*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم


شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند
ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم
به تمنای حضورت همگی نوحه گریم


ما شنیدیم تو را بزم جسارت بردند
بی سبب نیست اگر غمزده و خون جگریم

زچه رو در وسط کوچه کشاندند تو را
بر سر سفره ی اغیار نشاندند تو را


همه در باده خوری و تو معذب بودی
ز غم و غصه و اندوه لبالب بودی

با جسارت به شما نیز تعارف کردند
با جسارت به شمایی که محجب بودی

بد دهان ها به مقام تو اهانت کردند
عوضش ای ولی الله مودب بودی

بیشتر از همه کس جام بلایت دادند
حجت الله در آن بزم مقرب بودی


بی سبب نیست نوشتند به سینه زده ای
یاد رأس و طبق و گریه ی زینب بودی

یاد روزی که سگی طعنه به خوبان می زد
خیزران را به دهان و لب و دندان می زد

شکرلله که جمال حسنی داشته ای
شکرلله که مجال سخنی داشته ای

شکرلله دم آخر پسرانت بودند
وقت جان دادن خود سربه تنی داشته ای

شکرلله که تن پاک تو پامال نشد
شکرلله که عزیزم کفنی داشته ای

شکرلله که لباس تن تو باقی ماند
شکرلله که شما پیرهنی داشته ای

گرچه دور از وطن افتاده و تنها بودی
شکرلله که عقیق یمنی داشته ای

شکر لله که همه هست تو تاراج نشد
خواهرت بر دو سه تا مقنعه محتاج نشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم


سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم

از دلِ سوخته گان شمعِ شبستان داریم

 

به هوای تو بمیریم اگر صدها بار

باز هم در هوسِ دادنِ جان، جان داریم

 

ای جگر گوشۀ دلبندِ مُعینَ الضُعَفا

دولتِ عشقِ تو از شاهِ خراسان داریم

 

با توسل به تو مشمولِ عنایت شده ایم

ما به دستِ کلماتِ تو هدایت شده ایم

 

این تو هستی که همیشه همه جا با مائی

مشهد و سامره و کرب و بلا با مائی

 

 

بارها بر جگرت داغِ مصیبت زده اند

سوره­ی نور، چگونه به تو تهمت زده اند؟

 

وای بر من که شما را به عتاب آوردند

محضرِ آیۀ تطهیر ، شراب آوردند

 

وای بر من که به این حالِ خراب افتادم

یادِ زینب وسطِ بزمِ شراب افتادم

 

خیزران در کفِ یک مست فقط می چرخید

آن لبِ خشک به یک ضربه ز هم می پاشید

 

چوب نزدیک شد و قسمتِ زینب شد آه

گفت؛ لاحَولَ و لاقوّةَ اِلاّ بِا ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم


یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم

شعله با ناله برآید همه دم از جگرم


جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکّل به سرم


می دوانید پیاده به پی خویش مرا

گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم


آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب

گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم


خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب

شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم


زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی

ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم


با که این ظلم بگویم که به زندان بلا

قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم


هر زمان هست در این دار فنا مظلومی

حق گواه است که من از همه مظلوم ترم


فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز

هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی


بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی
ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی
واویلا آه و واویلا...


به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را
همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا
واویلا آه و واویلا...

 

چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر
که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر
واویلا آه و واویلا...

 

ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم
چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم
واویلا آه و واویلا...

 

ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده
عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده
واویلا آه و واویلا...

 

ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا
دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا
واویلا آه و واویلا...

 

میان مقتل عشقش ، حزین و خونی و عریان
حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان
واویلا آه و واویلا...

 

ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر
حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر
واویلا آه و واویلا...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زندگینامه و سیره حضرت زهرا (سلام الله علیها)

داستان ولادت و تاریخ تولد فاطمه (س)

القاب و کنیه های حضرت زهرا (س)

ارتباط و علاقه حضرت زهرا(سلام الله علیها) با پدر در دوران زندگی

 ازدواج حضرت علی و حضرت زهرا سلام الله علیهما


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یار غریب تو منم یا علی


یار غریب تو منم یا علی 
وقف تو شد جان و تنم یا علی 

حیف که از بهر دفاعت دگر 
جان نبود در بدنم یا علی 

با همه دردم عوض آه آه 
نام تو گشته سخنم یا علی 

غربت تو فاطمه  را می کشد 
ای تو غریب وطنم یا علی 

تا که غریبانه روم زیر خاک 
در دل شب کن کفنم یا علی 

با همه دردم ز خدا خواستم 
پیش تو پرپر نزنم یا علی 

من به تو می گریم و تو گریه کن 
بهر حسین و حسنم یا علی 

بازوی خیبر شکنت بسته شد 
دست تو امروز منم یا علی 

بس که غریبم به تن خسته ام 
گریه کند پیرهنم یا علی 

"میثم" دلسوخته در انجمن 
سوخته با سوختنم یا علی 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل جحیم، شعله بـه باغ جنان زدند


اهل جحیم، شعله بـه باغ جنان زدند

با این شرر شراره به هفت آسمان زدند

 

با ضـرب تازیانـه و ضـرب غلاف تیغ

بر جسم پاک فاطمه تا پای جان زدند


با کینـۀ غدیــر بــه نامـوس کبریـا،

تا داشتند اهـل سقیفـه تـوان، زدند

 

بر صورتی کـه مصحف پروردگار بود 

سیلی به پیش چشم امام زمان زدند

 

این غم کجا بـرم که سر منبر رسول 

بنشسته و به فاطمه زخم زبان زدند؟

 



 اذن دخــول اگــر نگــرفتند در ورود

دیگـر چــرا لگـد بـه در آستـان زدند؟

 

آن ضربه‌ای که خورد به بازوی فاطمه 

تـا روز حشـر بـر جگـر شیعیـان زدند

 

«میثم!» همان لگد که به پهلوی او رسید

بر پهلـوی رسـول خدا بی‌گمـان زدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو


رفتی و مانده در دلم نالۀ بی‌صدای تو
چه زود مستجاب شد فاطمه جان دعای تو


تو تا حیات داشتی بهر علی گریستی 
علی به طول عمر خود گریه کند برای تو 


دست خزان رسید و زد لطمه به برگ یاس من
کاش کبود می‌شدی صورت من به جای تو 


بعد شهادت تو چون وارد خانه می‌شوم 
می‌نگرم به هر طرف می‌شنوم صدای تو 


بود من و نبود من، رکن همه وجود من
با چه گناه پشت در شکست دنده‌های تو


روز ز پا نشسته‌ای روز دو دیده بسته‌ای 
شب ز چه رفت زیر گل روی خدانمای تو 


تویی که با نثار جان گشود بین دشمنان
بازوی بستۀ مرا دست گره‌گشای تو


هم ‌زره علی شدی هم‌ سپر علی شدی
فدایی ره علی، علی شود فدای تو


تو زیر تازیانه‌ها دویده در قفای من
چهار طفل نازنین دویده در قفای تو


قسم به اشک ماتمت قبول کن که میثمت
ریخته با شرار جان پارۀ دل به پای تو


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود


غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود 


دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته 
آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود


گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل 
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود


دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود 


مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته 
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود


فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود


کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود


مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود

دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود


غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در 
کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود


فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه 
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته


بریز آب روان اسما، ولی آهسته آهسته 
به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته 


بریز آب روان تا من، بشویم مخفی از دشمن 
تنش از زیر پیراهن، ولی آهسته آهسته 


ببین بشکسته پهلویش، سیه گردیده بازویش 
تو خود ریز آب بر رویش، ولی آهسته آهسته 


همه خواب و علی بیدار، سرش بنهاده بر دیوار 
بگرید از فراق یار، ولی آهسته آهسته 


حسن ای نورچشمانم حسین ای راحت جانم 
بنالید ای عزیزانم، ولی آهسته آهسته 


بیا ای دخترم زینب به پیش مادرت امشب 
بخوان او را به تاب و تب، ولی آهسته آهسته 


روم شب ها سراغ او، به قبر بی چراغ او 
کنم زاری ز داغ او، ولی آهسته آهسته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب


تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب  
تواز طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب  


به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا 
عزیزم هرچه باشد توعلی رادختری زینب  


مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من 
تو ازامشب براو هم مادری هم خواهری زینب  


ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر 
تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب  


من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما 
تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب  


مدینه سنگر فریاد من گردید و می بینم 
تو در دروازة کوفه مرا همسنگری زینب  


حسینم روز عاشورا شود تنها و می دانم 
تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب  


اگر من خطبه خواندم چون رسول الله می بینم 
تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب  


مرا دخت نبوت پرور ار گفتند در عالم 
تو در کرب و بلا دخت ولایت پروری زینب  


اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل ها 
تو "میثم" را به هنگام سرودن رهبری زینب 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی


دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی 
این موسم جوانی، این قامت کمانی! 


گردون به خون نشیند، چشم کسی نبیند 
ابر سیاه سیلی، بر حُسن آسمانی 


وقتی که باغ می سوخت، بلبل به گریه می گفت: 
آتش زدن ندارد، باغی که شد خزانی 


ما داغدیده بودیم، امت به جای لاله 
هیزم به خانة ما، آورد ارمغانی 


جای غلاف شمشیر، بر روی بازویم ماند 
بر من مدال دادند، در عین جان فشانی 


بابا ببین پس از تو، با دخترت چه کردند 
خوب از امانت تو، کردند قدر دانی 


رسم وفا چنین بود؟ اجر رسالت این بود؟ 
تنها امانتت را کشتند در جوانی 


برخیز یا محمد اعلام کن به امت 
سیلی زدن به یک زن، این نیست قهرمانی 


شب تا سحر نخفتم، امروز اگر نگفتم 
در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی 


سوز درون "میثم" هرگز مباد خاموش 
زیرا که داغ زهرا  داغی است جاودانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من پسر خون خدا مهدی ام


من پسر خون خدا مهدی ام 
طالب خون شهدا مهدی ام 

مادر من مادر خون خداست 
مادر من ائمه را مقتداست 

مادر من امّ ابیها بود 
مادر من حضرت زهرا بود 

مادر من بهشت احمد بود 
روح دو پهلوی محمد بود 

مادر من سیدة الانبیاست 
دائرة المعارف کبریاست 

مادر من اسوه صبر و رضاست 
آینه پیمبر و مرتضاست 

عصمت حق، همسر حبل المتین 
امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین 

مادر من روح نماز شب است 
حاصلی از تربیتش زینب است 

مادر من حسین می پرورد 
دامن پاک او حسن آورد 

مادر من دست یدالله بود 
دست مگو هستِ یدالله بود 

مادر من بود و نبود علی ست 
مادر من یاس کبود علی ست 

مادر من فدایی حیدر است 
شاهد او ناله پشت در است 

مادر من کیست امید علی ست 
مادر اولین شهید علی ست 

مادر من چو مرغ بی بال شد 
مثل کتاب وحی، پامال شد 

حیف از آن نخل که بی برگ شد 
اول زندگی جوانمرگ شد 

حیف که ناموس خدا را زدند 
مادر مظلومه ما را زدند 

حیف از آن سینه که در خون نشست 
حیف از آن دست که دشمن شکست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خدایی خداوند در این صحنة ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود (بحر طویل)


** به خدایی خداوند در این صحنة ایجاد علی دوست تر از فاطمه نبود

 به پیمبر قسم از فاطمه بایست بگیریم همه درس ولایت،


 به علی دوستی فاطمه سوگند بخوانید به تاریخ و ببینید که با پهلوی بشکسته و بازوی ورم کرده و با سقط جنینش ز فشار در و دیوار و کبودی رخ چون گل یاسش به دفاع علی از جا حرکت کرد 


سپس یک تنه استاد و ندا داد که من در دل دشمن تک و تنها به علی یاور و یارم، 

نگذارم نگذارم که شود یک سر مو از سر او کم، 


منم و مهر و ولایش سر و جانم به فدایش، 

ز ازل گفتم و گویم که علی هست من و من همه اویم 


به خدا یا که علی را به سوی خانه برم 

یا که چو شش ماهة خود کشته در این راه شوم


 این من و این بازو این صورت و این سینه و این محسن مظلوم، 

بگیرم جلو فتنه و بیداد شما را 


بعد از این فاجعه شد دست ستم باز و دگر کشتن اولاد علی تا ابد الدهر شد آغاز 


شروعش ز در خانة زهراست سپس کشتن مولا 

پس از آن قتل حسن پس از آن فاجعة کرب و بلا ریختن خون حسین ابن علی بود و جوانان بنی هاشم و هفتاد دو سرباز رشیدش 

پس از آن کودک شش ماهة معصوم شهیدش


 چه شهیدان عزیزی که از این سلسله تقدیم خدا گشت

 یکی مالک اشتر یکی عمار یکی میثم تمار یکی حجر و رشید است و سعید ابن جبیر است 


هزاران و هزاران و هزاران تن از اینان که بریدند سر از پیکرشان فرقة اشرار 

به این جرم که بودند طرفدار علی حیدر کرار 


و هنوز از دم شمشیر سقیفه به ستم خون محبان علی ریزد و ریزد 

مگر آن روز که مهدی بستاند ز عدو داد تمام شهدا را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد (بحر طویل)


شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد
 که تا حشر به گردون رود از حنجرة اهل ولا ناله و فریاد 
که در ازمنة دهر ندارد کسی این حق کشی و ظلم و ستم یاد

 شرافت ز میان رفته ، قرار از دل و جان رفته
 گل آرزوی ملت اسلام به تاراج خزان رفته 
محمد که بود جان گرامی جهان ها ز جهان رفته 

مدینه شده خاموش فضا گشته سیه پوش 
عجیب است که بعد از دو مه و نیم غدیر نبوی گشته فراموش 

در فتنه شده باز و سقیفه شده آغاز، 
عدالت ز جفا خانه نشین گشته، بیدادگری سر به در آورده،
 مولای دو عالم شده بی یاور و در خانة در بسته

 گرفته ز الم زانوی غم در بر و بر غربت اسلام کشد از دل پر غصة خود آه 
که آتش زده با شعلة فریاد درون ارض و سما را ** 

آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده
 که قرآن شده پامال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین و علی و آل

 گروهی که شده بندة دجال - ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی
 به درون کینة مولا نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا، 

عوض دستة گل شاخة هیزم به سر شانه نهادند،
 در خانه ستادند ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند

 که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی، 
در از قهر به روی همه بستی، 

اگر این لحظه در خانة خود را نگشایی نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی، 

همه آتش بفروزیم و در خانه بسوزیم، 
بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را 

که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن و فاطمه لرزید،
 کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به درآور ز دل خاک و ببین غربت ما را** 

در آن حادثة شوم به اذن علی آن رهبر مظلوم 
که مظلومی او تا ابدالدهر بود بر همه معلوم، 

مه برج حیا فاطمه آمد پس در گفت که ای قوم ستمکار
 به جرأت شده با ذات خدای احد قادر دادار، 
پس از رحلت پیغمبرش آمادة پیکار،
 چه خواهید ز آل نبی و شیر خدا حیدر کرار، 

ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار، 
دریغا که همان عهدشکن های دو روی همه غدار 
عوض شرم و حیا پاسخشان شد شرر نار، 
ز بیت¬الحرم وحی بر آمد شرر و دود سوی گنبد دوار،
 خدا داند و زهرا که چه رخ داد میان در و دیوار،

 چه با فاطمه از آن لگد و ضربت در شد
 به هواداری او محسن ششماهه سپر شد 

به خدا زودتر از مادر مظلومة خود گشت فدا شیر خدا را 
**
 نفس فاطمه از درد درون قفس سینة افروخته پیچید
 که می خواست شود زیر و رو از نالة او شهر مدینه 

که به هم ریخت نظام فلک از نالة یک یا ابتایش 
چه بگویم که سخن در جگرم لختة خون گشته 

و انگار که بازوم شکسته است و یا درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس 
و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در آن خانه ز شلاق ستم گشته تنم یکسره مجروح 

نه آخر مگر از آب و گل فاطمه کردند مرا خلق، 
نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم آن همه دردی که فرو ریخت به جان تن زهرا 

به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو آیات خدا بر همه اعضاش 

به قرآن بود این درد درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید
 شرر آتش جان و دل کل محبان علی را بنشاند
 ز عدو دادِ دل مادر مظلومة خود را بستاند، 
بگشایید به تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سوخت از زهر ز پا تا به سرم

 

سوخت از زهر ز پا تا به سرم

آب گردیده خدایا، جگرم


پسرم مهدی موعود کجاست؟

تا ببیند که چه آمد بسرم


دشمنانم همه شادند ولی

گرد غم ریخت به روی پسرم


پسرم گرید و گوید همه دم

پدرم ای پدرم ای پدرم


یاد تنهایی مهدی هر دم

می‌رود خون ز دو چشمان ترم


طوطی با جنانم امّا

ریخت یا رب بجهان بال و پرم


از پس ماه صفر زهر جفا

کرد با ختم رسل همسفرم


پیکرم شمع صفت آب شده

قاصد مرگ نشسته ببرم


آب آرید برایم یاران

که بدل سخت فتاده شررم


ای خدا، یاد لب خشک حسین

سوزد از زهر جفا بیشترم


آن حسینی که سرش هست هنوز

به سر نیزه، عیان در نظرم


آن حسینی که به قاتل می‌گفت

آب ده آب که سوزد جگرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت


بس که این زهر جفا با جگرم غوغا داشت
پاره هاى دل من ناله ى یا زهرا داشت

دل سوزان مرا جز عطشم یاد نبود
گوشه ى حجره ى در بسته دلم غوغا داشت

در غریبى بخدا دادن جان سخت تر است
روز تنهایى من غربتى از مولا داشت

لرزش زانوى من روضه ى اکبر مى خواند
سینه ام ناله اى از گل پسر لیلا داشت

سر زانوى جوادم که سرم سنگین شد
اشک دردانه ى من عالمى از معنا داشت

نه سنانى به تنم بود، نه نیزه، نه لگد
دلم اما بخدا صحنه ى عاشورا داشت

پاره هاى بدنم زیر سُم اسب نرفت
حجره ام روضه اى از بى کفن صحرا داشت

معجر خواهر من را سر نیزه نزدند
کِى حریم حرمم یورشى از اعدا داشت؟

به کنیزى که نخواندند تو را؛ معصومه
کِى چو زینب دل تو شیون و پر غوغا داشت؟

قوم نامرد مرا با لب عطشان کشتند
لحظه ى آخر من زمزمه سقا داشت

روبروی تو نهم بلکه دل ارام شود
چه کنم هر چه کنم حل نشود مشکل من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش

آمد از راه و کشید آرام عبا روی سرش

یعنی امروزست روز ناله‌ها‌ی آخرش

هر قدم رفت و نشست و دست بر پهلو گرفت

می‌کشد خود را به سوی خانه مثل مادرش

روی خاک کوچه دنبالش اگر دقت کنی

بنگری آثاری از خاکی‌ترین بال و پرش

او زمین می‌خورد و می‌خندید بر حالش عدو

این هم ارثی بود که برده ز جدّ اطهرش

صحنه جان دادن او روضه مستوره شد

حجره در بسته می‌داند چه آمد بر سرش

بار دیگر صورت خاکی و دست و پا زدن

خادمش دید و ولی هرگز نمی‌شد باورش

یک بُنَیّ گفت و از کام پسر بوسه گرفت

از مدینه بهر یاری زود آمد دلبرش

کربلا بابا رسید اما پسر افتاده بود

قلب شاعر آب شد در این دو بیت آخرش

هر چه قدر آغوش خود وا کرد اکبر جا نشد

تا که آخر در عبا پیچید جسم اکبرش...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل


امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل

تا درد دل ها را بگویم با ابالفضل


هم کاشف الکرب است و هم باب الحوائج

سرلشگر و صاحب لوا ، سقّا ابالفضل


با دستِ خود ، از دوستانش دست گیرد

محشر کند ، در محشرِ کبری ابالفضل


هر کس که گردد نوکرِ او ، رستگار است

پرونده اش را گر کند امضا ابالفضل


ای زاده ی اُمّ البنین ! دردم دوا کن

من بی کسم ، دارم تو را تنها ابالفضل


از کودکی در روضه هایت گریه کردم

هر جا که رفتم ، آمدم اینجا ابالفضل


افتاده ام از پا بگیر ای دوست ، دستم

ای دستگیرِ مردمِ دنیا ابالفضل


ای ناخدایِ کشتیِ رحمت ، مدد کن

من مانده ام در موجِ مشکل ها ابالفضل


گر چه گنه کارم ، شما را دوست دارم

بر بابِ احسانت دخیلم یا ابالفضل


مولای محبوبم ، دل ما تنگ گشته

کن کربلایی مجمعِ ما را ابالفضل


سوزد دلم ز این غم که با لب های عطشان

جان باختی در ساحلِ دریا ابالفضل


شد قطعه قطعه پیکر پاکت به شمشیر

شد لاله زار از خونِ تو صحرا ابالفضل


وقتی که بر چشم تو ، دشمن تیرِ کین زد

هفت آسمان گفتند : واویلا ! ابالفضل


فریاد از این غم کز عمودِ آهنین شد

نقشِ زمین ، آن قامتِ رعنا ابالفضل


پشت حسین از داغِ جانسوزِ تو ، خم گشت

شد بسته راهِ چاره ی مولا ، ابالفضل


وقتی حسین از جا عمودِ خیمه ات کَند

کردند شادی ، لشگرِ اعدا ابالفضل



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مطـالب نــاب

مطـالب نــاب

ایران و ایرانی ها مهم ترین شخصیت های تاریخ ساز بشری هستند.


ز

زیـارت
 
 
 
 
 

م

مــعـصـومـیـن (ع)

 

گزارشی از سوره هل اتی

------------------------------------------------------------------
 
امـــــــام رضــــــــا (ع)
 
 
------------------------------------------------------------------
 
امـــــــام زمــــــــان (عج)
 
 
 
 
 
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مـتـــــن روضــــه امام حسین علیه السلام

مـتـــــن روضــــه

 


 

امام حسین علیه السّلام 

گریه حضرت آدم بر امام حسین ع       گریه پیامبران در مصیبت امام حسین علیه السلام        

ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله بعد از تولد تا پیش ازشهادت

مصیبت امام حسین ( علیه السلام ) بعداز شهادت

سفارش امام رضا علیه السلام در مورد عزاداری امام حسین(ع)

 روضه وداع آخر                                       روضه سر امام حسین علیه السلام و تنور خولی


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سر پر خون ز کجا آمدی


ای سر پر خون ز کجا آمدی

این دل شب منزل ما آمدی


ای سر پر خون ز چه افسرده ای

 هست گمانم که جوان مرده ای


گلشن روی تو عجب با صفاست

ای سر پر خون بدنت در کجاست


*********


بریـز ‌ای دیـده! خونِ دل ، ز دیــده 

کـه رنـگ از صورت زهــرا ، پریــده


شب است و مادری ، پهلو شکسته 

 کـنار مـطـبـخِ خولی ، نشستـه

 

بگوید از غمت ،در شـور و شـینم 

حسیـنم وا ، حسیـنم وا ، حسینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین


ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین

 

یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند

تسکین دردهای دل مضطرم حسین
***
یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی
من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین

 

لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد

ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین
***
من سال‌هاست در به در روضه توام
داغ تو را به جان و دلم می‌خرم حسین

 

در کوچه‌های سینه زنی سالیان سال

در حسرت هوای حرم می‌پرم حسین
***
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین

 

تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت

مانند خواهری که صدا زد دلم حسین
***
اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس

رحمی نما به سینۀ شعله ورم حسین

 

اینجا عجیب بوی فراق تو می‌رسد

یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
***
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
یک ذره حق بده نشود باورم حسین

 

مجموع حرف‌های من اینجا خلاصه شد

در یک کلام: ای همۀ باورم حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چوآمد از جَنان دُخت پیمبر


چوآمد از جَنان دُخت پیمبر

زخاکستر گرفت آن رأس انور


کشید از سینه آه و ناله از دل

که ای سر روی خاکت داده منزل؟



شود مادر به قربان سر تو

به خون آغشته رأس اطهر تو


تویی آن نوگل باغ پیمبر

لبت از تشنگی خشکیده حنجر


به اشک دیدگان از چهره تو

بشویم خاک و خون از دیده تو


تو جایت بوده در آغوش مادر

گهی در صدر و بر دوش پیمبر


ترا داده خدا در عرش جایی

چرا‌ای سر در این مطبخ سرایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ


ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ


من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ


باور نمی کردم تو را اینجا ببینم

کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ


هر قدر هم خاکستری باشد دوباره

من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ


با گوشه ی این چادر خاکی بشویم

خون لبت را با نوای یا  بُنَیّ


آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند

ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ


شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم

با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ


آبت ندادند و به حرفت خنده کردند

گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟


گفتی زن خولی برایت گریه کرده

حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک


ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک
کشتۀ راه خدا، یا لَیتَنا کُنامَعَک


ای به موج خون زده در پیش چشم فاطمه
زیر خنجر دست و پا، یا لیتنا کنا معک


ای که از دریای خون تا خیمه گه زینب تو را
ناله کرد و زد صدا، یا لیتنا کنا معک


آب، مهر فاطمه، فرزند او را تشنه لب
سر بریدند از قفا، یا لیتنا کنا معک


زیر تیغ از حنجر خشک تو می جوشد خون
کردی امت را دعا، یا لیتنا کنا معک


میهمان اهل کوفه بودی و سنگت زدند
در زمین کربلا، یا لیتنا کنا معک


مصحف خونین زهرائی و از سُّم ستور
پیکرت شد توتیا، یا لیتنا کنا معک


ای سرت مهمان خولی از چه دیگر ساربان
کرده دستت را جدا، یا لیتنا کنا معک


می رسد از قتلگاهت تا قیامت بر فلک
نالۀ واغربتا، یا لیتنا کنا معک


عترتت در خیمه بود و خیمه را آتش زدند
از ره جور و جفت، یا لیتنا کنا معک


دامن دردانه ات آتش گرفت و می دوید
در بیابان بلا، یا لیتنا کنا معک


دست دشمن در هوای گوشواره پاره کرد
گوش اطفال تو را، یا لیتنا کنا معک


هم تو کعبه هم تو زمزم هم تو مروه هم صفا
هم تو مشعر هم منی، یا لیتنا کنا معک


با دهان تشنه قرآن خواندی و سنگت زدند
بر فراز نیزه ها، یا لیتنا کنا معک


کیست تا محرم شود مثل تو در میقات عشق
حّج خون آرد بجا، یا لیتنا کنا معک


کو سلیمان تا ببیند می کنی در موج خون
دست و انگشتر عطا، یا لیتنا کنا معک


هر کجا یاد تو کردم ای عزیز فاطمه (س)
سوختم سر تا به پا، یا لیتنا کنا معک


می کند با اشک خود (میثم) جهنّم را خموش
چون بگرید بر شما، یا لیتنا کنا معک



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما که لب تشنه دیدار توایم


ما که لب تشنه دیدار توایم

همه نادیده  خریدار تو ایم


نه خریدار گرفتار تو ایم

نه گرفتار که بیمار تو ایم


ای خوش آن روز که رخ بنمایی

دل و جان همه را بربایی


کی فروزنده تر از ماه بیا

یوسف فاطمه از چاه در ا


خون مظلوم تو را می خواند

آه محروم ترا می خواند


اشک معصوم ترا می خواند

قلب مغموم ترا میخواند


تو گشایندهء مشکلهایی

تو تا شفا بخش همه دلهایی


تا به کی فاطمه گوید پسرم 

تا کی اسلام بگوید پدرم


خون رخسار رسول دو سرا

فرق بشکافتهء شیر خدا


ناله های شب تار زهرا

پرچم سرخ شه کرب و بلا


همه گویند بیا مهدی جان

بشنو ناله ما مهدی جان


تیر باران تن مظلوم حسن

از دل خاک بصد شور و  محن


با تو دارد همه دم روی سخن

کی چراغ دل خوبان زمن


بگشا دیدهء از خون تر را

بنگر قلب من و مادر را


چه کسی دیده که با حال پریش

رو بگیرد زنی از شوهر خویش


با خدا گفت که ای دادگرم

من که محروم ز ارث پدرم


من که دل خسته ز داغ پسرم

من که آزرده ز دیوار و درم


حق ندارم که کنم ناله ز جان

حال لطفی کن و مرگم برسان


خیز با نغمهء مادر مادر

روی کن در حرم پیغمبر


از دل خاک تن آن دو نفر

بدر آرو بگو با دیدهء تر


که شما از چه بهم پیوستید

پهلوی مادر من بشکستید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چه حالی داره ای خدا ,زیارت کرببلا

بند۱⚫️

چه حالی داره ای خدا ,زیارت کرببلا  

برم به شهر نینوا ,باجمع خوب نوکرا

هوای بین الحرمین ,هوای جنت خداست

ملاییکه پر میزنن, به دوراین صحن وسرا

 

آقا,دلم خونه

آقا,غزلخونه

آقا,برای تو 

آقا, پریشونه

 

 

مولا حسین جانم ۳ثارالله۲

 

بند۲⚫️⚫️

چه شرینه زیارت ,حریم پاک وبا صفات

دست ادب به سینه و,نیگاه به اون گنبد طلات

زیارت شش گوش تو ,آمال وآرزومونه

قلبم آتیش گرفته از ,زیارت پایین پات

 

مولا,نجاتم بده

برگ ,براتم بده

ساقی ,منه تشنه را

آب ,فراتم بده

 

مولا حسین جانم۳ثارالله۲

 

بند۳⚫️⚫️⚫️

 

ای کاش منم لایق بشم ,از دعاهای مادرم

برای جنگ تو سوریه, بشم مدافع حرم

اگه خدا قبول کنه ,این جون که قابل نداره

برا دفاع از حرم,زتن جدا بشه سرم

 

زهرا س, منوخرید

غیراز, بدی ندید

بارم ,پراز گناه

دستی,سرم کشید

 

دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای یوسف کنعان زهرا

 

ای یوسف کنعان زهرا 

مجنون همه هستی تو لیلا 

 

ای مهر و ماهم دیده به راهم 

پس کی میآیی 

بی تو خرابم دیده پر آبم 

وای از جدایی 

 

ای سید و امیرم بر زلف تو اسیرم 

روی تو را ندیده ای وای اگر بمیرم 

 

بیا عزیز زهرا 

 

بی تو نمانده صبر و تابم 

یکشب بیا آقا به خوابم 

 

بینم جمالت بر چهره خالت

ای آرزویم 

افتم بپایت جانم فدایت 

ای آبرویم

 

کاش از غمت فداشم از غصه ها رهاشم 

چه میشود که با تو راهی کربلا شم 

 

بیا عزیز زهرا 

 

کرب و بلا غوغای محشر

لب تشنه شاهی زیر خنجر 

 

در پیش خواهر جسم برادر 

شد پاره پاره 

پستی زکینه بر روی سینه 

پا میگذاره

 

ساقی پی سبو رفت با خشکی گلو رفت

یک نیزه بین مقتل در حلق او فرو رفت 

 

 

وای از خیام گر گرفته 

آتش پر چادر گرفته 

 

زینب پریشان دنبال طفلان 

میبیند آزار 

وای از جسارت لحظه غارت 

پس کو علمدار 

 

خون چهره آسمان است زینب بریده جان است 

 

انگشتر حسین در انگشت ساربان است

 


دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به شوق دیدنه تو


بند اول


به شوق دیدنه تو

روزامو می شمارم

هر ثانیه هر لحظه

اسم تورو می یارم


من ازخدا میدونی

تنها ظهورو میخوام

میونه این سیاهی

چشمه ی نورو میخوام




بیا اب و جارو شده شهر و کوچه ها 


بیا پا بزار روی چشمای خیس ما 


🌹بیا اقا بیا🌹


____________________


بند دوم


قلبم تو سینه تنگه

اه من اتشینه 

ترسم اینه بمیرم

چشمام تورو نبینه


هر صبح جمعه اقا

دیده به رات نشستم

اسم تورو میخونم 

با این دله شکستم



بیا نداره دلامون دیگه صبرو قراری

بیا تو که درمونه قلبای مضطر مایی 


🌹بیا آقا بیا🌹


___________________


بند سوم


از هجر و دوریه تو

لبریز درد و آهم


دیدی من و همیشه

که مشغوله گناهم 


شرمنده هستم اقا

شرمنده ی تو هستم



تو بی کسی تو تنها

بودی گرفتی دستم 




آقا/به خدا که بی تو خیلی بی کسم

آقا/میدونم یه روزی به تو میرسم


🌹بیا اقا بیا🌹


____________________


بند چهارم



چشام زخجلت آقا

همیشه خیسه آبه

دعا کنی اگر تو 

می دونم مستجابه 


با دست خالی هستم

تو کردی ظرفمو پر

با چه زبونی آقا

ازت کنم تشکر


آقا/به خدا که بی تو خیلی بی کسم

آقا/میدونم یه روزی به تو میرسم


🌹بیا اقا بیا🌹


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

داستانهای موضوعی

داستانهای موضوعی



الف


احترام به پدر و مادر

جوان عرب و دیدار امام حسین علیه السلام


میم

معصومین علیهم السلام


          کرامات امام حسن علیه السلام           کرامات امام حسین علیه السلام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به رنگ و روی زینب


به رنگ و روی زینب 

بغض گلوی زینب 

به راس روی نیزه 

در روبه روی زینب 

به ناله های زینب  

به گریه های زینب 

به لحظه ی قنوت  و

به ربنای زینب 


خدا      اقامون  برسون.   3


به ماجرای زهرا 

سوز و نوای زهرا 

به صورت کبودو 

به غصه های زهرا 

به دختر پیمبر

به عشق ناب حیدر

به پهلوی شکسته 

به خون مانده بر در


خدا      اقامون و برسون 


به غیرت. ابالفضل 

به عزت ابالفضل

به تشنگی اصغر 

خجالت ابالفضل

به قامت خمیده 

به چشمای دریده 

به مشک پاره پاره 

به دستای بریده 


خدا. اقامون و برسون


به ضربه دسته حیدر

به بودو هست حیدر

به ذوالفقار مولا 

به ناز شصته حیدر 

به رمزو راز حیدر

حال نماز حیدر 

به تن نیمه جون و

به فرق باز حیدر 


خدا اقامون و برسون    


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ازهمون قدیماسربارتوهستم


ازهمون قدیماسربارتوهستم

الهی وانشه ازدست تودستم

میدونم بدم ولی عزیز زهرا

یه نگاه کن توبه این دلِ شکستم


دلِ من خسته ازاین دنیا

چشِ من به دست توآقا

جوونیم بی توحروم میشه

پایِ نوکرییم بزن امضا


       یابن العسکری


وقتی پروندمودیدی گریه کردی

کشیدی ازته ِ دل یه آهِ سردی

دوباره گناه وزشتیامودیدی

ولی باز بخشیدی و ولم نکردی


به تویک عمری بدهکارم

آبرومو ازشمادارم

پدرم این حرفو یادم داد

که بگم فدات کس وکارم


       یابن العسکری




دریافت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گدایان و فقیر سر راه حسنی


ما گدایان و فقیر سر راه حسنیم
ما همه شیفتۀ نیم نگاه حسنیم


همه هستیم سیاهی سپاهی که نداشت
پیش مرگان علمدار سپاه حسنیم


گر ندیدیم به دنیا رخ زیبایش را

وقت جان دادن خود چشم به راه حسنیم


بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما

ما هدایت شدۀ چهرۀ ماه حسنیم


تا توانسته جواب دل ما را داده

حال، ما را به عزا خوانده جوابش نکنیم


مثل شمعی به هوای غم مادر شد آب
کاش ما بیشتر از این دگر آبش نکنیم


بر روی تک تک ما مادر او کرده حساب
گفته هر کس حسنی نیست حسابش نکنیم


فاطمه سوخت از این که حسنش یار نداشت
در مدینه أحدی با پسرش کار نداشت


گل ریحانۀ زهرا چه به روزت آمد
چه شده با جگر تو که چنین سبز تنی


خوب شد مادر تو زودتر از دنیا رفت
ورنه می دید جگرپاره و خونین دهنی


تیرباران شدی و از کفنت هیچ نماند

بهتر این است بگوئیم تو هم بی کفنی


تیرها تا بدن پاک تو را بوسیدند
آن طرف تر همه بر داغ تو می خندیدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گدایان و فقیر سر راه حسنیم


ما گدایان و فقیر سر راه حسنیم
ما همه شیفتۀ نیم نگاه حسنیم
به همه موی سپیدان حریمش سوگند
عبد دلسوخته و چهره سیاه حسنیم
همه هستیم سیاهی سپاهی که نداشت
پیش مرگان علمدار سپاه حسنیم
گر ندیدیم به دنیا رخ زیبایش را
وقت جان دادن خود چشم به راه حسنیم
بین تاریکی دنیا نظری کرد به ما
ما هدایت شدۀ چهرۀ ماه حسنیم

روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که همه عمر بدهکار نگاه حسنم

آبرو داده به ما یار خرابش نکنیم
با بدیّ عمل خویش عذابش نکنیم
از همه طعنه شنیده است بیایید که ما
غیر یا سیدالأبرار خطابش نکنیم
تا توانسته جواب دل ما را داده
حال، ما را به عزا خوانده جوابش نکنیم
مثل شمعی به هوای غم مادر شد آب
کاش ما بیشتر از این دگر آبش نکنیم
بر روی تک تک ما مادر او کرده حساب
گفته هر کس حسنی نیست حسابش نکنیم

فاطمه سوخت از این که حسنش یار نداشت
در مدینه أحدی با پسرش کار نداشت

مست عشقم بگذارید بگویم سخنی
نفر چهارم اصحاب کساء عشق منی
بت جنگ جمل از هیبت تو خورد زمین
با نگاه غضب آلود خودت بت شکنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نبود تاب و توانی که وا کند لب را


نبود تاب و توانی که وا کند لب را
گرفت با نگه خود سراغ زینب را

خبر رسید و سراسیمه خواهرش آمد
دوان دوان به کنار برادرش امد

رسید و چادر خود را که از سرش انداخت
نگاه حیرت خود بر برادرش انداخت

صدای گریه و آه بلند می آمد
زبان خواهر دلخسته بند می آمد

کمی بریده بریده صدا زد ای حسنم
دو چشم خود بگشا ای ستم کشیده ، منم!

عزیز مادر من باز خونجگر شده ای
شبیه مادرمان دست بر کمر شده ای

چرا عزیز دلم رد خون به لب داری
چه چشم بی رمقی و چقدر تب داری

غریب فاطمه رنگ تنت عوض شده است
شبیه فاطمه پیراهنت عوض شده است

شنیده ام که چه رنجی ز  یار می بینی
شنیده ام که دو روز است تار می بینی

بگو پس از تو غم عالمین را چه کنم
اگر حسین بفهمد حسین را چه کنم

گرفته اشک دلم را صدای عبدالله
ببین که کشته مرا گریه های عبدالله

خودت بگو چه کنم اشک و آه قاسم را
بگو چگونه بگیرم نگاه قاسم را

نگاه طفل به جان دادن پدر سخت است
نگاه بر تو و طشت و غم جگر سخت است

گذشت واقعه و بعد غسل دادن ماه
به عزت و شرف لااله الا الله

تن غریب وطن را بلند می کردند
تن شریف حسن را بلند می کردند

برادران همه رفتند زیر تابوتش
فرشته ها همه بردند سوی لاهوتش

کنار قبر پیمبر دوباره فتنه رسید
شکوه و جلوه تشییع مجتبی را دید

گذشت لحظه ای و فتنه ای به راه انداخت
به سوی جمع کماندارها نگاه انداخت

کنار قبر نبی صحنۀ جدل شده بود
تلافی همه از کینۀ جمل شده بود

کنار قبر نبی از دل عقده واکردند
و از کمان همگی تیر را رها کردند

صدای ناله واغربتا به گوش آمد
چنان که غیرت عباس هم به جوش آمد

چقدر داغ جگرسوز تو زمینگیر است
به روی پیکرت هفتاد چوبه تیر است

ولی به کرب و بلا چهار هزار تیر انداز
هزارها لبه تیر تیز در پرواز

به سمت ساقی لب تشنگان فرود آمد
نکرد رحمی و تا عمق جان فرود آمد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین


دیگر رها ز غصه و مِحنَت شدم حسین
از خاطرات خویش چه راحت شدم حسین

با کس نگفته ام ز چهل سال پیش من
از کوچه ی مدینه که غارت شدم حسین

از کوچه ی مدینه که مادر به خاک خورد
از کوچه ای که غرق خجالت شدم حسین

قدم نمی رسید که او را کمک دهم
خیلی در آن میانه اذیت شدم حسین

خیلی عزیز بودم و در بین طائفه !
محکوم به شنیدن تهمت شدم حسین

دیدی برادرم جگرم تکه پاره شد
کشته میان خانه به غربت شدم حسین

گفتی که دیگر عطر به مویت نمی زنی
گفتی : ” حسن ز داغ تو غارت شدم” حسین

اما بدان چو روز تو روزی حسین نیست
من گریه کن برای گلویت شدم حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خندۀ ختم رسل، می‌شکفد از لب تو


خندۀ ختم رسل، می‌شکفد از لب تو

روح عیسی به فلک، پر زند از «یارب» تو

چشم خورشید بوَد، فرشِ رهِ کوکبِ تو

جان عالم به فدای تو و امّ و اب تو


بـه هـزار اسم خـدا، ماه هزار انجمنی

پای تا فرق همه، حسن خدایی، حسنی


اختران، جلوه‌گرفته همه از جلوت تو

آفتــاب آینــه دار حــرم خلـوت تو


جود، پیوسته به جود و کرمت می‌نازد

سرفرازی، به تراب قدمت می‌نازد

حرم کعبه، به بیت الحرمت می‌نازد

این مسیحاست، که بر فیض دمت می‌نازد


هـر کجـا مـلک الـهی‌است بُـوَد تربت تو

پس چرا شهر مدینه است پر از غربت تو؟


تو که سر، تا به قدم، آینۀ ذوالمننی

تو خودِ حُسن خدایی و حَسن در حَسنی

تو که در هر وطنی، شاهد هر انجمنی

به چه جرمی و چه تقصیر، غریب وطنی


دلت از زخم زبان، پاره شده، چون جگرت

کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت


طفل بودی، که کتک خوردن مادر دیدی

اشک چشم پدر و داغ برادر دیدی

آنچه آمد به سر آل پیمبر دیدی

سال‌ها، غربت و تنهاییِ حیدر دیدی


بود یـک عمر فقط قوت تو، خون دل تو

چه توان گفت، که شد همسر تو، قاتل تو


بارها پاره شد ای یوسف زهرا، جگرت

ناسزا گفت، حضور تو، عدو بر پدرت

پیش رو، یار همه مار شده پشت سرت

ای بسا زخم، که زد دوست به دل، بیشترت


نه عجب گر ز غمت سنگ، به صحرا گرید

آب‌هـا خـون شـود و ماهـی دریـا گــرید


بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن

ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن

غم بی‌دردی انصار، تو را کشت حسن

به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن


سال‌هـا بـر جگرت نیزه و شمشیر زدند

از چه ای جان جهان، بر بدنت تیر زدند


دوست دارم که شبی، شمع مزار تو شوم

سوزم و نورْفشان، در شب تار تو شوم

جان و دل باخته، بی‌صبر و قرار تو شوم

سر به دیوار نهم، زائر زار تو شوم


هر چه از سوز جگر ناله کنم زار زنم

نگذارنـد که یک بوسه به دیوار زنم


حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است

زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است

قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است

لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است


آه شیعـه است، کـه از خاک مزارت، خیزد

اشک مهدی است، که بر تربت پاکت ریزد

 می‌شکفد از لب تو

روح عیسی به فلک، پر زند از «یارب» تو

چشم خورشید بوَد، فرشِ رهِ کوکبِ تو

جان عالم به فدای تو و امّ و اب تو


بـه هـزار اسم خـدا، ماه هزار انجمنی

پای تا فرق همه، حسن خدایی، حسنی


اختران، جلوه‌گرفته همه از جلوت تو

آفتــاب آینــه دار حــرم خلـوت تو


جود، پیوسته به جود و کرمت می‌نازد

سرفرازی، به تراب قدمت می‌نازد

حرم کعبه، به بیت الحرمت می‌نازد

این مسیحاست، که بر فیض دمت می‌نازد


هـر کجـا مـلک الـهی‌است بُـوَد تربت تو

پس چرا شهر مدینه است پر از غربت تو؟


تو که سر، تا به قدم، آینۀ ذوالمننی

تو خودِ حُسن خدایی و حَسن در حَسنی

تو که در هر وطنی، شاهد هر انجمنی

به چه جرمی و چه تقصیر، غریب وطنی


دلت از زخم زبان، پاره شده، چون جگرت

کس ندانست و نداند که چه آمد به سرت


طفل بودی، که کتک خوردن مادر دیدی

اشک چشم پدر و داغ برادر دیدی

آنچه آمد به سر آل پیمبر دیدی

سال‌ها، غربت و تنهاییِ حیدر دیدی


بود یـک عمر فقط قوت تو، خون دل تو

چه توان گفت، که شد همسر تو، قاتل تو


بارها پاره شد ای یوسف زهرا، جگرت

ناسزا گفت، حضور تو، عدو بر پدرت

پیش رو، یار همه مار شده پشت سرت

ای بسا زخم، که زد دوست به دل، بیشترت


نه عجب گر ز غمت سنگ، به صحرا گرید

آب‌هـا خـون شـود و ماهـی دریـا گــرید


بارها، چرخ ستمکار تو را کشت حسن

ماجرای در و دیوار، تو را کشت حسن

غم بی‌دردی انصار، تو را کشت حسن

به چه تقصیر دگر یار، تو را کشت حسن


سال‌هـا بـر جگرت نیزه و شمشیر زدند

از چه ای جان جهان، بر بدنت تیر زدند


دوست دارم که شبی، شمع مزار تو شوم

سوزم و نورْفشان، در شب تار تو شوم

جان و دل باخته، بی‌صبر و قرار تو شوم

سر به دیوار نهم، زائر زار تو شوم


هر چه از سوز جگر ناله کنم زار زنم

نگذارنـد که یک بوسه به دیوار زنم


حرمت را، نه چراغ و نه رواق و نه در است

زائر قبر تو، ماه است و نسیم سحر است

قبر بی زائر تو، کعبۀ اهل نظر است

لاله‌اش خون دل «میثم» خونین‌جگر است


آه شیعـه است، کـه از خاک مزارت، خیزد

اشک مهدی است، که بر تربت پاکت ریزد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب هوای کـربــلا دارد دل من


امشب هوای کـربــلا دارد دل من

حال و هوایـی آشـنــا دارد دل من

 

شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم

اصلا مـگر بـی تو صـفا دارد دل من؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

 

 

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

 

 

محرمی کاش میشد که زائرت بودم

مسافرت بودم مسافرت بودم

 

 

 

ذکر حسین این شب ها شده گل آهنگم

از حرم اربابم نگو که دل تنگم

 

 

دوباره دل تنگم دوباره دل تنگم

 

 

 

من موج فراتم که همش در تب و تابم

 

 

از کرب و بلا برام نگین خیلی خرابم

 

 

دل تنگ حسینه - بین الحرمینه

 

 

----------

 

 

کرب و بلا میدونی چقدر گرفتارم

 

 

کبوتر زخمی صحن علمدارم

 

 

 

صحن چشام ابری بارون الماسه

 

 

روح و دل و جون من تو کف العباسه

دل پیش عباسه دل پیش عباسه

 

 

 

کاشکی به زیارتش بشیم دوباره نائل

دل پر میزنه تا که میگم یاابوفاضل

 

 

 

ساقی مؤدب ای حامی زینب

 

 

دل تنگ حسینه - بین الحرمینه

 


دریافت

حجم: 3.48 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جا مانده اربعین


همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده

از هوای حرم کرب و بلا جا مانده


به گمانم که میان همه زائر ها

فقط امضای برات دل ما جا مانده


یک به یک می رسد از هر طرفی نامه دوست

که حلالم بکن ای از همه جا مانده


صرف کردند همه فعل خداحافظی و

یک نفر هست ز جمع رفقا جا مانده


اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق

حسرتش بر دل تنهای گدا جا مانده


قصه این است که من لایق آقا نشدم

از همین است که این من ز شما جا مانده


نام ما را بنویسید کف صحن حسین

بنویسید که یک بی سر و پا جا مانده ...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس


روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس 
قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس 

سلسله عشق را سلسله جنبان خداست 
سلسله عشق چیست موی حسین است و بس 

دیدن وجه خدا گر که تو را آرزوست 
وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس 

بوی بهشت خدا از حرمش می وزد 
بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس 

رحمت و لطف و کرم مهر و وفا و صفا 
بخشش و جود و عطا خوی حسین است و بس 

هر که امانش دهند روز جزا از عذاب 
از برکات دم و هوی حسین است و بس 

کوثر و حوض بهشت زمزم و هم سلسبیل 
اندکی از قطره جوی حسین است و بس 

آنکه بود طالب دیدن وجه خدا 
گو که مرادت چو من روی حسین است و بس 

می طلبد هر کسی امن و امان از عذاب 
حصن امان خدا کوی حسین است و بس 

حسن خدا را عیان کس نتوانست دید 
آینه حسن حق روی حسین است و بس 

----------------------------

گوهر اهل ولا، عشق حسین است و بس 
آنچه که دارد بقا، عشق حسین است و بس 

مطلع انوار حق، مخزن الاسرار حق 
آیه صدق و صفا، عشق حسین است و بس 

فلک نجات بشر، سیره اهل نظر 
ریشه حبّ خدا، عشق حسین است و بس 

مقصد توحیدیان، منشأ حسن جهان 
مایه ایمان ما، عشق حسین است و بس 

راه گشای همه، جان و دل فاطمه 
زینت آل عبا، عشق حسین است و بس 

رایحه « هَل أتی »، مبدأ مهر و وفا 
محور اهل کساء، عشق حسین است و بس 

خلق همه کائنات، بود ز یمن نبی 
عشق علی مصطفی، عشق حسین است و بس 

نیست به یوم النشور، ترس به وقت عبور 
شافع ما در جزا، عشق حسین است و بس 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین


دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین 
از ازل تا به ابد زار تو هستیم حسین 

هیچ کس غیر تو ما را به خدا راه نداد 
ما پناهنده به دربار تو هستیم حسین 

تو نبودی همگی اهل جهنم بودیم 
تا خود حشر گرفتار تو هستیم حسین 

به کسی ربط ندارد چه گناهی کردیم 
ما فقط عبد گنه کار تو هستیم حسین 

ما که هسیتم فقط نوکر تو ای ارباب 
ما هواخواه و هوادار تو هستیم حسین 

اولین گریه کن و مرثیه خوانت زهراست 
ما فقط گرمی بازار تو هستیم حسین 

مادرت دست مرا دست تو داده، خواهی 
یا نخواهی همه سربار تو هستیم حسین 

کاسه چشم من از عشق تو سر ریز شد 
یعنی آنکه همه سرشار تو هستیم حسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین


اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین 
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین 

منم منم منم منم تو را، تو را گدا حسین 
ز دور خرد سالی ام زدم تو را صدا حسین 

الهی آنکه جان من شود تو را فدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات 
حیات و مرگ من بود اسیر یک اشاره ات 

