شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان و با قد خمیده

اشک مصیبت می کند جاری ز دیده

گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

بر خیز و مادر تا کنم یکدم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان