امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل

تا درد دل ها را بگویم با ابالفضل


هم کاشف الکرب است و هم باب الحوائج

سرلشگر و صاحب لوا ، سقّا ابالفضل


با دستِ خود ، از دوستانش دست گیرد

محشر کند ، در محشرِ کبری ابالفضل


هر کس که گردد نوکرِ او ، رستگار است

پرونده اش را گر کند امضا ابالفضل


ای زاده ی اُمّ البنین ! دردم دوا کن

من بی کسم ، دارم تو را تنها ابالفضل


از کودکی در روضه هایت گریه کردم

هر جا که رفتم ، آمدم اینجا ابالفضل


افتاده ام از پا بگیر ای دوست ، دستم

ای دستگیرِ مردمِ دنیا ابالفضل


ای ناخدایِ کشتیِ رحمت ، مدد کن

من مانده ام در موجِ مشکل ها ابالفضل


گر چه گنه کارم ، شما را دوست دارم

بر بابِ احسانت دخیلم یا ابالفضل


مولای محبوبم ، دل ما تنگ گشته

کن کربلایی مجمعِ ما را ابالفضل


سوزد دلم ز این غم که با لب های عطشان

جان باختی در ساحلِ دریا ابالفضل


شد قطعه قطعه پیکر پاکت به شمشیر

شد لاله زار از خونِ تو صحرا ابالفضل


وقتی که بر چشم تو ، دشمن تیرِ کین زد

هفت آسمان گفتند : واویلا ! ابالفضل


فریاد از این غم کز عمودِ آهنین شد

نقشِ زمین ، آن قامتِ رعنا ابالفضل


پشت حسین از داغِ جانسوزِ تو ، خم گشت

شد بسته راهِ چاره ی مولا ، ابالفضل


وقتی حسین از جا عمودِ خیمه ات کَند

کردند شادی ، لشگرِ اعدا ابالفضل