دلم چراغ جان شده ز فیض یک نظاره ات 
به سینه ی شکسته و به قلب پاره پاره ات 

نه من تورا رها کنم، نه تومرا رها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به اشک دیده ی ترت، به خون پاک حنجرت 
به حنجربریده و به قطعه قطعه پیکرت 

به راس از بدن جدا، به صورت منورت 
به جای تازیانه و دل حزین دخترت 

مرا ز من جدا کن و مکن ز خود جدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به مجلس عزای تو یکی گلاب می دهد 
یکی به دست تشنگان، به گریه آب می دهد 

یکی زکف برای تو، قرار و تاب می دهد 
بعزت خدا قسم، خدا جواب می دهد 

به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تیر سقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد 
چاک تر از قبای تو پیکر اکبر تو شد 

مصحف مانده زیر پا، دست برادر تو شد 
سوخته زآتش حرم، دامن دختر تو شد 

محشر دیگری شد از، ناله او بپا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
عترت بی گناه تو کشته شدند بار ها 
یکی به روی خاک ها، یکی بزیر خار ها 

دیده به سینه داغ ها، داده زکف قرار ها 
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرار ها 

فتاده هر یک از نوا بدشت نینوا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف 
گیسوی خون گرفته و ماه خجسته یکطرف 

دوری راه و دشمن و بازوی خسته یکطرف 
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف 

برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو با انالغریب خود شعله به خشک و تر زدی 
تو با سر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی 

تو آن مهی که مهر را شراره بر جگر زدی 
شب از تنور و صبحدم ز نوک نیزه سر زدی 

بخوان ببر دل از همه به صوت دلربا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
آه که شد جدا سرت به پیش چشم مادرت 
گرفته عرض تسلیت، زتازیانه خواهرت 

زخون حنجرت تو شد خضاب روی دخترت 
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهرت 

گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات 
سنان سنان فرو کند، به استخوان سینه ات 

زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات 
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات 

به دوست نه به دشمنان نیست چنین روا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
چه کرده ای که خصم دون به کشتن تو صف زند 
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند 

پای سر بریده ات بنی امیه کف زند 
به گریه ی رباب تو رباب و چگ و دف زند 

نگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
میان تشنگان کسی از تو نبود تشنه تر 
آه تو تیغ جان ستان پیکر نازکت سپر 

زخم تنت ستاره و جسم مطهرت قمر 
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر 

کز سم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است


لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است 
تا حشر نبیند غم و خندان حسین است 

بالله که شود چشمه ی فیض ابدیّت 
چشمی که به یک مرتبه گریان حسین است 

در حشر که هر کس به گناهی فتد از پا 
دست همگی جانب دامان حسین است 

بخشودگی اهل گنه در صف محشر 
وابسته به یک گردش چشمان حسین است 

آئین محمد که جهان زینت از او یافت 
تزیین شده از خون جوانان حسین است 

آن رشته که با تیغ جفا پاره نگردد 
در نزد خدا رشته پیمان حسین است 

در دیده فرو بستن از قامت اکبر 
عقل عقلا مانده و حیران حسین است 
--- 
عالم همه مست از گل رخسار حسین است 
ذرات جهان در عجب از کار حسین است 

دانیکه چرا آب فرات است گِل آلود 
شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است 

جغد از چه بویرانه نشیند همه ی عمر 
خاکم بدهان جای یتیمان حسین است 

دانی که چرا چوب در آتش شود آخر؟ 
بیحرمتیش با لب و دندان حسین است 

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش 
یعنی که خدا نیز عزادار حسین است 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است


در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است 
یعنی همه جا روی دلم سوی حسین است 

با عشق حسین از دو جهان، چون نکنم دل 
ملک دو جهان قیمت یک موی حسین است 

فردوس برین با همه ی حور و قصورش 
مشتاق حریم وحرم کوی حسین است 

در سجده دلم حاجت محراب ندارد 
محراب نمازم، خم ابروی حسین است 

خضر آنچه به صد سیر و سفر در طلبش بود 
آبی است که سر چشمه ی او جوی حسین است 

اَجرام فلک، جلوه ای از خویش ندارد 
روشنگری مهر و مه از روی حسین است 

طوبی به چنان جلوه گری، روز قیامت 
نظّاره گر قامت دلجوی حسین است 

در معرکه چون دید فلک صورت او گفت 
نیروی علی در ید و بازوی حسین است 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام ما به حسین و به کربلای حسین


سلام ما به حسین و به کربلای حسین 
سلام ما به علمدار باوفای حسین 

سلام ما به سلامی که عصر عاشورا 
نموده بر بدن غوطه ور به خون زهرا 

سلام ما به جبین شکسته زینب 
سلام ما به نماز نشسته زینب 

سلام ما به بدن های مانده در صحرا 
سلام ما به ملاقات زینب و زهرا 

سلام ما به لب چوب خیزران خورده 
به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده 

سلام ما به تنوری که اشک زهرا ریخت 
به اشک بچه یتیمی که در سحرها ریخت 

سلام ما به فرات به موج سوزانش 
سلام ما به ابوالفضل و چشم گریانش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مهر تو را به عالم امکان نمی دهم


مهر تو را به عالم امکان نمی دهم 
این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی دهم 

گر انتخاب جنت و کویت به من دهند 
کوی تو را به جنت و رضوان نمی دهم 

نام تو را به نزد اجانب نمی برم 
چون اسم اعظم است، به دیوان نمی دهم 

جان می دهم بشوق وصال تو یا حسین 
تا بر سرم قدم ننهی، جان نمی دهم 

ای خاک کربلای تو مهر نماز من 
آن مهر را به ملک سلیمان نمی دهم 

مارا غلامی تو بُوَد تاج افتخار 
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم 

دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو 
این خانه خداست به شیطان نمی دهم 

گرجرعه ای زآب فراتت شود نصیب 
آن جرعه را به چشمه ی حَیوان نمی دهم 

تا سر نهاده ام چو «مؤید» به درگهت 
تن زیر بار منت دونان نمی دهم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا


مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا 
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا 

پیشتر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا 
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا 

با وجود نهرجاریّ فرات و علقمه 
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا 

اشک چشم زینب و خون حسین بن علی 
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا 

گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه 
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا 

کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست 
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا 

در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک 
می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا 

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» 
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین


در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین 
جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین 

در س‍ؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم 
بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین 

بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران 
مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین 

خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام 
سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین 

رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت 
من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین 

سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور 
من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین 

این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر 
چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه از خیمه ها بیرون دویدند (بازگشت ذوالجناح)


همه از خیمه ها بیرون دویدند 
ولی سالار زینب(س) را ندیدند 

برون از قتلگه، بی راکب آمد 
به سوی خیمه ای، بی صاحب آمد 

یکی گفتا فرس کو نور عینم 
غریب کربلا بابا حسینم 

یکی از غم، گریبان چاک می کرد 
یکی خونش، به گیسو پاک می کرد 

یکی پوشاند، ز اشک خود زمین را 
یکی بر پشت، برگرداند زین را 

چراغ محفل طاها، سکینه(س) 
دو دست، از شدّت غم زد به سینه 

که ای گم کرده راکب، راکبت کو؟ 
چرا صاحب نداری، صاحبت کو؟ 

چرا از تیر دشمن، شسته بالت 
چرا خون خدا، ریزد ز یالت 

بگو ای پیکرت، گردیده صد چاک 
امید ما، کجا افتاده در خاک؟ 

تو صورت شسته ای، از خون مظلوم
مرا دیگر، یتیمی گشت معلوم 

تو که، آتش فرو ریزی ز سینه 
بگو از راکب خود، با سکینه(س) 

چو خنجر، بر گلوی او نهادند
به آن لب تشنه، آیا آب دادند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

السلام ای تشنه کام کربلا


السلام ای تشنه کام کربلا 
السلام ای خامس آل عبا 

ای لبانت بوسه گاه فاطمه 
ای خجل از تو فرات و علقمه 

بر لب دریا لبت خشکیده بود 
از عطش کی اصغرت خوابیده بود 

کودکانت جملگی بی تاب آب 
دور از چشم یتیمان تو خواب 

آب دریا بود مهر مادرت 
حسرتش می سوخت حلق اصغرت 

تا به روز حشر آب از تو خجل 
پای عقل ماست از صبرت به گل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بوی غم می آید از شهر رسول


بوی غم می آید از شهر رسول
بوی اشک حیدر و آه بتول

آسمانی ها همه دل بی شکیب
بر لب شیر خدا امن یجیب

لحظه ها لبریز از دل وا پسی
فاطمه گریان ز داغ بی کسی

می چکد بر گونه ها با صد محن
دانه دانه اشک از چشم حسن

اینک، غم گرفته عالمین
بغض کرده گوشه ی خانه حسین

در میان حجره ای غرق ملال
آیه های اشک می خواند بلال

لحظه های اخر پیغمبر است
روح هستی در میان بستر است

با دلی محضون به حال احتضار
چشم های خسته ی او اشک بار

اشک او از بی کسی حیدر است
قصه نامردی و میخ در است

گوشه ای گرم نیایش با خدا
می برد بالا علی دست دعا

اهل بیت خویش را با اشک و آه
در وداع آخرین دارد نگاه

گاه گوید با علی از غسل و قبر
درد دل با چاه و مظلومی و صبر

گاه گوید با غم و درد و محن
غم مخور هستی من زهرای من

بعد من حامی دست حق شوی
اولین کس تو به من ملحق شوی

بعد من اجر رسالت هیزم است
هستی ام در آتش نا مردم است

اشک او تصویری از حق نمک
در میان کوچه ها غصب فدک

آسمان را رنگ نیلی می زنند
بین کوچه بر تو سیلی می زنند

قطره قطره اشک او دارد سخن
از دل و لب های پر خون حسن

در نگاه آخرش راز مگوست
حرف ها از بوسه زیر گلوست

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

وای وای، من کشته زهر جفایم

 

وای وای، من کشته زهر جفایم 
وای وای، می سوزد از سر تا بپایم 
 
جز غم نمی باشد حبیبم 
باشد اجل یار و طبیبم 
در خانه خود هم غریبم 
 
واویلتا آه و واویلا 
-- 
وای وای، زینب بیا دردم دوا شد 
وای وای، ببین که حاجتم روا شد 
 
