*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۳۵۷ مطلب با موضوع «اشعار» ثبت شده است

روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس


روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس 
قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس 

سلسله عشق را سلسله جنبان خداست 
سلسله عشق چیست موی حسین است و بس 

دیدن وجه خدا گر که تو را آرزوست 
وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس 

بوی بهشت خدا از حرمش می وزد 
بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس 

رحمت و لطف و کرم مهر و وفا و صفا 
بخشش و جود و عطا خوی حسین است و بس 

هر که امانش دهند روز جزا از عذاب 
از برکات دم و هوی حسین است و بس 

کوثر و حوض بهشت زمزم و هم سلسبیل 
اندکی از قطره جوی حسین است و بس 

آنکه بود طالب دیدن وجه خدا 
گو که مرادت چو من روی حسین است و بس 

می طلبد هر کسی امن و امان از عذاب 
حصن امان خدا کوی حسین است و بس 

حسن خدا را عیان کس نتوانست دید 
آینه حسن حق روی حسین است و بس 

----------------------------

گوهر اهل ولا، عشق حسین است و بس 
آنچه که دارد بقا، عشق حسین است و بس 

مطلع انوار حق، مخزن الاسرار حق 
آیه صدق و صفا، عشق حسین است و بس 

فلک نجات بشر، سیره اهل نظر 
ریشه حبّ خدا، عشق حسین است و بس 

مقصد توحیدیان، منشأ حسن جهان 
مایه ایمان ما، عشق حسین است و بس 

راه گشای همه، جان و دل فاطمه 
زینت آل عبا، عشق حسین است و بس 

رایحه « هَل أتی »، مبدأ مهر و وفا 
محور اهل کساء، عشق حسین است و بس 

خلق همه کائنات، بود ز یمن نبی 
عشق علی مصطفی، عشق حسین است و بس 

نیست به یوم النشور، ترس به وقت عبور 
شافع ما در جزا، عشق حسین است و بس 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین


دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین 
از ازل تا به ابد زار تو هستیم حسین 

هیچ کس غیر تو ما را به خدا راه نداد 
ما پناهنده به دربار تو هستیم حسین 

تو نبودی همگی اهل جهنم بودیم 
تا خود حشر گرفتار تو هستیم حسین 

به کسی ربط ندارد چه گناهی کردیم 
ما فقط عبد گنه کار تو هستیم حسین 

ما که هسیتم فقط نوکر تو ای ارباب 
ما هواخواه و هوادار تو هستیم حسین 

اولین گریه کن و مرثیه خوانت زهراست 
ما فقط گرمی بازار تو هستیم حسین 

مادرت دست مرا دست تو داده، خواهی 
یا نخواهی همه سربار تو هستیم حسین 

کاسه چشم من از عشق تو سر ریز شد 
یعنی آنکه همه سرشار تو هستیم حسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین


اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین 
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین 

منم منم منم منم تو را، تو را گدا حسین 
ز دور خرد سالی ام زدم تو را صدا حسین 

الهی آنکه جان من شود تو را فدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات 
حیات و مرگ من بود اسیر یک اشاره ات 

دلم چراغ جان شده ز فیض یک نظاره ات 
به سینه ی شکسته و به قلب پاره پاره ات 

نه من تورا رها کنم، نه تومرا رها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به اشک دیده ی ترت، به خون پاک حنجرت 
به حنجربریده و به قطعه قطعه پیکرت 

به راس از بدن جدا، به صورت منورت 
به جای تازیانه و دل حزین دخترت 

مرا ز من جدا کن و مکن ز خود جدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به مجلس عزای تو یکی گلاب می دهد 
یکی به دست تشنگان، به گریه آب می دهد 

یکی زکف برای تو، قرار و تاب می دهد 
بعزت خدا قسم، خدا جواب می دهد 

به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تیر سقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد 
چاک تر از قبای تو پیکر اکبر تو شد 

مصحف مانده زیر پا، دست برادر تو شد 
سوخته زآتش حرم، دامن دختر تو شد 

محشر دیگری شد از، ناله او بپا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
عترت بی گناه تو کشته شدند بار ها 
یکی به روی خاک ها، یکی بزیر خار ها 

دیده به سینه داغ ها، داده زکف قرار ها 
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرار ها 

فتاده هر یک از نوا بدشت نینوا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف 
گیسوی خون گرفته و ماه خجسته یکطرف 

دوری راه و دشمن و بازوی خسته یکطرف 
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف 

برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو با انالغریب خود شعله به خشک و تر زدی 
تو با سر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی 

تو آن مهی که مهر را شراره بر جگر زدی 
شب از تنور و صبحدم ز نوک نیزه سر زدی 

بخوان ببر دل از همه به صوت دلربا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
آه که شد جدا سرت به پیش چشم مادرت 
گرفته عرض تسلیت، زتازیانه خواهرت 

زخون حنجرت تو شد خضاب روی دخترت 
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهرت 

گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات 
سنان سنان فرو کند، به استخوان سینه ات 

زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات 
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات 

به دوست نه به دشمنان نیست چنین روا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
چه کرده ای که خصم دون به کشتن تو صف زند 
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند 

پای سر بریده ات بنی امیه کف زند 
به گریه ی رباب تو رباب و چگ و دف زند 

نگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
میان تشنگان کسی از تو نبود تشنه تر 
آه تو تیغ جان ستان پیکر نازکت سپر 

زخم تنت ستاره و جسم مطهرت قمر 
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر 

کز سم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است


لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است 
تا حشر نبیند غم و خندان حسین است 

بالله که شود چشمه ی فیض ابدیّت 
چشمی که به یک مرتبه گریان حسین است 

در حشر که هر کس به گناهی فتد از پا 
دست همگی جانب دامان حسین است 

بخشودگی اهل گنه در صف محشر 
وابسته به یک گردش چشمان حسین است 

آئین محمد که جهان زینت از او یافت 
تزیین شده از خون جوانان حسین است 

آن رشته که با تیغ جفا پاره نگردد 
در نزد خدا رشته پیمان حسین است 

در دیده فرو بستن از قامت اکبر 
عقل عقلا مانده و حیران حسین است 
--- 
عالم همه مست از گل رخسار حسین است 
ذرات جهان در عجب از کار حسین است 

دانیکه چرا آب فرات است گِل آلود 
شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است 

جغد از چه بویرانه نشیند همه ی عمر 
خاکم بدهان جای یتیمان حسین است 

دانی که چرا چوب در آتش شود آخر؟ 
بیحرمتیش با لب و دندان حسین است 

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش 
یعنی که خدا نیز عزادار حسین است 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است


در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است 
یعنی همه جا روی دلم سوی حسین است 

با عشق حسین از دو جهان، چون نکنم دل 
ملک دو جهان قیمت یک موی حسین است 

فردوس برین با همه ی حور و قصورش 
مشتاق حریم وحرم کوی حسین است 

در سجده دلم حاجت محراب ندارد 
محراب نمازم، خم ابروی حسین است 

خضر آنچه به صد سیر و سفر در طلبش بود 
آبی است که سر چشمه ی او جوی حسین است 

اَجرام فلک، جلوه ای از خویش ندارد 
روشنگری مهر و مه از روی حسین است 

طوبی به چنان جلوه گری، روز قیامت 
نظّاره گر قامت دلجوی حسین است 

در معرکه چون دید فلک صورت او گفت 
نیروی علی در ید و بازوی حسین است 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام ما به حسین و به کربلای حسین


سلام ما به حسین و به کربلای حسین 
سلام ما به علمدار باوفای حسین 

سلام ما به سلامی که عصر عاشورا 
نموده بر بدن غوطه ور به خون زهرا 

سلام ما به جبین شکسته زینب 
سلام ما به نماز نشسته زینب 

سلام ما به بدن های مانده در صحرا 
سلام ما به ملاقات زینب و زهرا 

سلام ما به لب چوب خیزران خورده 
به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده 

سلام ما به تنوری که اشک زهرا ریخت 
به اشک بچه یتیمی که در سحرها ریخت 

سلام ما به فرات به موج سوزانش 
سلام ما به ابوالفضل و چشم گریانش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مهر تو را به عالم امکان نمی دهم


مهر تو را به عالم امکان نمی دهم 
این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی دهم 

گر انتخاب جنت و کویت به من دهند 
کوی تو را به جنت و رضوان نمی دهم 

نام تو را به نزد اجانب نمی برم 
چون اسم اعظم است، به دیوان نمی دهم 

جان می دهم بشوق وصال تو یا حسین 
تا بر سرم قدم ننهی، جان نمی دهم 

ای خاک کربلای تو مهر نماز من 
آن مهر را به ملک سلیمان نمی دهم 

مارا غلامی تو بُوَد تاج افتخار 
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم 

دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو 
این خانه خداست به شیطان نمی دهم 

گرجرعه ای زآب فراتت شود نصیب 
آن جرعه را به چشمه ی حَیوان نمی دهم 

تا سر نهاده ام چو «مؤید» به درگهت 
تن زیر بار منت دونان نمی دهم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا


مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا 
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا 

پیشتر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا 
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا 

با وجود نهرجاریّ فرات و علقمه 
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا 

اشک چشم زینب و خون حسین بن علی 
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا 

گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه 
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا 

کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست 
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا 

در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک 
می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا 

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» 
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین


در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین 
جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین 

در س‍ؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم 
بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین 

بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران 
مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین 

خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام 
سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین 

رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت 
من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین 

سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور 
من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین 

این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر 
چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه از خیمه ها بیرون دویدند (بازگشت ذوالجناح)


همه از خیمه ها بیرون دویدند 
ولی سالار زینب(س) را ندیدند 

برون از قتلگه، بی راکب آمد 
به سوی خیمه ای، بی صاحب آمد 

یکی گفتا فرس کو نور عینم 
غریب کربلا بابا حسینم 

یکی از غم، گریبان چاک می کرد 
یکی خونش، به گیسو پاک می کرد 

یکی پوشاند، ز اشک خود زمین را 
یکی بر پشت، برگرداند زین را 

چراغ محفل طاها، سکینه(س) 
دو دست، از شدّت غم زد به سینه 

که ای گم کرده راکب، راکبت کو؟ 
چرا صاحب نداری، صاحبت کو؟ 

چرا از تیر دشمن، شسته بالت 
چرا خون خدا، ریزد ز یالت 

بگو ای پیکرت، گردیده صد چاک 
امید ما، کجا افتاده در خاک؟ 

تو صورت شسته ای، از خون مظلوم
مرا دیگر، یتیمی گشت معلوم 

تو که، آتش فرو ریزی ز سینه 
بگو از راکب خود، با سکینه(س) 

چو خنجر، بر گلوی او نهادند
به آن لب تشنه، آیا آب دادند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

السلام ای تشنه کام کربلا


السلام ای تشنه کام کربلا 
السلام ای خامس آل عبا 

ای لبانت بوسه گاه فاطمه 
ای خجل از تو فرات و علقمه 

بر لب دریا لبت خشکیده بود 
از عطش کی اصغرت خوابیده بود 

کودکانت جملگی بی تاب آب 
دور از چشم یتیمان تو خواب 

آب دریا بود مهر مادرت 
حسرتش می سوخت حلق اصغرت 

تا به روز حشر آب از تو خجل 
پای عقل ماست از صبرت به گل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بوی غم می آید از شهر رسول


بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول

آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب

لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی

می چکد بر گونه ها با صد محن
دانه دانه اشک از چشم حسن

اینک، غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه ی خانه حسین

در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک می خواند بلال

لحظه های اخر پیغمبر است
روح هستی در میان بستر است

با دلی محضون به حال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار

اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است

گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا

اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه

گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر

گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من

بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی

بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است

اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک

آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند

قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن

در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وای وای، من کشته زهر جفایم

 

وای وای، من کشته زهر جفایم 
وای وای، می سوزد از سر تا بپایم 
 
جز غم نمی باشد حبیبم 
باشد اجل یار و طبیبم 
در خانه خود هم غریبم 
 
واویلتا آه و واویلا 
-- 
وای وای، زینب بیا دردم دوا شد 
وای وای، ببین که حاجتم روا شد 
 
زهر جفای همسر من 
سوزانده از پا تا سر من 
شد لحظه های آخر من 
 
واویلتا آه و واویلا 
-- 
وای وای، کاری دگر به کس ندارم 
وای وای، در سینه ام نفس ندارم 
 
زخم زبانها من شنفتم 
شب تا سحر از غم نخفتم 
از کوچه ها با کس نگفتم 
 
واویلتا آه و واویلا 
-- 
وای وای، با دیده از خون تر خود 
وای وای، بودم عصای مادر خود 
 
دیدم که مادر دل غمین شد 
دیدم که او زار و حزین شد 
دیدم که او نقش زمین شد 
 
واویلتا آه و واویلا
 
 
 
 
 
 
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دگر راحت شدم از کوچه هایت ای مدینه


دگر راحت شدم از کوچه هایت ای مدینه 
سحر پر می کشم از این سرایت ای مدینه 

ز تو ای شهر غربت بهترین توشه برایم 
بود این جرعه ی زهر جفایت ای مدینه 

ببین این طشت پر خون را بگو با من چه کردی 
از آن زخم زبان ناروایت ای مدینه 

به خاک کوچه هایت هستی ام از من گرفتی 
الهی سوزد آن خاک عزایت ای مدینه 

مرا از کودکی پیرم نمودی از همان دم 
که نیلی شد مه نیکو لقایت ای مدینه 

هنوز از یاد آن ضربه بسوزد هر دو چشمم 
جگر می سوزد از یاد بلایت ای مدینه 

خوشا این لحظه ی آخر کنار بستر من 
بیاید یادگار مصطفایت ای مدینه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید


مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید 
خانه را بَهرِ عزای حسن آماده کنید 

بر نیاید دگر از دست طبیبان کاری 
کارم از کار گذشته کفن آماده کنید 

مخفی از زینب و طفلان حرم تابوتی 
بهر تشییع غریب وطن آماده کنید 

تا تنم جای بگیرد به جوار زهرا 
بروید و به بقیع قبر من آماده است 

چشم پوشید ز من مادر من منتظر است 
تیرباران شدن این بدن آماده کنید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کرده دلم هوایت یا ثامن الائمه


کرده دلم هوایت یا ثامن الائمه 
هر دم زنم صدایت یا ثامن الائمه 

دست مرا تو هرگز خالی نمی گذاری 
قربان این عطایت یا ثامن الائمه 

بهر توسل امشب دلها روانه گشته 
از صحن باصفایت یا ثامن الائمه 

یک شعبه از بهشت است صحن و سرایت آقا 
دل میبرد سرایت یا ثامن الائمه 

دلتنگت هستم آقا اذنی بده بیایم 
تا جان کنم فدایت یا ثامن الائمه 

هنگام جان سپردن کردی صدا جوادت 
قربان آن نوایت یا ثامن الائمه 

یاد حسین زهرا لب تشنه جان سپردی 
شد طوس کربلایت یا ثامن الائمه 

در شهر طوس بودی هرگز کسی نه دزدید 
انگشتر و عبایت یا یا ثامن الائمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید


اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید 
گوئیا زینب محزون ز سفر می آید 

باز در کرببلا، شیون و شینی برپاست 
کز اسیران ره شام، خبر می آید 

رود، رودی شنوم از طرف شام، مگر 
ام لیلا به سر نعش پسر می آید؟ 

کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغام 
کای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید 

و علی اصغر بی شیر بداند که رباب 
با دل و سینه پر خون جگر می آید 

ای صبا، گوی به عباس که از جا برخیز 
ام کلثوم تو، خم گشته کمر می آید 

« صامتا » از چه نگفتی به سر قبر حسین 
عابدین، خون جگر و دیده تر می آید؟ 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باربگشائید، اینجا کربلاست


باربگشائید، اینجا کربلاست 
آب و خاکش با دل و جان آشناست 

بر مشام جان رسد بوی بهشت 
به به از این تربت مینو سرشت 

کربلا، ای آفرینش را هدف 
قبله گاه عاشقان از هر طرف 

طور عشق است و مطاف انبیا 
نور حق اینجاست، ای موسی بیا 

جسم را احیا اگر عیسی کند 
جان و تن را کربلا احیا کند 

گر سلامت رفت، از آتش خلیل 
نور ثار الله شد او را دلیل 

کربلا، قربانگه ذبح عظیم 
عرش رحمان را صراط مستقیم 

گر خدا خواهی، برو این راه را 
کن زیارت کوی ثار الله را 

شد ز عاشورای او یک اربعین 
قتلگاهش را به چشم دل ببین 

ماه، اینجا، واله و سرگشته است 
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است 

گرد غم، افشانده بر سر کهکشان 
اشک خون ریزد هنوز از آسمان 

اختران، سوزند چون شمع مزار 
مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار 

گاه در صحرا خروش و، گه سکوت 
خفته در اینجا شهیدی لا یموت 

حضرت سجاد بر خاکش نوشت 
تشنه لب شد کشته سالار بهشت 

اربعین است، اربعین کربلاست 
هر طرف غوغائی از غمها بپاست 

گوئی از آن خیمه های نیمسوز 
خود صدای العطش آید هنوز 

هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است 
هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است 

باشد از حسرت در اینجا یادها 
هان به گوش دل شنو، فریادها 

در دل هر ذره، صدها مطلب است 
ناله سجاد و اشک زینب است 

باید اینجا داشت گوش معنوی 
تا مگر این گفتگوها بشنوی

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد 
چهره بر این تربت خونین نهاد 

عمه جان، این قتلگاه اکبر است 
جای پای حیدر و پیغمبر است 

عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید 
تیر بر قلب حسین اینجا رسید 

عمه جان، عباس اینجا داد دست 
وز غمش پشت حسین اینجا شکست 

اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان 
شد ز تیر حرمله خونین دهان 

از برای غارت یک گوشوار 
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار 

تا قیامت، کربلا ماتم سراست 
حضرت مهدی (حسان) صاحب عزاست 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را


یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را 
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را 

یک قافله با سوز و اشک و آه آمد 
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را 

با ظرفی از آب آمده تا که ربابه 
سیراب گرداند علی اصغرت را 

برخیز ای نور دو چشمم ای برادر 
تا که کمی آرام سازی همسرت را 

بگذار تا شرح سفر با تو بگویم 
بشنو کمی از غصّه های یاورت را 

از کوفه و شام بلا ای داد بیداد 
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را 

وقتی گذر دادند ما را بین مردم 
دیدم سر نی گریه ی آب آورت را 

دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با 
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را 

رقّاصه های شهر را آورده بودند 
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را 

تهمت زدند و خارجی خواندند ما را 
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را 

آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم 
وقتی که نان می داد شامی دخترت را 

با هر صدای خیزرانی که می آمد 
من می شنیدم ناله های مادرت را 

چشم علمدار حرم را دور دیدند 
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ...! 

جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه 
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را 

این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود 
تازه نگفتم روضه ی انگشترت را ...!!! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار


ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار 
آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار 

محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست 
این کاروان خسته دل را منزل اینجاست 

اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد 
از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد 

اینجا همه دار و ندارم را گرفتند 
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند 

اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس 
هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس 

اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد 
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد 

اینجا ز آل الله منع آب کردند 
با تیر طفل شیر را سیراب کردند 

اینجا صدای العطش بیداد می کرد 
بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد 

اینجا همه از آل پیغمبر بریدند 
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند 

اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید 
قرآن به زیر دست و پا پامال گردید 

اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره 
اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره 

اینجا زدند آل علی را ظالمانه 
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه 

اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت 
دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت 

اینجا به گردون رفت دود آه زینب 
حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب 

اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد 
هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد 

اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند 
دُردانه های وحی در محمل نشستند 

ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟ 
ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟ 

با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟ 
با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟ 

خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست 
پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست 

تصویر درد و داغ در آیینه دارم 
چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم 

خاموش و در دل گفتگو با یار دارم 
در سینه داغ هیجده دلدار دارم 

بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم 
ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم 

اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه 
بی تو چگونه من روم سوی مدینه 

ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد 
ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد 

گیرم که زنده راه یثرب را بپویم 
زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟ 

بگذار تا سوز دلم مخفی بماند 
این صفحه با سوز خود میثم بخواند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط


ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط

در کمند خم ابروی حسینیم فقط

 

هر که با هر چه که مست است خودش می‌داند

ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط

 

به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما

همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط

 

این حسینیۀ دل وقف غم ارباب است

همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط

 

بر در میکده از روی نیاز آمده‌ایم

در پی باده مینوی حسینیم فقط

 

هرکسی هست گرفتار رخ دلبر خویش

ما گرفتار گل روی حسینیم فقط

 

«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود»

ما مسلمان شدۀ کوی حسینیم فقط

 

یک نفر با سر زانوش به گودال آمد

همه دلواپس پهلوی حسینیم فقط


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح


به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح

شده محرّم جدّت، بیا اباصالح

 

شعار صبح ظهور تو یالثارات است

به زیر پرچم جدّت، بیا اباصالح

 

به اشک چشم محبان سیدالشهدا

که ریخت در غم جدّت، بیا اباصالح

 

هنوز خون گلوی حسین می‌جوشد

به حرمت دم جدّت، بیا اباصالح

 

چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است

به اشک نم نم جدّت، بیا اباصالح

 

به لحظه‌ای که به زانو، کشان کشان آمد

کنار علقمه، جدّت، بیا اباصالح

 

نوای «انکسر ظهری» اش به گوش آید

به قامت خم جدّت، بیا اباصالح

 

قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا

به ذبح اعظم جدّت، بیا اباصالح

 

به جا به جا شدن آیه‌های  یک سوره

به جسم در هم جدّت، بیا اباصالح

 

یکی لباس تنش برده و یکی دیگر

ربوده خاتم جدّت، بیا اباصالح

 

دعای آخر او در میان گودالی

نموده زمـزمه جدّت: بیا اباصالح


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای غریبان جهان منتظرت


ای غریبان جهان منتظرت

همه دل سوختگان منتظرت

 

مرتضی ندبه برایت خواند

فاطمه سینه زنان منتظرت

 

کی بقیع حسن، آباد شود

جگرش ناله‌کنان منتظرت

 

بی‌کفن از تو کفن می‌خواهد

سر او روی سنان منتظرت

 

زینب خسته زمین افتاده

در حرم قد کمان منتظرت

 

علم افتاده و ساقی بی دست

مشک سقای جوان منتظرت

 

یک سه ساله که ز غم پیر شده

در خرابه نگران منتظرت

 

پرچم شاه خراسان هر شب

با تو گوید که جهان منتظرت

 

سال‌ها رفت و خبر از تو نشد

ای محرم، رمضان منتظرت

 

صاحب مجلس روضه بنگر

نوحه و سوز و فغان منتظرت


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان


کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان 

برسداین شب ما را سحری مهدی جان 


ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم 

ناله دلشدگان را اثری مهدی جان 


آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت 

حاصلم نیست بجز چشم تری مهدی جان


مادرت گفت میان در و دیوار بیا 

که مرا حاصل خون پسری مهدی جان 


بین چه سان سیلی دشمن رخ من کرده کبود

که چنین تیره نگشته قمری مهدی جان 


صورت نیلی خود را ز علی پو شاندم 

تا نبیند ز کبودی اثری مهدی جان


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خودم دیدم که صحرا لاله گون بود


خودم دیدم که صحرا لاله گون بود 

زمین از خون یاران غرق خون بود 


خودم دیدم فضاى آسمانها 

پر از انا الیه راجعون بود 


خودم دیدم که نور چشم زهرا 

جراحات تنش از حد فزون بود 


خودم دیدم که بر هر برگ لاله 

نوشته این سخن با خط خون بود 


گلى گم کرده ام میجویم او را، 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم گلوى اصغرش را 

خودم در بر کشیدم اکبرش را 


اگر چه از کنار نهر علقم 

زگریه منع کردم خواهرم را 


خودم دیدم که زهرا ناله میکرد 

خودم دیدم سرشک مادرم را 


مکن منعم اگر با اینهمه داغ 

زنم بر چوبه محمل سرم را 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم که دلها مرده بودند 

خودم دیدم همه افسرده بودند 


خودم دیدم کبوترهاى معصوم 

همه در زیر پر، سر برده بودند 


خودم دیدم که گلهاى نبوت 

زبى ابى همه پژمرده بودند 


همان جایى که فرزندان زهرا 

بجرم عشق سیلى خورده بودند 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


گل من یک نشان در بدن داشت 

یکى پیراهن کهنه به تن داشت


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو


ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو 

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو 


چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده 

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو 


هنوز از گلویت خون تازه می آید 

هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو 


سر شکسته عباس آب آور را 

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو 


چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز 

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو 


زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه 

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو 


غروب گوشه گودال روضه می خواند 

برای این همه زخم تن تو مادر تو 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی


در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی 

یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی 


دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم 

حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی 


جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند 

جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟ 


زینب بمیرد این همه خونی نبیندت 

خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟ 


ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد 

چیزی برای غارت لشکر نداشتی 


ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده 

یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی 


بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای 

حق می دهم حسین، برادر نداشتی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این همه راه دویدم به سوی دلدارم


این همه راه دویدم به سوی دلدارم 

به امیدی که در این دشت برادر دارم 


تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم 

فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم 


یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد 

با چه از روی زمین جسم تورا بردارم 


به وداعِ من و تو خیره بُوَد چشمِ رباب 

خواندم از طرزِ نگاهش که منم دل دارم 


خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند 

منکه از راهیِ بازار شدن بیزارم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند


بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند 

نانجیبان ز تنش پیرهنش را بردند 


آه می خواست رقیه که ببوسد لب او 

خیزران بود مقصر دهنش را بردند 


خواست سیراب کندکودک بی تابش را 

باسه شعبه زدنش خواستنش را بردند 


یک پسر داشت که بهرش همه جا بود سپر 

با دم نیزه سپر داشتنش را بردند 


تکیه بر نیزه زد و خواست ز جا برخیزد 

موج سنگ آمد و برخاستنش را بردند 


نیزه هاشان همگی بربدن شاه نشست 

تا خود عرش، ملائک مِهنش را بردند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین


شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین 

آمد بس از زمانه جفا بر سر حسین 


با اشک و آه کرد چو رو سوی خیمه گاه 

جز شصت و چار زن نبدی لشگر حسین 


گفتی زفرط واهمه شد عرش سرنگون 

افتاد چون ززین به زمین پیکر حسین 


زینب به آه و ناله در آمد به قتلگاه 

خنجر نهاد شمر چو بر حنجر حسین 


خورشید منکسف شد و شد ماه منخسف 

تا شد به نوک نیزه ی اعدا سر حسین 


آه از دمی که با لب خشکیده زیر تیغ 

سوی فرات بود دو چشم تر حسین 


لیلا دریده جامه ز تن چون زتیغ کین 

شد پاره پاره جسم علی اکبر حسین 


پشت علی به خلد، کمان شد ز بار غم 

آمد چو تیر بر گلوی اصغر حسین 


سیراب، وحش وطیر زآب فرات بود 

از تشنگی کبود لب دختر حسین 


آتش ز سوز سینه ی زهرا زبانه زد 

بگذاشت در تنور چو خولی سرحسین 


گردون سیه نمود به بر چون کبود شد 

از ضرب چوب کینه سر انور حسین 


"جودی" درید جامه ز بیطاقتی به بر 

کردند پیرهن چو برون از تن حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم


دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم 

تنهایی و بی یاور، ای کاش نمی دیدم 


دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم 

بالای سرت مادر، ای کاش نمی دیدم 


وقتی که برون شد شمر، از مقتل تو دیدم 

خون می چکد از خنجر، ای کاش نمی دیدم 


از نیزه به روی خاک، دیدم سر تو افتاد 

در زیر سُم اسبان، ای کاش نمی دیدم 


دیدم که به دنبالت، با کاسه ی پر آبی 

هر سویی دَوَد دختر، ای کاش نمی دیدم 


در نیمه ی شب دیدم، در پیش نگاه تو 

یک دختر بی معجر، ای کاش نمی دیدم 


ای وای چه بی رحمند، انگشت تو را بردند 

تنها پی انگشتر، ای کاش نمی دیدم 


من آمده بودم تا، لب های تو را بوسم 

دیدم که نداری سر، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز ببین دعواست، در بین سپهداران 

از بهر سر سقا، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز خودت دیگر، چشمان ربابت بین 

بر نیزه شده اصغر، ای کاش نمی دیدم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام علیک ای گل فاطمه


سلام علیک ای گل فاطمه 
سلام علیک ای امید همه 

حبیبی فدایت 
بمیرم برایت 

غریبم حسین(ع) 

شراری به قلب کبابم بده 
سلامت نمودم جوابم بده 

توهستی امیدم 
امام شهیدم 

غریبم حسین(ع) 

سلامم به جسم علی اکبرت 
سلامم به حلق علی اصغرت 

سلامم به عباس 
گل پرپر یاس 

غریبم حسین(ع) 

سلامم به لبهای خشکیده ات 
سلامم به آن حلق ببریده ات 

سلامم به صبرت 
به شش گوشه قبرت 

غریبم حسین(ع) 

به گرد سر باب من صف زدن 
به جای تسلی همه کف زدن 

به بزم عزایم 
چکد خون زپایم 

غریبم حسین(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوشا دردى! که درمانش تو باشى


خوشا دردى! که درمانش تو باشى 

خوشا راهى! که پایانش تو باشى 


خوشا چشمی! که رخسار تو بیند 

خوشا ملکی! که سلطانش تو باشى 


خوشا آن دل! که دلدارش تو گردى 

خوشا جانی! که جانانش تو باشى 


خوشى و خرمى و کامرانى 

کسى دارد که خواهانش تو باشى 


چه خوش باشد دل امیدوارى 

که امید دل و جانش تو باشى 


همه شادى عشرت باشد، ای دوست 

در آن خانه که مهمانش تو باشى 


گل و گلزار خوش آید کسى را 

که گلزار و گلستانش تو باشى 


چه باک آید زکس! آن را که او را 

نگهدار و نگهبانش تو باشى 


مپرس ازکفر و ایمان بى دلى را 

که هم کفر و هم ایمانش تو باشى 


براى آن به ترک جان بگوید 

دل بیچاره، تا جانش تو باشى 


" عراقى " طالب درد است دایم 

به بوى آنکه درمانش تو باشى


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم


ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم 

ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم 


دلدار منی یابن الزهرا 

تو یارمنی یابن الزهرا 


هرکس به کسی نازد و من هم به تو نازم 

ای کاش جان بر سر کوی تو ببازم 


می خانه دگر جای من بی سر و پا نیست 

روزی من خسته چرا کرب وبلا نیست 


تو دین منی یابن الزهرا 

آیین منی یابن الزهرا 


ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن 

رهمی به من سوخته ی بی سرو پا کن 


آخر سحری دامن لطف تو بگیرم 

یک بوسه زنم بر لب تو گاه بمیرم 


ای تاج سرم یابن الزهرا 

من منتظرم یابن الزهرا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوست دارم نگات کنم یه بار تو دنیا آقا جون


دوست دارم نگات کنم یه بار تو دنیا آقا جون

چی می شه جمالتُ کنم تماشا آقا جون


مگه چیزی کم می شه یه رو سیات نگات کنه

با یه جرعه کم نمی شه آب دریا آقا جون


به جون حسینی که، هر دوتامون دوسش داریم

واسه دیدنت نمی شناسم سر از پا آقا جون


دلمو گره بزن به تار زلف خشگلت

تا بشه از کار قلبم گره ها، وا آقا جون


غرق منّتم کنُ یه دستی رو سرم بکش

تا منم در بیارم سری تو سرها آقا جون


به رقیبا گفته ام، هوا منُِ خیلی داری

آبروم دست توه، خودت می دونی آقا جون 


به خوبا سر میزنی مگه بدا دل ندارن 

یه سرم به ما بزن ای خوب خوبا، آقا جون


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آه از آن ساعت که با صد شور و شین


آه از آن ساعت که با صد شور و شین 
زینب آمد بر سر نعش حسین 

بر سر قبر برادر چون رسید 
ناله و آه و فغان از دل کشید 

با زبانِ حال، آن دور از وطن 
گفت با قبر برادر این سخن 

السلام ای کشته راه خدا 
السلام ای نور چشم مصطفی 

السلام ای شاه بی‌غسل و کفن 
السلام ای کشته ی دور از وطن 

السلام ای تشنه ی آب فرات 
السلام ای کشتی بحر نجات 

السلام ای سید و سالار ما 
السلام ای مونس و غمخوار ما 

بهر تو امروز مهمان آمده 
خواهرت از شام ویران آمده 

سربر آر از خاک و بنگر حال ما 
خیز از جا بهر استقبال ما 

شرح حال خود حکایت می‌کنم 
وز فراق تو شکایت می‌کنم 

تا تو بودی شأن و شوکت داشتم 
خیمه و خرگاه و عزّت داشتم 

آتش کین کوفیان افروختند 
خیمه ی ما را به آتش سوختند 

الغرض از کوفه تا شام خراب 
گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب 

