*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

ای پیکر تو چون جگر پاره پاره ام


ای پیکر تو چون جگر پاره پاره ام

تا کی زنی به دل زسکوتت شراره ام

 

با آن سینه ام شده مجروح داغ تو

لبخند قاتلت زده زخم دوباره ام

 

یک آسمان ستاره زچشمم به خاک ریخت

دیدم چو پاره پاره شده ماه پاره ام

 

من چاره ساز درد همه عالمم ولی

با اوفتادن تو زکف رفته چاره ام

 

ای تشنه لب برآر سر از خاک و آب ریز

از اشک دیده بر گلوی شیر خواره ام

 

چون قرص ماه آفتاب وجودم تمام سوخت

دیدم به چشم خویش غروب ستاره ام

 

بعد از تو ای ستارۀ صبح امید، نیست

غیر از سکوت دائم و اشک هماره ام

 

از چشم نیم باز تو خون پاک می کنم

شاید کنی به گوشه چشمی نظاره ام

 

(میثم) زسوز سینه چو شرح غمت دهد

آتش زند به عالم دل با اشاره ام

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جوانان بنی هاشم بیاید

 

جوانان بنی هاشم بیاید 
علی را بر در خیمه رسانید 

خدا وندا که من طاقت ندارم 
علی را بر در خیمه رسانم 

----
مدینه مادرش چشم انتظار است 
به خیمه عمه اش دل بی قرار است

کجا رفتند و آن رعنا جوانان 
کجا رفتند و آن پاکیزه جانان

----
نباشد مادرش لیلا بیاید 
تماشای قد اکبر نماید 

بگویید عمه اش زینب بیاید 
علی بر در خیمه رساند

***********

عدو خنجر به قلب پاره می‌زد 
غمت آتش به سنگ خاره می‌زد 


به چشم خویش دیدم جان بابا 
که از فرق تو خون فواره می‌زد

 


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

شه چو آمد ز لب تشنه‌ی اصغر، یادش


شه چو آمد ز لب تشنه‌ی اصغر، یادش

رفت از سوز عطش تا به فلک، فریادش

 

بند قنداقه‌ی اصغر به سر دست گرفت

تا چو مرغان کند از بند قفس، آزادش

 

گشت با آن گُل افسرده، روان سوی سپاه

به امیدی که دهد آب و کند دل‌شادش

 

هم‌چو‌ مرغان ز عطش، طفل، پر و بال زنان

ناگه آمد ز کمین‌گاه برون، صیّادش

 

تیر کین آمد و بر حلق علی، جای گرفت

دست بیداد اجل، داد چو گُل بر بادش


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم

مچین خـــــــــشت لحد تا من بیایم

تمـــــــــــاشای رُخ اصغر نمایم


دوید او را گــــرفت با آه و زاری

که ای اصغر، مگر مادر نداری

 

بخواب اصغــــــــر گلِ پژمردۀ من

بخواب ای غنچۀ تیر خوردۀ من

 

بخواب آسوده اندر دامن خاک

ندیده دامن پر مهر مادر

 

بخواب و خواب راحت کن شب و روز

که خاموش است صحرا بار دیگر

 

نمی آید صدای تیر و شمشیر

نه دیگر نعره الله اکبر

 

همه افتاده در خوابند خاموش

توئی صحرا و چندین نعش بی سر

 

نترس ای کودک ششماهه من

که اینجا خفته هم قاسم هم اکبر


گل ششمــــــاهه ام را حرمله چید

مگر عـــــــمه گلویش را نبوسید

 

بخواب ای حنجرت صد پاره گشته
بخـــــواب آرامش جانم، علی جان

 

که با تیر سه شعبه کرده صیدت؟

بسوزد جان آن صیاد کافر

 

خدایا بشکند آن دست گلچین

که کرد این غنچه را نشکفته پرپر


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بخواب ای نو گل پژمان و پرپر


بــخواب ای راحت جانم علی جان
بخواب ای طفل عطشانم علی جان

 

بخواب ای نو گل پژمان و پرپر

بخواب ای غنچه افسرده اصغر

 

گل نـــــــــــــازم چرا رنگت پریده

لبت جــــــز اشک من آبی ندیده


بخــواب این کوفیان رحمی ندارند
بخـواب بر روی دستانم، علی جان


بخواب ای اصغرم شد مَشک پاره

نبینی گوش هـــای بی گوشواره


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی

 

شیعتی مَهْما شَرِبْتُم ماءِ عَذْبٍ فاذکرونی

اَوْ سَمِعْتُم بِغَـــــریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی

شیعه هرگه آب نوشی از لب من یاد آرید

یا شنیدید از شهید و کشته ای بر من بزارید

 

فـَاَنا السِّبْطُ الَّذی مِنْ غَیْرِ جُــرْمٍ قَتِلُونی

وَ بِجَرد الخَیْـلِ بَعْد القَتْلِ عَمْداً سَحِقُونی

منم آن سبط رسولی که رگ حلقم گشودند

وبه سم اسب بعد از کشته گشتن جسم سودند

 

لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشــورا جمیـعاَ تَنْظُرونی

کَیْفَ اَسْتَسْقی لِطِفْـلی فَاَبوا اَن یّرْحَمُونی

کاشکی در روز عاشورا همه بودید و آنجا

که چگونه بهر طفلم آب می جُستم ز اعدا

 

وَ سَقُوهُ سَهمِ بَغــــیٍ عِوَضِ الماءِ المَعِین

یا لِرِزءٍ  وَ مَصابٍ هَدَّ اَرکانِ الحَجُون

رحم ننمودند و تیر از عوض آبش بدادند

وای از این ماتم که خون از دیده عالم گشادند

 

وَیلَهُم قَد جَرَحُوا قَلبٍ، لِرَسُولِ الثَّقَلَین

فَالعَنُوا هُم مَاستَطَعتُم شِیعَتِی فِی­کُلِّ حِین

وای بر آنها که قلب مصطفی خَستند از این غم

تاتوانی لعن بنما شیعه بر ایشان دمادم

 

ای قضایی نوحه خوان شو بر شهیدان بلا را

شافعت گردد حسین بن علی روز جزا را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گهواره بیتابی چرا، علی نمیخوابی چرا

گهواره بیتابی چرا، علی نمیخوابی چرا
پر شده از صدای تو تموم دشت کربلا


ترک ترک شده لبات، الهی بارون بگیره
غنچه نشکفته من، دوباره باز جون بگیره


علی بودن سخته برات، وقتی تو خیمه ها باشی
هی دست و پا میزنی تا، فدایی بابا باشی


حرمله در کمینته ، حرمله نامرده علی
گمون کنم تیرو کمون، با خودش آورده علی


کسی بهت آب نمیده، آه همه بی اثره
نکن تلظی پسرم، ببین بابا تشنه تره!


رقیه میخونه برات" فالله خیر حافظا"
تو میری و پشت سرت، میشکنه قلب خیمه ها


گلوی نازکت مگه، سه شعبه رو تاب میاره
غصه نخور عزیزکم، زهرا برات آب میاره


بارون خون میباره از، زمین به سمت آسمون
حجت قبول شد پسرم، آخه نشون به این نشون


کاش بدونن که گردنت، طاقت نیزه نداره
کاش بدونن تو کاروان، تو خانوما یه مادره


شونه به شونه با عمو، حرومیا دور و برت
برو که مادر میخونه، وإن یکاد پشت سرت


خدا کنه که بعد تو، بچه کوچیک نبینه
غنچه ای رو دست کسی، از روی شاخه نچینه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کشتند از ره کین اولاد مصطفی را


کشتند از ره کین اولاد مصطفی را
لب تشنه سربریدند فرزند مرتضی را


گل‌های باغ زهرا ای وای گشته پرپر
در کربلا بنگر در خاک و خون شناور


در دشت کین فتاده بس پیکران بی‌سر
شد لاله‌گون ز خونِ آن نوگلان پرپر


یا فاطمه تو امروز یک لحظه کن نظاره
جسم حسین مظلوم گردیده پاره پاره

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لالا لالا گل بابا دیگه سقا نمیتونه آب بیاره


لالا لالا گل بابا دیگه سقا نمیتونه آب بیاره

لالا لالا گل پرپر بخواب اصغر مادرت که شیر نداره

لالا لالا گل یاسم در هراسم حرمله تورو نبینه

قاتل تو پُر زِ کینه در کمینه تا که یاسمو بچینه

 

بارون میباره از چشمام جون نداره پاهام موندم تنها

لرزه افتاده بر اعضام جون نده رو دستام جون بابا

 

... علی لای لای ، علی لای لای ، علی لای لای علی ...

 

لالا لالا گل سنبل چه قشنگ زل زدی تو چشمای بابا

لالا لالا دل بریدی پر کشیدی از روی دستای بابا

وقتی ساقی آب نیاورد تشنه لب مُرد وقتی دیدم مادرت رو

دم گوشش گفتم آروم تا نشد دیر سیر نگاه کن اصغرت رو

 

آهِ غم میکشم از دل با خنده ی قاتل اِی دل اِی دل

راه خیمه رو گم کردم پر زِ غم و دردم اِی دل اِی دل

 

... علی لای لای ، علی لای لای ، علی لای لای علی ...

 

لالا لالا ناله دارم بیقرارم دلم از داغ تو خونه

لالا لالا گل لاله به سه ساله چی بگم خدا میدونه

همه صبر و طاقتم رفت تا صدای کف و هلهله بلند شد

پیش چشمام زیر تیغ تیز دشمن حنجرت به پوست بند شد

 

خون شد  دلم برای تو  هنوز چشای تو نیمه بازه

میخوام  دفنت کنم تا که  پرپر نشی زیر نعل تازه

آهِ غم میکشم از دل با خنده ی قاتل اِی دل اِی دل

راه خیمه رو گم کردم پر زِ غم و دردم اِی دل اِی دل

 

... علی لای لای ، علی لای لای ، علی لای لای علی ...






دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حسین و ببینید، پریشون و حیرون

 

حسین و ببینید، پریشون و حیرون

داره با یه بچه میاد سمت میدون

 

کی میتونه سیراب کنه اصغرش رو

بچینه با ریشه گل پرپرش رو

 

کی میتونه طفل‌و بگیره نشونی

بیا حرمله که تو راشو میدونی

 

تو خوب میتونی این گلا رو بچینی

سفیدی زیر گلوشو میبینی

 

بگذار آروم بخوابه طفل و

یه جرعه آب بده به طفل و

سیراب کن با سه‌شعبه طفل و

 

تیری که آوردم یکی از هموناس

که قبلاً باهاشون زمین خورده عباس

 

بده مزد من رو، تیرم به هدف خورد

زدم بچه رو و دیدم که باباش مُرد

 

تیری که بهش خورد گلوشو دریده

حالا بچه رو دست باباش خوابیده

 

حسین‌و دیدم که پریشون و حیرون

میرفت سمت خیمه، میومد تو میدون

 

تیرم قلب حسین و چاک کرد

با دست خون گلوشو پاک کرد

پشت خیمه گلش رو خاک کرد

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی

الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی 

که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی

 

الهی حرمله دستت بیوفتد

کمان از پنجه و شستت بیوفتد

 

فروغ دیدگانم را ربودی

فروغ از دیده ی پستت بیوفتد

 

به چشم خـــویش می کردم نظاره

گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دست و پایم به هم از پَر زدنت پیچیده


دست و پایم به هم از پَر زدنت پیچیده

چه کنم با تو که اینگونه تنت پیچیده


لااقل کاش به جسمت زره ای میکردم

استخوانت شده با پیرُهَنَت پیچیده


تو چنان شیشه یِ عطری که شکسته شده ای

همه جا نافه یِ مُشکِ خُتَنَت پیچیده


گُل ِ من لَحن ِ عمو گفتن ِ تو برگشته

زیر ِ مرکب شده طرز ِ سُخَنَت پیچیده


اینهمه ریخت و پاشی که شده با تن ِ تو

گردبادی ست که در انجمنت پیچیده


اثر ِ موم عسل یا سُمِّ مرکب بوده

که زبانِ تو به دور ِ دهنت پیچیده


به تلافیِ مدینه به تنت پا زده اند
تا که شد نعره یِ ابن الحسنت پیچیده


ارباً اربا چو علی اکبر لیلا شده ای
در عبا جمع کنم بسکه تنت پیچیده

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آنقدر لب ‌تشنه و معصوم بود

 

آنقدر لب ‌تشنه و معصوم بود

گریه هم می‌کرد نامفهوم بود

 

صورتی کوچک شبیه غنچه داشت

استخوانش نرم مثل موم بود

 

مادرش از تشنگی شیری نداشت

در میان خیمه‌ها مغموم بود

 

جان به قربان غریبیِ حسین

از دو قطره آب هم محروم بود

 

با سه‌شعبه طفل شش ماهه زدن

در میان کفر هم مذموم بود

 

بین دستش یک طرف جسم علی

یک طرف هم صورت و حلقوم بود

 

لالایی بخواب ای عمرم

لالایی طنّازی کن

میباره از چشام بارون

با گونه‌هام بازی کن

 

گریه میکنی بدنم میلرزه

ناله میزنی جیگرم میسوزه

دست و پا نزن مادرت میمیره

رفتنی شدی پسرم چند روزه

 

لالایی لالا ای جونم

لالایی مرد میدونم

 

آماده‌ای برا میدون

اگه که بند بیاد ناله‌ات

برا خودت یه پا مردی

بده برا تو این حالت

 

تشنته ولی ندارم شیر مادر

تشنه لب برو  پسرم  تو میدون

گریه میکنم برا اینکه تازه

شش ماهت شده درآوردی دندون

 

لالایی لالا جونم

ناله‌ی عمه بالا رفت

یهو دلم هواتو کرد

یه ذره فکر مادر باش

میون گهواره برگرد

 

پر زدی علی باشه تنها رفتی

مادرت ولی کنار گهواره‌ست

چی اومد سرت که دیدم انگشتِ

بابا رو گرفتی تو از درد توو دست

لالایی لالا جونم

*******

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را

 

با چه رو خیمه بَرَم این سرِ آویزان را
چه کنم مشکلِ این حنجر خون ریزان را

به سفیدیِ گلوی تو کسی رحم نکرد
رسمِ کوفی است بگیرند هدف، مهمان را

دست و پایی زدی و باز تبسّم کردی
پس خدا بوسه زند این دو لب خندان را

بوسه بر این سرِ پاشیده ز هم مشگل نیست
من چسان دفن کنم پاره ای از قرآن را

مشگل اینجاست که سر نیزه امانت ندهد
اهل غارت نکند رحم ، گُلِ پنهان را

من دهم با چه زبانی خبرت را به رباب
آب دادَست سه شعبه گلوی عطشان را

بعد از این است که بر سینۀ من جا داری
نزد مادر ببرم آهِ دِلِ سوزان را

گریه بر معجرِ عمّه نرود از یادت
وسط هلهله ها بدرقه کن یاران را

تا به محشر ز غبار غم تو گریه بپاست
ای عجب داغ تو کردَست بپا طوفان را

سند مستند کرب و بلا حنجر توست
بُرد مظلومیِ تو آبروی عدوان را

عید قربان من است و تو همان ذبحِ عظیم
و خدا مُهر قبولی زند این قربان را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا-


بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا

بند اوّل

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا

گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا

پیش تر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا

جام اشگ و خون گرفتم از سبوی کربلا

با وجود نهر جاریِ فرات و علقمه

خون ثارالله شد آب وضوی کربلا

اشگ چشم زینب و خون حسین بن علی

گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا

گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه

گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا

کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست

هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا

در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک

می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند دوّم

از فراق کربلا پیوسته دارم زمزمه

ترسم این هجران دهد آخر به عمرم خاتمه

دوست دارم تا بگریم در کنار قتلگاه

بشنوم در گوشه ی مقتل صدای فاطمه

دوست دارم تا شود از گریه چشمم جام اشک

با سرشک دیده سقّایی کنم در علقمه

دوست دارم مرقد شش گوشه گیرم در بغل

اشگ ریزم بر رخ و باشم دعا گوی همه

دین من دنیای من عقبای من باشد حسین

نه به خُلدم حاجت است و نه زنارم واهمه

دیده بستم از همه عالم، دلم در کربلاست

بر لبم دائم بود این بیت زیبا زمزمه

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند سوّم

کربلا ای حُرمتت بالاتر از بیت الحرام

تا به کی از دور گویم بر شهیدانت سلام

تا به کی از دور گردم دور نهر علقمه

تا به کی فراتت خون دل ریزم به جام

آه از من گر نسوزم لحظه لحظه بر حسین

وای بر من گر شود بی کربلا عمرم تمام

کربلا! یک لحظه از آب فرات خود بپرس

مِهر زهرا از چه شد بر زاده ی زهرا حرام

کربلا! فریاد زن با مردم عالم بگو

کوفیان با سنگ از مهمان گرفتند احترام

بس که می گردد دلم بر گرد آن شش گوشه قبر

بس که مشتاق حسین و کربلایم صبح و شام

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند چهارم

من کجا از دلبرم یک لحظه دل بر داشتم

پیش تر از خلقتِ دل مهرِ دلبر داشتم

پیش تر از بودن چشمم هزاران موج اشک

از برای گریه بر آن جسم بی سر داشتم

پیش تر از بردن نام پدر گفتم حسین

مهر او را در دل از دامان مادر داشتم

شیر مادر را ننوشیده، به چشمم سیل اشک

بر گلوی تشنه ی شش ماهه اصغر داشتم

پیش تر از نوجوانی سینه بر اکبر زدم

پاره های دل بر آن صد پاره پیکر داشتم

مادرم می گفت ای فرزند! من کام تو را

از ازل با خاک سرخ کربلا برداشتم

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند پنجم

عضو عضو پیکرم پیوسته گوید یا حسین

تا برات کربلایم را کند امضا حسین

هم دلم برده با خود در کنار قتلگاه

هم دو چشمم را کند از اشک و خون دریا حسین

با همین پرونده ی سنگین و این بار گناه

می خرد ما را در این دنیا و آن دنیا حسین

از سنین کودکی پوشیده ام رخت سیاه

ریختم اشگ و زدم بر سینه، گفتم یا حسین

غم مخور گر روز محشر گم شدی در بین خلق

هر کجا باشیم ما را می کند پیدا حسین

من که از روز ولادت کربلایی بوده ام

دوست دارم وقت مردن هم بمیرم با حسین

کعبه و رکن و مقام و زمزم من کربلاست

از حسینم در حسینم با حسینم با حسین

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند ششم

خاک را در قتلگه گِل کردم از اشگ دو عین

ساختم مُهری و روی آن نوشتم یا حسین

اشگ من بر یوسف زهراست، دین و دِین من

گریه کن ای دیده نگذاری بمانم زیر دِین

ای اجل مهلت بده یک لحظه سقّایی کنم

با سرشک دیده بر سقّای مقطوع الیدین

دوست دارم مثل زینب سر به محمل بشکنم

خون فشانم از جبین و اشگ ریزم از دو عین

در نظر می آورم گلدسته ی عبّاس را

چون کنم از قصر شیرین رو به شهر خانقین

از نفس های شب و عطر نسیم صبحگاه

در مدینه در نجف در کربلا در کاظمین

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند هفتم

قطره قطره آب شو ای دل چو شمع انجمن

گریه کن ای دیده بر آن کشته ی صد پاره تن

یک بیابان خار و یک صحرا خزان یک برگ گل

یک هزار و نهصد و پنجاه زخم و یک بدن

یوسف زهرا تنش با چنگ گرگان چنگ چنگ

پیرهن از تن، تن او پاره تر از پیرهن

کاش بودم روز عاشورا کنار قتلگاه

ناله از دل می زدم کی شمر! زینب را نزن

کاش می گفتم به دشت کربلا با زائرین

بوریایی شد تن فرزند زهرا را کفن

گر چه از آن تربت شش گوشه دور افتاده ام

کربلا باشد به من نزدیک تر از جان من

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند هشتم

ناله در دل، اشگ بر رخسار، بغضم در گلوست

عضو عضوم با حسین فاطمه در گفتگوست

نامه ی اعمال من این چشم گریان من است

اشگ من بر صورت من خوش تر از آب وضوست

هر کجا پا می نهم انگار نهر علقمه

هر طرف رو می کنم قبر حسینم روبروست

اشگ از سوز عطش خشکیده در چشم رباب

کودک شش ماهه را تیر سه شعبه در گلوست

مکتب من خیمه ی عبّاس و درسم یا حسین

دین من آیین من تا صبح محشر عشق اوست

با حسین و کربلا یک عمر عادت کرده ام

کربلایم کربلایم کربلایم آرزوست

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند نهم

کربلا یعنی خدای کعبه را بیت الحرم

کربلا خاکی است کز خون خدا شد محترم

کربلا یعنی سرشک دیده و هُرم عطش

پیکر صد چاک و دست خالی و مشک و علم

غنچه ای از ضرب سیلی گشته رخسارش کبود

لاله ای از تازیانه کرده اندامش ورم

نونهالی حنجرش خشکیده از سوز عطش

سرو اندامی زخون چسبیده لب هایش به هم

نوجوانی تشنه ی آب دم شمشیرها

شیر خواری شیر خورده از دم تیر ستم

در طواف کعبه گفتم با خداوند حرم

کی خداوند حرم حتّی کنار این حرم

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند دهم

زخم دل، زخم بدن، زخم جگر، زخم زبان

آفتاب گرم و هرم تشنگی، داغ جوان

سنگ، مُهر و قتلگه سجّاده، خون آب وضو

ذکر بر لب، تیر بر دل، اشگ بر صورت روان

داد زیر خنجر قاتل نمازش را سلام

گفت تسبیحات زهرا را به بالای سنان

آفتاب فاطمه افتاد بر روی زمین

بر تن عریان او خورشید گشته سایبان

بارالها دیده ای تا خون بگریم روز و شب

سیل اشگم را به قبر یوسف زهرا رسان

هر کجا پا می گذارم، هر طرف رو آورم

از نسیم و از فضا و از زمین و آسمان

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند یازدهم

طایران دیدند از صیّادها آزارها

لاله ها لب تشنه جان دادند زیر خارها

دختران فاطمه دامانشان آتش گرفت

از هجوم دشمنان و از شرارا نارها

خون زگوش دختر شیر خدا جاری شده

گوشواره اوفتاده در کف خونخوارها

کربلا معجر بپوشان تا نبیند فاطمه

داغ گرما، نقش سیلی، بر گل رخسارها

کاش می شد صورت خود را نهم بر روی خاک

در مسیر کربلا، در مقدم زوّارها

خوانده ام از خوردسالی روز و شب این بیت را

بارها و بارها و بارها و بارها

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

بند دوازدهم

کربلا یا کربلا یا کربلا یا کربلا

در فراقت مبتلایم مبتلایم مبتلا

عاقبت با خون ثاراللّهیان تفسیر شد

قصّه ی ذبح عظیم و آیه ی قالوا بلا

آیه ی قرآن نیفتاد از لب خشک حسین

از کنار قتلگه تا دامن طشت طلا

جان فدای کشته ای که با سر ببریده اش

بر فراز نی چهل منزل به دشمن گفت، لا

سال ها دیدم که در هر محفلی با سوزِ دل

خوانده اند این بیت را با یکدگر اهل ولا

«تشنه ی آب فراتم ای اجل مهلت بده

تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا»

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا»

«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شد چون شه دین، در صف کین، بی کس و یاور


شد چون شه دین، در صف کین، بی کس و یاور 
بر حالت او سوخت دل زینب اطهر 

آمد به برش کای گل بستان ولایت 
از بی کسی اینگونه مشو زار و مکدر 

 

دارم دو دلاور، که به مردی و به گردی 
بندند ره جنگ به مردان دلاور 

 

آن هر دو کفن پوش کنم پیش تو آرم 
قربانی اکبر کن  و قربانی اصغر 

 

ده اذن که بر یاری تو در صف پیکار 
بندند ره جنگ بر این قوم بد اختر 

 

دوطفلانم فدایت ای برادر 
به پایت خون بریزن جان خواهر 

*
هم دلیرند این دو هم نام آورند 
درس های معرفت را از برند 

جان زهرا هدیه ام را کن قبول 
این دو قربانی قبل از مشعرند 

گر دهی یک لحظه اذن رزمشان 
آبروی زینبت را می خرند 

این دو چون من که فدایی توأم 
پیش مرگان علی اصغرند 

دوست دارم این دو گل را نذر چشمانت کنم 
بیش از این چیزی ندارم تا که احسانت کنم 

این دو کودک جای خود، من نیز قابل نیستم 
خاک پایت گردم و جان را به قربانت کنم 

گفته ام از پهلوی بشکسته نامی آورند 
تا مگر راضی به اذنِ این دو طفلانت کنم

 

اگر اذنم دهی من هم بمیرم 
ولی ارباب خود تنها نبینم 

 

نثارت لاله هایم ای برادر 
نبینم بی کس و یاری برادر 


این گفت و ز جا خاست کفن بر تن ایشان 
پوشاند و بیاورد و سخن کرد مکرر 

*

وقت رزم نو گلان زینب است
حضرت ارباب در تاب و تب است 

شور و غوغایی میان خیمه هاست
بر لب زینب فقط ذکر خداست

اهل خیمه بی قراری می کنند
کوفیان لحظه شماری می کنند

حضرت ارباب پشت خیمه ها
برده سوی آسمان دست دعا

با خدای خویش نجوا می کند
شکوه ها از دست دنیا می کند

بر مشامش ناگهان عطری رسید 
خواهرش را در کنار خویش دید

رو به سوی آسمان با آه سرد 
اشک های چشم خود را پاک کرد

زینبش را دید با آن نوگلان 
دست هر یک نیزه و تیر و کمان 

گفت خواهر جان عذابم می کنی؟
از خجالت خوب آبم می کنی

قلب مجروح مرا آزرده ای
کودکانت را چرا آورده ای

داد زینب حرفهایش را جواب
گفت مولا کی تو را دادم عذاب

کودکانم جان نثاران تو اند
کوچک اما جزء یاران تو اند

نو گلانم را ز غم آزاد کن
بار دیگر قلب من را شاد کن 

می دهم سوگند بر جان رسول 
برگ سبز خواهرت را کن قبول

*

داد اذن صف جنگ شه و آن دو برادر

در عرصه ی پیکارِ جهاندند تکاور 

 

کردند رجز خوانی آنگونه به پیکار 
کارام و توان شد ز تن مومن و کافر 


این گفت که عبدالله جعفر بودم باب 
آن گفت که زینب بودم غمزده مادر 

این گفت منم نور دل دختر زهرا 
آن گفت منم نو گل گلزار پیمبر 

این گفت مرا نسبت با زاده ی زهراست 
آن گفت نسب دارم از حیدر صفدر 

این گفت که عباس مرا آمده مولا 
آن گفت حسین است مرا سید و سرور 

شمشیر کشیدند بر آن قوم جفا جو 
در یاری شاه شهدا آن دو برادر 

از آن دو برادر، به صف معرکه گردید 
بر لشگر کفار عیان شورش محشر 

**
نخل قد ایشان زدند تیشه ی بیداد 
افتاده به خاک آخر چون شاخ صنوبر 

زینب به عزای دو پسر، بر سر زانو 
بنهاد ز بیداد فلک مویه کنان سر 
*

این دو فرزندان بنت الحیدرند 
وارث رزم علی اکبرند 

ناگهان تیری به پهلوشان نشست 
در زمین خوردن شبیه مادرند 

دسته گل هایم گلاب ناب شد 
زیر سمّ اسب دشمن پرپرند 

*

هر دو دست مستجابش را به روی سر گرفت 
تا خبر از کودکانش با دوچشم تر گرفت 


مو پریشان بین خیمه ذکر یا حیدر گرفت 
بر قبول هدیه هایش دامن مادر گفت 


بر سر دوش حبیبش کعبه ی آمال او 
چون همای پر شکسته خون چکد از بال او 

تا که دید آن انکثار چهره و احوال او 
از حرم بیرون نیامد بهر استقبال او

*

تن خونین فرزندان خواهر 
در آغوشش شده بی یارو یاور 


نیاید زینب از این خیمه بیرون 
که شاید می کشد خجلت برادر 

خدایا قلب زینب را صبوری ده 
برات کربلا بر هر حسینی ده 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بود زینب را دو مه سیما پسر

 

بود زینب را دو مه سیما پسر
کز فروزان چهر هر یک چون قمر


هر دو از رخشندگی بدری تمام
وز دو گیسو لیلهٴقدری تمام


شد به سوی خیمه بانو با شتاب
با دلی پر آتش و چشمی پر آب


با سرشک افشاند گرد از مویشان
شانه زد بر عنبرین گیسویشان


هر دو را بر بست تیغی بر میان
و آن گه ایشان را بسان ارمغان


نزد شه آورد و بوسیدش قدم
گفت کای شاهنشه گردون خَدم


تو سلیمان و من آن مور ضعیف
واین دو فرزند من آن ران نحیف


تحفهٴاین مور اگر ناقابل است
مشکن اش دل زآن که او را هم دل است


تحفهٴناقابلش را کن قبول
تا نگردد مور هم از غم ملول


آن قدر افشاند سیلاب از دو عین
تا مرخص کرد ایشان را حسین


مادر آنان را چو جان در بر گرفت
وز دهان شان توشه با لب بر گرفت


گفت ای قربانتان جان و تنم
وی ضیاء دیده های روشنم


رو ز جان سازید قربان حسین
تا که گردم سر فراز عالمین


هر دو را با داغ و سوز و اشک و آه
شاه دین آوردی اندر خیمه گاه


بر زنان شور و قیامت در گرفت
هر زنی یک طفل را در بر گرفت


هر زنی آمد پی دیدارشان
بوسه زد بر چهرهٴخون بارشان


غیر زینب کز حرم نامد برون
بلکه اشکش هم نزد سر از جبون


تا برادر را نیفتد در خیال
که ز غم زینب شده افسرده حال


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اذا زلزلت الارض ، زمین محشر عظماست


اذا زلزلت الارض ، زمین محشر عظماست
چه شوریست چه غوغاست،از این حال زمین لرزه به دلهاست
نه پستی نه بلندی و نه دریاست
رسیدست همان روز قیامت ، همان لحظه موعود
که فرمود خدا زود رسد زود...
خلائق همه در حال فرارند، و بی تاب و قرارند
آرام ندارند و این روز همان روز حساب است
همان روز سوال است و جواب است
که مردم همه اینگونه پریشند
نه در فکر پسر یا پدر و مادر و فرزند
همه در پی خویشند
و مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش
که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش:
الا اهل قیامت همه ساکت و سرها همه پایین
و ای جمله خلائق همه خاموش !
شده گوش سراسر همه عرصه محشر
پر از آیه کوثر،ملائک همه در شور
غزل خوان همه سرمست شمیم گل حیدر،گل یاس پیمبر
چه حالیست ، خبر چیست مگر کیست قدم رنجه نمودست به محشر
یگانه گوهر حضرت داور، الله اکبر ...
یا حضرت زهرا ، صدیقه اطهر...
ملائک همگی بال گشودند و فرش قدم مادر سادات نمودند
آری خبر این است ، امید همه آمد
جبریل صدا زد که خلائق انگیزه خلق دو جهان فاطمه آمد
و مبهوت جلالش همه ناس ، پیچید به محشر همه جا عطر گل یاس
زهراست و آن وعده شیرین شفاعت،بر چشم ترش اشک نشستست چو الماس
بر دست کبودش ، اسباب شفاعت همان دست جدا از تن عباس
و زهرا شده گریان اباالفضل،هم گریه کن و نوحه سرای غم چشمان اباالفضل
مردم همه ساکت همه مبهوت ، و حیران اباالفضل
کین فاطمه ابر کرم و رحمت و عشق است
کز او شده جاری به لب خشک زمین بارش باران اباالفضل
ناگاه همه از دهن یاس شنیدند ، الله قسم میدهمت جان اباالفضل
سوگند تو را حق دو دستان اباالفضل
بر فاطمه ات بار الها تو ببخشا ، هر کس که زده دست به دامان اباالفضل
و یاران اباالفضل ، همه مات از آن هیبت عباس
انگار نه انگار که این روز حساب است
یک بار دگر روضه و گریه ، یک بار دگر سینه زنی غربت عباس
زهراست کند نوحه سرایی ، آری شده برپا به قیامت یک بار دگر هیئت عباس
عباس همانی که قتیل و العبرات است
هر قطره مشکش،آبی ز حیات است
شرمنده ز شرمندگی اش آب فرات است
با گریه زهرا ، دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت
با نام اباالفضل و دستان شفیعش،ترس از جگر اهل ولا ریخت
ناگاه در آن حال پریشان دل مادر سادات
آمد ز سوی حضرت معبود ندایی
که زهرا تو همه کاره مایی
تا باز به چشم همه خصم رود خار
تا باز ببینند همه وعده دادار
تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد
حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار
بخشم به تو هر کس که تو فاطمه گویی
ای شیر زن حیدر کرار...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ارباب بی کفن به تن اطهرت سلام

ارباب بی کفن به تن اطهرت سلام
بر جسم پاره پاره، تن بی سرت سلام

بر زخم لب گشوده پیشانی ات درود
بر رگ رگِ جدا شده حنجرت سلام

گل های تازه رُست ز خون جوان تو
 
بر قطره قطره خون علی اکبرت سلام

نگذاشتی که خون علی بر زمین رسد

بر احترام خون علی اصغرت سلام

این جا فضا ز آه دل زینبت گرفت

بر ناله شکسته دل خواهرت سلام

این جا شکست بغض گلوی سکینه ات

بر لحظه ای که سوخت دل دخترت سلام

این جا رقیه در دل آتش دویده است

بر اشک آن سه ساله گل پرپرت سلام

این جا ز آه فاطمه قاتل به لرزه شد

بر آه جانگداز دل مادرت سلام

از جمع کشتگان تو بوفاضلت جداست
بر آن شهید مانده جدا از برت سلام

بر دست و چشم و پیکر سقای تشنگان

بر خیمه های سوخته در آذرت سلام

بر جامه ای که رشته دست بتول بود

وان جامه را ربود عدو از برت سلام

بر کشتگان صحنه جانبازی ات درود

بر زائران روضه جان پرورت سلام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کدوم دردامو بگم بازو یا دست و کمرم

کدوم دردامو بگم بازو یا دست و کمرم 

می خوام بگم که بعد تو بابا چی اومد به سرم


رفتی و بین منو تو بابا یه نیزه فاصله است 

از روی ناقه افتادم زمین خاک روی چادرم نشست 

رسید و جوری منو زد که بابا دندونام شکست 


تو ازدحام دست و پا گم شد همه عروسکام

الهی که خراب بشه بازار برده های شام 

من الذی ایتمنی من الذی ایتمنی 


بابا لبای خشک تو بذار رو خشکیه لبام 

پا که میذارم رو زمین میسوزه تاولای پام 


حالا که رو پام سرت بابا دیگه آروم بخواب 

زنها و بچه هامونو بعد تو بستن به طناب 

درد خودم یادم میرفت با دیدن اشک رباب


از حرمله بدم میاد از هر چی تیره و کمون 

دخترای شامی منو بابا با دست میدن نشون 

من الذی ایتمنی من الذی ایتمنی 


منی که روی شونه عمو همیشه بوده جام 

حالا مثل مادر تو مرگم و از خدا میخوام 


کاشکی همش باشه یه خواب بابوسه بیدارم کنی 

مهمون یه نوازش از دست علمدارم کنی 

یه فکری هم به حال این دو چشم تارم کنی


خیلی بابا بدم میاد از اونی که عباتو برد 

عمه نبود تا به الان صد دفعه دخترت می میرد 


تو ازدحام دست و پا گم شد همه عروسکام

الهی که خراب بشه بازار برده های شام 

من الذی ایتمنی من الذی ایتمنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دختر شاه مدینه کنج ویرونه نشسته


