرکه به موج خون نشسته 
بگذر ز من ای کریم عالم 
بر فاطمه پهلو شکسته 
              غرق گنهم، الهی العفو 
               بنما نگهم، الهی العفو
 
گر بنده پست و بی بهایم
 من یاد شهید کربلایم 
یاد پیکر به خون نشسته 
یاد سراوبه نیزه هایم 
           غرق گنهم، الهی العفو 
          بنما نگهم، الهی العفو

یارب به حق علی اکبر
 یارب به گلوی چاک اصغر
 یا رب تو به آن سه ساله دختر
 از جرم و گناه من تو بگذر 
               غرق گنهم، الهی العفو 
              بنما نگهم ،الهی العفو



سبک 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شب قدر است و قدر آن بدانیم


شب قدر است و قدر آن بدانیم

نماز و جوشن و قرآن بخوانیم


به درگاه خدا غفران و توبه

به شرطی که سر پیمان بمانیم


برای پاکی نفس و سعادت

همیشه بهر خود شیطان برانیم


شب تقدیر و ثبت سرنوشت است

دعا بر مومن و انسان بخوانیم


برای صیقل روح و روان ها

به دل دریائی ازایمان رسانیم


برای اولین مظلوم عالم

بسی خون دل ازچشمان چکانیم


هزاران لعنت و نفرین بسیار

به قاتلهای مولامان رسانیم


دراین شب ها تومهدی (عج) را صدا کن

چو یوسف غایب است حیران چنانیم


دعای اول وآخر ظهور است

که بیش ازاین دراین هجران نمانیم


مسافر را بگو ایمان قوی دار

که تا وصلی به این دامان امانیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمری تباه کردم عمر گرانبهارا


عمری تباه کردم عمر گرانبهارا

دیدم ره درست و رفتم ره خطارا


دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد

دنبال غیر رفتم گم کردم آشنارا


درسینه آه دارم درد گناه دارم

جز توبه نیست درمان این درد بی دوارا


هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست

یارب ببخش مارا یارب ببخش مارا


گیرم زدر برانی در پشت در بمانم

غیراز در تو دارم یاسیدی کجارا


من برده ام همیشه کوه گناه بردوش

تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا


 از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم

یأس مرا گرفتی دادی به من رجارا


هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ

ای خاندان عصمت  من دامن شمارا


میثم تمام عالم آرند سر به سجده

هرکس گرفته خاکی تو خاک کربلا را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی


خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی

اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی


دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی

اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی


اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی


ای وای اگر برای افشای هر گناهم

گردند روز محشر هر عضو من گواهی


هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم

مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی


یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت

رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی


بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست

در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی


از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا

ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی


تن خسته پا شکسته درها تمام بسته

جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی


عمری گناه کردم دل را سیاه کردم

من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی


آلودگی دل را با اشگ تو به شویم

تا در دلم نماند آثاری از گناهی


با کثرت گناهم مپسند روسیاهم

کاورده ام علی را در عین روسیاهی


مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم

بی حب او نباشد طاعات جز تباهی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با قلب بشر مونس و دمساز حسین است


با قلب بشر مونس و دمساز حسین است

در خلوت دل ، محرم و هم راز حسین است


زهرا و علی ، هر دو چو دریای گوهر بار

خلقت ، صدف است و گهر راز حسین است


آن عاشق فرزانه و ، معشوق دو عالم

بر طاق فلک غلغله انداز حسین است


هر آیتی از جانب حق ، معجزه ای بود

آن آینه که هر دم کند اعجاز حسین است


راهی که بشر را به خداوند رساند

عشق است و در این فاصله پل ساز حسین است


در راه نگهداری قرآن محمد

سرباز فداکار سرافراز حسین است


شاهی که ز حر بن یزید ، از ره اکرام

بگذشت و نمود آن همه اعزاز حسین است


فطرس که پرش را شرر قهر خدا سوخت

باز آن که بدادش پر پرواز حسین است


ماهی که به هر کلبه ی تاریک بتابد

شاهی که به سائل نکند ناز حسین است


از مردم دنیا ، مطلب حاجت خود را

در خواست از او کن که سبب ساز حسین است


گر خلق تو را از خود جمله برانند

آن کس که پناهت بدهد باز حسین است


امید"حسان" جان جهان رحمت یزدان

باب کرمش بر همه کس باز حسین است



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را


به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را

شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را


نگه بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم

که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را


امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت

به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را


به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت

چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را


ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد

از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را


زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر

تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را


به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند

ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را


تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم

نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را


بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت

که گیرم در بغل نعش علّی اکبر خود را


یتیمان بر تو آوردند شیر و یاد من آمد

که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را


زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن

که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیابان نجف را غم گرفته


بیابان نجف را غم گرفته 
درآنجا فاطمه ماتم گرفته

کجابردند علی را مخفیانه 
غریبانه غریبانه شبانه

یتیمان نیمه شب بابا کجارفت 
ابرمرد جهان تنها کجارفت

دوباره داغ زینب گشته تازه 
که شب از خانه شدبیرون جنازه

چگونه تا قیامت دل بخندد
که زینب گرید وقاتل بخندد

بشررا رهنما حق را ولی کو 
بپرسید از حسن قبر علی کو

نه تنها دل هوای تربتت کرد
کفن خون گریه بهر غربتت کرد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طبیبا وا مکن زخم سرم را


طبیبا وا مکن زخم سرم را 
مسوزان قلب زینب دخترم را 

طبیبا کار از درمان گذشته 
که آتش آب کرده پیکرم را 

طبیبا نسخه ننویسی که باید 
اجل بر چیند امشب بسترم را 

ببند آنگونه فرقم را که در قبر 
نبیند فاطمه زخم سرم را 

در و دیوار مسجد بود شاهد 
که من گفتم اذان آخرم را 

من آن یارم که شستم در دل شب 
تن خونین تنها یاورم را 

درود زندگی را گفتم آنروز 
که زد در کوچه قنفذ همسرم را 

شکاف زخم و ضعف تن به من داد 
نوید وصل حی داورم را 

از آن سوزم که امشب گوید آن پیر 
کجا برده فلک نان آورم را 

به (میثم) داده ام سوزی که گوید 
سخن های دل غم پرورم را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام ما به علی ونماز آخر او


سلام ما به علی ونماز آخر او 
به حال راز ونیاز وبه دیده ی تر او 

سلام ما به علی وبه عدل وایمانش 
سلام ما به پیام وکلام ومنبر او 

سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد 
سلام ما به رخ غرقه خون اطهراو 

سلام ما به پریشانی حسین وحسن 
سلام ما به دل پر زآه دختر او 

سلام ما به نفس های نفس پیغمبر 
سلام ما به فروغ نگاه آخر او 

سلام ما به غمی کز مدینه دارد او 
سلام ما به ملاقات او وهمسر او 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب علی می بیند اشک دخترش را


امشب علی می بیند اشک دخترش را 
در کوفه می گوید اذان آخرش را 

مرغابیان خانه دامن را نگیرید 
خالی کنید ای عرشیان دور و برش را 

روی لبش انّا الیه راجعون است 
بر آسمان ها دوخته چشم ترش را 

با رفتن بابا خدا می داند و بس 
در خانه بی تابی قلب دخترش را 

ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز 
او قصد دارد که ببیند همسرش را 

دلتنگ مانده تا ببیند بار دیگر 
رنگ کبود صورت نیلوفرش را 

حالا علی را سوی خانه می برندش 
جبریل می گیرد کمی زیر پرش را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمّۀ من فهیمه و عالمه است


