باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده

ای کرب و بلا کاروونی خسته رسیده

صد دسته کبوتر طرف ماریه پَر زد

صد قافله دل همره این قافله اومد

 

نگرونی ، بی تابی و اضطراب

نگرونن اولاد ابوتراب

نگرون شیش ماهه شده رباب

 

یه خواهری میسوزه یواش یواش

یکی دوتا نیست غم ها و غصه هاش

نگرونه واسه حنجر داداش

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

این وادیِ غم داره عجب سوز و نوایی

از خاک زمینش میرسه بوی جدایی

عباسمونو از چی صدا کردی برادر

اینجا برا چی خیمه به پا کردی برادر

 

تو حق بده باشم بیقرار تو

بودم آخه یک عمری کنار تو

نشه یه وقت زینب سوگوار تو

 

بیا بریم حالم اینجا ناخوشه

حتی داداش فکرش من رو میکُشه

نشه یه وقت زینب بی حسین بشه

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

ترسم اینه اینجا به سرشک ما بخندن

ترسم اینه آخر روی ما آبو ببندن

 

از حالا چرا خیره شدی جانب گودال

از حالا چرا غصه برا معجر و خلخال

 

داره صدا آه مادرم میاد

بگو بهم چی اینجا سرم میاد

چی به روز زن های حرم میاد

 

غمو زدن انگاری به نامِمون

نگو لگد میشه احتراممون

میره بالا آتیش از خیاممون

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 



دریافت