دختر شاه مدینه کنج ویرونه نشسته
رمقی به تن نداره شده از زندگی خسته


صورتش خونی­ وخاکی تنش ازجفا سیاهه
سر گذاشته روی دیوار گمونم که چشم براهه


نمی دونم طفل خسته چه مصیبتها کشیده
رنگ به صورتش نداره قد وقامتش خمیده


بانویی پیشش نشسته بی شکیب و بی قراره
داره آهسته و آروم از پاهاش خار در میاره


صداش از گریه گرفته چشاش تار و بی فروزه
با اشاره میگه عمه کف پام داره می سوزه


چرا پس بابا نیومد تو که گفتی توی راهه
گمونم دوستم نداره آره بخت من سیاهه


تا که اومد بابا پیشم منو می ذاره رو سینه
دست میذارم روی گوشم زخممو بابا نبینه


حرفامو می گم به بابا غم و غصه هام زیادن
بچه های شهر شامی منو بازی نمی دادن


بگو عمه بگو عمه چرا بابا رو زمینه
دستامو بزار تو دستاش چشمام تاره نمی بینه


حالا تو بگو بابا جون چرا لبهات غرق خونه
بمیرم رو صورت تو جای چوب خیزرونه


با خودت ببر از این جا دخترت طاقت نداره
می ترسم اگر بمونم بکشن منو دوباره



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو خرابه تک و تنها


تو خرابه تک و تنها
دختری شبیه زهرا
توی چشماش پر خونو
روی پاهاش سر بابا


زیر لبهاش گله داره
گله از قافله داره
دست لرزون سر خونین
کف پاش آبله داره


بس که زلفاش پریشونه
لا به لاش میشکنه شونه
محرماش بگن روموهاش
گل سر یا لخته خونه


چی میگه من نمیدونم
شاید از لباش بخونم
آره انگار که میخونه
عمه اومد بابا جونم


بابا جونم بابا جونم
نمیدونم نمیدونم
که بیام با تو یا اینکه
پیش عمه جون بمونم


بابا جونم بابا جونم
بابا جون دردت بجونم
یه نظر به این سه ساله
مثل مادر قد کمونم


رفته از کف دیگه چاره
لباسم پاره ی پاره
دختری میگفت به باباش 
بابا این بابا نداره


از کف من رفته چاره
لباسم پاره ی پاره
دختری میگفت به باباش
بابا جون بابا نداره


شب قدر مونده به یادم
یک شب از ناقه فتادم
دشمنو دیدم و گفتم
عمو جون برس به دادم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود


امشب شهادت نامه ی عشاق امضا می شود

فردا ز خون عاشقان، این دشت دریا می شود


امشب کنار یکدگر، بنشسته آل مصطفی

فردا پریشان جمعشان، چون قلب زهرا می شود


امشب بود بر پا اگر، این خیمه ی خون خدا

فردا به دست دشمنان،برکنده ازجا میشود


امشب صدای خواندن قرآن به گوش آید ولی

فردا صدای الامان، زین دشت بر پا می شود


امشب کنار مادرش، لب تشنه اصغر خفته است

فردا خدایا بسترش، آغوش صحرا می شود


امشب که جمع کودکان، در خواب ناز آسوده اند

فردا به زیر خار ها، گم گشته پیدا می شود


امشب رقیه حلقه ی زرین اگر دارد به گوش

فردا دریغ این گوشوار از گوش او وا می شود


امشب به خیل تشنگان، عباس باشد پاسبان

فردا کنار علقمه، بی دست، سقا می شود


امشب که قاسم زینت گلزار آل مصطفی ست

فردا ز مرکب سرنگون، این سرو رعنا می شود


امشب بود جای علی، آغوش گرم مادرش

فردا چو گل ها پیکرش، پا مال اعدا می شود


امشب گرفته در میان، اصحاب، ثار الله را

فردا عزیز فاطمه، بی یار و تنها می شود


امشب به دست شاه دین، باشد سلیمانی نگین

فردا به دست ساربان، این حلقه یغما می شود


امشب سر سر خدا، بر دامن زینب بود

فردا انیس خولی و دیر نصاری می شود


ترسم زمین و آسمان، زیر و زبر گردد حسان

فردا اسارت نامه ی زینب چو اجرا می شود


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یه دختری تو خیمه ها خواب اسیری می بینه

 

یه دختری تو خیمه ها خواب اسیری می بینه

خواب می بینه رو صورتش گرد یتیمی می شینه

 

خواب می بینه گهواره رو دارن به غارت می برن

بچه ها رو تو قتلگه برا زیارت می برن

 

خواب می بینه تنگ غروب خیمه ها ور می سوزونن

راه فرار بسته شده  بچه ها رو می سوزونن

 

خواب می بینه که نیمه شب گمشده تو بیابونا

یه بانوی قد خمیده میگه بیا بیا بیا

 

خواب می بینه محاسن  بابا تو دست دشمنه

به زیر دشنه عدو چه دست و پایی میزنه

 

خواب می بینه سواره ها گوشواره ها رو می برن

خواب می بینه جلو چشاش سر بابا رو می بُرن

 

خواب می بینه که روی ماه  جوهر نیلی می زنن

نا نجیبا تو قتلگاه  عمه رو سیلی می زنن

 

خواب می بینه سر بابا  رو نیزه قرآن می خونه

می خواد لباشو ببوسه نمی تونه نمی تونه

 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بار بگشایید اینجا کربلاست

بار بگشایید اینجا کربلاست
آب و خاکش با دل و جان آشناست


السّلام ای سرزمین کربلا
السّلام ای منزل و مأوای ما


السّلام ای وادی دلجوی عشق
وه چه خوش می آید اینجا بوی عشق


السّلام ای خیمه گاه خواهرم
قتلگاه جانگداز اکبرم


کربلا گهواره اصغر تویی
مقتل عباس نام آور تویی

 

آمدم با شه فر جان آمدم

آتشم اما چو طوفان آمدم


آمدم آغوش خود را باز کن
بستر مهمان خود را ساز کن


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پایش ز دست آبله آزار می کشد


پایش ز دست آبله آزار می کشد 
از احتیاط دست به دیوار می کشد 

درگوشه ی خرابه کنار فرشته ها 
"
با ناخنی شکسته ز پا خار می کشد

دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح 
بر روی خاک عکس علمدار می کشد 

او هرچه میکشد به خدای یتیم ها 
از چشم های مردم بازار می کشد 

گیرم برای خانه اتان هم کنیز شد 
آیا ز پرشکسته کسی کار می کشد؟ 

چشمش مگر خدای نکرده چه دیده است؟ 
نقشی که میکشد همه را تار می کشد 

لب های بی تحرک او با چه زحمتی 
خود را به سمت کنج لب یار می کشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پلکی مزن که چشم ترت درد میکند


پلکی مزن که چشم ترت درد میکند 
پر وا مکن که بال و پرت درد میکند 

میدانم اینکه بعد تماشای اکبرت 
زخمی که بود بر جگرت درد می کند 

با من بگو که داغ برادر چه کار کرد 
آیا هنوز هم کمرت درد میکند 

مانند چوب خواهش بوسه نمیکنم 
آخر لبان خشک و ترت درد میکند 

لبهای تو کبود تر از روی مادراست 
یعنی که سینه پدرت درد میکند 

می خواستم که تنگ در آغوش گیرمت 
یادم نبود زخم سرت درد میکند 

کمتر به اسب نیزه سوار و پیاده شو 
از حجمه های سنگ سرت درد میکند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آنشب که من از ناقه افتادم و غش کردم

آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم 
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی 

بابا  بابا  بابا ، نور بصرم بابا

ای تاج سرم بابا ، ای همسفرم بابا


آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی
 
من بر سر نی بودم با تو همه جا بودم
 


آن دم که مرا ظالم اظهار کنیزی کرد 
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی 

آن دم که تو را ظالم اظهار کنیزی کرد 
در تشت طلا بودم ، مشغول دعا بودم


آندم که مرا سیلی شمر لعین می زد 
بابا تو کجا بودی از ما تو جدا بودی 

آندم که تو را سیلی شمر لعین می زد 
با تو همه جا بودم کی از تو جدا بودم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کیستم من دُر دریای کرامت


کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمة ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینه ام وجه امام شهدا را
***** 
بند دوّم 
روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکة کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بی‌بال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را
***** 
بند سوّم 
شب شد و عمه مرا برد، سوی خیمه و فردا به سوی کوفه سفر کردم و از کوفه سوی شام بلا آمدم و در وسط ره چه بلاها به سرم آمد و یک شب ز روی ناقه زمین خوردم و زهرا بغلم کرد و سرم بود روی دامن آن بانوی عصمت به دلم شعله آهی که عیان گشت سیاهی و ندانم به چه جرم و چه گناهی به جراحات جگر زخم زبانش نمکم زد، دل شب در بغل حضرت زهرا کتکم زد، پس از آن دست مرا بست و پیاده به سوی قافله آورد، چه بهتر که نگویم غم دروازه شام و کف و خاکستر و سنگ لب‌بام و ستم اهل جفا را
***** 
بند چهارم 
همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشة ویرانه سرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبان‌ها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اُسرا را
***** 
بند پنجم 
اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را
***** 
بند ششم 
چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خوردة او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگ‌های گلویش نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمده ‌ام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علی‌اکبرِ فرخنده لقا را
***** 
بند هفتم 
حال در شام بوَد تربتِ من کعبه حاجات، همه خلق به گرد حرمم گرم مناجات بیایید که اینجاست، پس از تربت زینب حرم عمه سادات، همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید، به یاد رخ نیلی شده ام، روضه بخوانید به جان پدرم دور مزار من مظلومه بگردید و بدانید که با سن کمم مادر غمخوار شمایم، نه در این عالم دنیا که به فردای قیامت به حضور پدرم یار شمایم، همه جا روشنی چشم گهربار شمایم، همه ریزید چو «میثم» ز غمم اشک که گیرم همه جا دست شما را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خواهرم اینجا زمین کربلاست

خواهرم اینجا زمین کربلاست 
سرزمین غصه و درد و بلاست 

این زمین بوی جدایی می دهد 
خاتمه بر آشنایی می دهد 

خواهرم اینجا اسیرت میکنند 
در همین ده روزه پیرت میکنند 

میشوی تو غرق ناله غرق آه 
میزنم من دست و پا در قتلگاه 

شعله ها بر باغ و گلشن میزنند 
در همین جا سنگ بر من میزنند 

دخترم را در غریبی میکشند 
گوشوار از گوشهایش میکشند 

خصم حیدر تیغ بر رویم کشد 
شمر بی شرم و حیا مویم کشد 

در همین جا کوفیان دف می زنند 
در عزایم هلهله، کف می زنند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محمل نگه دارید، یاران! یار، اینجاست

محمل نگه دارید، یاران! یار، اینجاست 
بیت الحرام و کعبه ی دلدار اینجاست 

محمل نگه دارید و جان گیرید بر کف 
زیرا خدا را وعده ی دیدار اینجاست 

محمل نگهدارید زیرا تشنگان را 
آب از دم شمشیر آتشبار اینجاست 

محمل نگهدارید کز خون شهیدان 
دامان صحرا، سر به سر گلزار اینجاست 

میقات اینجا، کعبه اینجا، زمزم اینجا 
رکن و حرم،سعی و صفا، هر چار اینجاست 

اینجا نبود و ذات حق ما را صدا کرد 
اینجا نه موی سر، که باید سر فدا کرد 
--- 
ما را بود از حجّ کعبه برتر اینجا 
باید طواف آریم دور دلبر اینجا 

از تیر گردد سینه هامان، چشمه چشمه 
وز تیغ گردد اِرباً اِربا اکبر اینجا 

هم لاله ها گردند پامال خزان‌ها 
هم غنچه گردد روی دستم پرپر اینجا 

داغ عطش، مانَد به لب‌های سکینه 
خون می‌چکد از بازوی آبْآور اینجا 

از خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ 
آید هزاران زخم، بر هر پیکر اینجا 

اینجا بوَد بر روی قلبم جای نیزه 
اینجا رود سرهای ما بالای نیزه 
--- 
اینجا کند، در موج خون زینب نظاره 
بر جسم مجروح و گلوی پاره پاره 

اینجا بسوزد خیمه های ما در آتش 
وز دامن دردانه ها خیزد شراره 

خلخال، بیرون‌آورند از پای طفلان 
غارت شود از گوش زن‌ها، گوشواره 

اینجا به شوق دوست، از بیداد دشمن 
آید به روی زخم ما، زخم دوباره 

اینجا به ماه عارض خورشید لیلا 
از آسمان چشم من ریزد ستاره 

اینجا تسلای دل هر نازدانه 
کعب نی است و سیلی است و تازیانه 
--- 
اینجا شود سرهای ما از تن بریده 
اینجا شود تنها به خاک و خون کشیده 

اینجا نوامیس خدا در مقتل خون 
جسم مرا شویند با اشک دو دیده 

اینجا، کنار کشته ی عباس باید 
خیزم ز جای خویش، با قدّ خمیده 

اینجا شود نیلی، رخ طفل یتیمم 
کو را بوَد میراث زهرای شهیده 

اینجا برای یاری اسلام، زینب 
دستور می‌گیرد ز رگ‌های بریده 

اینجا شود دریا ز اشک چشم عالم 
اینجا شود پر، از طنین نظم «میثم» 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟


پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ 
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست 

این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد 
گفتند:«غاضریه» و گفتند:«نینوا»ست 

دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح 
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست 

توفان وزید از وسط دشت، ناگهان 
افتاد پرده، دید سرش روی نیزه هاست 

یحیای اهل بیت در آن روشنای خون 
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست 

توفان وزید، قافله را برد با خودش 
شمشیر بود و حنجره و دید در «منا»ست 

باران تیر بود که می آمد از کمان 
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست 

افتاد پرده، دید به تاراج آمده ست 
مردی که فکر غارت انگشتر و عباست 

برگشت اسب از لب گودال قتلگاه 
افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم

الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 
نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم 

پی ابقاء قَد قامَت به ظهر روز عاشورا 
برای گفتن اللّه اکبر، اکبر آوردم 

برای کشتن دونان به دشت کربلا یا رب 
چو عباس همایون فر، امیر لشگر آوردم 

پی آزادی نسل جوان از بند استعمار 
برادر زاده ای چون قاسم فرخ فر آوردم 

علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست 
ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم 

اگر با کشتن من دین تو جاوید می گردد 
برای خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم 

برای آن که قرآنت نگردد پایمال خصم 
برای سُمّ مرکب ها، خدایا پیکر آوردم 

علی انگشتر خود را به سائل داد اما من 
برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم 

به پاس حرمت بوسیدن لب های پیغمبر 
لبانی تشنه یا رب بهر چوب خیزر آوردم 

حسن را گر که از لخت جگر آکنده شد طشتی 
من اینک سر برای زینت طشت زر آوردم 

برای آن که همدردی کنم با مادرم زهرا 
برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم 

من ژولیده می گویم، حسین بن علی گفتا
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرود آیید یاران! وعده گاه داور است اینجا

 

فرود آیید یاران! وعده گاه داور است اینجا 
بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا 

چه غم؟ گر از منا و وادی مشعر سفر کردی 
خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا 

زیارتگاه کل انبیاء تا دامن محشر 
مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا 

فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم 
ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا 

فرات از چار جانب موج زن، اما خدا داند 
جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا 

رباب! از اشک و خون دل، دو چشم خویش دریا کن 
که آب تیر زهر آلوده، شیر اصغر است اینجا 

به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را؟ که می بینم 
زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا 

مبادا نام آب آرید! ای طفلان معصومم 
که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا 

عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن 
سر و دست علم دارم، جدا از پیکر است اینجا 

برادر با تن عریان به موج خون و می بینم 
که کعب نیزه، عرض تسلیت بر خواهر است اینجا 

سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته میثم را 
که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الا یاران من، میعاد گاه داور است این جا


الا یاران من، میعاد گاه داور است این جا 
بدن ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است این جا 

ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی 
که هفتادو دو گل از باغ عترت پرپر است این جا 

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان 
که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است این جا 

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون 
وضوی من زخون حلق پاک اصغر است این جا 

شود جان عموئی همچو من قربانی قاسم 
که مرگ سرخ بر وی از عسل شیرین تر است این جا 

شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم 
که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است این جا 

نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد 
به نوک نیزه طفل شیرخوارم را سر است این جا 

مبادا کس در این صحرای خونین نام آب آرد 
جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است این جا 

الهی دخت زهرا پای در گودال نگذارد 
که کعب نی جواب یا اخای خواهر است این جا 

عجب نبود گر ابناء بشر گریند خون بر من 
که از خون گلویم رنگ، موی مادر است این جا 

به عمر خود مزن غیر از در این خانه را (میثم) 
زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است این جا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تا رسیدیم به اینجا به دلم بد امد


تا رسیدیم به اینجا به دلم بد امد
پسر فاطمه این بار بیا برگردیم

 

ترسم این است در این دشت مبدل سازند
روز مارا به شب تار بیا برگردیم

جان زهرا ، بیا برگردیم

 

ترسم این است که یک روز نباشی و شود
خیمه ها بر سرم آوار بیا برگردیم

 

بین گهواره چه ارام علی خوابیده 
تا نشد طفل تو بیدار بیا برگردیم
جان زهرا بیا برگردیم ،بیا برگردیم

 

من به این دشت بلا حس عجیبی دارم
حرمله می‌رسد از راه بیا برگردیم

جان زهرا بیا برگردیم

 

به روی دوش علمدار ببین دختر را
تابه پایش نرود خار بیا برگردیم

 

نکند اب به روی حرمت بسته
شود هر چه مشک است تو بردار بیا برگردیم

 

حیف رخساره علی اکبر لیلا حیف است
قد و بالای علمدار بیا برگردیم

جان زهرا بیا برگردیم ،بیا برگردیم

 

کوفیان رحم ندارند، برادر نشوی 
بین گودال گرفتار بیا برگردیم

 

همه خلق بدهکار تو هستند حسین

می‌شود شمر طلبکار بیا برگردیم 
جان زهرا بیا برگردیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حرف حرم که پیش میاد


 

حرف حرم که پیش میاد
دلم میریزه یا حسین

خوب میدونی کرببلا 
برام عزیزه یا حسین

 

از کوچیکی یادم دادی
همیشه عاشق شدنو

هر چی می‌خوای بگو ولی
نگو نمی‌خوای تو منو

 

یه گوشه نگات برای این گدا بسه
اقا نزار بگن که نوکر تو بی کسه

 

کاشکی همین پیرن سیاه

برای من کفن بشه
هرجای دنیا هم باشم

دلم به کربلا خوشه

 

شکر خدا یه عمریه

میگم حسین تو هر نفس
پایین پایه شیش گوشه

برای من یه چیز دیگست

 

هرشب جمعه فاطمه

میون قتلگاهته
حتی زمین کربلا

به یاد اشک و اهته

 

با لب تشنه کشتنت

سرت به روی نیزه ها 
واسه تنت کفن نبود

به جز یه تیکه بوریا

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حالم خرابه دل پریشونم


حالم خرابه دل پریشونم

تو هم شبیه منی میدونم

ابریه چشمام می باره نم نم

وقت جدایی میرسه کم کم

 

میدونی چقدر نگرونم حسین

میدونی به جونت بسته جونم حسین

یه کم به فکر این دل شکسته باش

دلواپسم نکن بیا بریم داداش

حسین من حسین

**********

چشام پر از اشک دلم پر از درد

تا نشده دیر بیا و برگرد

جدایی واسم درد کمی نیست

اگر بمیرم منم غمی نیست

 

تو خودت میدونی بی تو من میمیرم

کاش بمیرم و تو نبینی اسیرم

بیا بریم از این زمین پر بلا

میترسم ای داداش از هتک حرمتا

حسین من حسین

**********

دست خودم نیست میلرزه پاهام

دنیا رو بی تو داداش نمیخوام

پیچیده اینجا صدای مادر

روضه میخونه برات برادر

 

دست من نیست اگر میکنم سینه چاک

میبینم روزی رو که میفتی رو خاک

میبینم اون روز و با سوز و اشک و اه

پا میکشی زمین رو خاک قتلگاه

حسین من حسین

**********

زینب فدای دل حزینت

میاد صدای هل من معینت

حیف تو این دشت تنها بمونی

بری رو نیزه با راس خونی

 

من تو رو میبینم غرق خون روی نی

تو من و میبنی توی مجلس می

وقتی میفته از رو نیزه ها سرت

چطور باید بدم جواب مادرت

حسین من حسین




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شه فرود آمد به دشت کربلا

 

شه فرود آمد به دشت کربلا

گفتگو داشت با زمین  پُربلا

 

ای زمین! ای تربت عنبرسرشت!