زهر جفای همسر من 
سوزانده از پا تا سر من 
شد لحظه های آخر من 
 
واویلتا آه و واویلا 
-- 
وای وای، کاری دگر به کس ندارم 
وای وای، در سینه ام نفس ندارم 
 
زخم زبانها من شنفتم 
شب تا سحر از غم نخفتم 
از کوچه ها با کس نگفتم 
 
واویلتا آه و واویلا 
-- 
وای وای، با دیده از خون تر خود 
وای وای، بودم عصای مادر خود 
 
دیدم که مادر دل غمین شد 
دیدم که او زار و حزین شد 
دیدم که او نقش زمین شد 
 
واویلتا آه و واویلا
 
 
 
 
 
 
 
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دگر راحت شدم از کوچه هایت ای مدینه


دگر راحت شدم از کوچه هایت ای مدینه 
سحر پر می کشم از این سرایت ای مدینه 

ز تو ای شهر غربت بهترین توشه برایم 
بود این جرعه ی زهر جفایت ای مدینه 

ببین این طشت پر خون را بگو با من چه کردی 
از آن زخم زبان ناروایت ای مدینه 

به خاک کوچه هایت هستی ام از من گرفتی 
الهی سوزد آن خاک عزایت ای مدینه 

مرا از کودکی پیرم نمودی از همان دم 
که نیلی شد مه نیکو لقایت ای مدینه 

هنوز از یاد آن ضربه بسوزد هر دو چشمم 
جگر می سوزد از یاد بلایت ای مدینه 

خوشا این لحظه ی آخر کنار بستر من 
بیاید یادگار مصطفایت ای مدینه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید


مرغ شب میرود و انجمن آماده کنید 
خانه را بَهرِ عزای حسن آماده کنید 

بر نیاید دگر از دست طبیبان کاری 
کارم از کار گذشته کفن آماده کنید 

مخفی از زینب و طفلان حرم تابوتی 
بهر تشییع غریب وطن آماده کنید 

تا تنم جای بگیرد به جوار زهرا 
بروید و به بقیع قبر من آماده است 

چشم پوشید ز من مادر من منتظر است 
تیرباران شدن این بدن آماده کنید 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کرده دلم هوایت یا ثامن الائمه


کرده دلم هوایت یا ثامن الائمه 
هر دم زنم صدایت یا ثامن الائمه 

دست مرا تو هرگز خالی نمی گذاری 
قربان این عطایت یا ثامن الائمه 

بهر توسل امشب دلها روانه گشته 
از صحن باصفایت یا ثامن الائمه 

یک شعبه از بهشت است صحن و سرایت آقا 
دل میبرد سرایت یا ثامن الائمه 

دلتنگت هستم آقا اذنی بده بیایم 
تا جان کنم فدایت یا ثامن الائمه 

هنگام جان سپردن کردی صدا جوادت 
قربان آن نوایت یا ثامن الائمه 

یاد حسین زهرا لب تشنه جان سپردی 
شد طوس کربلایت یا ثامن الائمه 

در شهر طوس بودی هرگز کسی نه دزدید 
انگشتر و عبایت یا یا ثامن الائمه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید


اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید 
گوئیا زینب محزون ز سفر می آید 

باز در کرببلا، شیون و شینی برپاست 
کز اسیران ره شام، خبر می آید 

رود، رودی شنوم از طرف شام، مگر 
ام لیلا به سر نعش پسر می آید؟ 

کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغام 
کای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید 

و علی اصغر بی شیر بداند که رباب 
با دل و سینه پر خون جگر می آید 

ای صبا، گوی به عباس که از جا برخیز 
ام کلثوم تو، خم گشته کمر می آید 

« صامتا » از چه نگفتی به سر قبر حسین 
عابدین، خون جگر و دیده تر می آید؟ 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باربگشائید، اینجا کربلاست


باربگشائید، اینجا کربلاست 
آب و خاکش با دل و جان آشناست 

بر مشام جان رسد بوی بهشت 
به به از این تربت مینو سرشت 

کربلا، ای آفرینش را هدف 
قبله گاه عاشقان از هر طرف 

طور عشق است و مطاف انبیا 
نور حق اینجاست، ای موسی بیا 

جسم را احیا اگر عیسی کند 
جان و تن را کربلا احیا کند 

گر سلامت رفت، از آتش خلیل 
نور ثار الله شد او را دلیل 

کربلا، قربانگه ذبح عظیم 
عرش رحمان را صراط مستقیم 

گر خدا خواهی، برو این راه را 
کن زیارت کوی ثار الله را 

شد ز عاشورای او یک اربعین 
قتلگاهش را به چشم دل ببین 

ماه، اینجا، واله و سرگشته است 
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است 

گرد غم، افشانده بر سر کهکشان 
اشک خون ریزد هنوز از آسمان 

اختران، سوزند چون شمع مزار 
مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار 

گاه در صحرا خروش و، گه سکوت 
خفته در اینجا شهیدی لا یموت 

حضرت سجاد بر خاکش نوشت 
تشنه لب شد کشته سالار بهشت 

اربعین است، اربعین کربلاست 
هر طرف غوغائی از غمها بپاست 

گوئی از آن خیمه های نیمسوز 
خود صدای العطش آید هنوز 

هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است 
هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است 

باشد از حسرت در اینجا یادها 
هان به گوش دل شنو، فریادها 

در دل هر ذره، صدها مطلب است 
ناله سجاد و اشک زینب است 

باید اینجا داشت گوش معنوی 
تا مگر این گفتگوها بشنوی

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد 
چهره بر این تربت خونین نهاد 

عمه جان، این قتلگاه اکبر است 
جای پای حیدر و پیغمبر است 

عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید 
تیر بر قلب حسین اینجا رسید 

عمه جان، عباس اینجا داد دست 
وز غمش پشت حسین اینجا شکست 

اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان 
شد ز تیر حرمله خونین دهان 

از برای غارت یک گوشوار 
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار 

تا قیامت، کربلا ماتم سراست 
حضرت مهدی (حسان) صاحب عزاست 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را


یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را 
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را 

یک قافله با سوز و اشک و آه آمد 
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را 

با ظرفی از آب آمده تا که ربابه 
سیراب گرداند علی اصغرت را 

برخیز ای نور دو چشمم ای برادر 
تا که کمی آرام سازی همسرت را 

بگذار تا شرح سفر با تو بگویم 
بشنو کمی از غصّه های یاورت را 

از کوفه و شام بلا ای داد بیداد 
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را 

وقتی گذر دادند ما را بین مردم 
دیدم سر نی گریه ی آب آورت را 

دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با 
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را 

رقّاصه های شهر را آورده بودند 
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را 

تهمت زدند و خارجی خواندند ما را 
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را 

آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم 
وقتی که نان می داد شامی دخترت را 

با هر صدای خیزرانی که می آمد 
من می شنیدم ناله های مادرت را 

چشم علمدار حرم را دور دیدند 
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ...! 

جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه 
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را 

این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود 
تازه نگفتم روضه ی انگشترت را ...!!! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار


ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار 
آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار 

محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست 
این کاروان خسته دل را منزل اینجاست 

اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد 
از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد 

اینجا همه دار و ندارم را گرفتند 
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند 

اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس 
هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس 

اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد 
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد 

اینجا ز آل الله منع آب کردند 
با تیر طفل شیر را سیراب کردند 

اینجا صدای العطش بیداد می کرد 
بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد 

اینجا همه از آل پیغمبر بریدند 
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند 

اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید 
قرآن به زیر دست و پا پامال گردید 

اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره 
اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره 

اینجا زدند آل علی را ظالمانه 
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه 

اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت 
دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت 

اینجا به گردون رفت دود آه زینب 
حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب 

اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد 
هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد 

اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند 
دُردانه های وحی در محمل نشستند 

ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟ 
ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟ 

با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟ 
با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟ 

خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست 
پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست 

تصویر درد و داغ در آیینه دارم 
چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم 

خاموش و در دل گفتگو با یار دارم 
در سینه داغ هیجده دلدار دارم 

بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم 
ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم 

اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه 
بی تو چگونه من روم سوی مدینه 

ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد 
ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد 

گیرم که زنده راه یثرب را بپویم 
زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟ 

بگذار تا سوز دلم مخفی بماند 
این صفحه با سوز خود میثم بخواند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط


ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط

در کمند خم ابروی حسینیم فقط

 

هر که با هر چه که مست است خودش می‌داند

ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط

 

به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما

همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط

 

این حسینیۀ دل وقف غم ارباب است

همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط

 

بر در میکده از روی نیاز آمده‌ایم

در پی باده مینوی حسینیم فقط

 

هرکسی هست گرفتار رخ دلبر خویش

ما گرفتار گل روی حسینیم فقط

 

«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود»

ما مسلمان شدۀ کوی حسینیم فقط

 

یک نفر با سر زانوش به گودال آمد

همه دلواپس پهلوی حسینیم فقط


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح


به بزم ماتم جدّت، بیا اباصالح

شده محرّم جدّت، بیا اباصالح

 

شعار صبح ظهور تو یالثارات است

به زیر پرچم جدّت، بیا اباصالح

 

به اشک چشم محبان سیدالشهدا

که ریخت در غم جدّت، بیا اباصالح

 

هنوز خون گلوی حسین می‌جوشد

به حرمت دم جدّت، بیا اباصالح

 

چقدر خجلت بابا ز کودکش سخت است

به اشک نم نم جدّت، بیا اباصالح

 

به لحظه‌ای که به زانو، کشان کشان آمد

کنار علقمه، جدّت، بیا اباصالح

 

نوای «انکسر ظهری» اش به گوش آید

به قامت خم جدّت، بیا اباصالح

 

قسم به غربت شیب الخضیب کرببلا

به ذبح اعظم جدّت، بیا اباصالح

 

به جا به جا شدن آیه‌های  یک سوره

به جسم در هم جدّت، بیا اباصالح

 

یکی لباس تنش برده و یکی دیگر

ربوده خاتم جدّت، بیا اباصالح

 

دعای آخر او در میان گودالی

نموده زمـزمه جدّت: بیا اباصالح


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای غریبان جهان منتظرت


ای غریبان جهان منتظرت

همه دل سوختگان منتظرت

 

مرتضی ندبه برایت خواند

فاطمه سینه زنان منتظرت

 

کی بقیع حسن، آباد شود

جگرش ناله‌کنان منتظرت

 

بی‌کفن از تو کفن می‌خواهد

سر او روی سنان منتظرت

 