عمّۀ من فهیمه و عالمه است

عمّۀ من آینۀ فاطمه است


عمّۀ من نایبةُ الحیدر است

سیّدة النّسا پس از مادر است


عمّۀ من بحر معانی بود

عمّۀ من حسین ثانی بود


عمّۀ من بانوی بیت الولاست

عمّۀ من شیر زن کربلاست


عمّۀ من زینت امّ و اب است

عصمت حق دخت علی زینب است


عمّۀ من سفیر خون خداست

همدم هجده سر از تن جداست


عمّۀ من مادر صبر و رضاست

گاه تکلّم علی مرتضی است


عمّۀ من در دل گودال خون

کرد رخ از خون خدا لاله گون


گفت خدایا تو ز آل رسول

این گل پرپر شده را کن قبول


ناله او خون به دل سنگ کرد

روی خود از خون خدا رنگ کرد


اوست همه بود و نبود حسین

در دل خون یاس کبود حسین


عمّۀ من باغ گل دردهاست

شیر زنی اسیر نامرد هاست


عمّۀ من اوست که در قافله

نشسته آورده بجا نافله


عمّۀ من داغ روی داغ دید

خون عوض آب در این باغ دید


عمّۀ من بر بر سر بازارها

دیده ز اهل ستم آزارها


عمّۀ من زخم زبانها شنید

صوت حق از نوک سنان شنید


پیش روی محمل او صف زدند

دور گل پرپر او کف زدند


عمّۀ من کعبۀ حجّ دل است

مُحرم میقات چهل منزل است


صفای با صفای او کربلاست

مروه او کنار طشت طلاست


حیف که دشمن به جبین ننگ زد

بر بدن عمّۀ من سنگ زد


حیف که ناموس خدا را زدند

عمّۀ مظلومۀ ما را زدند


عمّۀ من اُسوۀ ایوّب بود

شاهد قرآن و لب و چوب بود


عمّۀ من گوهر یکدانه بود

حیف که در گوشۀ ویرانه بود


اشک به رخ ذکر به لب داشته

دفن سه ساله دل شب داشته


عمّۀ من گر چه ستم ها کشید

کوه غم و درد و الم ها کشید


نیست نهان از نظر هیچکس

شهادتش داغ حسین است و بس


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گواهی می دهد چشم تر من


گواهی می دهد چشم تر من

که گردون ریخت خون در ساغر من


سنین کودکی را طی نکرده

زدنیا رفت جدّ اطهر من


فلک با بودن داغ پیمبر

بدل بنهاد داغ دیگر من


زپا افتاد زیر تازیانه

در ایّام جوانی مادر من


به طفلی شد نصیبم خانه داری

به جای مادر غم پرور من


پس از چندی پدر را دادم از دست

کز این غم سوخت جان در پیکر من


چو دید خون زحلق مجتبی ریخت

دو دریا شد زخون، چشم تر من


فلک دیدم به یک روز از دم تیغ

به خون غلطید، هجده یاور من


همه بار سفر بستند و رفتند

دریغا اکبر من اصغر من


الا ای طایران، با هم بنالید

به یاد لاله های پرپر من


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دوّم


زخوناب جگر ساغر گرفتم

گلاب خون زچشم تر گرفتم


سراغ لالۀ خونین خود را

زتیر و نیزه و خنجر گرفتم


دو دریا خون فشاندم از دو دیده

گُلم را همچو جان در بر گرفتم


هزاران بوسه در آن قلزم خون

ززخم نیزه و خنجر گرفتم


سلام از عمق جان گفتم به جانان

جواب از پیکر بی سر گرفتم


به ره زخم تنش کردم نظاره

نشان از بوسۀ مادر گرفتم


زخون یار، شستم گیسوی خویش

خضاب از لالۀ پرپر گرفتم


در آن گودال خون، شکرانه گفتم

مدال صبر، از داور گرفتم


برات گریه را بر شیعه تا حشر

زلبخند علی اصغر گرفتم


علمداریِ میدان سخن را

هم از زهرا هم از حیدر گرفتم


من آن مرغ بهشت سبز وحیم

که سر، از غصه زیر پر گرفتم


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند سوّم


گلم را، خار صحرا پیرهن بود

غبار و خاک و خون او را کفن بود


سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت

گلوی پاره با من همسخن داشت


خودم دیدم که جسم باغبانم

سراپا باغ گل، از زخم تن بود


خودم دیدم که از بالای نیزه

چهل منزل نگاه او به من بود


خودم دیدم که بال بلبلان سوخت

خودم دیدم، گلم نقش چمن بود


خودم دیدم به صحرا یوسفم را

که جسمش پاره تر از پیرهن بود


خودم دیدم نشان سُمّ اسبان

عیان بر روی آن خونین بدن بود


خودم دیدم به گلزار شهادت

که بلبل نوحه خوان بر یاسمن بود


خودم دیدم عزادار حسینم

محمّد (ص) فاطمه، زهرا، حسن بود


دریغا ای دریغا ای دریغا

سلیمان رفت و یارم اهرمن بود


خوش آن روزی که در باغ مدینه

گل و بلبل به رویم خنده زن بود


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند چهارم


بیابان باغ و مقتل آشیانه

حسینم واحسینایم ترانه


الهی چون نسوزم کز درونم

زند جای سخن آتش زبانه


که دیده بلبل از تنها گل خود

جدا گردد به ضرب تازیانه


که گفته لالۀ من بی نشان است

به هر برگش بود صدها نشانه


خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت

بر آن موئی که زهرا کرد شانه


خودم دیدم بر اندام گلم ریخت

زچشم فاطمه اشک شبانه


خودم دیدم که از نخل ولایت

به جای لاله، خون می زد جوانه


خودم دیدم زرگ های بریده

صدا می زد مرا در آن میانه


خودم دیدم که در مقتل کشیدند

به سیلی، ناز طفل نازدانه


من آن مرغ بهشت سبز وحیم

که گشتم طایری بی آشیانه


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند پنجم


جدائی سخت تر از ترک جان بود

فراق یار، مرگ بی امان بود


دلم چون جسم یارم، پاره پاره

دو چشمم چون گلویش خون فشان بود


عنان دل به پای یار بسته

عنان ناقه دست ساربان بود


دگر با غم، نه گل نه باغبان داشت

خزان بود و خزان بود و خزان بود


کنار جسم هجده محرم خویش

مرا جا در صف نامحرمان بود


خدا داند به چشم خویش دیدم

که اشک ناقه ها بر من روان بود


تنم با کاروان می رفت امّا

روانم پیش آن سرو روان بود


به آهنگ جرسمار ا به هر گام

حسینا واحسینا بر زبان بود


زبانگ واحسینا شد یقینم

که زهرا در میان کاروان بود


رها کردم به صحرا ماه خود را

که تنها آفتابش سایبان بود


دریغا ای دریغا ای دریغا

که با غم را نه گل نه باغبان بود


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند ششم


دلم خون گشت از دیدار کوفه

که روزم شد چو شام تار کوفه


زدشت کربلا با دست بسته

مرا بردند در بازار کوفه


بلای کربلای دیگری بود

به مادر هر قدم آزار کوفه


شکستم درهم و پایم نلغزید

به مأموریّت دشوار کوفه


سر بشکسته گوید ما در این شهر

چه ها دیدیم از اشرار کوفه


ستم، زخم زبان، دشنام، کف بود

به آل فاطمه رفتار کوفه


نه با ما با علی و با حسن بود

دو روئی، بی وفائی کار کوفه


عزیز کوفه بودم چون علی بود

امام و رهبر بیدار کوفه


گل باغ بهشت وحی بودم

به شهر کوفه گشتم خار کوفه


زاشک دیده و خون سر من

کویر کوفه شد گلزار کوفه


زسوز سینۀ من طرفه بیتی

نوشته بر در و دیوار کوفه


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند هفتم


الا جانم تو را قربان برادر

بخوان قرآن بخوان قرآن برادر


شرار سینۀ سوزان ما را

به قرآن خواندنت بنشان برادر


به گیسوی تو دیدم روز روشن

شب وصل و شب هجران برادر


چرا با سنگ، فرقت را شکستند

مگر تو نیستی مهمان برادر؟


تو را بین دو نهر آب کشتند

دریغا با لب عطشان برادر


تمام کوفه خندیدند، دیدند

مرا چون در غمت گریان برادر


تو رفتی بی تو ذکر من همین بود

برادر جان برادر جان برادر


از آن بر چوب محمل سر شکستم

که بودم با تو هم پیمان برادر


تو که صد بار از من دل ربودی

بیا یکباره جان بستان برادر


تو را دشمن برد دارالاماره

مرا در گوشۀ زندان برادر


دگر بعد از تو زینب دل نبندد

به باغ و لالۀ و بستان برادر


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند هشتم


تو خورشید زمین و آسمانی

که هم در موج خون هم بر سنانی


دلم را با نگاهت می ربائی

سرم را با سر خود سایبانی


تو با روی به خون پوشیدۀ خود

چراغ رهنمای کاروانی


فدای غیرتت گردم برادر

که با سر ناقه ام را ساربانی


تو نوک نیزه قاری، من مفسّر

بخوان قرآن که با من همزبانی


چه در مقتل چه در مطبخ چه بر نی

مرا شمع دلی، خورشید جانی


چرا صورت به خاکستر نهادی

تو در این کوفه آخر میهمانی


رخت پیدا و پنهان گشته در خون

که بر نی هم عیانی هم نهانی


جهان بر تو جفا کرد و ندانست

که تو در جسم خود جان جهانی


بیا بر لاله های خود بنالیم

که من چون بلبل و تو باغبانی


سزد این بیت را بر نوک نیزه

زسوز سینۀ زینب بخوانی


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند نهم


مرا تا شامیان دیدند در شام

به اشکم فاش خندیدند در شام


تمام شهر را بستند آئین

بساط سرخوشی چیدند در شام


به فرقم سنگ ها از چار جانب

به جای لاله باریدند در شام


به جای تسلیت برگرد سرها

زنان شام، رقصیدند در شام


به گردم هجده خورشیدخونین

فراز نی درخشیدند در شام


خدا داند که زند های یهودی

به فرقم خاک پاشیدند در شام


تمام طایران گلشن وحی

به سان جوجه لرزیدند در شام


زن و مرد و بزرگ و کوچک آن روز

لباس عید پوشیدند در شام


کف و دشنام و چنگ و تار و دف بود

که بهر ما پسندیدند در شام


دل شب بر دل من گریه کردند

یتیمانی که خوابیدند در شام


بود بیتی زسوز سینۀ من

که حتی خلق بشنیدند در شام


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دهم


به محمل ماه تابان را که دیده؟

به نی مهر درخشان را که دیده؟


میان خندۀ اهل جهنّم

به دامن اشک رضوان را که دیده؟


درون طشت، ذکر حق که گفته

به زیر چوب، قرآن را که دیده؟


به پای صوت روح افزای قرآن

نشاط می گساران را که دیده؟


کنار سفرۀ رنگین قاتل

سر خونین مهمان را که دیده؟


زبانم لال بین می گساران

ولیّ حّی سبحان را که دیده؟


دهن خشک و لب از خون جبین تر

شکسته دُرج دندان را که دیده؟


به لبخند عدو گرد سر دوست

نگاه چشم گریان را که دیده؟


دل شب گوشۀ ویرانۀ شام

وصال روح و ریحان را که دیده؟


به غیر از من که از غم پیر گشتم

به دل، داغ جوانان را که دیده؟


به جای لاله چون من بلبلی زار

پر از خون، باغ و بستان را که دیده؟


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند یازدهم


اگر چه داغ روی داغ دیدم

اگر چه طعنه از دشمن شنیدم


اگر چه سفید از غصّه مویم

اگر چه چون هلال از غم خمیدم


اگر چه سر زدم بر چوب محمل

اگر چه ناله از دل برکشیدم


اگر چه با نگاهی اشک آلود

دل از هجده عزیز خود بریدم


اگر چه پا به پای چند صیاد

به دنبال غزالان می دویدم


اگر چه از گلوی پاره پاره

به مقتل خم شدم گلبوسه چیدم


اگر چه دور از چشم حسینم

به روی خاک زندان آرمیدم


خدا داند چو در راه خدا بود

به چشمم غیر زیبائی ندیدم


من از روزی که چشم خود گشودم

بلای دوست را بر جان خریدم


دلم خوش بود در باغ ولایت

به هجده لالۀ سرخ و سفیدم


بریز ای اشک چون باران به دامن

بسوز ای دل به گل های امیدم


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دوازدهم


دریغ از لاله های پرپر من

زهفتادو دو خونین اختر من


دریغ از آن عزیزانی که خفتند

به خون در پیش چشمان تر من


خودم دیدم سر پاک حسینم

جدا شد پیش چشم مادر من


خودم دیدم که در خون دست وپا زد

به روی دست بابا اصغر من


خودم دیدم یکی پیرهن، شد

زتیر و نیزه، جسم اکبر من


خودم دیدم که پامال خزان شد

گل من یاس من نیلوفر من


خودم دیدم که هجده سر جچو خورشید

همه گشتند برگرد سر من


خودم دیدم که سرها گریه کردند

بر احوال دل غم پرور من


خودم دیدم که افتاد از سر نی

سر محبوب از جان بهتر من


به آن بلبل که در شام خرابه

دل شب پر زد و رفت از بر من


بخوان این بیت را (میثم) هماره

زسوز سینۀ پر آذر من


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم


شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند
ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم
به تمنای حضورت همگی نوحه گریم


ما شنیدیم تو را بزم جسارت بردند
بی سبب نیست اگر غمزده و خون جگریم

زچه رو در وسط کوچه کشاندند تو را
بر سر سفره ی اغیار نشاندند تو را


همه در باده خوری و تو معذب بودی
ز غم و غصه و اندوه لبالب بودی

با جسارت به شما نیز تعارف کردند
با جسارت به شمایی که محجب بودی

بد دهان ها به مقام تو اهانت کردند
عوضش ای ولی الله مودب بودی

بیشتر از همه کس جام بلایت دادند
حجت الله در آن بزم مقرب بودی


بی سبب نیست نوشتند به سینه زده ای
یاد رأس و طبق و گریه ی زینب بودی

یاد روزی که سگی طعنه به خوبان می زد
خیزران را به دهان و لب و دندان می زد

شکرلله که جمال حسنی داشته ای
شکرلله که مجال سخنی داشته ای

شکرلله دم آخر پسرانت بودند
وقت جان دادن خود سربه تنی داشته ای

شکرلله که تن پاک تو پامال نشد
شکرلله که عزیزم کفنی داشته ای

شکرلله که لباس تن تو باقی ماند
شکرلله که شما پیرهنی داشته ای

گرچه دور از وطن افتاده و تنها بودی
شکرلله که عقیق یمنی داشته ای

شکر لله که همه هست تو تاراج نشد
خواهرت بر دو سه تا مقنعه محتاج نشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم


سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم

از دلِ سوخته گان شمعِ شبستان داریم

 

به هوای تو بمیریم اگر صدها بار

باز هم در هوسِ دادنِ جان، جان داریم

 

ای جگر گوشۀ دلبندِ مُعینَ الضُعَفا

دولتِ عشقِ تو از شاهِ خراسان داریم

 

با توسل به تو مشمولِ عنایت شده ایم

ما به دستِ کلماتِ تو هدایت شده ایم

 

این تو هستی که همیشه همه جا با مائی

مشهد و سامره و کرب و بلا با مائی

 

 

بارها بر جگرت داغِ مصیبت زده اند

سوره­ی نور، چگونه به تو تهمت زده اند؟

 

وای بر من که شما را به عتاب آوردند

محضرِ آیۀ تطهیر ، شراب آوردند

 

وای بر من که به این حالِ خراب افتادم

یادِ زینب وسطِ بزمِ شراب افتادم

 

خیزران در کفِ یک مست فقط می چرخید

آن لبِ خشک به یک ضربه ز هم می پاشید

 

چوب نزدیک شد و قسمتِ زینب شد آه

گفت؛ لاحَولَ و لاقوّةَ اِلاّ بِا ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم


یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم

شعله با ناله برآید همه دم از جگرم


جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکّل به سرم


می دوانید پیاده به پی خویش مرا

گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم


آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب

گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم


خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب

شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم


زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی

ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم


با که این ظلم بگویم که به زندان بلا

قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم


هر زمان هست در این دار فنا مظلومی

حق گواه است که من از همه مظلوم ترم


فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز

هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی


بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی
ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی
واویلا آه و واویلا...


به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را
همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا
واویلا آه و واویلا...

 

چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر
که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر
واویلا آه و واویلا...

 

ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم
چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم
واویلا آه و واویلا...

 

ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده
عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده
واویلا آه و واویلا...

 

ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا
دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا
واویلا آه و واویلا...

 

میان مقتل عشقش ، حزین و خونی و عریان
حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان
واویلا آه و واویلا...