ای به تربت، برتر از خاک بهشت!

 

ای زمین از عرش اعلا برتری  

چون مقام زاده پیغمبری

 

بعد از این، خاک تو باشد مدفنم

تا قیامت در تو باشد مسکنم

 

خرّمی کن، ای زمین! شاهت رسید

فخر کن بر آسمان، ماهت رسید

 

سوی تو از مکّه، تازان آمدم

خود نه تنها با جوانان آمدم

 

آمدم تا در تو جان، فانی کنم

در تو هفتاد و دو قربانی کنم

 

این من و این اکبر و این اصغرم

قاسم و عبّاس و عون و جعفرم

 

حالیا برگو مرا مدفن کجاست

مدفن قربانیان من کجاست

 

راست برگو، ای زمین! اندر کجا

دست عبّاسم شود از تن، جدا

 

در کجا بر جسم من، آذر زنند

تیر بر حلق علی‌ اصغر زنند

 

گو به من قبر علی اکبر کجاست؟

حجله گاه قاسم مضطر کجاست؟

 

بر گلوی من کجا خنجر کشند؟

از سر زینب کجا محجر کشند؟

 

در کجا جسم مرا عریان کنند؟

پای مالم از سم اسبان کنند؟

 

در کجا شمر از قفا برد سرم؟

ساربان آید کجا اندر برم ؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)


شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین (ع)


از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین


میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین


پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین


بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی ‌داند عروسی یا عزا دارد حسین


رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین


بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی ‌حرمتی ها کی روا دارد حسین


سروران ، ‌پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین


سر به تاج زین نهاده راه ‌پیمای عراق
می ‌نمید خود که عهدی با خدا دارد حسین


او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی‌ وفا دارد حسین


دشمنانش بی‌ امان و دوستانش بی ‌وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین


سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین


آب خود با دشمنان تشنه قسمت می ‌کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین


دشمنش هم آب می ‌بندد به روی اهل بیت 

داوری بین با چه قومی بی ‌حیا دارد حسین


بعد ازینش صحنه ‌ها و پرده ‌ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین


ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ‌ئی
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین


دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز 
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین


شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین


اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ‌ریا دارد حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد


لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد

گر خلق وا گذارد ، او وا نمی‌ گذارد


او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب ما را نمی‌ گذارد


هل من معین او را باید جواب دادن

شیعه امام خود را تنها نمی‌ گذارد


زهرا به دوستانش قول بهشت داده است

بر روی گفته ی خویش او پا نمی‌ گذارد


ما و فسرده حالی مولا نمی‌ پسندد

مسکین و دست خالی مولا نمی‌ گذارد


از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم

باید که سوخت ما را ؛ زهرا نمی‌ گذارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد


تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی زد

گر نمی شد حق حیدر غصب تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل پیغمبر نمی زد

دشمن بیرحم اگر بر بیت وحی آتش نمی زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه ها آذر نمی زد

محسن ششماهه گر مقتول پشت در نمیشد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی زد

فاطمه گر کشته راه امام خود نمی شد
زینب غمدیده هم بر چوب محمل سر نمی زد

فرق مولا گر نمی شد منشق از تیغ مخالف
تیغ، هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی زد

خار اگر در دیده مولا علی از کین نمی رفت
تیر کس بر دیده عباس آب آور نمی زد

دختر غمدیده ویران نشین، سیلی نمی خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خسته و بی یار در دل غمها


خسته و بی یار در دل غمها

در شب غربت بین آدمها


با لب تشنه با دلی پُر خون

در دل کوفه بی کس و تنها


کوفه نیا حسین جان ، اینجا همه بی غیرتن

آقا دروغ میگن که همه در انتظارتن


یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون


...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...

... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...


مسلمت اینجا گشته آواره

درد دل گویم با لب پاره


کوفه یک مرد بی حیا داره

دخترش را داد قول گوشواره


کوفه نیا حسین جان ، گره به معجرا بزن

اهل و عیالتو نیار کوفه نمیشه جای زن


آقا نیار زینبتو ، آقا نیار دخترتو

این کوفیان کشیده اند نقشه برای سر تو


...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...

... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را


به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را

زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به یاد حنجر خونی و کام خشک مولایم

لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را

که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به فرقم هر چه آتش بارد از گل دوست تر دارم

که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را

به موج تیغ دشمن دوست را پیدا چنان کردم

که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را

عُذار نیلی از سیلی کند تا هدیه بر زهرا

فرستادم به همراه سکینه دختر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید

که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را

صدای ناله ی زهرا به گوشم میرسد آری

که بالای سرم آورده مولا مادر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

الا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم

به چنگ گرگها بینی علی اکبر خود را

میا از کعبه ای مولای من در این منای خون

که بینی بر فراز دست ذبح اصغر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم


شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم

کاشکی برات آقاجون نامه نمی نوشتم

تو کوچه های این شهر دل سردرگمه آقا

برگرد قیمتت اینجا چند مَن گندمه آقا


قلبم در تاب و تبه ، پشتم خالی شد یه شبه ، نیا به کوفه

مثل بارون میبارم ، من دیگه امید ندارم ، آقا به کوفه

اینجا بد هوائی شده ، سهمم بی وفایی شده ، ببین اسیرم

آواره شدی میدونم ، من دیگه چجور میتونم ، آروم بگیرم

دستام رو به آسمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...


این کوفیای نامرد تیشه زدن به ریشه

برگرد میدونم اینجا حقت ادا نمیشه

گفتن ما باوفائیم اما دروغه آقا

بازار تیغ و نیزش خیلی شلوغه آقا


کوفه تکیه گاه نمیشه ، حالش رو به راه نمیشه ، آروم جونم

فکر و ذکرم من سر تو ، آقا واسه خواهر تو ، دل نگرونم

حرف از نیزه ها میزنن ، اینجا بی هوا میزنن ، برات بمیرم

غم بی اندازه شده ، حرف نعل تازه شده ، برات بمیرم

حرفم رو زمین میمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...


طعم عطش گرفتم این بود حواله ی تو

اما دل نگرونم واسه ی سه ساله ی تو

دردم دوا نداره رسم بی وفا کوفه

غوغا میشه میدونم بعد کربلا کوفه


رو دارالإماره منم ، رو میخ قناره تنم ، با لب تشنه

زخمی شد همه بدنم ، مثل تو جون میکَنم ، با لب تشنه

سرها رو به نِی میزنن ، حرف از بزم مِی میزنن ، اشکم روونه

شش ماهت گلوش میگیره ، از داغش رباب میمیره ، دلم چه خونه

خستم از دست زمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو نباشی دل من دیگه نمیکوبه


تو نباشی دل من دیگه نمیکوبه

همه زندگیم آشوبه

رفاقت با رفیقای تو خوبه

تو که باشی دلم دیگه آقا قرصه

ازم هیشکی نمیپرسه

چرا دلت داره این همه غصه

بذار رُک بهت بگم آقا غلط کردم

من در حق تو بد کردم

ولی بازم همش هوامو داری

الهی من فدات چقدر کرم داری

تو دل من حرم داری

میدونم تو بازم صدامو داری

مُهره به روی پیشونیم

وقف توئه جوونیم

ای کوه مهربونی حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

تقصیر خودته بد عادتم کردی

همش حمایتم کردی

من که بدم چرا هوامو داری

قصه ی قلبمو خودت روایت کن

آقا خودت قضاوت کن

نوای دل بی نوامو داری

الهی من فدات گریه شده کارم

خیلی بهت بدهکارم

با چه رویی بازم اومدم آقا

خودمم میدونم خیلی بدم آقا

نارو بهت زدم آقا

ببین دوباره بهت رو زدم آقا

چشمام بی وقفه میباره

دلم آروم نداره

من اومدم دوباره حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

به هر کی فکر کنی رو زدم و دیدم

حالا تازگی فهمیدم

کسی مثل حسین کرم نداره

تو دست رد نمیزنی به واللّهه

یه بی پناه و آواره

آرزویی به جز حرم نداره

چی میشد ما الآن کرب و بلات بودیم

میون زائرات بودیم

تو بین الحرمین صفا میکردیم

چی میشد یه غروب عصر عاشورا

با دَم آه و واویلا

عقده ی دلمونو وا میکردیم

عاشقی دل شکستم

امید قلب خستم

به انتظار نشستم حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

دوس دارم قسمتم فقط همین باشه

روزیمون اربعین باشه

برسم به حرم پای پیاده

تشنه لب بمیرم برا غمت آقا

ماه محرمت آقا

میدونم که خاطرخواهات زیاده

چی میشه من بشم فدائیِ راهت

بشم شهید درگاهت

بمیرم سرمو رو پات بذاری

چی بگم خودت از نیتّم آگاهی

بذار جلوی پام راهی

بشم فدای زائرات الهی

به عشق تو اسیرم

بگی بمیر میمیرم

براتمو میگیرم حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

بمیرم برای زخم رو پیشونیت

اون لب و دهن خونیت

بشم فدای رگهای بریده

مقتل و شمری که نشسته رو سینه

مادرت داره میبینه

مادری خسته با قد خمیده

شمشیرا رو به بالا

پایین میان رو سینش

حتی یه پیرمردی عصا میزد با کینش

غریب مادر حسین

عزیز حیدری یا حسین

فقط همینو بگم خدای دلبری یا حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

برا بدرقه از عزیز پیغمبر

آماده میکنن لشکر

تدارک میبینن نیزه و شمشیر

برای بدرقه سنگ جفا دارن

برامون کم نمیذارن

سرتو میبُرن بدون تقصیر

هر روز که میگذره کلافه تر میشم

که دارم باخبر میشم

اینا هر چی میگن دروغ محضه

اینا شهرو مثه میدون جنگ کردن

دامنو پر سنگ کردن

برو کوفه نیا حتی یه لحظه

یه عده چشم چرونِ بی حیا داره

کوفه فقط بلا داره

میترسم تن بچه هات بلرزه

میترسم دخترت رقیه بیتاب شِه

اینجا شیرخواره بیخواب شِه

نیا به امتحانش نمی اَرزه

سه شعبه میسازن واسه چی معلوم نیست

به خدا دلم آروم نیست

نبینم داغتو امیر مسلم

سرمو میبُرن فدا سرت آقا

فدای دخترت آقا

تو دست کوفیا اسیره مسلم

لب پاره ی من فدا لب خونیت

فدای زخم پیشونیت

سر منو که دست به دست نکردن

مثه مقتل تو ، تو روز عاشورا

جمعیت میکنه غوغا

به خدا مسلمت رو دوره کردن

اسب تازه نفس با نعلای تازه

رو بدن تو میتازه

استخونات داره از هم میپاشه

بدن خسته ی شهید عاشورا

صدا هلهله واویلا

تیری نیست به هدف نخورده باشه

ممنونم عمه جون همنفسم بودی

همه کار و کسم بودی

اما دلم دیگه بابایی میخواد

غمای دلمو به کی بگم عمه

بذار فدات بشم عمه

گوش زخمی من لالایی میخواد

شبا بغض میکنم میگم خدا جونم

آخه کجاست بابا جونم

ببینه که رقیه قد کشیده

تو سن کودکی یتیمی آسون نیست

دیگه تو دست و پام جون نیست

راه میرم عمه با قد خمیده

کسی که میکشید گوشواره از گوشم

مگه میشه فراموشم

همه جام کوفته و زخمیه بابا

ورم صورت و جسارت و سیلی

گل یاس تو شد نیلی

دیگه این اوج بی رحمیه بابا

شیب الخضیب حسین جان

خَدِالتریب حسین جان

آقام غریب حسین جان

سری که سربلند تو نینوا بوده

شهید کربلا بوده

روحی لک الفدا حسین مظلوم

سرت رو نیزه بود از همه بالاتر

کی دیده از تو آقاتر

روحی لک الفدا حسین مظلوم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قسم میدم آقا تورو کوفه نیا


قسم میدم آقا تورو کوفه نیا

ندارن اهل کوفه ای شرم و حیا

ببین تو التماسمو از تو چشام ، آقا نیا


پشیمونم نامه برات نوشتم آقا

پشیمونم دختراتو نیاری آقا

پشیمونم آقا میشی غریب و تنها


گره به کارم شده ، رمق نمونده برام

من از خدا مرگمو به راه زینب میخوام

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...


بساط نیزه سازیا شلوغه و

غروب شهر کوفه بی فروغه و

آقا نیا که قول و حرف آدماش دروغه و


تو این سینه دلشوره دارم واسه زینب

با چشم تر گریه میبارم واسه زینب

ببین آقا که بیقرارم واسه زینب


نصیب زینب میشه اسارت و هلهله

به دستای خواهرت میمونه جا سلسله

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...


خدا کنه سرم بیفته پای تو

دوتا پسر دارم اونم فدای تو

میترسم آخرش بگیره خواهرت عزای تو


نیا آقا نگرونم برا رقیه

نیا آقا جون و تنم فدا رقیه

نیا آقا که نبینه بلا رقیه


میخندن اینجا همه به گریه ی دخترت

تو قتلگاه عاقبت میاد صدا مادرت

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل غربت و غم


 

اهل غربت و غم

اهل غصه و آه

داره کاروانی میاد از راه

خیلی بی قرارو با یک حال جان کاه

داره کاروانی میاد از راه میاد از راه

 

حسین سردار و سالاره

ابا الفضلش علمداره

رقیه داره و قاسم

علیِ اکبری داره


رباب و طفل شیر خواره

چه قدر زینب دلش زاره

داره حس میکنه اینجا که از حالا عزاداره


رسیده کربلا زینب ولی از غصه جون میده

میگه داداش کجاست اینجا که داره بوی خون میده

امون ای دل امون ای دل

 

زینب با غم و آه

میگه با چشم تر

برگردیم حسینم شدم مضطر شدم مضطر


میگه ای برادر

ای دلدار خواهر

برگردیم حسینم شدم مضطر

 

توی قلبم شده غوغا بیا برگردیم از اینجا

ببین داره میاد بوی جدایی از تو این صحرا


میترسم که بشم تنها اسیر غصه و غم ها 

تو رو از دست بدم داداش

از این غم آه و واویلا

 

میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش

من این پایین تو اون بالا روی نی ها بری داداش

امون ای دل امون ای دل

 

بی تاب و پریشون

میترسم از اینجا

چی باید ببینم تو این صحرا تو این صحرا


میترسم بیوفتی

تنها دست اعدا

چی باید ببینم تو این صحرا


ببینم که بشه محشر

علی اکبر بشه پرپر

رباب دلشوره داره بد جوری واسه علی اصغر

ببینم با دل مضطر تو رو ای دلبر خواهر

ببینم سمت تو دارن میان با نیزه و خنجر


الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری

ته گودالی و تنها نه یار و نه علم داری


میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش

من این پایین تو اون بالا رو ی نی ها بری داداش


الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری

ته گودالی و تنها نه یار و نه علم داری

 

امون ای دل امون ای دل

امون ای دل امون ای دل




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صدای زنگ کاروان از دل صحرا میرسه

 

صدای زنگ کاروان از دل صحرا میرسه
دیگه داره به کربلا عزیز زهرا میرسه

 

قافله سالار حسین ، داره با خواهرش میاد
داره صدایِ گریه یِ علی اصغرش میاد
گوش بکنید داره دیگه صدای مادرش میاد

 

الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاس

بعد یه چند روز پسرم ، سرِ تو رویِ نیزه هاست

وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

از داغ روضه یِ حسین ، قامت آسمون خمید
سینه زنا گریه کنید ، حسین به کربلا رسید

 

اینجا همونجاییه که بدجوری تاریکه شبش
جایی که خون میریزه از ترک های رویِ لبش
سرش رو تشنه می بُرَن ، میره اسیری زینبش

 

یکی بگیره خارو از کفِ پاهایِ دخترش
اینجا زمین کربلاس ، دل شوره داره خواهرش
وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

کسی ندیده تو مسیر ، سایه ای از مخدرات
ولی وای از روز دهم ، بمیره مادرت برات

 

یکی بگه عمو بیاد ، داره رقیه دلهره
چشایِ دشمنا پیِ گوشواره ها و چادره
دیگه ربابم باید از پسرکش دل ببُره

 

قراره اینجا خواهرت آقا یه روزه پیر بشه
یه کاری کن تو قبل این که آقا خیلی دیر بشه

 

یکی بگیره خارو از کف پاهایِ دخترش
اینجا زمین کربلاست ، دل شوره داره خواهرش
الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاست
بعد یه چند روز پسرم ، سرت روی نیزه هاست
وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

 
 
 
 
 
 
 
 

دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده


باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده

ای کرب و بلا کاروونی خسته رسیده

صد دسته کبوتر طرف ماریه پَر زد

صد قافله دل همره این قافله اومد

 

نگرونی ، بی تابی و اضطراب

نگرونن اولاد ابوتراب

نگرون شیش ماهه شده رباب

 

یه خواهری میسوزه یواش یواش

یکی دوتا نیست غم ها و غصه هاش

نگرونه واسه حنجر داداش

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

این وادیِ غم داره عجب سوز و نوایی

از خاک زمینش میرسه بوی جدایی

عباسمونو از چی صدا کردی برادر

اینجا برا چی خیمه به پا کردی برادر

 

تو حق بده باشم بیقرار تو

بودم آخه یک عمری کنار تو

نشه یه وقت زینب سوگوار تو

 

بیا بریم حالم اینجا ناخوشه

حتی داداش فکرش من رو میکُشه

نشه یه وقت زینب بی حسین بشه

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

ترسم اینه اینجا به سرشک ما بخندن

ترسم اینه آخر روی ما آبو ببندن

 

از حالا چرا خیره شدی جانب گودال

از حالا چرا غصه برا معجر و خلخال

 

داره صدا آه مادرم میاد

بگو بهم چی اینجا سرم میاد

چی به روز زن های حرم میاد

 

غمو زدن انگاری به نامِمون

نگو لگد میشه احتراممون

میره بالا آتیش از خیاممون

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

 

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

برگرد اگه پای رقیه رو خسته نمی خوای


برگرد اگه دخترت طاقت سیلی نداره

برگرد اگه می خوای چشمای زهرا نباره


برگرد آخه رباب هزارتا آرزو داره

برگرد آخه بعیده اینجا بارون بباره


برگرد نذار بشکنه اینجا غرور عباس


برگرد آخه دل نگرونه حضرت زهرا

برگرد که نبینه رو نیزه سرت رو خواهر


برگرد اینا می کشنت ای غریب مادر


برگرد اگه می خوای جوونت زنده بمونه

برگرد اگه می خوای نبینی  که غرق خونه



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از آسمونا صدای حی علی العزا رسید

 

از آسمونا صدای حی علی العزا رسید
زمانه اشک و گریه بر شهید کربلا رسید


الهی امسال آقا جون بخره مارو مادرت
الهی بارون بباره نره اسیری خواهرت


الهی که خاری نره ، آقا به پای دختر
تو رو به این سیاهیا ، به الم و پرچمت


لطفی کن آقا برسون ، مرگمو تو محرمت
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)

 

دوباره فصل روضه شد ، جاریه اشکای خدا
روضه ی مشک پاره و روضه ی دستای جدا


فدای شش ماه ت حسین ، شور میزنه دلم براش
یه خورده بیشتر آقا جون ، مواظب رقیه باش
بشکنه دست ساربون ، کاشکی منو میزد به جاش


خیلی آقا سبک میشم گریه که می کنم برات
بذار بیام من اربعین ، پیاده تا کرب و بلات
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)

 

دوباره برگشتم آقا ، خیلی پشیمونم حسین
یاد همه حسین چیا ، این دم و می خونم حسین
ساقی دشت کربلا ، سید و سالار حرم
آقام ابالفضل علی ، میر و علمدار حرم
پشت و پناه خیمه ها ، مونس و غم خوار حرم


آقا یه وقت یادت نره ، منو زمانه مردم
بیای آقا منتظرم ، وقته به خاک سپردنم
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲

 
 

دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

میسوزه تموم تن من غریبم غریبم غریبم

 

 

میسوزه تموم تن من غریبم غریبم غریبم

دم آخری روضه خون غم شاه شِیب الخضیبم

 

منم یادگار غم و درد که از غصه لبریز آهم

دم آخری روضه خونم که من راوی قتلگاهم

 

دیدم خنجرو گذاشت روی حنجر حسین

نامرد از قفا برید لب تشنه سر حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

من هیچ موقع یادم نمیره توی کربلا قحط آبو

خودم توی خیمه شنیدم صدا ناله های ربابو

 

هنوز یادمه که لالایی میخوند با دل زار و مضطر

خودم بودم اونجا و دیدم زدن تیر به حلقوم اصغر

 

دیدم حنجرو برید دیدم حیرت حسین

دیدم خون اصغرو روی صورت حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

چهار ساله بودم که رفتم با عمه منم به اسارت

هنوز یادمه که به ما و به عمه کردن جسارت

 

هنوز یادمه خنده هاشون امون از یهودی شامی

هنوز یادمه مارو بردن تو بزم شراب حرامی

 

دیدم چوب خیزرون میزد به لب حسین

شنیدم من ناله ی یا ربّ یا ربّ حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسلم غریب کوفه ام

 

مسلم غریب کوفه ام تنهای تنها بی پناهم

  عشق حسین بن علی اینک شده جرم و گناهم

  از شوق دیدارت نِگر سوزد همی این پَر و بال

  تا آخرین قطره سر عهدم بمانم

ای هلال  داد از جدایی ، کوفه نیایی 

 

ای قافله سالارم اباعبدالله ، عشقم اباعبدالله 

دینم حسین سالار زینب 

 

ای کاش و بودم کربلا بر کودکانت یار و غمخوار  ...

واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ... 

 

ای حاجی کرب و بلا حَجَت قبول سرت سلامت 

طفلان خود را میسپارم دست تو مولا امانت 

گر آمدی کوفه سر نعشم بیا بکن نظاره 

یاد وداع آخرینم از سر دارالإماره 

همچون پروانه دورت میگردم 

 

میرسد پیک آهم اباعبدالله ، ماهم اباعبدالله 

شاهم حسین سالار زینب 

 

یا ربّ نگیر از خیمه ها گرمای دستان علمدار  ...

واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ..

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب

 

دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب
این حس در دل خفته باطل نیست ارباب

حس غریبی در دل من پا گرفته
طوفان زده آرامش دریا گرفته

در خواب دیدم آتش افتاده به جانم
بر نیزه هاشان می برند روح و روانم

من خواب دیدم که همه گرگان صحرا
افتاده اند بر جان تو‌ ای جان زهرا

می‌بینم اینجا شمر و خولی و سنان را
شمشیر و خود و نیزه و تیر و کمان را

من خواب دیدم همسرت قلبش کباب است
بر روی لب هایش صدای آب آب است

ترسم برای تشنگی کودکان است
از حنجر طفل تو از تیر و کمان است

می‌شد که برگردی مدینه کاش‌ ای کاش
حالا که خیمه میزنی نزدیک شطّ باش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با احتیاط لاله‌ی ما را پیاده کن

 

با احتیاط لاله‌ی ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله‌ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره‌ای‌
می‌ترسم آنکه گیر کند گوشواره‌ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزه گان محترمه در پناه تو

باحوریان رفته به زیر نقاب‌ها
یک لحظه روبرو نشدند آفتاب‌ها

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه‌ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند

توهستی و به روز حرم شب نمی‌رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی‌رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می‌کنم همه دلواپس هم اند

احساس می‌کنم که جوابم نمی‌دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی‌دهند

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگ‌ها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

اگر به روی نی سر ِمن نیز رو شود
تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا


می‌خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

…با احتیاط لاله‌ی ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله‌ی ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره‌ها
این گوش پاره‌ها سر گوشواره‌ها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلشوره‌ای افتاده در جانم برادر

 

دلشوره‌ای افتاده در جانم برادر
غمگینم و سر در گریبانم برادر

حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی است
مبهوت سِحر این بیابانم برادر

یک دشت مرد اجنبی دور و برماست
اینجا مزن خیمه، هراسانم برادر

در کاروانت دختران بی شماری است‌
می‌ترسم از آینده؛ حیرانم برادر

جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپس ِخار مغیلانم برادر

صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشکیده لب‌های غزل خوانم برادر

دست دخیل خار‌های ِدشت رفته
سمت ضریح پاک ِ دامانم برادر

بادی جسارت کرد و خلخالم تکان خورد
تشویش دارم؛ دل پریشانم برادر

آن نامه‌های بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در کوفه مهمانم برادر

با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد
مظلومه‌ی معروفِ دورانم برادر

از کودکی با درد چشمم خو گرفتم
در گریه کردن، پیر کنعانم برادر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همین که خیمه ی زینب بپا شد

 

همین که خیمه ی زینب بپا شد
غم و غصه تو قلب خیمه جاشد
عقیله چشماش از غم خیس آبه
توی سینه ش یه بغض کهنه وا شد


به غصه عادت کردیم
پر از غم و پر دردیم
حسین بیا برگردیم


داداش رسیده موسم جدایی
داره میاد به گوش من صدایی
دارم می بینمت رو نیزه هایی

 

مبادا سایه ت از سر کم شه اینجا
دلم دریایی از ماتم شه اینجا
مبادا خواهرت بعد از علمدار
اسیر دست نامحرم شه اینجا


حرم عزا می گیره
فراق تو تقدیره
رباب داره میمیره


اینجا یه دنیا درد و اضطرابه
اینجا برای ما قحطی آبه
زینب به فکر اصغر ربابه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

 

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی


فاصله است و بیقرارم که نیامدی کنارم
چه کنم صبا رساند به من از تو عطر و بویی


به لب شکسته ی من سخنی به جای مانده
تو میا عزیز زهرا به دیار ننگ جویی


به دیار بی وفایی چه کنم اگر بیایی
به خدا قسم نداری تو به کوفه جز عدویی


به دیار خصم حیدر تو سه ساله را نیاور
که ز سیلی مکرّر بشود کبود رویی


به میان کوچه آتش به سر غریب ریزند
شده شهر کوفه مشهور که ندارد آبرویی


تن من سر قَناره به تو می کند اشاره
که کنند پاره پاره ز تو حنجر و گلویی


تو مگو به دختر من که چه آمده سر من
به دلم یقین نشسته که رضایتش بجویی


به زلال آب سوگند به گل رباب سوگند
که شود حرام بر تو قطرات آبِ جویی


چو سرت ز تن جدا شد، به فراز نیزه ها شد
ز سرم به روی نیزه، بنما تو جستجویی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بنویسید مرا یار حسین

 

بنویسید مرا یار حسین
کشته و مرده ی دیدار حسین
اولین بی سر بازار حسین
مسلم کوفه ،علمدار حسین

او دلش خواست سفیرش باشم
من دلم خواست اسیرش باشم

تکه تکه بدنم گفت نیا
پاره ی پیرهنم گفت نیا
به سر میخ تنم گفت نیا
خاک و خون دهنم گفت نیا

کاروانت نشود سرگردان
به مدینه همه را برگردان

ترسم از گمشدن دخترهاست
ترسم از سوختن معجرهاست
ترسم از وا شدن زیور هاست
ترسم از غارت انگشترهاست

حرمله نقشه کشیده ست حسین
دو سه تا تیر خریده ست حسین

شرر ای کاش به جانت نزنند
نیزه ها سر به دهانت نزنند
کوفیان زخم زبانت نزنند
وای سیلی به زنانت نزنند

پیش زینب بدنت را نکشند
گرگ ها پیرهنت را نکشند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کوچه به کوچه میروم و میزنم به سر

 


کوچه به کوچه میروم و گریه میکنم
از شرم نام خواهرت ای خاک بر سرم
چون شمع آب میشوم و گریه میکنم
**
خانه به خانه گشته ام و باز دیده ام
هر سینه ای ز حیله و نیرنگ پر شده
پیداست از بلندی دارالعماره اش
هر بام جای گل فقط از سنگ پر شده
**
در کار گاه تیر سه شعبه ؛ به هم رسید
لبخند های حرمله با ناله های من
تیری گرفته بود به دستش که تا هنوز
می لرزد از بزرگی آن دست و پای من
**
اینجا هزار حرمله در انتظار توست
آقا برای آمدنت کم شتاب کن
رحمی به روز من نه به روی رقیه کن
فکری به حال من نه به حال رباب کن
**
رحمی نمیکنند عزیزم به هیچ کس
حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است
تو میرسی وعده سوغات مردمش
تنهابرای دخترشان گوشواره است
**
این جا میا ، که آخر سر چشم می زنند
این چشم ها به قامت آب آورت حسین
این دست ها که دیده ام از کینه می برد
انگشت را به خاطر انگشترت حسین
**
برگرد جان من که نبینی ز بام ها
آتش کشیده اند سرو دست و شانه را
تا از فراز نیزه نبینی که می زنند
بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را
**
میترسم از دمی که بیایند دختران
با گونه های زخمی و نیلوفری میا
این شهر بی حیاست ، به جان سکینه ات
میترسم از حرامی و بی معجری ، میا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این لب بام عجب حال و هوایی دارد

 

این لب بام عجب حال و هوایی دارد
تن بی سر به سرِ دار صفایی دارد

سنگ و خاکستر و اتش به سرم افکندند
تا بگویند که حب تو سزایی دارد

خولی و تیر سه شعبه  شده اند اماده
کوفه و شام عجب مهر و وفایی دارد

سرم از بام چو افتاد ندا داد حسین
سر سودا زده ام بین چه ندایی دارد

این شکسته سرو و این پاره ی لب این دندان
غیر افتادن سر سر جدایی دارد

زده دندان شکسته به لبم مهر سکوت
تا بدانند که خزران چه صدایی دارد

چو ببینم دم آخر رخ دلجوی تو را
دلخوشم شاه به این بنده عطایی  دارد

دو رکعت عشق بر این بام به عشق تو خوشست
تا بدانند که این بنده خدایی دارد

کعبه  ی عشق  خدا با تو بنا گشت حسین
قبله ی عشق عجب قبله نمایی دارد

کربلا بعد نبی از پس در شد آغاز
کوفی از کشتن اصغر  چه ابایی دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده

 

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده

میگن علمدار داره میاد خدا کنه برگرده

 

عمه ی سادات داره میاد خدا کنه برگرده

قبله ی حاجات داره میاد خدا کنه برگرده

 

خدا کنه که رقیه اش نباشه

خدا کنه کسی تشنه اش نباشه

 

خدا کنه که برگرده رباب

کاشکی باشه مشکا پر آب

 

حسین وای حسین وای

 

--------

 

صدای شمشیر داره میاد خدا کنه برگردن

بوی غل و زنجیر داره میاد خدا کنه برگردن

 

حرمله با تیر داره میاد خدا کنه برگردن

خولی با شمشیر داره میاد خدا کنه برگردن

 

خدا کنه با خودش زن نیاره

خدا کنه چند تا پیرهن بیاره

 

خدا کنه چند تا معجر بیارن

خدا کنه چادر بیشتر بیارن

 

حسین وای حسین وای

 

------

 

سنان بدمست داره میاد خدا کنه برگردن

با نیزه تو دست داره میاد خدا کنه برگردن

 

از همه بدتر داره میاد خدا کنه برگردن

شمر با خنجر داره میاد خدا کنه برگردن

 

خدا کنه آخرش جنگ نباشه

خدا کنه رو زمین سنگ نباشه

 

خدا کنه آسمون یاری کنه

خدا کنه که عمو کاری کنه

 

حسین وای حسین وای

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

 

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین

 

تا که هلال ماه عزایت حلول کرد

دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین

 

این سفره های روضه پر از رزق و برکت است

شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین

 

ممنونم از نگاه کریمانه ات که باز

ماندم، گدای بزم محبّان شدم حسین

 

با اینکه پر گناهم و شرمنده ام ولی

بخشیده ای که شامل احسان شدم حسین

 

از لحظه ای که اذن محرّم گرفته ام

بی تاب قصه ی لب عطشان شدم حسین

 

وقتی ز خون تو رگ اسلام تازه شد

قطعاً به خاطر تو مسلمان شدم حسین

 

دستم به کربلا شب اوّل نمی رسید

پس عازم بهشت خراسان شدم حسین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

 

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

 

گرکه در سینۀ خود شوق زیارت داری

رود این قافله تا کرببلا بسم الله

 

هرکه را میل سوی قبلۀ عشاق بود

می دهد عشق به آوای رسا بسم الله

 

ای که مشتاق گلستان حسینی شده ای

همره بوی گل و باد صبا بسم الله

 

کاروانی شده آماده ز عشاق حسین

گر کنون پای طلب هست تو را بسم الله

 

وعده دادیم که باهم سفر عشق رویم

عازم کوی حسینیم بیا بسم الله

 

علقمه منتظر ماست چرا بنشستی

سوی آن چشمۀ پُر شرم و حیا بسم الله

 

گرکه داری گهری مشتریش هست حسین

می خرد سوز دل و اشک تو را بسم الله

 

زیر آن قبه دعای تو اجابت دارد

تا که نگذشته تو را وقت دعا بسم الله

 

ای وفائی تو اگر خیر دو دنیا طلبی

چهره بگذار به خاک شهدا بسم الله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبای ماتم آمد آقا سرت سلامت

 

شبای ماتم آمد آقا سرت سلامت

بوی محرم آمد آقا سرت سلامت

 

