دل اهل ولا را غم گرفته 
ز داغ مرتضی ماتم گرفته 

به بیت مرتضی غوغاست امشب
 به لبها آه و واویلا امشب


سرشک دیده زینب روان است 
که بابا رهسپر سوی جنان است 

دگر فارغ ز هر درد و محن بود
 سرش بر روی دامان حسن بود


حسین بر سر زنان سوزد از این غم
 بنالد از غم بابا دمادم 

بسوز ای دل که شد شام غریبان 
برفته از جهان یار یتیمان 

دگر از رنج و غم حیدر رها شد 
تمام دردهای او  دوا شد

به دست خاندانش آن یگانه
 چنان زهرا شده دفنش شبانه 

غریبانه شده تشییع حیدر 
حسین بود و حسن سبط پیمبر


 دگر راحت زغمها گشته امشب 
علی مهمان زهرا گشته امشب 

کنار همسر پهلو شکسته 
رسیده مرتضی فرق شکسته