 

ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر
حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر
واویلا آه و واویلا...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگینامه و سیره حضرت زهرا (سلام الله علیها)

داستان ولادت و تاریخ تولد فاطمه (س)

القاب و کنیه های حضرت زهرا (س)

ارتباط و علاقه حضرت زهرا(سلام الله علیها) با پدر در دوران زندگی

 ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یار غریب تو منم یا علی


یار غریب تو منم یا علی 
وقف تو شد جان و تنم یا علی 

حیف که از بهر دفاعت دگر 
جان نبود در بدنم یا علی 

با همه دردم عوض آه آه 
نام تو گشته سخنم یا علی 

غربت تو فاطمه  را می کشد 
ای تو غریب وطنم یا علی 

تا که غریبانه روم زیر خاک 
در دل شب کن کفنم یا علی 

با همه دردم ز خدا خواستم 
پیش تو پرپر نزنم یا علی 

من به تو می گریم و تو گریه کن 
بهر حسین و حسنم یا علی 

بازوی خیبر شکنت بسته شد 
دست تو امروز منم یا علی 

بس که غریبم به تن خسته ام 
گریه کند پیرهنم یا علی 

"میثم" دلسوخته در انجمن 
سوخته با سوختنم یا علی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل جحیم، شعله بـه باغ جنان زدند


اهل جحیم، شعله بـه باغ جنان زدند

با این شرر شراره به هفت آسمان زدند

 

با ضـرب تازیانـه و ضـرب غلاف تیغ

بر جسم پاک فاطمه تا پای جان زدند


با کینـۀ غدیــر بــه نامـوس کبریـا،

تا داشتند اهـل سقیفـه تـوان، زدند

 

بر صورتی کـه مصحف پروردگار بود 

سیلی به پیش چشم امام زمان زدند

 

این غم کجا بـرم که سر منبر رسول 

بنشسته و به فاطمه زخم زبان زدند؟

 



 اذن دخــول اگــر نگــرفتند در ورود

دیگـر چــرا لگـد بـه در آستـان زدند؟

 

آن ضربه‌ای که خورد به بازوی فاطمه 

تـا روز حشـر بـر جگـر شیعیـان زدند

 

«میثم!» همان لگد که به پهلوی او رسید

بر پهلـوی رسـول خدا بی‌گمـان زدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو


رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو
چه زود مستجاب شد فاطمه جان دعای تو


تو تا حیات داشتی بهر علی گریستی 
علی به طول عمر خود گریه کند برای تو 


دست خزان رسید و زد لطمه به برگ یاس من
کاش کبود می‌شدی صورت من به جای تو 


بعد شهادت تو چون وارد خانه می‌شوم 
می‌نگرم به هر طرف می‌شنوم صدای تو 


بود من و نبود من، رکن همه وجود من
با چه گناه پشت در شکست دنده‌های تو


روز ز پا نشسته‌ای روز دو دیده بسته‌ای 
شب ز چه رفت زیر گل روی خدانمای تو 


تویی که با نثار جان گشود بین دشمنان
بازوی بستۀ مرا دست گره‌گشای تو


هم ‌زره علی شدی هم‌ سپر علی شدی
فدایی ره علی، علی شود فدای تو


تو زیر تازیانه‌ها دویده در قفای من
چهار طفل نازنین دویده در قفای تو


قسم به اشک ماتمت قبول کن که میثمت
ریخته با شرار جان پارۀ دل به پای تو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود


غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود 


دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته 
آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود


گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل 
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود


دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود 


مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته 
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود


فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود


کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود


مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود

دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود


غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در 
کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود


فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه 
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته


بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته 
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته 


بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن 
تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته 


ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش 
تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته 


همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار 
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته 


حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم 
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته 


بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب 
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته 


روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او 
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب


تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب  
تواز طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب  


به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا 
عزیزم هرچه باشد توعلی رادختری زینب  


مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من 
تو ازامشب براو هم مادری هم خواهری زینب  


ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر 
تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب  


من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما 
تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب  


مدینه سنگر فریاد من گردید و می بینم 
تو در دروازة کوفه مرا همسنگری زینب  


حسینم روز عاشورا شود تنها و می دانم 
تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب  


اگر من خطبه خواندم چون رسول الله می بینم 
تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب  


مرا دخت نبوت پرور ار گفتند در عالم 
تو در کرب و بلا دخت ولایت پروری زینب  


اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل ها 
تو "میثم" را به هنگام سرودن رهبری زینب 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی


دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی 
این موسم جوانی، این قامت کمانی! 


گردون به خون نشیند، چشم کسی نبیند 
ابر سیاه سیلی، بر حُسن آسمانی 


وقتی که باغ می سوخت، بلبل به گریه می گفت: 
آتش زدن ندارد، باغی که شد خزانی 


ما داغدیده بودیم، امت به جای لاله 
هیزم به خانة ما، آورد ارمغانی 


جای غلاف شمشیر، بر روی بازویم ماند 
بر من مدال دادند، در عین جان فشانی 


بابا ببین پس از تو، با دخترت چه کردند 
خوب از امانت تو، کردند قدر دانی 


رسم وفا چنین بود؟ اجر رسالت این بود؟ 
تنها امانتت را کشتند در جوانی 


برخیز یا محمد اعلام کن به امت 
سیلی زدن به یک زن، این نیست قهرمانی 


شب تا سحر نخفتم، امروز اگر نگفتم 
در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی 


سوز درون "میثم" هرگز مباد خاموش 
زیرا که داغ زهرا  داغی است جاودانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من پسر خون خدا مهدی ام


من پسر خون خدا مهدی ام 
طالب خون شهدا مهدی ام 

مادر من مادر خون خداست 
مادر من ائمه را مقتداست 

مادر من امّ ابیها بود 
مادر من حضرت زهرا بود 

مادر من بهشت احمد بود 
روح دو پهلوی محمد بود 

مادر من سیدة الانبیاست 
دائرة المعارف کبریاست 

مادر من اسوه صبر و رضاست 
آینه پیمبر و مرتضاست 

عصمت حق، همسر حبل المتین 
امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین 

مادر من روح نماز شب است 
حاصلی از تربیتش زینب است 

مادر من حسین می پرورد 
دامن پاک او حسن آورد 

مادر من دست یدالله بود 
دست مگو هستِ یدالله بود 

مادر من بود و نبود علی ست 
مادر من یاس کبود علی ست 

مادر من فدایی حیدر است 
شاهد او ناله پشت در است 

مادر من کیست امید علی ست 
مادر اولین شهید علی ست 

مادر من چو مرغ بی بال شد 
مثل کتاب وحی، پامال شد 

حیف از آن نخل که بی برگ شد 
اول زندگی جوانمرگ شد 

حیف که ناموس خدا را زدند 
مادر مظلومه ما را زدند 

حیف از آن سینه که در خون نشست 
حیف از آن دست که دشمن شکست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خدایی خداوند در این صحنة ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود (بحر طویل)


** به خدایی خداوند در این صحنة ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود

 به پیمبر قسم از فاطمه بایست بگیریم همه درس ولایت،


 به علی دوستی فاطمه سوگند بخوانید به تاریخ و ببینید که با پهلوی بشکسته و بازوی ورم کرده و با سقط جنینش ز فشار در و دیوار و کبودی رخ چون گل یاسش به دفاع علی از جا حرکت کرد 


سپس یک تنه استاد و ندا داد که من در دل دشمن تک و تنها به علی یاور و یارم، 

نگذارم نگذارم که شود یک سر مو از سر او کم، 


منم و مهر و ولایش سر و جانم به فدایش، 

ز ازل گفتم و گویم که علی هست من و من همه اویم 


به خدا یا که علی را به سوی خانه برم 

یا که چو شش ماهة خود کشته در این راه شوم


 این من و این بازو این صورت و این سینه و این محسن مظلوم، 

بگیرم جلو فتنه و بیداد شما را 


بعد از این فاجعه شد دست ستم باز و دگر کشتن اولاد علی تا ابد الدهر شد آغاز 


شروعش ز در خانة زهراست سپس کشتن مولا 

پس از آن قتل حسن پس از آن فاجعة کرب و بلا ریختن خون حسین ابن علی بود و جوانان بنی هاشم و هفتاد دو سرباز رشیدش 

پس از آن کودک شش ماهة معصوم شهیدش


 چه شهیدان عزیزی که از این سلسله تقدیم خدا گشت

 یکی مالک اشتر یکی عمار یکی میثم تمار یکی حجر و رشید است و سعید ابن جبیر است 


هزاران و هزاران و هزاران تن از اینان که بریدند سر از پیکرشان فرقة اشرار 

به این جرم که بودند طرفدار علی حیدر کرار 


و هنوز از دم شمشیر سقیفه به ستم خون محبان علی ریزد و ریزد 

مگر آن روز که مهدی بستاند ز عدو داد تمام شهدا را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد (بحر طویل)


شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد
 که تا حشر به گردون رود از حنجرة اهل ولا ناله و فریاد 
که در ازمنة دهر ندارد کسی این حق کشی و ظلم و ستم یاد

 شرافت ز میان رفته ، قرار از دل و جان رفته
 گل آرزوی ملت اسلام به تاراج خزان رفته 
محمد که بود جان گرامی جهان ها ز جهان رفته 

مدینه شده خاموش فضا گشته سیه پوش 
عجیب است که بعد از دو مه و نیم غدیر نبوی گشته فراموش 

در فتنه شده باز و سقیفه شده آغاز، 
عدالت ز جفا خانه نشین گشته، بیدادگری سر به در آورده،
 مولای دو عالم شده بی یاور و در خانة در بسته

 گرفته ز الم زانوی غم در بر و بر غربت اسلام کشد از دل پر غصة خود آه 
که آتش زده با شعلة فریاد درون ارض و سما را ** 

آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده
 که قرآن شده پامال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین و علی و آل

 گروهی که شده بندة دجال - ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی
 به درون کینة مولا نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا، 

عوض دستة گل شاخة هیزم به سر شانه نهادند،
 در خانه ستادند ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند

 که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی، 
در از قهر به روی همه بستی، 

اگر این لحظه در خانة خود را نگشایی نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی، 

همه آتش بفروزیم و در خانه بسوزیم، 
بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را 

که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن و فاطمه لرزید،
 کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به درآور ز دل خاک و ببین غربت ما را** 

در آن حادثة شوم به اذن علی آن رهبر مظلوم 
که مظلومی او تا ابدالدهر بود بر همه معلوم، 

مه برج حیا فاطمه آمد پس در گفت که ای قوم ستمکار
 به جرأت شده با ذات خدای احد قادر دادار، 
پس از رحلت پیغمبرش آمادة پیکار،
 چه خواهید ز آل نبی و شیر خدا حیدر کرار، 

ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار، 
دریغا که همان عهدشکن های دو روی همه غدار 
عوض شرم و حیا پاسخشان شد شرر نار، 
ز بیت¬الحرم وحی بر آمد شرر و دود سوی گنبد دوار،
 خدا داند و زهرا که چه رخ داد میان در و دیوار،

 چه با فاطمه از آن لگد و ضربت در شد
 به هواداری او محسن ششماهه سپر شد 

به خدا زودتر از مادر مظلومة خود گشت فدا شیر خدا را 
**
 نفس فاطمه از درد درون قفس سینة افروخته پیچید
 که می خواست شود زیر و رو از نالة او شهر مدینه 

که به هم ریخت نظام فلک از نالة یک یا ابتایش 
چه بگویم که سخن در جگرم لختة خون گشته 

و انگار که بازوم شکسته است و یا درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس 
و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در آن خانه ز شلاق ستم گشته تنم یکسره مجروح 

نه آخر مگر از آب و گل فاطمه کردند مرا خلق، 
نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم آن همه دردی که فرو ریخت به جان تن زهرا 

به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو آیات خدا بر همه اعضاش 

به قرآن بود این درد درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید
 شرر آتش جان و دل کل محبان علی را بنشاند
 ز عدو دادِ دل مادر مظلومة خود را بستاند، 
بگشایید به تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سوخت از زهر ز پا تا به سرم

 

سوخت از زهر ز پا تا به سرم

آب گردیده خدایا، جگرم


پسرم مهدی موعود کجاست؟

تا ببیند که چه آمد بسرم


دشمنانم همه شادند ولی

گرد غم ریخت به روی پسرم


پسرم گرید و گوید همه دم

پدرم ای پدرم ای پدرم


یاد تنهایی مهدی هر دم

می‌رود خون ز دو چشمان ترم


طوطی با جنانم امّا

ریخت یا رب بجهان بال و پرم


از پس ماه صفر زهر جفا

کرد با ختم رسل همسفرم


پیکرم شمع صفت آب شده

قاصد مرگ نشسته ببرم


آب آرید برایم یاران

که بدل سخت فتاده شررم


ای خدا، یاد لب خشک حسین

سوزد از زهر جفا بیشترم


آن حسینی که سرش هست هنوز

به سر نیزه، عیان در نظرم


آن حسینی که به قاتل می‌گفت

آب ده آب که سوزد جگرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت


بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت
پاره هاى دل من ناله ى یا زهرا داشت

دل سوزان مرا جز عطشم یاد نبود
گوشه ى حجره ى در بسته دلم غوغا داشت

در غریبى بخدا دادن جان سخت تر است
روز تنهایى من غربتى از مولا داشت

لرزش زانوى من روضه ى اکبر مى خواند
سینه ام ناله اى از گل پسر لیلا داشت

سر زانوى جوادم که سرم سنگین شد
اشک دردانه ى من عالمى از معنا داشت

نه سنانى به تنم بود، نه نیزه، نه لگد
دلم اما بخدا صحنه ى عاشورا داشت

پاره هاى بدنم زیر سُم اسب نرفت
حجره ام روضه اى از بى کفن صحرا داشت

معجر خواهر من را سر نیزه نزدند
کِى حریم حرمم یورشى از اعدا داشت؟

به کنیزى که نخواندند تو را؛ معصومه
کِى چو زینب دل تو شیون و پر غوغا داشت؟

قوم نامرد مرا با لب عطشان کشتند
لحظه ى آخر من زمزمه سقا داشت

روبروی تو نهم بلکه دل ارام شود
چه کنم هر چه کنم حل نشود مشکل من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش

یعنی امروزست روز ناله‌ها‌ی آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت

می‌کشد خود را به سوی خانه مثل مادرش

روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنی

بنگری آثاری از خاکی‌ترین بال و پرش

او زمین می‌خورد و می‌خندید بر حالش عدو

این هم ارثی بود که برده ز جدّ اطهرش

صحنه جان دادن او روضه مستوره شد

حجره در بسته می‌داند چه آمد بر سرش

بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن

خادمش دید و ولی هرگز نمی‌شد باورش

یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت

از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش

کربلا بابا رسید اما پسر افتاده بود

قلب شاعر آب شد در این دو بیت آخرش

هر چه قدر آغوش خود وا کرد اکبر جا نشد

تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل


امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل

تا درد دل ها را بگویم با ابالفضل


هم کاشف الکرب است و هم باب الحوائج

سرلشگر و صاحب لوا ، سقّا ابالفضل


با دستِ خود ، از دوستانش دست گیرد

محشر کند ، در محشرِ کبری ابالفضل


هر کس که گردد نوکرِ او ، رستگار است

پرونده اش را گر کند امضا ابالفضل


ای زاده ی اُمّ البنین ! دردم دوا کن

من بی کسم ، دارم تو را تنها ابالفضل


از کودکی در روضه هایت گریه کردم

هر جا که رفتم ، آمدم اینجا ابالفضل


افتاده ام از پا بگیر ای دوست ، دستم

ای دستگیرِ مردمِ دنیا ابالفضل


ای ناخدایِ کشتیِ رحمت ، مدد کن

من مانده ام در موجِ مشکل ها ابالفضل


گر چه گنه کارم ، شما را دوست دارم

بر بابِ احسانت دخیلم یا ابالفضل


مولای محبوبم ، دل ما تنگ گشته

کن کربلایی مجمعِ ما را ابالفضل


سوزد دلم ز این غم که با لب های عطشان

جان باختی در ساحلِ دریا ابالفضل


شد قطعه قطعه پیکر پاکت به شمشیر

شد لاله زار از خونِ تو صحرا ابالفضل


وقتی که بر چشم تو ، دشمن تیرِ کین زد

هفت آسمان گفتند : واویلا ! ابالفضل


فریاد از این غم کز عمودِ آهنین شد

نقشِ زمین ، آن قامتِ رعنا ابالفضل


پشت حسین از داغِ جانسوزِ تو ، خم گشت

شد بسته راهِ چاره ی مولا ، ابالفضل


وقتی حسین از جا عمودِ خیمه ات کَند

کردند شادی ، لشگرِ اعدا ابالفضل



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مـتـــــن روضــــه امام حسین علیه السلام

