عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

سلام بر لب عطشان و چشم گریانت

 

سلام برتن مجروح و حلق مذبوحت

سلام بر سر خونین و جسم عریانت

 

سلام بر جگر خون و داغ های دلت

سلام بر شرف و غیرت جوانانت

 

سلام بر دُرَ دندان و غنچه دهنت

سلام بر لب خونین و صوت قرآنت

 

سلام بر علی اصغر که وقت دادن جان

به خنده داد تسلا به قلب سوزانت

 

سلام بر لحظات وداع اکبر تو

که وقت رفتن او رفت از بدن جانت

 

سلام باد به اشک خجالت عباس

که شد زدیده روان بر گلوی عطشانت

 

سلام بر دل زینب که پیش دیده او

عدو زچار طرف کرد سنگبارانت

 

سلام باد به شیری که سایه بانت شد

برون کشید به دندان زسینه پیکانت

 

سرت بریده شد اماهنوز جاری بود

به چهره اشک روان از دو چشم گریانت

 

عجب نه گر کنی خصم خویش را سیراب

سجیَه ات کرم و عادت است احسانت

 

الا خدات ثنا خوان کرامتت نازم

که گشته میثم آلوده مرثیه خوانت