لیک دارم شکوه ها از اهل شام 
کز سر دیوار و از بالای بام 

چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 
دستگیر فرقه ی کافر شدم 

از پس قتل تو ای شاه شهید 
از سرم شمر لعین معجر کشید 

بعد قتل و غارت اموال تو 
تاخت دشمن بر سر اطفال تو 

بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان 
گشت نیلی صورت نیکویشان 

آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند 
کز غم آتش بر دل زهرا زدند 

از جفای شامیان خون شد دلم 
گشت در ویرانه آخر منزلم 

پس از آن ویرانه با چشم پر آب 
برده ما را شمر در بزم شراب 

آه از آن ساعت که از روی غضب 
زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 

در حضور خواهر گریان تو 
چوب می‌زد بر لب و دندان تو 

بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال 
تا توانی اندر این ماتم بنال 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام


یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام 
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام 

یک اربعین به ضربه شلاق ساربان 
بر روی خارهای مغیلان دویده ام 

یک اربعین تمام تنم درد می کند 
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام 

یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت 
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام 

یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها 
با خطبه های حیدری ام آفریده ام 

یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست 
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام 

یک اربعین کنار عدو، وای وای وای
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام 

یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین
روی کبود و قامت از غم خمیده ام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم


رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم 
کنار این همه خاک مزار گریه کنم 

رسیدم سر خاکت به خود توان بدهم 
به این امید که شاید زغصه جان بدهم 

رسیدم سر خاکت به سر بریزم خاک 
ز غصه ی لب چاکت به سر بریزم خاک 

مرا غم تو و این درد و داغ خواهد کشت 
اگر مرا نکشت غم فراق خواهد کشت 

مرا ببخش که زنده زشام برگشتم 
دلم گرفته برادر سلام برگشتم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم


عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم 
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم 

ز جا بر خیز ای صد پاره تر از گل تماشا کن 
که از جسم شهیدانت دلی زخمی تر آوردم 

تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم 
چو بر گشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم 

مسافر از برای یار سوغات آورد اما 
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم 

اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن 
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم 

تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل 
که من بر تو خبرهای فراوان از سر آوردم 

چهل منزل سفر کردم به شهر شام و بر گشتم 
خبر از چوب و از لعل لب و طشت زر آوردم 

ز اشک چشم و سوز سینه ی مجروح و خون دل 
همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم 

قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی 
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم 

ز سیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را 
به آهم شعله ها از سینه ی «میثم» بر آوردم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین آمد دلم را غم گرفت


اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید به گوش 
ناله ی صاحب زمان آید به گوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آنها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند
مست مست از جام باقی آمدند

سینه ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دستها

هوش از سر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمین انداخته

هر یکی در جستجوی تربتی
بر لب هر یک کلامی، صحبتی

قلبها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر ها سجاد(ع) بود

رهبر زینب(س) امام راستین
حجت حق بود زین العابدین(ع)

با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد

آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب

زخمهای این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد

زینب ازم‍‍ژگان خود یاقوت ساخت
داستان این سفر را باز گفت

گفت ای سالار زینب السلام
ماه شام تارزینب السلام

بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام

کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی

معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید

گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود

ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجراهای سقیفه تازه شد

ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود

دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود

یاسها را جوهر نیلی زدند
کودکان را یک به یک سیلی زدند

ازشماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس

شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او

مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام

بارها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم

گر تو ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود


مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود

مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود 

 

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند 

مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود 

 

سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 

کفن برای او به جز  شکسته نیزه ها نبود 

 

تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر   

فرات مهر مادرش سیدالنساء نبود  

 

گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی

دگر به نوک نیزه ها نهادنش به جا نبود 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زبان حال حضرت زینب (س)


چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام 
خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام 

گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد 
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام 

اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید 
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام 

اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت 
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام 

همرهم زین العباد این حجت دادار را 
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرم خاک کف پای حسین است

 

سرم خاک کف پای حسین است

دلم مجنون صحرای حسین است

 

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است

 

به وقت مرگ چشمم را نبندید

که چشم من به سیمای حسین است

 

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولاّی حسین است

 

در این عالم تمنّایی ندارم

تمنّایم تمنّای حسین است

 

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

 

خوش آن صورت که در فردای محشر

بر آن نقش کف پای حسین است

 

نترسانیدم از روز قیامت

قیامت قدّ و بالای حسین است

 

-----------------


اگر کشتند چرا آبت ندادند

چرا زان درّ نایابت ندادند

 

اگر کشتند چرا خاکت نکردند

کفن برجسم صد چاکت نکردند

 

برادر جان سلیمان زمانی

چرا انگشت و انگشتر نداری

 

چرا این حنجرت خشک است وبی آب

مگر عباس آب آور نداری

 

زبان بگشوده زخم سینه تو

مگر ای کشته تو مادر نداری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوش اومدی تو از سفر بابا



خوش اومدی تو از سفر بابا
توروخدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی...
 
دیگه تمومه گریه و زاری 
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
 
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی...
 
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی...
 
بیابونا نمیره از یادم
تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
رو نیزه بودی...
 
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی...
 
مارو بهم دیگه نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن...


دریافتحجم: 8.11 مگابایت
 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کـــرب و بــلا غــــروب شـــده بــــارون مــی بــــاره


کـــرب و بــلا غــــروب شـــده بــــارون مــی بــــاره
کـــوچـــه ی سـیـنــه زنـی مــــون خـیـســه دوباره


کـــرب و بــلا چــه ســریــه بـــازم جـــا مــوندم...
مـن چـه شبــایـی رو با اشک به صـبــح رسونـدم

مــن و شـکـسـتـه بـــالی ، بــده به قـلـبــم حالی
دور ضریحت غوغاست، جای من امشب خالی...

حـرم ، غروب ، کرب و بلا  ، خواب خوب هر شبم
حــــرم پــــر از بـــرو بـیــــا ، خواب خوب هر شبم

حـــرم ، ضـریــح ، کبـوتــرا ، خواب خوب هر شبم
حـــرم ، ضــریـــح و زائــــرا ، خواب خوب هر شبم

 

کـــــرب و بـــــلا ، تــنـــگــــه دلــــم بــــرا زیــــارت
وقـــتــــش شـــده بـــیــــام بــــــرا عـــــرض ارادت

کــــرب و بــــلا ، خـــسـتــــه ام از فــــراق و دوری
مـــن صـبــــر ایــــوب نــــدارم ، بــســه صـبـــوری

 

دوبـــــاره  ذکــــر یــــارم دلـــم گرفتـه امشبــــــــ 

دم هـمـه دم بـا گریـه ،دم میـگیـرم یـا زیـنـبـــــــــ

کــــــــرب و بـــــــــلا ، ممنـونـتـم میـای تـوخوابـم

انــــــگار تــعـارف داری بـــا دل خـــــــرابـــــــــــــم

 

