گلی گم کرده ام می‌جویم اورا

به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا


گل من یک نشانی‌در بدن‌داشت

یکی پیراهن کهنه به تن داشت


اگر پیدا کنم زیبا گلم را

به آب دیدگان می‌شویم اورا


گل گم کرده ات خواهر منم من

سرور سینه ات خواهر منم من


نشانی را که گفتی جان خواهر

که دارد در بدن خواهر منم من


در آندم زینب غم دیده ی زار

روان اشک از دو چشمان گهربار


شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوی قتلگه با حال افکار


صدای آشنائی آمدش گوش

که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش


بسوی آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بدید و کرد افغان