مـتـــــن روضــــه

 


 

امام حسین علیه السّلام 

گریه حضرت آدم بر امام حسین ع       گریه پیامبران در مصیبت امام حسین علیه السلام        

ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله بعد از تولد تا پیش ازشهادت

مصیبت امام حسین ( علیه السلام ) بعداز شهادت

سفارش امام رضا علیه السلام در مورد عزاداری امام حسین(ع)

 روضه وداع آخر                                       روضه سر امام حسین علیه السلام و تنور خولی


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سر پر خون ز کجا آمدی


ای سر پر خون ز کجا آمدی

این دل شب منزل ما آمدی


ای سر پر خون ز چه افسرده ای

 هست گمانم که جوان مرده ای


گلشن روی تو عجب با صفاست

ای سر پر خون بدنت در کجاست


*********


بریـز ‌ای دیـده! خونِ دل ، ز دیــده 

کـه رنـگ از صورت زهــرا ، پریــده


شب است و مادری ، پهلو شکسته 

 کـنار مـطـبـخِ خولی ، نشستـه

 

بگوید از غمت ،در شـور و شـینم 

حسیـنم وا ، حسیـنم وا ، حسینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین


ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین

 

یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند

تسکین دردهای دل مضطرم حسین
***
یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی
من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین

 

لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد

ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین
***
من سال‌هاست در به در روضه توام
داغ تو را به جان و دلم می‌خرم حسین

 

در کوچه‌های سینه زنی سالیان سال

در حسرت هوای حرم می‌پرم حسین
***
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین

 

تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت

مانند خواهری که صدا زد دلم حسین
***
اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس

رحمی نما به سینۀ شعله ورم حسین

 

اینجا عجیب بوی فراق تو می‌رسد

یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
***
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
یک ذره حق بده نشود باورم حسین

 

مجموع حرف‌های من اینجا خلاصه شد

در یک کلام: ای همۀ باورم حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چوآمد از جَنان دُخت پیمبر


چوآمد از جَنان دُخت پیمبر

زخاکستر گرفت آن رأس انور


کشید از سینه آه و ناله از دل

که ای سر روی خاکت داده منزل؟



شود مادر به قربان سر تو

به خون آغشته رأس اطهر تو


تویی آن نوگل باغ پیمبر

لبت از تشنگی خشکیده حنجر


به اشک دیدگان از چهره تو

بشویم خاک و خون از دیده تو


تو جایت بوده در آغوش مادر

گهی در صدر و بر دوش پیمبر


ترا داده خدا در عرش جایی

چرا‌ای سر در این مطبخ سرایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ


ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ


من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ


باور نمی کردم تو را اینجا ببینم

کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ


هر قدر هم خاکستری باشد دوباره

من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ


با گوشه ی این چادر خاکی بشویم

خون لبت را با نوای یا  بُنَیّ


آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند

ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ


شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم

با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ


آبت ندادند و به حرفت خنده کردند

گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟


گفتی زن خولی برایت گریه کرده

حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک


ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک
کشتۀ راه خدا، یا لَیتَنا کُنامَعَک


ای به موج خون زده در پیش چشم فاطمه
زیر خنجر دست و پا، یا لیتنا کنا معک


ای که از دریای خون تا خیمه گه زینب تو را
ناله کرد و زد صدا، یا لیتنا کنا معک


آب، مهر فاطمه، فرزند او را تشنه لب
سر بریدند از قفا، یا لیتنا کنا معک


زیر تیغ از حنجر خشک تو می جوشد خون
کردی امت را دعا، یا لیتنا کنا معک


میهمان اهل کوفه بودی و سنگت زدند
در زمین کربلا، یا لیتنا کنا معک


مصحف خونین زهرائی و از سُّم ستور
پیکرت شد توتیا، یا لیتنا کنا معک


ای سرت مهمان خولی از چه دیگر ساربان
کرده دستت را جدا، یا لیتنا کنا معک


می رسد از قتلگاهت تا قیامت بر فلک
نالۀ واغربتا، یا لیتنا کنا معک


عترتت در خیمه بود و خیمه را آتش زدند
از ره جور و جفت، یا لیتنا کنا معک


دامن دردانه ات آتش گرفت و می دوید
در بیابان بلا، یا لیتنا کنا معک


دست دشمن در هوای گوشواره پاره کرد
گوش اطفال تو را، یا لیتنا کنا معک


هم تو کعبه هم تو زمزم هم تو مروه هم صفا
هم تو مشعر هم منی، یا لیتنا کنا معک


با دهان تشنه قرآن خواندی و سنگت زدند
بر فراز نیزه ها، یا لیتنا کنا معک


کیست تا محرم شود مثل تو در میقات عشق
حّج خون آرد بجا، یا لیتنا کنا معک


کو سلیمان تا ببیند می کنی در موج خون
دست و انگشتر عطا، یا لیتنا کنا معک


هر کجا یاد تو کردم ای عزیز فاطمه (س)
سوختم سر تا به پا، یا لیتنا کنا معک


می کند با اشک خود (میثم) جهنّم را خموش
چون بگرید بر شما، یا لیتنا کنا معک



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما که لب تشنه دیدار توایم


ما که لب تشنه دیدار توایم

همه نادیده  خریدار تو ایم


نه خریدار گرفتار تو ایم

نه گرفتار که بیمار تو ایم


ای خوش آن روز که رخ بنمایی

دل و جان همه را بربایی


کی فروزنده تر از ماه بیا

یوسف فاطمه از چاه در ا


خون مظلوم تو را می خواند

آه محروم ترا می خواند


اشک معصوم ترا می خواند

قلب مغموم ترا میخواند


تو گشایندهء مشکلهایی

تو تا شفا بخش همه دلهایی


تا به کی فاطمه گوید پسرم 

تا کی اسلام بگوید پدرم


خون رخسار رسول دو سرا

فرق بشکافتهء شیر خدا


ناله های شب تار زهرا

پرچم سرخ شه کرب و بلا


همه گویند بیا مهدی جان

بشنو ناله ما مهدی جان


تیر باران تن مظلوم حسن

از دل خاک بصد شور و  محن


با تو دارد همه دم روی سخن

کی چراغ دل خوبان زمن


بگشا دیدهء از خون تر را

بنگر قلب من و مادر را


چه کسی دیده که با حال پریش

رو بگیرد زنی از شوهر خویش


با خدا گفت که ای دادگرم

من که محروم ز ارث پدرم


من که دل خسته ز داغ پسرم

من که آزرده ز دیوار و درم


حق ندارم که کنم ناله ز جان

حال لطفی کن و مرگم برسان


خیز با نغمهء مادر مادر

روی کن در حرم پیغمبر


از دل خاک تن آن دو نفر

بدر آرو بگو با دیدهء تر


که شما از چه بهم پیوستید

پهلوی مادر من بشکستید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چه حالی داره ای خدا ,زیارت کرببلا

بند۱⚫️

چه حالی داره ای خدا ,زیارت کرببلا  

برم به شهر نینوا ,باجمع خوب نوکرا

هوای بین الحرمین ,هوای جنت خداست

ملاییکه پر میزنن, به دوراین صحن وسرا

 

آقا,دلم خونه

آقا,غزلخونه

آقا,برای تو 

آقا, پریشونه

 

 

مولا حسین جانم ۳ثارالله۲

 

بند۲⚫️⚫️

چه شرینه زیارت ,حریم پاک وبا صفات

دست ادب به سینه و,نیگاه به اون گنبد طلات

زیارت شش گوش تو ,آمال وآرزومونه

قلبم آتیش گرفته از ,زیارت پایین پات

 

مولا,نجاتم بده

برگ ,براتم بده

ساقی ,منه تشنه را

آب ,فراتم بده

 

مولا حسین جانم۳ثارالله۲

 

بند۳⚫️⚫️⚫️

 

ای کاش منم لایق بشم ,از دعاهای مادرم

برای جنگ تو سوریه, بشم مدافع حرم

اگه خدا قبول کنه ,این جون که قابل نداره

برا دفاع از حرم,زتن جدا بشه سرم

 

زهرا س, منوخرید

غیراز, بدی ندید

بارم ,پراز گناه

دستی,سرم کشید

 

دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای یوسف کنعان زهرا

 

ای یوسف کنعان زهرا 

مجنون همه هستی تو لیلا 

 

