دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین
از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین

با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من
از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین

از کوچه ی مدینه که مادر به خاک خورد
از کوچه ای که غرق خجالت شدم حسین

قدم نمی رسید که او را کمک دهم
خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین

خیلی عزیز بودم و در بین طائفه !
محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین

دیدی برادرم جگرم تکه پاره شد
کشته میان خانه به غربت شدم حسین

گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی
گفتی : ” حسن ز داغ تو غارت شدم” حسین

اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست
من گریه کن برای گلویت شدم حسین