کــــــــــرب و بــــــــلا یـــــــادش بــخیـر نـگاه اول 

نــــگاه به سـمـتــ خیـــــمه گــاه نـگاه به مقـتل

 

بــــه اسـمـــت قســم آقا میخـوام بیـــام کربـــلا

 

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای روشنی بخش شب تارم کجایی گل نرگس


ای روشنی بخش شب تارم کجایی گل نرگس
با اشک چشمم غصه میبارم کجایی گل نرگس

گل نرگس دردت به جونم مهربونم مهربونم
معلوم که نیست زنده بمونم مهربونم مهربونم
روتو ببینم تا جوونم مهربونم مهربونم
گل نرگس دردت به جونم مهربونم مهربونم

این جمعه هم اومد و رفتش باز نبودم من کنارت
شاید میخوای بفهمم اینو که نمیام من به کارت

یا بن الحسن کجایی من اومدم گدایی

من خودمو به تو سپردم کی میایی گل نرگس
خیلی براتو غصه خوردم کی میایی گل نرگس

کی میگذری از این حوالی آقاجونم آقاجونم
باز اومدم با دست خالی آقاجونم آقاجونم
برام دیگه نمونده حالی آقاجونم آقا جونم

تو اگه دست رو سیاهاتو نگیری کی بگیره
دستای این عاشقو شیداتو نگیری کی بگیره

صاحب زمان امیرم من بی شما می میرم

سنگین شده بار گناهم خوب میدونم گل نرگس
پیش تو خیلی رو سیاهم خوب میدونم گل نرگس

دلتو با گناه شکستم خوب می دونم خوب می دونم
رو خوبیات چشامو بستم خوب می دونم خوب می دونم
پیش شما رو شده دستم خوب می دونم خوب می دونم

هر بار که من توبه شکستم تو خریدی آبرومو
ببین چجوری بغض و اشکم بسته راه این گلومو

من بی کس و غریبم آقا تویی حبیبم
یا بن الحسن کجایی مردم ازاین جدایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شاه خوبان جانم رضاجان

السلطان ابالحسن ابالحسن ابالحسن(۲)

ای شاه خوبان جانم رضاجان
ای ماه تابان جانم رضا جان
ای بیکران تو مانند باران
شمس الشموس و شاه خراسان

السلطان ابالحسن.....(ع)

بند دوم

باب النجاتم باب الجوادت
بنًَموده ام من هر لحظه یادت
کرببلا شد باب المرادت
من سر سپرده بر عدل و دادت

السلطان ابالحسن...(۴)

بند سوم

آهوی دشتم چشمم براهت
در انتظار نیمه نگاهت
چشم من و آن رخسارِ ماهت
آسوده‌ خاطر من در پناهت

السلطان ابالحسن.....(۴)

بند چهارم

باغ بهارم صبر و قرارم
غیر از تو آقا یاری ندارم
سر بر حریم و خاکت گذارم
ای روشنی بخش شام تارم

السلطان ابالحسن.....

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام


گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام

 کن عنایت که به امید نگاه آمده ام

 حرمت کعبۀ عشق و نگهت چشم خدا

 به طواف حرمت غرق گناه آمده ام

 خسته از سرکشیِ نفس ز حق بی خبرم

 شب ظلمانی ام و در پی ماه آمده ام

 نکند روی بگردانی و راهم ندهی

 که به امید نگاه، این همه راه آمده ام

 همه ی حاجت من دیدن رخسار شماست

 " من بدین در، نه پیِ حشمت و جاه آمده ام "

 همه ی هستی من اشک غم کرببلاست

 زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام

 کربلا، کرب و بلا در دل ما ساخته است

 کز غمش با شرر و شعلۀ آه آمده ام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوست دارم صدات کنم تـوهـم منونـیگا کـنی

 

دوست دارم صدات کنم تـوهـم منونـگا کـنی

مـن تـورونـگا کـنـم تـوهـــم مـنــوصدا کنی

قـربـون چـشـا ت بـرم از راه دوری اومـدم

جا ی دوری نـمــیـره اَگَـه به مـن نـگا کنی

دل مـن زنـدونِـیِـه تـوئی که تنها مـیـتـونی

قـفـســـو وا کـنــی و پــرنـــده رو رهـا کنی

میشه کـنـج حـرمـت گـوشـۀ قـلـب مـن باشـه

مـیـشــه قـلـب مـنـو مـثـل گـنـبـدت طلا کنی

توسرت شـلـوغـه زیردست وپات فـراوونَـن

ازخـدا مـیـخـــوام کـمـی به زیرپا نـگا کنی

تـوغـریبی و مـنـم غـریـبـم امّـا چی مـیـشـه

ایـن دل غــــریـبـه روبــا خــودت آشـنا کنی

دوست دارم توایوون آئینه ات صبح تاغروب

مـن با تـوصـفــا کـنــم تـوهــم مـنـودعا کنی

به و فای کـفـتـرای حـرمت مـنـم مـیـخـوام

کـفــتـری با شـم که تـنـهـا تـومـنـوهـوا کنی

د لـمـو گـره زدم به پـنجره ات دارم مـیـرم

دوست دارم تا من میام این گره هارو وا کنی

صدهزار دفعه ام شده پای ضریح زارمیزنم

تا د لـت یه با ر بـسـوزه دردمـو دوا کنی

دوست دارم که ازحالا توصبح محشرهمیشه

من رضا رضا بگـم تـوهـم مـنـو رضا کنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم


ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم

تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم 
منم خاک درت غلام و نوکرت

مران از در مرا به جان مادرت 
علی موسی الرضا4

غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم

گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم 
تو خوبی من بدم به این در آمدم

به جان فاطمه مکن مولا ردم 
علی موسی الرضا4

به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی

به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی 
نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو

 دلم خورده گره به تار موی تو 
علی موسی الرضا4

تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی

از تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی 
الا ای یار من تویی دلدار من

نظر کن بر دل سیاه و زار من 
علی موسی الرضا4
دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم

می رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم 
امیر کاروان امان ای الامان

مرو پیشم بمان امام مهربان 
علی موسی الرضا4

جان به قربان نگاهت دل فدای روح ماهت

سینه بگشا تا بیایم ای رضا جان در پناهت 
منم دیوانه ات مقیم خانه ات

تویی باغ و گل و منم پروانه ات 
علی موسی الرضا.

ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم

از ازل مهرت سرشته در تمام تار و پودم 
نظر کن بر دلم اگرچه غافلم

دعا کن کربلا کند حق شاملم 
علی موسی الرضا4

ای امام هشتمینم نور رب العالمینم

نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم 
دلم سرمست توست فقط پابست توست

کلید مشکلم فقط در دست توست 
علی موسی الرضا4


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام


السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام
هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام

السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام
آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام

السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبال ما
آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت
جان به قربانِ تو و صحن و سرا وُ مرقدت

زنده ایم از برکتِ مِهر و ولایت یا رضا
چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا

در بغل گیریم ضریحِ با صفایت یا رضا
یک زیارت سهمِ ما پایینِ پایت یا رضا

فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما
برکتِ دنیای ما وُ شافیِ عقبای ما

ای امام نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا
گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا

تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس
مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس

اقتدار کشورِ ایران همه از نامِ توست
روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست

گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو
شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهای جمعه مادری پهلو شکسته


شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان و با قد خمیده

اشک مصیبت می کند جاری ز دیده

گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

بر خیز و مادر تا کنم یکدم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

منی که غرقِ گناهم ، شکسته بال و پرم


منی که غرقِ گناهم ، شکسته بال و پرم

چگونه نامِ بلند تو را به لب ببرم؟!


اگر که دوست نداری خدا خدای مرا

اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!


خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت

تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم


بیا مرا جلویِ خوب ها ، خراب مکن

بگیر دستِ مرا که به سنگ خورده سرم


مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش

قسم به حرمت خون مدافعان حرم


بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند

شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم


تمام هستی من هست مادر و پدرم

فدایِ حضرت ارباب مادر و پدرم


اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود

چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!


هنوز نیمۀ شب هایِ جمعه می آید

نوایِ مادر او ، تشنه ذبح شد پسرم ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خرم دلی که منبع انهار کوثر است


خرم دلی که منبع انهار کوثر است
کوثر کجا ز دیده پر اشک بهتر است

نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست
نام علی اکبر از آن دلرباتر است

رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید
دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است

هر یک شهید مرقدشان چهار گوشه داشت
شش گوشه یک ضریح در آن هفت کشور است

پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت
پائین پای قبر حسین قبر اکبر است

پائین پای قبر علی اکبر جوان
هفتاد و یک شهید چو خورشید انور است

برسمت راست مرقد یک پیر جلوه کرد
در گوشه رواق که نزد یکی در است

پرسیدم از مخادم آن کاین مزار کیست؟
گفتا حبیب نور دوچشم مظاهر است

در جنب نهر علقمه دیدم یکی شهید
گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است؟

گفتا خموش دار که عباس نامدار
منظور او ادب به جناب برادر است

رفتم به خیمه گاه و شنیدم بگوش دل
آنجا فغان زینب و کلثوم اطهر است

رفتم به سوی خیمه بیمار کربلا
دیدم که با دوصد غم و محنت برابر است

وارد شدم به حجله داماد کربلا
دیدم عروس قاسم دستش ز خون تر است

رفتم ز کربلا به سر تربت علی (ع)
دیدم که بارگاه علی عرش اکبر است

وارد شدم به صحن و سرایش بصد امید
دیدم که چلچراغ علی سرو کوثر است

برگشتم از رواق شدم وارد حرم
دیدم که چشم نوح نبی جای حیدر است

پر نور چشم نوح نبی از علی بود
این نکته هم ز کاتب از خاک کمتر است

شاها تویی که (ناصردین) باد چاکرت
منظور او به اذن جناب مطهر است

(ناصر) چو بر نجف برسید و بگریه گفت
هر صبح و شام چشم امیدش بدین در است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو کربلا داری عرش خدا داری


تو کربلا داری عرش خدا داری

بی تو من بهار زردم

ای نام تو آه سردم

خاک تو شفای دردم

ضریح شش گوشه ی تو میخانم


تو عشق تابانی همیشه میمانی

تو شاهنشه جهانی ذکر اهل آسمانی

تو لیلی لیلیانی دل من از باده ی تو دیوانست


دلم هوای کربلا دارد آقا یا ثارالله

هوای گنبد طلا دارد آقا یا ثارالله


چه شود اگر تو کنی نظر ، تو که با وفایی

ای شه حرم ، چه شود حرم، قسمتم نمایی

عشق تو داده شور و شینم ، عاشق بین الحرمینم


دلم هوای کربلا دارد آقا یا ثارالله

هوای گنبد طلا دارد آقا یا ثارالله


بیا نگاهم کن ، نظر به حالم کن

سر بر خاک تو گذارم ، از عشق تو بیقرارم

از داغ تو سوگوارم ،به پای عشقت همیشه میمانم


عزیز زهرایی ، بزرگ دنیایی

ای دار و ندار عالم ، ای نام تو اسم اعظم

روز و شب همیشه هر دم

نام تو را عاشقانه می خوانم


من از ازل زجام تو مستم آقا یا ثارالله

دخیل نام و پرچمت هستم آقا یا ثارالله


ای سرود من ، ای وجود من ، تو همای عشقی

شاه عالمین ، به خدا حسین ، تو خدای عشقی

عشق تو در خاک و سرشتم ، کرببلای تو بهشتم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟


بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟
من همانم, بنده ی رسوا, قبولم میکنی؟

بی حیایی کرده ام شرمنده ام حالا بگو
روی می گردانی از من یا قبولم میکنی؟

بد گره افتاده بر کارم که دورم از شما
خسته هستم مانده ام تنها قبولم میکنی؟

چون که شد تیره دل من با خطا پشت خطا
آمدم پاکش کنی دل را قبولم میکنی؟

ای که پیش نوکران خود نکردی هیچ وقت
معصیتهای مرا افشا قبولم میکنی؟

میدهم از امشب آقا قول مردانه به تو
تا شوم یک عبد با تقوا قبولم میکنی؟

زندگی سخت است بی تو التماست میکنم
جان بی بی حضرت زهرا قبولم میکنی؟

من برای حفظ دین و پرچم این روضه ها
جان خود را میکنم اهدا قبولم میکنی؟

ازتو میخواهم شب جمعه برات کربلا
تا بیایم باز پایینْ پا قبولم میکنی؟

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی این من این جرم و خطایم

 
الهی این من این جرم و خطایم
رهم دادی، مکن دیگر رهایم 
بگیر از من مرا، اما نه از خود 
بسوز اما مساز از خود جدایم 
تو را گم کردم و خود گشته‌ام گم 
صدایم کن صدایم کن صدایم 
به من گفتند از اول عبد «هو» باش 
چه باید کرد من عبد هوایم 
تو آن ربی که با عبدت رفیقی 
من آن خارم که با گل آشنایم 
گنه کردم، نکردم شرم از تو 
نمی‌دانم کجا رفته حیایم؟ 
خجالت می‌کشیدم بازگردم 
تو گفتی باز هم سویت بیایم 
نبودم عبد تا عبدم بخوانی 
نگویم بنده‌ام، گویم گدایم 
سیه رویم مگر از لطف و رحمت 
بشـویی بـا غبـار کربـلایـم 
از آن بر خود نهادم نام «میثم» 
که بخشی بـر علی مرتضایـم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