ای مهر و ماهم دیده به راهم 

پس کی میآیی 

بی تو خرابم دیده پر آبم 

وای از جدایی 

 

ای سید و امیرم بر زلف تو اسیرم 

روی تو را ندیده ای وای اگر بمیرم 

 

بیا عزیز زهرا 

 

بی تو نمانده صبر و تابم 

یکشب بیا آقا به خوابم 

 

بینم جمالت بر چهره خالت

ای آرزویم 

افتم بپایت جانم فدایت 

ای آبرویم

 

کاش از غمت فداشم از غصه ها رهاشم 

چه میشود که با تو راهی کربلا شم 

 

بیا عزیز زهرا 

 

کرب و بلا غوغای محشر

لب تشنه شاهی زیر خنجر 

 

در پیش خواهر جسم برادر 

شد پاره پاره 

پستی زکینه بر روی سینه 

پا میگذاره

 

ساقی پی سبو رفت با خشکی گلو رفت

یک نیزه بین مقتل در حلق او فرو رفت 

 

 

وای از خیام گر گرفته 

آتش پر چادر گرفته 

 

زینب پریشان دنبال طفلان 

میبیند آزار 

وای از جسارت لحظه غارت 

پس کو علمدار 

 

خون چهره آسمان است زینب بریده جان است 

 

انگشتر حسین در انگشت ساربان است

 


دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به شوق دیدنه تو


بند اول


به شوق دیدنه تو

روزامو می شمارم

هر ثانیه هر لحظه

اسم تورو می یارم


من ازخدا میدونی

تنها ظهورو میخوام

میونه این سیاهی

چشمه ی نورو میخوام




بیا اب و جارو شده شهر و کوچه ها 


بیا پا بزار روی چشمای خیس ما 


🌹بیا اقا بیا🌹


____________________


بند دوم


قلبم تو سینه تنگه

اه من اتشینه 

ترسم اینه بمیرم

چشمام تورو نبینه


هر صبح جمعه اقا

دیده به رات نشستم

اسم تورو میخونم 

با این دله شکستم



بیا نداره دلامون دیگه صبرو قراری

بیا تو که درمونه قلبای مضطر مایی 


🌹بیا آقا بیا🌹


___________________


بند سوم


از هجر و دوریه تو

لبریز درد و آهم


دیدی من و همیشه

که مشغوله گناهم 


شرمنده هستم اقا

شرمنده ی تو هستم



تو بی کسی تو تنها

بودی گرفتی دستم 




آقا/به خدا که بی تو خیلی بی کسم

آقا/میدونم یه روزی به تو میرسم


🌹بیا اقا بیا🌹


____________________


بند چهارم



چشام زخجلت آقا

همیشه خیسه آبه

دعا کنی اگر تو 

می دونم مستجابه 


با دست خالی هستم

تو کردی ظرفمو پر

با چه زبونی آقا

ازت کنم تشکر


آقا/به خدا که بی تو خیلی بی کسم

آقا/میدونم یه روزی به تو میرسم


🌹بیا اقا بیا🌹


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به رنگ و روی زینب


به رنگ و روی زینب 

بغض گلوی زینب 

به راس روی نیزه 

در روبه روی زینب 

به ناله های زینب  

به گریه های زینب 

به لحظه ی قنوت  و

به ربنای زینب 


خدا      اقامون  برسون.   3


به ماجرای زهرا 

سوز و نوای زهرا 

به صورت کبودو 

به غصه های زهرا 

به دختر پیمبر

به عشق ناب حیدر

به پهلوی شکسته 

به خون مانده بر در


خدا      اقامون و برسون 


به غیرت. ابالفضل 

به عزت ابالفضل

به تشنگی اصغر 

خجالت ابالفضل

به قامت خمیده 

به چشمای دریده 

به مشک پاره پاره 

به دستای بریده 


خدا. اقامون و برسون


به ضربه دسته حیدر

به بودو هست حیدر

به ذوالفقار مولا 

به ناز شصته حیدر 

به رمزو راز حیدر

حال نماز حیدر 

به تن نیمه جون و

به فرق باز حیدر 


خدا اقامون و برسون    


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ازهمون قدیماسربارتوهستم


ازهمون قدیماسربارتوهستم

الهی وانشه ازدست تودستم

میدونم بدم ولی عزیز زهرا

یه نگاه کن توبه این دلِ شکستم


دلِ من خسته ازاین دنیا

چشِ من به دست توآقا

جوونیم بی توحروم میشه

پایِ نوکرییم بزن امضا


       یابن العسکری


وقتی پروندمودیدی گریه کردی

کشیدی ازته ِ دل یه آهِ سردی

دوباره گناه وزشتیامودیدی

ولی باز بخشیدی و ولم نکردی


به تویک عمری بدهکارم

آبرومو ازشمادارم

پدرم این حرفو یادم داد

که بگم فدات کس وکارم


       یابن العسکری




دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گدایان و فقیر سر راه حسنی


ما گدایان و فقیر سر راه حسنیم
ما همه شیفتۀ نیم نگاه حسنیم


همه هستیم سیاهی سپاهی که نداشت
پیش مرگان علمدار سپاه حسنیم


گر ندیدیم به دنیا رخ زیبایش را

وقت جان دادن خود چشم به راه حسنیم


بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما

ما هدایت شدۀ چهرۀ ماه حسنیم


تا توانسته جواب دل ما را داده

حال، ما را به عزا خوانده جوابش نکنیم


مثل شمعی به هوای غم مادر شد آب
کاش ما بیشتر از این دگر آبش نکنیم


بر روی تک تک ما مادر او کرده حساب
گفته هر کس حسنی نیست حسابش نکنیم


فاطمه سوخت از این که حسنش یار نداشت
در مدینه أحدی با پسرش کار نداشت


گل ریحانۀ زهرا چه به روزت آمد
چه شده با جگر تو که چنین سبز تنی


خوب شد مادر تو زودتر از دنیا رفت
ورنه می دید جگرپاره و خونین دهنی


تیرباران شدی و از کفنت هیچ نماند

بهتر این است بگوئیم تو هم بی کفنی


تیرها تا بدن پاک تو را بوسیدند
آن طرف تر همه بر داغ تو می خندیدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گدایان و فقیر سر راه حسنیم


ما گدایان و فقیر سر راه حسنیم
ما همه شیفتۀ نیم نگاه حسنیم
به همه موی سپیدان حریمش سوگند
عبد دلسوخته و چهره سیاه حسنیم
همه هستیم سیاهی سپاهی که نداشت
پیش مرگان علمدار سپاه حسنیم
گر ندیدیم به دنیا رخ زیبایش را
وقت جان دادن خود چشم به راه حسنیم
بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما
ما هدایت شدۀ چهرۀ ماه حسنیم

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که همه عمر بدهکار نگاه حسنم

آبرو داده به ما یار خرابش نکنیم
با بدیّ عمل خویش عذابش نکنیم
از همه طعنه شنیده است بیایید که ما
غیر یا سیدالأبرار خطابش نکنیم
تا توانسته جواب دل ما را داده
حال، ما را به عزا خوانده جوابش نکنیم
مثل شمعی به هوای غم مادر شد آب
کاش ما بیشتر از این دگر آبش نکنیم
بر روی تک تک ما مادر او کرده حساب
گفته هر کس حسنی نیست حسابش نکنیم

فاطمه سوخت از این که حسنش یار نداشت
در مدینه أحدی با پسرش کار نداشت

مست عشقم بگذارید بگویم سخنی
نفر چهارم اصحاب کساء عشق منی
بت جنگ جمل از هیبت تو خورد زمین
با نگاه غضب آلود خودت بت شکنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نبود تاب و توانی که وا کند لب را


نبود تاب و توانی که وا کند لب را
گرفت با نگه خود سراغ زینب را

خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد
دوان دوان به کنار برادرش امد

رسید و چادر خود را که از سرش انداخت
نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت

صدای گریه و آه بلند می آمد
زبان خواهر دلخسته بند می آمد

کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم
دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!

