بنویسید مرا یار حسین
کشته و مرده ی دیدار حسین
اولین بی سر بازار حسین
مسلم کوفه ،علمدار حسین

او دلش خواست سفیرش باشم
من دلم خواست اسیرش باشم

تکه تکه بدنم گفت نیا
پاره ی پیرهنم گفت نیا
به سر میخ تنم گفت نیا
خاک و خون دهنم گفت نیا

کاروانت نشود سرگردان
به مدینه همه را برگردان

ترسم از گمشدن دخترهاست
ترسم از سوختن معجرهاست
ترسم از وا شدن زیور هاست
ترسم از غارت انگشترهاست

حرمله نقشه کشیده ست حسین
دو سه تا تیر خریده ست حسین

شرر ای کاش به جانت نزنند
نیزه ها سر به دهانت نزنند
کوفیان زخم زبانت نزنند
وای سیلی به زنانت نزنند

پیش زینب بدنت را نکشند
گرگ ها پیرهنت را نکشند