آورده مادرم باز پیراهن عزا را

یعنی گه غم آمد آقا سرت سلامت

 

چشم انتظار اذنت ماندیم تا بسوزیم

گفتی که خواهم آمد آقا سرت سلامت

 

ماگریه سر گرفتیم باروضه خوانی تو

 بزمی فراهم آمد آقا سرت سلامت

 

بگذار دم بگیریم در این دهه بمیریم

 از عرش این دم آمد مهدی سرت سلامت

 

فاش که مادر تو باسوز یا بُنیًّ

با قامتی خم آمد آقا سرت سلامت

 

اصغر اگر بخوا بد دل شوره با رباب است

آن وعده کم کم آمد آقا سرت سلامت

 

شال عزا که بستی بال مرا شکستی

یعنی محرم آمد آقا سرت سلامت

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از آسمان منادی ماتم رسیده است

 

از آسمان منادی ماتم رسیده است

فَابکِ علی الحسین محرم رسیده است

 

از آسمان ببار که دلها گرفته است

خون گریه کن که قافله غم رسیده است

 

مشکی به تن کنید که احرام نوکری است

ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است 

 

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید

زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است

 

با گریه بر غم تو به معراج می­رویم  

این ارث مادری است دمادم رسیده است

 

نام تو ای مُبّدل السیئات بالحسنات

هرجا، به داد توبه آدم رسیده است

 

والفجرکربلای تو قبل از طلوع عشق

تا ابتدای سوره مریم رسیده است

 

ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این

تا بوسه گاه حضرت خاتم رسیده است

 

تا زنده ام بر غم تو گریه می کنم     

شکر خدا  به زخم تو مرحم رسیده است

 

حالا زمان یاری مظلوم کربلاست 

هل من معین، خطاب به ما هم رسیده است

 

 مانده است ایمَن از فتن آخرالزمان

هرکس که در حوالی پرچم رسیده است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امام رضا علیه السّلام - مـتـــــن روضــــه ، داستان ، مطلب

امام رضا علیه السّلام 

 


مـتـــــن روضــــه

دواع امام رضا ع و کیفیت شهادت حضرت

داستان

 کرامات :

صله‌ی امام رضا علیه السلام به یک شاعر با اخلاص

 


مطلب

 


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

می آید ای دل منزل به منزل

 

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده درگل

 

سالار زینب بابن الزهرا

آید یک خواهر با شش برادر

پشت سر قاسم پیش رو اکبر

ناموس زهرا در دل صحرا 

با برادرها می کند سفر

 

چشم مادرها اشک دخترها

آه خواهرها خود گواه است

کاروان گل با دو صد بلبل

عازم به سوی قتلگاه است

 

کسی ندیده ایها الناس

چنین شکوه و شور و احساس

امید باغبان وصد گل

پس از خدا به تیغ عباس

 

عجب عموی پرخروشی

چه می فروشی باده نوشی

ولی بدون او نماند

نه گوشواره ای نه گوشی

 

وای اگر هجران آید به میان

یا شود کمان یا بمیرم

وای از آن  ماتم

گر در این عالم

بین نامحرم جا بگیرم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین

 

منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین

 

یک نگه کربلا به بود از صد بهشت
جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین

 

دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین

 

تربت پاکش بود داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرب و بلای حسین

ملک سلیمان بود در نظرش بی بها
آن که گدایی کند پیش گدای حسین

 

هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین

 

چون به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه
بال ملایک بود، فرش عزای حسین

 

خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت
هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین

 

غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر
آن که «شکوهی!» شود، نوحه سرای حسین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

 

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

سلام بر لب عطشان و چشم گریانت

 

سلام برتن مجروح و حلق مذبوحت

سلام بر سر خونین و جسم عریانت

 

سلام بر جگر خون و داغ های دلت

سلام بر شرف و غیرت جوانانت

 

سلام بر دُرَ دندان و غنچه دهنت

سلام بر لب خونین و صوت قرآنت

 

سلام بر علی اصغر که وقت دادن جان

به خنده داد تسلا به قلب سوزانت

 

سلام بر لحظات وداع اکبر تو

که وقت رفتن او رفت از بدن جانت

 

سلام باد به اشک خجالت عباس

که شد زدیده روان بر گلوی عطشانت

 

سلام بر دل زینب که پیش دیده او

عدو زچار طرف کرد سنگبارانت

 

سلام باد به شیری که سایه بانت شد

برون کشید به دندان زسینه پیکانت

 

سرت بریده شد اماهنوز جاری بود

به چهره اشک روان از دو چشم گریانت

 

عجب نه گر کنی خصم خویش را سیراب

سجیَه ات کرم و عادت است احسانت

 

الا خدات ثنا خوان کرامتت نازم

که گشته میثم آلوده مرثیه خوانت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اولی سنگ بر سر و رو زد


اولی سنگ بر سر و رو زد

قبضه یِ دشنه را به ابرو زد

دومی نیزه ای به پهلو زد

پیرمردی عصا به بازو زد

 

چقَدَر دوره کرده اند تورا

چند صد قطعه کرده اند تورا

 

گرگها ریخته اند رویِ سرت

همه زوزه کشان به دور و برت

لخته خون میچکد ز بال و پرت

یکنفر هم نشسته بر کمرت

 

پشت و رویت نموده چندین بار

خنجرش کُند میبُرَد انگار

 

قامتِ من خمیده شد ای وای

یا غیاثت شنیده شد ای وای

پیکر ِ تو دریده شد ای وای

سرت از تن بریده شد ای وای

 

تا که یک نیزه بر دهانت خورد

مادرت دست را به پهلو بُرد

 

تا که صد تیر در تنت جا شد

باز از دور شمر پیدا شد

ارباً اربا دوباره معنا شد

بر سر ِ غارت تو دعوا شد

 

بُرد انگشتر ِ تورا خولی

زرهِ پیکر تورا خولی

تا به کوفه سر ِ تورا خولی

معجر ِ خواهر تورا خولی

 

تا به گودال دلبرم جان داد

همه یِ چشم ها به من افتاد

 

نیزه داران مقابلت هستند

پلک نیمه باز ِ تورا بستند

 

نامرتب شده ست اعضایت

خس خس افتاده در نفسهایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من


ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من 
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟ 

پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای 
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من 

بگذار تا زنم به گلوی بریده‌ات 
یک بوسه با نیابت مادر حسین من 

ای بر تنت سلام، جواب سلام ده 
از حنجر بریده به خواهر حسین من 

زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون 
زخم دلت هزار برابر، حسین من 

ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را 
او را نگیر این‌همه در بر حسین من 

برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو 
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من 

من آن مسافرم که ز خون گلوی تو 
کردم خضاب، جان برادر، حسین من 

گر بی‌تو می‌روم سفر شام، غم مخور 
همراه ماست شمر ستمگر حسین من 

«میثم» ز سوز سینه ی ما شعله می‌کشد 
دستش بگیر در صف محشر حسین من 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دو سه روز است نان و خرما را


دوسه روز است خانه دلگیر است

دوسه روز است مثل بارانیم

دو سه روز است همدم اشکیم

دو سه روز است روضه می خوانیم

 

دو سه روز است چاه و نخلستان

شده دلتنگ ربّــنای علی

شده رویای مسجد و محراب

گریه و سجده و دعای علی

   

دو سه روز است کوفه نشنیده

نغمه های خوش اذانت را

وقت افطار بر سر سفره

یاد کردیم لقمه نانت را

  

دو سه روز است نان و خرما را

حسنت می برد برای یتیم

می دهد سهم کودکان را بعد

می کند بغض مثل کوچه کریم

 

دو سه روز است قلب زینب را

داده آزار حرف بی پایه

شده اوضاع مدینه ای انگار

بازهم طعنه های همسایه

 

دو سه روز است دختر حیدر

خوابهای عجیب می بیند

گاه گودال و خنجر و حنجر

گاه شیب الخضیب می بیند

 

دو سه روز است کربلائیّم

چشم بر چشم یار می دوزم

مانده در بغچه یک کفن باقی

وَ به یاد نگار می سوزم

 

دو سه روز است سخت می خواهم

بزنم بوسه بر گلوی حسین

وای از دود و خون و خاکستر

پنجه ی گرگها و موی حسین

 

دو سه روز است درس قرآنم

سوره ی کهف نی نشین شده است

سینه ام مثل دامن و خیمه

یا در ِ خانه آتشین شده است

 

دو سه روز است مثل بابایم

می کنم گریه یاد لب تشنه

وای از لحظه ای که می بینم

بر روی حلق دلبرم دشنه

 

دو سه روز است بیشتر دارم

انتظار وصال دلدارم

با دعای فرج پس از روضه

به امید وصال می بارم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلی گم کرده ام می‌جویم اورا


گلی گم کرده ام می‌جویم اورا

به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا


گل من یک نشانی‌در بدن‌داشت

یکی پیراهن کهنه به تن داشت


اگر پیدا کنم زیبا گلم را

به آب دیدگان می‌شویم اورا


گل گم کرده ات خواهر منم من

سرور سینه ات خواهر منم من


نشانی را که گفتی جان خواهر

که دارد در بدن خواهر منم من


در آندم زینب غم دیده ی زار

روان اشک از دو چشمان گهربار


شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوی قتلگه با حال افکار


صدای آشنائی آمدش گوش

که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش


بسوی آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بدید و کرد افغان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را


گلی گم کرده‌ام می‌جویم او را

به هر گل می‌رسم می‌بویم او را


گل من نی بود این و نه آنست

گل من مهدی صاحب زمان است


دلم اندر هوایش می‌زند پر

شرر افکنده بر جانم چو آذر


خوش آن روزی که با شم یاور او

بمانند گدایان بر در او


خوش آن روزی که من پروانه باشم

فدای آن گل یکدانه باشم


خوش آن روزی که من بر عهد دیرین

نثار او کنم این جان شیرین


الا ای گل کجایی جان فدایت

چه باشد گر که گردم خاک پایت


ز درد انتظارت جان به لب شد

تن فرسوده‌ام در تاب و تب شد


بسی رفتند و مردند از فراقت

ندیدند در جهان آن روی ماهت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بعد تو بابا کار من تنها ناله و اشک و غمه

 

بعد تو بابا کار من تنها ناله و اشک و غمه

بی تو من تنهام ، میون غمهام ، رفتی پیش فاطمه

 

رفتی و اما خالیه آقا جای تو در بینِمون

هنوزم عطر بوی تو داره همه جای خونمون

 

چند روزی میشه نیستی بِینِمون

دارم جون میدم بی تو بابا جون

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

دو چشمام بارون ، قلب من پُر خون ، قدم از غم تا شده

ندارم باور هنوزم اینو زینب بی بابا شده

 

تو رفتی بابا دلخوشی دیگه نداره معنا برام

خیلی دلتنگم واسه روزایی که زدی من رو صدام

 

بعد از تو که رفت خنده از لبم

تنها گریه شد کار هر شبم

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

با یه آهی سرد ، با دلی پر درد ، روضه خوندی واسه من

گفتی یک روزی میبینی زینب جگر خون حسن

 

گفتی میبینی حسنو وقتی دلش از غم خون میشه

گفتی میبینی حتی تابوتش روزی تیربارون میشه

 

میبینی تو تشت لخته ی جگر

داره میزنه حسن بال و پر

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

میبینی رو تل ، کنار مقتل ، با دو چشمای ترت

با عصا با تیر ، نیزه و شمشیر ، میکُشن برادرت

 

میبینی روزی زیر دست و پا بدنی پامال میشه

میبینی زینب حسینو وقتی که دیگه بی حال میشه

 

تا که شمر میاد از مقتل بیرون

میشه قتلگه یک دریای خون

 

... واویلا حسین ، واویلا حسین ...

 

 



 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شب قدره آقا نگاه کن دلم رو


شب قدره آقا نگاه کن دلم رو

بیا قسمتم کن دوباره حرم رو


شب قدره آقا همین آرزومه

ببینم ضریحت بازم روبرومه


دلم کرده بازهم هوای نجف رو

بده اذن ایوون طلای نجف رو


نزار جای دیگه بزارم سرم رو

شب قدر دعا کن پدر مادرم رو


سر تو شکسته دلش خونه زینب

یشونه موهات پریشونه زینب


درسته به ابروت آقا خم نمیاد

چه جور زد که زخم سرت هم نمیاد


سری که با شمشیر تا ابرو شکسته

میفهمه چه جوری یه پهلو شکسته


تا زینب سرُ دید یاد مادر افتاد

یاد لحظه ای که رو مادر در افتاد


شب آخری جز نیایش نداری

بجز اهل بیتت سفارش نداری


چه قد گریه کردی چقد غصه خوردی

تا زینب رو دست ابوالفضل سپردی


با عباس که باشه اسارت نمیره

النگو و خلخال به غارت نمیره


با عباس که باشه تماشا نمیشه

دیگه روی دشمن بروش وا نمیشه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهای قدر آمد و آقا نیامدی


شبهای قدر آمد و آقا نیامدی
زیباترین ستاره ی دنیا نیامدی


ما را امید وصل تو اینجا نشانده است
ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی


امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن
قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی


گفتیم جمعه می رسد و می رسی، ولی
جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی


مانند طفل گم شده ای گریه می کنم
خیمه نشین، از دل صحرا نیامدی


مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم
صاحب عزای مجلس مولا نیامدی


کنج خرابه کودکی آرام زیر لب
با گریه گفت شب شده بابا نیامدی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بدم ؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله !


بدم ؛ مرا به پیمبر ببخش یا الله !

به اشک دیده ی حیدر ببخش یا الله !

.

تمام دار و ندارم محبت زهراست

مرا به سوره ی کوثر ببخش یا الله !

.

به اشک چشم حسین و حسن قبولم کن

مرا به این دو برادر ببخش یا الله !

.

به درگه تو گناه مکرر آوردم

مرا به عفو مکرّر ببخش یا الله !

.

ببر به کرب‌ و بلا زائر حسینم کن

به آن ضریح مطهر ببخش یا الله !

.

به دست‌ های علمدار کربلا سوگند

به حرمت علی‌ اکبر ببخش یا الله !

.

به بانگ العطش نازدانه‌ های حسین

به خون حنجر اصغر ببخش یا الله !

.

به سیدالشهدا و به خون حنجر او

که شد بریده ز خنجر ببخش یا الله !

.

به لحظه‌ ای که سر نیزه گشت با زینب

سر حسین ، برابر ، ببخش یا الله !

.

به خون میثم تمّار ، جرم  ” میثم ” را

به روی او تو نیاور ؛ ببـخش یا الله!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دل اهل ولا را غم گرفته


دل اهل ولا را غم گرفته 
ز داغ مرتضی ماتم گرفته 

به بیت مرتضی غوغاست امشب
 به لبها آه و واویلا امشب


سرشک دیده زینب روان است 
که بابا رهسپر سوی جنان است 

دگر فارغ ز هر درد و محن بود
 سرش بر روی دامان حسن بود


حسین بر سر زنان سوزد از این غم
 بنالد از غم بابا دمادم 

بسوز ای دل که شد شام غریبان 
برفته از جهان یار یتیمان 

دگر از رنج و غم حیدر رها شد 
تمام دردهای او  دوا شد

به دست خاندانش آن یگانه
 چنان زهرا شده دفنش شبانه 

غریبانه شده تشییع حیدر 
حسین بود و حسن سبط پیمبر


 دگر راحت زغمها گشته امشب 
علی مهمان زهرا گشته امشب 

کنار همسر پهلو شکسته 
رسیده مرتضی فرق شکسته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جان علی رسیده است برلبش


-نوحه-

(دودمه)

جان علی رسیده است برلبش 
بهر شفا دعا کند زینبش
 گرفته بر غریب     ذکر امن یجیب 
   آجرک الله  بقیه الله(۲)

دعای حیدر شده است مستجاب 
طبیب بنموده علی را جواب 
حسین جان برلب است  به ناله زینب است   
آجرک الله بقیه الله

بهر پدر حسن در اضطراب است
 دختراوزینب در التهاب است
 بهرباب غریب.  گشته اندبی شکیب 
 آجرک الله   بقیه الله

بوسه زند بر روی هر نورعین 
گریه کند از غم داغ حسین 
شوی در کربلا          حسینم سرجدا 
آجرک الله بقیه الله

فرمود بر عباس نور عینش
 یاری نماید کربلا حسینش
 یار با وفایش.    دودستت فدایش 
آجرک الله بقیه الله

عباس و مجتبی به شور و شینند
همناله با زینب و حسینند 
کنار حیدرند        به یاد مادرند 
آجرک الله بقیه الله

امشب علی راحت ز غمها شود
 میرود و مهمان زهرا شود 
به دستان حسن.   مرتضی شد کفن 
آجرک الله بقیه الله

زینب زند از داغ او به سینه
 افتاده یاد مادر حزینه
تن آن یاسمن      نیمه شب شدکفن 
آجرک الله بقیه الله

با چه دلی او را ز خانه بردند 
چون فاطمه او را شبانه بردند 
ابوالفضل دلغمین   زینبش شدحزین 
آجرک الله  بقیه الله

از داغ حیدر سینه چاک چاک است
 چگونه این پیکر به زیر خاک است 
حسن دلخون شده.  حسین محزون شده     
آجرک الله  بقیه الله

شد قامت حسن ز غم خمیده 
رنگ از رخ حسین او پریده 
بلب دارند همه        ناله و زمزمه 
آجرک الله بقیه الله

کس چون حسن ظلم و ستم ندیده
 تنها خدا داندچها کشیده
 ناله پشت در.    خجالت پدر
آجرک الله بقیه الله


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای هستی پیغمبر


-نوحه-

ای هستی پیغمبر(ای جان و دل شیعه)۲
از لطف خداوندی (با مهر توام بیمه)۲
 ای تمام هستم           مولا علی جان 
برتو من دل بستم        مولا علی جان 
        یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان(۲)

دارم ز ازل حیدر(درسینه ولای تو )(۲)
بر درگه تو مولا (گردیده گدای تو)۲
 ای تمام هستم         مولا علی جان 
بر تو من دل بستم    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر.          مولا علی جان 

