شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم
کاشکی برات آقاجون نامه نمی نوشتم
تو کوچه های این شهر دل سردرگمه آقا
برگرد قیمتت اینجا چند مَن گندمه آقا
قلبم در تاب و تبه ، پشتم خالی شد یه شبه ، نیا به کوفه
مثل بارون میبارم ، من دیگه امید ندارم ، آقا به کوفه
اینجا بد هوائی شده ، سهمم بی وفایی شده ، ببین اسیرم
آواره شدی میدونم ، من دیگه چجور میتونم ، آروم بگیرم
دستام رو به آسمونه ، قلبم واسه تو میخونه
... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...
این کوفیای نامرد تیشه زدن به ریشه
برگرد میدونم اینجا حقت ادا نمیشه
گفتن ما باوفائیم اما دروغه آقا
بازار تیغ و نیزش خیلی شلوغه آقا
کوفه تکیه گاه نمیشه ، حالش رو به راه نمیشه ، آروم جونم
فکر و ذکرم من سر تو ، آقا واسه خواهر تو ، دل نگرونم
حرف از نیزه ها میزنن ، اینجا بی هوا میزنن ، برات بمیرم
غم بی اندازه شده ، حرف نعل تازه شده ، برات بمیرم
حرفم رو زمین میمونه ، قلبم واسه تو میخونه
... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...
طعم عطش گرفتم این بود حواله ی تو
اما دل نگرونم واسه ی سه ساله ی تو
دردم دوا نداره رسم بی وفا کوفه
غوغا میشه میدونم بعد کربلا کوفه
رو دارالإماره منم ، رو میخ قناره تنم ، با لب تشنه
زخمی شد همه بدنم ، مثل تو جون میکَنم ، با لب تشنه
سرها رو به نِی میزنن ، حرف از بزم مِی میزنن ، اشکم روونه
شش ماهت گلوش میگیره ، از داغش رباب میمیره ، دلم چه خونه
خستم از دست زمونه ، قلبم واسه تو میخونه
... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...