عزیز مادر من باز خونجگر شده ای
شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای

چرا عزیز دلم رد خون به لب داری
چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری

غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است
شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است

شنیده ام که چه رنجی ز  یار می بینی
شنیده ام که دو روز است تار می بینی

بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم
اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم

گرفته اشک دلم را صدای عبدالله
ببین که کشته مرا گریه های عبدالله

خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را
بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را

نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است
نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است

گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه
به عزت و شرف لااله الا الله

تن غریب وطن را بلند می کردند
تن شریف حسن را بلند می کردند

برادران همه رفتند زیر تابوتش
فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش

کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید
شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید

گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت
به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت

کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود
تلافی همه از کینۀ جمل شده بود

کنار قبر نبی از دل عقده واکردند
و از کمان همگی تیر را رها کردند

صدای ناله واغربتا به گوش آمد
چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد

چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است
به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است

ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز
هزارها لبه تیر تیز در پرواز

به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد
نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین


دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین
از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین

با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من
از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین

از کوچه ی مدینه که مادر به خاک خورد
از کوچه ای که غرق خجالت شدم حسین

قدم نمی رسید که او را کمک دهم
خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین

خیلی عزیز بودم و در بین طائفه !
محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین

دیدی برادرم جگرم تکه پاره شد
کشته میان خانه به غربت شدم حسین

گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی
گفتی : ” حسن ز داغ تو غارت شدم” حسین

اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست
من گریه کن برای گلویت شدم حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خندۀ ختم رسل، می‌شکفد از لب تو


خندۀ ختم رسل، می‌شکفد از لب تو

روح عیسی به فلک، پر زند از «یارب» تو

چشم خورشید بوَد، فرشِ رهِ کوکبِ تو

جان عالم به فدای تو و امّ و اب تو


بـه هـزار اسم خـدا، ماه هزار انجمنی

پای تا فرق همه، حسن خدایی، حسنی


اختران، جلوه‌گرفته همه از جلوت تو

آفتــاب آینــه دار حــرم خلـوت تو


جود، پیوسته به جود و کرمت می‌نازد

سرفرازی، به تراب قدمت می‌نازد

حرم کعبه، به بیت الحرمت می‌نازد

این مسیحاست، که بر فیض دمت می‌نازد


هـر کجـا مـلک الـهی‌است بُـوَد تربت تو

پس چرا شهر مدینه است پر از غربت تو؟


تو که سر، تا به قدم، آینۀ ذوالمننی

تو خودِ حُسن خدایی و حَسن در حَسنی

تو که در هر وطنی، شاهد هر انجمنی

به چه جرمی و چه تقصیر، غریب وطنی


دلت از زخم زبان، پاره شده، چون جگرت

کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت


طفل بودی، که کتک خوردن مادر دیدی

اشک چشم پدر و داغ برادر دیدی

آنچه آمد به سر آل پیمبر دیدی

سال‌ها، غربت و تنهاییِ حیدر دیدی


بود یـک عمر فقط قوت تو، خون دل تو

چه توان گفت، که شد همسر تو، قاتل تو


بارها پاره شد ای یوسف زهرا، جگرت

ناسزا گفت، حضور تو، عدو بر پدرت

پیش رو، یار همه مار شده پشت سرت

ای بسا زخم، که زد دوست به دل، بیشترت


نه عجب گر ز غمت سنگ، به صحرا گرید

آب‌هـا خـون شـود و ماهـی دریـا گــرید


بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن

ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن

غم بی‌دردی انصار، تو را کشت حسن

به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن


سال‌هـا بـر جگرت نیزه و شمشیر زدند

از چه ای جان جهان، بر بدنت تیر زدند


دوست دارم که شبی، شمع مزار تو شوم

سوزم و نورْفشان، در شب تار تو شوم

جان و دل باخته، بی‌صبر و قرار تو شوم

سر به دیوار نهم، زائر زار تو شوم


هر چه از سوز جگر ناله کنم زار زنم

نگذارنـد که یک بوسه به دیوار زنم


حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است

زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است

قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است

لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است


آه شیعـه است، کـه از خاک مزارت، خیزد

اشک مهدی است، که بر تربت پاکت ریزد

 می‌شکفد از لب تو

روح عیسی به فلک، پر زند از «یارب» تو

چشم خورشید بوَد، فرشِ رهِ کوکبِ تو

جان عالم به فدای تو و امّ و اب تو


بـه هـزار اسم خـدا، ماه هزار انجمنی

پای تا فرق همه، حسن خدایی، حسنی


اختران، جلوه‌گرفته همه از جلوت تو

آفتــاب آینــه دار حــرم خلـوت تو


جود، پیوسته به جود و کرمت می‌نازد

سرفرازی، به تراب قدمت می‌نازد

حرم کعبه، به بیت الحرمت می‌نازد

این مسیحاست، که بر فیض دمت می‌نازد


هـر کجـا مـلک الـهی‌است بُـوَد تربت تو

پس چرا شهر مدینه است پر از غربت تو؟


تو که سر، تا به قدم، آینۀ ذوالمننی

تو خودِ حُسن خدایی و حَسن در حَسنی

تو که در هر وطنی، شاهد هر انجمنی

به چه جرمی و چه تقصیر، غریب وطنی


دلت از زخم زبان، پاره شده، چون جگرت

کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت


طفل بودی، که کتک خوردن مادر دیدی

اشک چشم پدر و داغ برادر دیدی

آنچه آمد به سر آل پیمبر دیدی

سال‌ها، غربت و تنهاییِ حیدر دیدی


بود یـک عمر فقط قوت تو، خون دل تو

چه توان گفت، که شد همسر تو، قاتل تو


بارها پاره شد ای یوسف زهرا، جگرت

ناسزا گفت، حضور تو، عدو بر پدرت

پیش رو، یار همه مار شده پشت سرت

ای بسا زخم، که زد دوست به دل، بیشترت


نه عجب گر ز غمت سنگ، به صحرا گرید

آب‌هـا خـون شـود و ماهـی دریـا گــرید


بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن

ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن

غم بی‌دردی انصار، تو را کشت حسن

به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن


سال‌هـا بـر جگرت نیزه و شمشیر زدند

از چه ای جان جهان، بر بدنت تیر زدند


دوست دارم که شبی، شمع مزار تو شوم

سوزم و نورْفشان، در شب تار تو شوم

جان و دل باخته، بی‌صبر و قرار تو شوم

سر به دیوار نهم، زائر زار تو شوم


هر چه از سوز جگر ناله کنم زار زنم

نگذارنـد که یک بوسه به دیوار زنم


حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است

زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است

قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است

لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است


آه شیعـه است، کـه از خاک مزارت، خیزد

اشک مهدی است، که بر تربت پاکت ریزد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب هوای کـربــلا دارد دل من


امشب هوای کـربــلا دارد دل من

حال و هوایـی آشـنــا دارد دل من

 

شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم

اصلا مـگر بـی تو صـفا دارد دل من؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

 

 

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

 

 

محرمی کاش میشد که زائرت بودم

مسافرت بودم مسافرت بودم

 

 

 

ذکر حسین این شب ها شده گل آهنگم

از حرم اربابم نگو که دل تنگم

 

 

دوباره دل تنگم دوباره دل تنگم

 

 

 

من موج فراتم که همش در تب و تابم

 

 

از کرب و بلا برام نگین خیلی خرابم

 

 

دل تنگ حسینه - بین الحرمینه

 

 

----------

 

 

کرب و بلا میدونی چقدر گرفتارم

 

 

کبوتر زخمی صحن علمدارم

 

 

 

صحن چشام ابری بارون الماسه

 

 

روح و دل و جون من تو کف العباسه

دل پیش عباسه دل پیش عباسه

 

 

 

کاشکی به زیارتش بشیم دوباره نائل

دل پر میزنه تا که میگم یاابوفاضل

 

 

 

ساقی مؤدب ای حامی زینب

 

 

دل تنگ حسینه - بین الحرمینه

 


دریافت

حجم: 3.48 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جا مانده اربعین


همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده

از هوای حرم کرب و بلا جا مانده


به گمانم که میان همه زائر ها

فقط امضای برات دل ما جا مانده


یک به یک می رسد از هر طرفی نامه دوست

که حلالم بکن ای از همه جا مانده


صرف کردند همه فعل خداحافظی و

یک نفر هست ز جمع رفقا جا مانده


اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق

حسرتش بر دل تنهای گدا جا مانده


قصه این است که من لایق آقا نشدم

از همین است که این من ز شما جا مانده


نام ما را بنویسید کف صحن حسین

بنویسید که یک بی سر و پا جا مانده ...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