چون ختم رسل باشد (خوی تو خصال تو )۲
دارم به دلم آقا (مهر توولای تو )۲
ای تمام هستم        مولا علی جان
بر تو من دل بستم   مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان 


گرچه بدم ای مولا (در گلشن تو خارم )۲
از کودکیم آقا (من سائل دربارم)۲
ای تمام هستم          مولا علی جان
 بر تو من دل بستم    مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان

 از لطف الاهم من (از جمله محبانت )۲
بنشسته ام ای مولا (برسفره احسانت)۲
 ای تمام هستم        مولا علی جان 
بر تو من دل بستم   مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر        مولا علی جان

من آمده امشب با (روی سیهم مولا)۲
 غم از دل من بردار( بنمانگهم مولا)۲
ای تمام هستم          مولا علی جان
 بر تو من دل بستم    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر           مولا علی جان 

جنت بودو رضوان (صحن تو سرای تو)۲
 قبله گه هر عاشق( ایوان طلای تو)۲
 ای تمام هستم.     مولا علی جان
بر تو من دل بستم.   مولا علی جان 
یا حیدر یا حیدر         مولا علی جان 


من ریزه خور خوان( شاه نجفم مولا)۲
 از لطف خدا مهرت( دارم به کفم مولا)۲
ای تمام هستم        مولا علی جان
 بر تو من دل بستم  مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر        مولا علی جان 

افتادی تو در بستر (از کینه دشمنها)۲
در جنت ورضوان است( گریان غمت زهرا)۲ 
فدایی امت.            مولا علی جان 
میروی درجنت       مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر       مولا علی جان

در بستر بیماری( جان تو بود بر لب )۲
گردیده پرستارت (با دیده تر زینب )۲
فدایی امت           مولا علی جان
 میروی در جنت    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان

 در خانه تو تنهایی( از بس که غریبی تو)۲
 زهر بر تو اثر کرده (بی صبر و شکیبی تو)۲ 
فدایی امت              مولا علی جان
می روی در جنت.   مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر       مولا علی جان 
 
بر دیدن زهرایت (رخت سفرت بستی)۲
 در دامن فرزندان (چشمان ترت بستی)(۲)
فدایی امت.          مولا علی جان
 میروی در جنت.    مولا علی جان 
 یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان 


غسل توبودمولا(بادست حسن امشب)۲
آن پیکر پاک تو(گردیده کفن امشب)۲
 فدایی امت            مولا علی جان 
میروی در جنت.     مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان

می زد به سر و سینه( با گریه حسین تو)۲ 
گرید زغمت زینب( با نور دو عین تو )۲
 فدایی امت          مولا علی جان
 میروی در جنت    مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر      مولا علی جان 

حسین حسن و عباس(از داغ تو افسردند)۲
 با چه دلی یا مولا(از خانه تو رابردند)۲ 
فدایی امت             مولا علی جان
می روی در جنت     مولا علی جان 
یا حیدر یا حیدر        مولا علی جان 

دفن تو چنان زهرا(گردیده غریبانه)۲ 
در نیمه شب مولا(رفت پیکرت از خانه)۲
فدایی امت.           مولا علی جان
 میروی در جنت.    مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر     مولا علی جان

 راحت شدی از دنیا (در زیر لحدخفتی )۲
درد دل ناگفته (با فاطمه ات گفتی)۲
 فدایی امت          مولا علی جان 
میروی در جنت    مولا علی جان
 یا حیدر یا حیدر   مولا علی جان

گردیده زداغ تو( خون قلب محبانت )۲
سوزد همه دلها در (شام غریبانت )۲
  فدایی امت.       مولا علی جان 
میروی در جنت   مولا علی جان
یا حیدر یا حیدر.    مولا علی جان  

مظلوم جهان کوفه (از داغ تو غوغا شد)۲
 خون قلب همه یاران( زین ماتم عظمی شد)۲
 فدایی امت.         مولا علی جان
می روی درجنت   مولا علی جان 
 یا حیدر یا حیدر    مولا علی جان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سوزد دل ما از غم فراقت


-نوحه-


سوزد دل ما از غم فراقت 
علی جان علی جان
 آتش گرفته جان ما ز داغت
 علی جان علی جان

 خون شد دل ما از غم و مصیبت 
علی جان علی جان
 گردیده بی پدر تمام امت
 علی جان علی جان

در کوفه نخل غم زده شکوفه 
علی جان علی جان
 بی تو علی غمخانه گشته کوفه
 علی جان علی جان

 ای که تویی یارو حبیب خاتم
 علی جان علی جان 
راحت شدی دیگر غریب عالم
 علی جان علی جان

ای اولین مظلوم آل عصمت 
علی جان علی جان
  مهمان زهرا گشته ای به جنت 
علی جان علی جان 

کوفه دگر بی تو صفا ندارد
 علی جان علی جان
 جز ناله واغربتا ندارد
 علی جان علی جان

 مسجد بدون تو دگر خموش است 
علی جان علی جان 
صوت اذانت یا علی به گوش است 
علی جان علی جان

امشب یتیمان جمله در عزایند 
علی جان علی جان 
از داغ تو در شور و در نوایند
 علی جان علی جان

 آن پیر نابینا زغم بسوزد
 علی جان علی جان
 در انتظار،دیده به در بدوزد
 علی جان علی جان

سوزد ز داغت غم رسیده زینب 
علی جان علی جان 
بی تو دگر جانش رسیده بر لب
 علی جان علی جان 

زینب بدون تو گرفته احیا 
علی جان علی جان 
گوید غریبم بی پدر خدا یا 
علی جان علی جان

ازداغ توکلثوم به شوروشین است
 علی جان علی جان 
ذکرت هماره بر لب حسین است
 علی جان علی جان 

بی تو حسن امشب عزا گرفته
 علی جان علی جان 
گوید حسین بابا شفا گرفته 
علی جان علی جان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرتضی راحت ز غمها می شود


مرتضی راحت ز غمها می شود 
دردهای او مداوا می شود
 بارخ گلگون وفرق غرقه خون
 در جنان مهمان زهرا می شود

جهانی بی سر و سامان شد امشب 
روان حیدر سوی جانان شد امشب 
بریزد اشک غم از دیده زینب 
حسن نالان حسین گریان شد امشب

تمام عالم هستی غمین است
 علی راهی سوی خلدبرین است
 محبانش همه در سوز و ماتم
 شب قتل امیرالمومنین است

چراغ مسجد کوفه خموش است 
تمام شهر کوفه در خروش است 
کنار خانه بی حیدر امشب
 صدای ناله طفلان به گوش است

نوای غم رسدهرلحظه بر گوش 
ز غم محراب کوفه شد سیه پوش 
به خانه پیکر حیدر به دست
 امام مجتبی گردد کفن پوش 

صفای کوفه امشب زین جهان رفت
  یتیمان را امام مهربان رفت 
علی مرتضی فرق شکسته 
از این دنیا سوی باغ جنان رفت

به هر جا ماتم عظمی به پا شد 
زداغ مرتضی ماتم سرا شد 
کنار زینب غم دیده امشب
 عزادارش حسین و مجتبی شد 

تمام کوچه ها را غم گرفته 
از این ماتم دل عالم گرفته 
کنار خواهران غم رسیده 
حسن گریان حسین ماتم گرفته

قسم بر چهره گلگون حیدر 
به فرق و صورت در خون حیدر 
به روی نیلی زهرای اطهر
 تمام دین بودمرهون حیدر

باز وقت ماتم آمددرجهان 
میرود حیدرسوی باغ جنان
 شیعه گوید با غم و سوز نهان 
تسلیت یا مهدی صاحب زمان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب همه عالم به شوروشین است


امشب همه عالم به شوروشین است
 واویلاواویلا
 روان به جنت شاه عالمین است 
واویلا واویلا

 دلها پر از رنج و محن شد امشب
 واویلا واویلا
 بیت علی، بیت الحزن شد امشب
 واویلا واویلا

زهر عدو کرده اثر به جانش 
واویلا واویلا 
سوزانده زهر تا مغز استخوانش 
واویلا واویلا

 این نکته سوزان تر ز هر کلام است 
واویلا واویلا 
گوید طبیب کار علی تمام است
 واویلا واویلا

گرچه بسوزد دل از این مصیبت 
واویلا واویلا 
مولای عالم کن دگر وصیت
 واویلا واویلا 

امشب یتیمان در سرای مولا 
واویلا واویلا 
آورده اند شیر از برای مولا
 واویلا واویلا 

امشب یتیمان جمله بیقرارند
 واویلا واویلا 
بعد از علی دیگر پدر ندارند
 واویلا واویلا

 شاه نجف چشم از جهان فرو بست
 واویلا واویلا 
از داغ او قلوب شیعه بشکست 
واویلا واویلا

شد مستجاب امشب دعای مولا 
واویلا واویلا 
رود به جنت همنشین زهرا 
واویلا واویلا 

زین غم خمیده قامت حسن شد
 واویلا واویلا
 با دست مجتبی علی کفن شد 
واویلا واویلا

جان حسین زین غم رسیده بر لب 
واویلا واویلا
 هم ناله شد با ناله های زینب
 واویلا واویلا 

امشب همه قرآن به سر گرفتند
 واویلا واویلا 
حسن حسین ذکر پدر گرفتند 
واویلا واویلا

آن کو به درد عالمی طبیب است
 واویلا واویلا 
تشییع پیکرش ز چه غریب است 
واویلا واویلا 

تشییع حیدر گشته مخفیانه 
واویلا واویلا 
دفنش شده چون فاطمه شبانه 
واویلا واویلا





۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی بنده ای غرق گناهم


الهی بنده ای غرق گناهم
 به درگاهت خدایا روسیاهم

 در این ماه پر از فیض صیامت 
تو کردی بر من مسکین کرامت 

شدم شرمنده لطف و عطایت 
دلی پر درد آوردم برایت 

الهی تو شه ام جرمو گناه است 
زبار معصیت عمرم تباه است 

خدایا بنده ای گم کرده راهم 
نشانم ده تو راهم را ز چاهم 

تمام کوله بار من گنه شد 
ز فرط معصیت روزم سیه شد

اگرچه من بدم مهمانت هستم 
کنار سفره احسانت هستم

 خدایا با چه حالی آمدم من 
ولی با دست خالی آمدم من

 از این بار گناهان خسته ام من 
چوسائل بر درت بنشسته ام من 

خدایا بی پناهان را پناهی 
بر این آلوده هم بنما نگاهی 

زبارمعصیت خم گشته پشتم 
نگاهی کن تو بر این روی زشتم

نمک پرورده خوان تو هستم 
همیشه غرق احسان تو هستم

 اگرچه پا به سر جرم و خطایم 
خودت دانی محب مرتضایم

 علی و آل او را دوست دارم 
همین باشد مدال افتخارم

تو بودی ازازل پشت و پناهم
 قسم بر مرتضی بنما نگاهم 

قسم بر احمد و مولاو زهرا 
زجرم من بیا بگذر خدایا 

به دنیا بر رضای تو(رضایم) 
 زتو شرمنده در روز جزایم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی


کس به غیر از تو نخواهم چه بخواهی چه نخواهی
باز کن در که جز این خانه ، مرا نیست پناهی

نه من آنم که زلطف و کرمت چشم بپوشم
نه تو آنی که کنی منع گدا را زنگاهی


در اگر باز نگردد ، نروم باز به جایی
پشتِ دیوار نشینم چو گدا بر سر راهی

تو کریمی و  دو صد کوه به یک کاه ببخشی
من بیچاره چه سازم که ندارم پَرِ کاهی

سوز دوزخ به از این کز شرر عشق نسوزم
به بهشت ندهم گر بدهی شعله آهی

سوز ده تا که بسوزد زغمت سخت درونی
اشک ده تا که بگرید زغمت نامه سیاهی

چون بدوزخ زدهان شعله صفت سر بدر آرد
این زبانی که دل شب به تو گفته است الهی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من آمده با کوه گناهم


من آمده با کوه گناهم 
شرمنده ام وبه توپناهم
 یارب به حق حیدر کرار 
از مرحمتت نما نگاهم
            غرق گنهم ،الهی العفو 
              بنمانگهم، الهی العفو

شدجرم و معاصی کوله بارم
 جز تو به جهان کسی ندارم 
بر صورت غرق خون حیدر
 بنما نظری به شام تارم 
             غرق گنهم، الهی العفو 
            بنمانگهم، الهی العفو

کم گشته دگر توان و تابم 
شرمندگی از تو کرده آبم 
بنگر تو به اشک چشم وآهم
 ای خالق من بده جوابم
               غرق گنهم، الهی العفو 
                بنما نگهم الهی العفو

غرق گنه و بدم خدایا 
با نمره بدردم خدایا
 برسفره تو نشسته اما 
با دعوتت آمدم خدایا 
            غرق گنهم، الهی العفو 
           بنما نگهم، الهی العفو

من سائل این درم خدایا
 بشکسته نگر پرم خدایا
 بگذر ز گناه و جرمم امشب
 من عاشق حیدرم خدایا 
            غرق گنهم، الهی العفو 
             بنمانگهم، الهی العفو 

 در جود و کرم عجیبی یارب 
بر درد همه طبیبی یا رب 
بر بنده روسیاه خود هم
 تو یاوری و حبیبی یا رب 
              غرق گنهم، الهی العفو
              بنما نگهم ،الهی العفو 

من سائل دل شکسته هستم 
از غیر تو ای خدا گسستم 
با دست تهی و کوه عصیان 
 با یاد تو ای خدا نشستم
             غرق گنهم، الهی العفو
             بنما نگهم، الهی العفو
 
در جود و سخاتو بی نظیری
 هر روسیهی تو می پذیری 
با جرم و معاصی و گناهم
 من آمده دست من بگیری 
              غرق گنهم، الهی العفو 
              بنما نگهم، الهی العفو 

بر درگه تو بهاندارم 
حال ندبه و دعا ندارم
 با کوه گناه و جرم و عصیان
 یارب بجز این نواندارم
              غرق گنهم، الهی العفو
                بنمانگهم، الهی العفو

من شیعه حیدر و رسولم
 من سائل خانه بتولم 
با دست تهی و کوه عصیان 
 یارب به رقیه کن قبولم
             غرق گنهم، الهی العفو 
             بنما نگهم، الهی العفو 

یارب به علی، فرق شکسته 
حیدرکه به موج خون نشسته 
بگذر ز من ای کریم عالم 
بر فاطمه پهلو شکسته 
              غرق گنهم، الهی العفو 
               بنما نگهم، الهی العفو
 
گر بنده پست و بی بهایم
 من یاد شهید کربلایم 
یاد پیکر به خون نشسته 
یاد سراوبه نیزه هایم 
           غرق گنهم، الهی العفو 
          بنما نگهم، الهی العفو

یارب به حق علی اکبر
 یارب به گلوی چاک اصغر
 یا رب تو به آن سه ساله دختر
 از جرم و گناه من تو بگذر 
               غرق گنهم، الهی العفو 
              بنما نگهم ،الهی العفو



سبک 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شب قدر است و قدر آن بدانیم


شب قدر است و قدر آن بدانیم

نماز و جوشن و قرآن بخوانیم


به درگاه خدا غفران و توبه

به شرطی که سر پیمان بمانیم


برای پاکی نفس و سعادت

همیشه بهر خود شیطان برانیم


شب تقدیر و ثبت سرنوشت است

دعا بر مومن و انسان بخوانیم


برای صیقل روح و روان ها

به دل دریائی ازایمان رسانیم


برای اولین مظلوم عالم

بسی خون دل ازچشمان چکانیم


هزاران لعنت و نفرین بسیار

به قاتلهای مولامان رسانیم


دراین شب ها تومهدی (عج) را صدا کن

چو یوسف غایب است حیران چنانیم


دعای اول وآخر ظهور است

که بیش ازاین دراین هجران نمانیم


مسافر را بگو ایمان قوی دار

که تا وصلی به این دامان امانیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمری تباه کردم عمر گرانبهارا


عمری تباه کردم عمر گرانبهارا

دیدم ره درست و رفتم ره خطارا


دشمن مرا صدازد از دوست غافلم کرد

دنبال غیر رفتم گم کردم آشنارا


درسینه آه دارم درد گناه دارم

جز توبه نیست درمان این درد بی دوارا


هم مرگ پیش پاو هم عمر رفته از دست

یارب ببخش مارا یارب ببخش مارا


گیرم زدر برانی در پشت در بمانم

غیراز در تو دارم یاسیدی کجارا


من برده ام همیشه کوه گناه بردوش

تو کرده ای هماره با بنده ات مدارا


 از خویش نا امیدم لا تقنطوا شنیدم

یأس مرا گرفتی دادی به من رجارا


هرکس زپادر افتد بردامنی زند چنگ

ای خاندان عصمت  من دامن شمارا


میثم تمام عالم آرند سر به سجده

هرکس گرفته خاکی تو خاک کربلا را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی


خواهند اگر ببخشند از مجرمی گناهی

اول ورا نوازند با سوز و اشک و آهی


دریای عفو جوشد از اشگ دردمندی

اوراق جرم سوزد از آه صبحگاهی


اینجا گناه بخشند کوهی به کاه بخشند

بیچاره من که با خود ناورده پّر کاهی


ای وای اگر برای افشای هر گناهم

گردند روز محشر هر عضو من گواهی


هر چند روسیاهم با آنهمه گناهم

مشتاق یک نگاهم مولای من نگاهی


یارب چگونه سوزد آن کو در آستانت

رخسار خویش سوده بر خاک گاه گاهی


بار گناه سنگین ره منتهی به بن بست

در پیش رو ندارم جز باب تو به راهی


از من گنه بود زشت از تواست عفو، زیبا

ای عفو از تو زیبا العفو یا الهی


تن خسته پا شکسته درها تمام بسته

جز باب رحمت تو نبود مرا پناهی


عمری گناه کردم دل را سیاه کردم

من اشتباه کردم یارب چه اشتباهی


آلودگی دل را با اشگ تو به شویم

تا در دلم نماند آثاری از گناهی


با کثرت گناهم مپسند روسیاهم

کاورده ام علی را در عین روسیاهی


مهر علی است (میثم) مهر نجات عالم

بی حب او نباشد طاعات جز تباهی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با قلب بشر مونس و دمساز حسین است


با قلب بشر مونس و دمساز حسین است

در خلوت دل ، محرم و هم راز حسین است


زهرا و علی ، هر دو چو دریای گوهر بار

خلقت ، صدف است و گهر راز حسین است


آن عاشق فرزانه و ، معشوق دو عالم

بر طاق فلک غلغله انداز حسین است


هر آیتی از جانب حق ، معجزه ای بود

آن آینه که هر دم کند اعجاز حسین است


راهی که بشر را به خداوند رساند

عشق است و در این فاصله پل ساز حسین است


در راه نگهداری قرآن محمد

سرباز فداکار سرافراز حسین است


شاهی که ز حر بن یزید ، از ره اکرام

بگذشت و نمود آن همه اعزاز حسین است


فطرس که پرش را شرر قهر خدا سوخت

باز آن که بدادش پر پرواز حسین است


ماهی که به هر کلبه ی تاریک بتابد

شاهی که به سائل نکند ناز حسین است


از مردم دنیا ، مطلب حاجت خود را

در خواست از او کن که سبب ساز حسین است


گر خلق تو را از خود جمله برانند

آن کس که پناهت بدهد باز حسین است


امید"حسان" جان جهان رحمت یزدان

باب کرمش بر همه کس باز حسین است



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را


به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را

شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را


نگه بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم

که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را


امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت

به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را


به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت

چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را


ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد

از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را


زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر

تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را


به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند

ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را


تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم

نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را


بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت

که گیرم در بغل نعش علّی اکبر خود را


یتیمان بر تو آوردند شیر و یاد من آمد

که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را


زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن

که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیابان نجف را غم گرفته


بیابان نجف را غم گرفته 
درآنجا فاطمه ماتم گرفته

کجابردند علی را مخفیانه 
غریبانه غریبانه شبانه

یتیمان نیمه شب بابا کجارفت 
ابرمرد جهان تنها کجارفت

دوباره داغ زینب گشته تازه 
که شب از خانه شدبیرون جنازه

چگونه تا قیامت دل بخندد
که زینب گرید وقاتل بخندد

بشررا رهنما حق را ولی کو 
بپرسید از حسن قبر علی کو

نه تنها دل هوای تربتت کرد
کفن خون گریه بهر غربتت کرد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

طبیبا وا مکن زخم سرم را


طبیبا وا مکن زخم سرم را 
مسوزان قلب زینب دخترم را 

طبیبا کار از درمان گذشته 
که آتش آب کرده پیکرم را 

طبیبا نسخه ننویسی که باید 
اجل بر چیند امشب بسترم را 

ببند آنگونه فرقم را که در قبر 
نبیند فاطمه زخم سرم را 

در و دیوار مسجد بود شاهد 
که من گفتم اذان آخرم را 

من آن یارم که شستم در دل شب 
تن خونین تنها یاورم را 

درود زندگی را گفتم آنروز 
که زد در کوچه قنفذ همسرم را 

شکاف زخم و ضعف تن به من داد 
نوید وصل حی داورم را 

از آن سوزم که امشب گوید آن پیر 
کجا برده فلک نان آورم را 

به (میثم) داده ام سوزی که گوید 
سخن های دل غم پرورم را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام ما به علی ونماز آخر او


سلام ما به علی ونماز آخر او 
به حال راز ونیاز وبه دیده ی تر او 

سلام ما به علی وبه عدل وایمانش 
سلام ما به پیام وکلام ومنبر او 

سلام ما به سجودش که رنگ خون دارد 
سلام ما به رخ غرقه خون اطهراو 

سلام ما به پریشانی حسین وحسن 
سلام ما به دل پر زآه دختر او 

سلام ما به نفس های نفس پیغمبر 
سلام ما به فروغ نگاه آخر او 

سلام ما به غمی کز مدینه دارد او 
سلام ما به ملاقات او وهمسر او 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب علی می بیند اشک دخترش را


امشب علی می بیند اشک دخترش را 
در کوفه می گوید اذان آخرش را 

مرغابیان خانه دامن را نگیرید 
خالی کنید ای عرشیان دور و برش را 

روی لبش انّا الیه راجعون است 
بر آسمان ها دوخته چشم ترش را 

با رفتن بابا خدا می داند و بس 
در خانه بی تابی قلب دخترش را 

ای ابن ملجم زودتر از جای برخیز 
او قصد دارد که ببیند همسرش را 

دلتنگ مانده تا ببیند بار دیگر 
رنگ کبود صورت نیلوفرش را 

حالا علی را سوی خانه می برندش 
جبریل می گیرد کمی زیر پرش را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمّۀ من فهیمه و عالمه است


عمّۀ من فهیمه و عالمه است

عمّۀ من آینۀ فاطمه است


عمّۀ من نایبةُ الحیدر است

سیّدة النّسا پس از مادر است


عمّۀ من بحر معانی بود

عمّۀ من حسین ثانی بود


عمّۀ من بانوی بیت الولاست

عمّۀ من شیر زن کربلاست


عمّۀ من زینت امّ و اب است

عصمت حق دخت علی زینب است


عمّۀ من سفیر خون خداست

همدم هجده سر از تن جداست


عمّۀ من مادر صبر و رضاست

گاه تکلّم علی مرتضی است


عمّۀ من در دل گودال خون

کرد رخ از خون خدا لاله گون


گفت خدایا تو ز آل رسول

این گل پرپر شده را کن قبول


ناله او خون به دل سنگ کرد

روی خود از خون خدا رنگ کرد


اوست همه بود و نبود حسین

در دل خون یاس کبود حسین


عمّۀ من باغ گل دردهاست

شیر زنی اسیر نامرد هاست


عمّۀ من اوست که در قافله

نشسته آورده بجا نافله


عمّۀ من داغ روی داغ دید

خون عوض آب در این باغ دید


عمّۀ من بر بر سر بازارها

دیده ز اهل ستم آزارها


عمّۀ من زخم زبانها شنید

صوت حق از نوک سنان شنید


پیش روی محمل او صف زدند

دور گل پرپر او کف زدند


عمّۀ من کعبۀ حجّ دل است

مُحرم میقات چهل منزل است


صفای با صفای او کربلاست

مروه او کنار طشت طلاست


حیف که دشمن به جبین ننگ زد

بر بدن عمّۀ من سنگ زد


حیف که ناموس خدا را زدند

عمّۀ مظلومۀ ما را زدند


عمّۀ من اُسوۀ ایوّب بود

شاهد قرآن و لب و چوب بود


عمّۀ من گوهر یکدانه بود

حیف که در گوشۀ ویرانه بود


اشک به رخ ذکر به لب داشته

دفن سه ساله دل شب داشته


عمّۀ من گر چه ستم ها کشید

کوه غم و درد و الم ها کشید


نیست نهان از نظر هیچکس

شهادتش داغ حسین است و بس


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گواهی می دهد چشم تر من


گواهی می دهد چشم تر من

که گردون ریخت خون در ساغر من


سنین کودکی را طی نکرده

زدنیا رفت جدّ اطهر من


فلک با بودن داغ پیمبر

بدل بنهاد داغ دیگر من


زپا افتاد زیر تازیانه

در ایّام جوانی مادر من


به طفلی شد نصیبم خانه داری

به جای مادر غم پرور من


پس از چندی پدر را دادم از دست

کز این غم سوخت جان در پیکر من


چو دید خون زحلق مجتبی ریخت

دو دریا شد زخون، چشم تر من


فلک دیدم به یک روز از دم تیغ

به خون غلطید، هجده یاور من


همه بار سفر بستند و رفتند

دریغا اکبر من اصغر من


الا ای طایران، با هم بنالید

به یاد لاله های پرپر من


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دوّم


زخوناب جگر ساغر گرفتم

گلاب خون زچشم تر گرفتم


سراغ لالۀ خونین خود را

زتیر و نیزه و خنجر گرفتم


دو دریا خون فشاندم از دو دیده

گُلم را همچو جان در بر گرفتم


هزاران بوسه در آن قلزم خون

ززخم نیزه و خنجر گرفتم


سلام از عمق جان گفتم به جانان

جواب از پیکر بی سر گرفتم


به ره زخم تنش کردم نظاره

نشان از بوسۀ مادر گرفتم


زخون یار، شستم گیسوی خویش

خضاب از لالۀ پرپر گرفتم


در آن گودال خون، شکرانه گفتم

مدال صبر، از داور گرفتم


برات گریه را بر شیعه تا حشر

زلبخند علی اصغر گرفتم


علمداریِ میدان سخن را

هم از زهرا هم از حیدر گرفتم


من آن مرغ بهشت سبز وحیم

که سر، از غصه زیر پر گرفتم


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند سوّم


گلم را، خار صحرا پیرهن بود

غبار و خاک و خون او را کفن بود


سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت

گلوی پاره با من همسخن داشت


خودم دیدم که جسم باغبانم

سراپا باغ گل، از زخم تن بود


خودم دیدم که از بالای نیزه

چهل منزل نگاه او به من بود


خودم دیدم که بال بلبلان سوخت

خودم دیدم، گلم نقش چمن بود


خودم دیدم به صحرا یوسفم را

که جسمش پاره تر از پیرهن بود


خودم دیدم نشان سُمّ اسبان

عیان بر روی آن خونین بدن بود


خودم دیدم به گلزار شهادت

که بلبل نوحه خوان بر یاسمن بود


خودم دیدم عزادار حسینم

محمّد (ص) فاطمه، زهرا، حسن بود


دریغا ای دریغا ای دریغا

سلیمان رفت و یارم اهرمن بود


خوش آن روزی که در باغ مدینه

گل و بلبل به رویم خنده زن بود


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند چهارم


بیابان باغ و مقتل آشیانه

حسینم واحسینایم ترانه


الهی چون نسوزم کز درونم

زند جای سخن آتش زبانه


که دیده بلبل از تنها گل خود

جدا گردد به ضرب تازیانه


که گفته لالۀ من بی نشان است

به هر برگش بود صدها نشانه


خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت

بر آن موئی که زهرا کرد شانه


خودم دیدم بر اندام گلم ریخت

زچشم فاطمه اشک شبانه


خودم دیدم که از نخل ولایت

به جای لاله، خون می زد جوانه


خودم دیدم زرگ های بریده

صدا می زد مرا در آن میانه


خودم دیدم که در مقتل کشیدند

به سیلی، ناز طفل نازدانه


من آن مرغ بهشت سبز وحیم

که گشتم طایری بی آشیانه


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند پنجم


جدائی سخت تر از ترک جان بود

فراق یار، مرگ بی امان بود


دلم چون جسم یارم، پاره پاره

دو چشمم چون گلویش خون فشان بود


عنان دل به پای یار بسته

عنان ناقه دست ساربان بود


دگر با غم، نه گل نه باغبان داشت

خزان بود و خزان بود و خزان بود


کنار جسم هجده محرم خویش

مرا جا در صف نامحرمان بود


خدا داند به چشم خویش دیدم

که اشک ناقه ها بر من روان بود


تنم با کاروان می رفت امّا

روانم پیش آن سرو روان بود


به آهنگ جرسمار ا به هر گام

حسینا واحسینا بر زبان بود


زبانگ واحسینا شد یقینم

که زهرا در میان کاروان بود


رها کردم به صحرا ماه خود را

که تنها آفتابش سایبان بود


دریغا ای دریغا ای دریغا

که با غم را نه گل نه باغبان بود


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند ششم


دلم خون گشت از دیدار کوفه

که روزم شد چو شام تار کوفه


زدشت کربلا با دست بسته

مرا بردند در بازار کوفه


بلای کربلای دیگری بود

به مادر هر قدم آزار کوفه


شکستم درهم و پایم نلغزید

به مأموریّت دشوار کوفه


سر بشکسته گوید ما در این شهر

چه ها دیدیم از اشرار کوفه


ستم، زخم زبان، دشنام، کف بود

به آل فاطمه رفتار کوفه


نه با ما با علی و با حسن بود

دو روئی، بی وفائی کار کوفه


عزیز کوفه بودم چون علی بود

امام و رهبر بیدار کوفه


گل باغ بهشت وحی بودم

به شهر کوفه گشتم خار کوفه


زاشک دیده و خون سر من

کویر کوفه شد گلزار کوفه


زسوز سینۀ من طرفه بیتی

نوشته بر در و دیوار کوفه


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند هفتم


الا جانم تو را قربان برادر

بخوان قرآن بخوان قرآن برادر


شرار سینۀ سوزان ما را

به قرآن خواندنت بنشان برادر


به گیسوی تو دیدم روز روشن

شب وصل و شب هجران برادر


چرا با سنگ، فرقت را شکستند

مگر تو نیستی مهمان برادر؟


تو را بین دو نهر آب کشتند

دریغا با لب عطشان برادر


تمام کوفه خندیدند، دیدند

مرا چون در غمت گریان برادر


تو رفتی بی تو ذکر من همین بود

برادر جان برادر جان برادر


از آن بر چوب محمل سر شکستم

که بودم با تو هم پیمان برادر


تو که صد بار از من دل ربودی

بیا یکباره جان بستان برادر


تو را دشمن برد دارالاماره

مرا در گوشۀ زندان برادر


دگر بعد از تو زینب دل نبندد

به باغ و لالۀ و بستان برادر


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند هشتم


تو خورشید زمین و آسمانی

که هم در موج خون هم بر سنانی


دلم را با نگاهت می ربائی

سرم را با سر خود سایبانی


تو با روی به خون پوشیدۀ خود

چراغ رهنمای کاروانی


فدای غیرتت گردم برادر

که با سر ناقه ام را ساربانی


تو نوک نیزه قاری، من مفسّر

بخوان قرآن که با من همزبانی


چه در مقتل چه در مطبخ چه بر نی

مرا شمع دلی، خورشید جانی


چرا صورت به خاکستر نهادی

تو در این کوفه آخر میهمانی


رخت پیدا و پنهان گشته در خون

که بر نی هم عیانی هم نهانی


جهان بر تو جفا کرد و ندانست

که تو در جسم خود جان جهانی


بیا بر لاله های خود بنالیم

که من چون بلبل و تو باغبانی


سزد این بیت را بر نوک نیزه

زسوز سینۀ زینب بخوانی


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند نهم


مرا تا شامیان دیدند در شام

به اشکم فاش خندیدند در شام


تمام شهر را بستند آئین

بساط سرخوشی چیدند در شام


به فرقم سنگ ها از چار جانب

به جای لاله باریدند در شام


به جای تسلیت برگرد سرها

زنان شام، رقصیدند در شام


به گردم هجده خورشیدخونین

فراز نی درخشیدند در شام


خدا داند که زند های یهودی

به فرقم خاک پاشیدند در شام


تمام طایران گلشن وحی

به سان جوجه لرزیدند در شام


زن و مرد و بزرگ و کوچک آن روز

لباس عید پوشیدند در شام


کف و دشنام و چنگ و تار و دف بود

که بهر ما پسندیدند در شام


دل شب بر دل من گریه کردند

یتیمانی که خوابیدند در شام


بود بیتی زسوز سینۀ من

که حتی خلق بشنیدند در شام


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دهم


به محمل ماه تابان را که دیده؟

به نی مهر درخشان را که دیده؟


میان خندۀ اهل جهنّم

به دامن اشک رضوان را که دیده؟


درون طشت، ذکر حق که گفته

به زیر چوب، قرآن را که دیده؟


به پای صوت روح افزای قرآن

نشاط می گساران را که دیده؟


کنار سفرۀ رنگین قاتل

سر خونین مهمان را که دیده؟


زبانم لال بین می گساران

ولیّ حّی سبحان را که دیده؟


دهن خشک و لب از خون جبین تر

شکسته دُرج دندان را که دیده؟


به لبخند عدو گرد سر دوست

نگاه چشم گریان را که دیده؟


دل شب گوشۀ ویرانۀ شام

وصال روح و ریحان را که دیده؟


به غیر از من که از غم پیر گشتم

به دل، داغ جوانان را که دیده؟


به جای لاله چون من بلبلی زار

پر از خون، باغ و بستان را که دیده؟


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند یازدهم


اگر چه داغ روی داغ دیدم

اگر چه طعنه از دشمن شنیدم


اگر چه سفید از غصّه مویم

اگر چه چون هلال از غم خمیدم


اگر چه سر زدم بر چوب محمل

اگر چه ناله از دل برکشیدم


اگر چه با نگاهی اشک آلود

دل از هجده عزیز خود بریدم


اگر چه پا به پای چند صیاد

به دنبال غزالان می دویدم


اگر چه از گلوی پاره پاره

به مقتل خم شدم گلبوسه چیدم


اگر چه دور از چشم حسینم

به روی خاک زندان آرمیدم


خدا داند چو در راه خدا بود

به چشمم غیر زیبائی ندیدم


من از روزی که چشم خود گشودم

بلای دوست را بر جان خریدم


دلم خوش بود در باغ ولایت

به هجده لالۀ سرخ و سفیدم


بریز ای اشک چون باران به دامن

بسوز ای دل به گل های امیدم


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دوازدهم


دریغ از لاله های پرپر من

زهفتادو دو خونین اختر من


دریغ از آن عزیزانی که خفتند

به خون در پیش چشمان تر من


خودم دیدم سر پاک حسینم

جدا شد پیش چشم مادر من


خودم دیدم که در خون دست وپا زد

به روی دست بابا اصغر من


خودم دیدم یکی پیرهن، شد

زتیر و نیزه، جسم اکبر من


خودم دیدم که پامال خزان شد

گل من یاس من نیلوفر من


خودم دیدم که هجده سر جچو خورشید

همه گشتند برگرد سر من


خودم دیدم که سرها گریه کردند

بر احوال دل غم پرور من


خودم دیدم که افتاد از سر نی

سر محبوب از جان بهتر من


به آن بلبل که در شام خرابه

دل شب پر زد و رفت از بر من


بخوان این بیت را (میثم) هماره

زسوز سینۀ پر آذر من


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