زینب خسته زمین افتاده

در حرم قد کمان منتظرت

 

علم افتاده و ساقی بی دست

مشک سقای جوان منتظرت

 

یک سه ساله که ز غم پیر شده

در خرابه نگران منتظرت

 

پرچم شاه خراسان هر شب

با تو گوید که جهان منتظرت

 

سال‌ها رفت و خبر از تو نشد

ای محرم، رمضان منتظرت

 

صاحب مجلس روضه بنگر

نوحه و سوز و فغان منتظرت


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان


کی شود از تو بیاید خبری مهدی جان 

برسداین شب ما را سحری مهدی جان 


ز فراق رخ تو تا به سحر ناله زنم 

ناله دلشدگان را اثری مهدی جان 


آه و افسوس که عمرم به فراق تو گذشت 

حاصلم نیست بجز چشم تری مهدی جان


مادرت گفت میان در و دیوار بیا 

که مرا حاصل خون پسری مهدی جان 


بین چه سان سیلی دشمن رخ من کرده کبود

که چنین تیره نگشته قمری مهدی جان 


صورت نیلی خود را ز علی پو شاندم 

تا نبیند ز کبودی اثری مهدی جان


۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

خودم دیدم که صحرا لاله گون بود


خودم دیدم که صحرا لاله گون بود 

زمین از خون یاران غرق خون بود 


خودم دیدم فضاى آسمانها 

پر از انا الیه راجعون بود 


خودم دیدم که نور چشم زهرا 

جراحات تنش از حد فزون بود 


خودم دیدم که بر هر برگ لاله 

نوشته این سخن با خط خون بود 


گلى گم کرده ام میجویم او را، 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم گلوى اصغرش را 

خودم در بر کشیدم اکبرش را 


اگر چه از کنار نهر علقم 

زگریه منع کردم خواهرم را 


خودم دیدم که زهرا ناله میکرد 

خودم دیدم سرشک مادرم را 


مکن منعم اگر با اینهمه داغ 

زنم بر چوبه محمل سرم را 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم که دلها مرده بودند 

خودم دیدم همه افسرده بودند 


خودم دیدم کبوترهاى معصوم 

همه در زیر پر، سر برده بودند 


خودم دیدم که گلهاى نبوت 

زبى ابى همه پژمرده بودند 


همان جایى که فرزندان زهرا 

بجرم عشق سیلى خورده بودند 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


گل من یک نشان در بدن داشت 

یکى پیراهن کهنه به تن داشت


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو


ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو 

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو 


چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده 

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو 


هنوز از گلویت خون تازه می آید 

هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو 


سر شکسته عباس آب آور را 

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو 


چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز 

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو 


زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه 

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو 


غروب گوشه گودال روضه می خواند 

برای این همه زخم تن تو مادر تو 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی


در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی 

یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی 


دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم 

حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی 


جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند 

جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟ 


زینب بمیرد این همه خونی نبیندت 

خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟ 


ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد 

چیزی برای غارت لشکر نداشتی 


ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده 

یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی 


بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای 

حق می دهم حسین، برادر نداشتی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این همه راه دویدم به سوی دلدارم


این همه راه دویدم به سوی دلدارم 

به امیدی که در این دشت برادر دارم 


تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم 

فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم 


یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد 

با چه از روی زمین جسم تورا بردارم 


به وداعِ من و تو خیره بُوَد چشمِ رباب 

خواندم از طرزِ نگاهش که منم دل دارم 


خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند 

منکه از راهیِ بازار شدن بیزارم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند


بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند 

نانجیبان ز تنش پیرهنش را بردند 


آه می خواست رقیه که ببوسد لب او 

خیزران بود مقصر دهنش را بردند 


خواست سیراب کندکودک بی تابش را 

باسه شعبه زدنش خواستنش را بردند 


یک پسر داشت که بهرش همه جا بود سپر 

با دم نیزه سپر داشتنش را بردند 


تکیه بر نیزه زد و خواست ز جا برخیزد 

موج سنگ آمد و برخاستنش را بردند 


نیزه هاشان همگی بربدن شاه نشست 

تا خود عرش، ملائک مِهنش را بردند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین


شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین 

آمد بس از زمانه جفا بر سر حسین 


با اشک و آه کرد چو رو سوی خیمه گاه 

جز شصت و چار زن نبدی لشگر حسین 


گفتی زفرط واهمه شد عرش سرنگون 

افتاد چون ززین به زمین پیکر حسین 


زینب به آه و ناله در آمد به قتلگاه 

خنجر نهاد شمر چو بر حنجر حسین 


خورشید منکسف شد و شد ماه منخسف 

تا شد به نوک نیزه ی اعدا سر حسین 


آه از دمی که با لب خشکیده زیر تیغ 

سوی فرات بود دو چشم تر حسین 


لیلا دریده جامه ز تن چون زتیغ کین 

شد پاره پاره جسم علی اکبر حسین 


پشت علی به خلد، کمان شد ز بار غم 

آمد چو تیر بر گلوی اصغر حسین 


سیراب، وحش وطیر زآب فرات بود 

از تشنگی کبود لب دختر حسین 


آتش ز سوز سینه ی زهرا زبانه زد 

بگذاشت در تنور چو خولی سرحسین 


گردون سیه نمود به بر چون کبود شد 

از ضرب چوب کینه سر انور حسین 


"جودی" درید جامه ز بیطاقتی به بر 

کردند پیرهن چو برون از تن حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم


دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم 

تنهایی و بی یاور، ای کاش نمی دیدم 


دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم 

بالای سرت مادر، ای کاش نمی دیدم 


وقتی که برون شد شمر، از مقتل تو دیدم 

خون می چکد از خنجر، ای کاش نمی دیدم 


از نیزه به روی خاک، دیدم سر تو افتاد 

در زیر سُم اسبان، ای کاش نمی دیدم 


دیدم که به دنبالت، با کاسه ی پر آبی 

هر سویی دَوَد دختر، ای کاش نمی دیدم 


در نیمه ی شب دیدم، در پیش نگاه تو 

یک دختر بی معجر، ای کاش نمی دیدم 


ای وای چه بی رحمند، انگشت تو را بردند 

تنها پی انگشتر، ای کاش نمی دیدم 


من آمده بودم تا، لب های تو را بوسم 

دیدم که نداری سر، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز ببین دعواست، در بین سپهداران 

از بهر سر سقا، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز خودت دیگر، چشمان ربابت بین 

بر نیزه شده اصغر، ای کاش نمی دیدم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام علیک ای گل فاطمه


سلام علیک ای گل فاطمه 
سلام علیک ای امید همه 

حبیبی فدایت 
بمیرم برایت 

غریبم حسین(ع) 

شراری به قلب کبابم بده 
سلامت نمودم جوابم بده 

توهستی امیدم 
امام شهیدم 

غریبم حسین(ع) 

سلامم به جسم علی اکبرت 
سلامم به حلق علی اصغرت 

سلامم به عباس 
گل پرپر یاس 

غریبم حسین(ع) 

سلامم به لبهای خشکیده ات 
سلامم به آن حلق ببریده ات 

سلامم به صبرت 
به شش گوشه قبرت 

غریبم حسین(ع) 

به گرد سر باب من صف زدن 
به جای تسلی همه کف زدن 

به بزم عزایم 
چکد خون زپایم 

غریبم حسین(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوشا دردى! که درمانش تو باشى


خوشا دردى! که درمانش تو باشى 

خوشا راهى! که پایانش تو باشى 


خوشا چشمی! که رخسار تو بیند 

خوشا ملکی! که سلطانش تو باشى 


خوشا آن دل! که دلدارش تو گردى 

خوشا جانی! که جانانش تو باشى 


خوشى و خرمى و کامرانى 

کسى دارد که خواهانش تو باشى 


چه خوش باشد دل امیدوارى 

که امید دل و جانش تو باشى 


همه شادى عشرت باشد، ای دوست 

در آن خانه که مهمانش تو باشى 


گل و گلزار خوش آید کسى را 

که گلزار و گلستانش تو باشى 


چه باک آید زکس! آن را که او را 

نگهدار و نگهبانش تو باشى 


مپرس ازکفر و ایمان بى دلى را 

که هم کفر و هم ایمانش تو باشى 


براى آن به ترک جان بگوید 

دل بیچاره، تا جانش تو باشى 


" عراقى " طالب درد است دایم 

به بوى آنکه درمانش تو باشى


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم


ترسم تو بیایی و من آن روز نباشم 

ای کاش که من خاک سر کوی تو باشم 


دلدار منی یابن الزهرا 

تو یارمنی یابن الزهرا 


هرکس به کسی نازد و من هم به تو نازم 

ای کاش جان بر سر کوی تو ببازم 


می خانه دگر جای من بی سر و پا نیست 

روزی من خسته چرا کرب وبلا نیست 


تو دین منی یابن الزهرا 

آیین منی یابن الزهرا 


ای خسرو خوبان نظری سوی گدا کن 

رهمی به من سوخته ی بی سرو پا کن 


آخر سحری دامن لطف تو بگیرم 

یک بوسه زنم بر لب تو گاه بمیرم 


ای تاج سرم یابن الزهرا 

من منتظرم یابن الزهرا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوست دارم نگات کنم یه بار تو دنیا آقا جون


دوست دارم نگات کنم یه بار تو دنیا آقا جون

چی می شه جمالتُ کنم تماشا آقا جون


مگه چیزی کم می شه یه رو سیات نگات کنه

با یه جرعه کم نمی شه آب دریا آقا جون


به جون حسینی که، هر دوتامون دوسش داریم

واسه دیدنت نمی شناسم سر از پا آقا جون


دلمو گره بزن به تار زلف خشگلت

تا بشه از کار قلبم گره ها، وا آقا جون


غرق منّتم کنُ یه دستی رو سرم بکش

تا منم در بیارم سری تو سرها آقا جون


به رقیبا گفته ام، هوا منُِ خیلی داری

آبروم دست توه، خودت می دونی آقا جون 


به خوبا سر میزنی مگه بدا دل ندارن 

یه سرم به ما بزن ای خوب خوبا، آقا جون


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آه از آن ساعت که با صد شور و شین


آه از آن ساعت که با صد شور و شین 
زینب آمد بر سر نعش حسین 

بر سر قبر برادر چون رسید 
ناله و آه و فغان از دل کشید 

با زبانِ حال، آن دور از وطن 
گفت با قبر برادر این سخن 

السلام ای کشته راه خدا 
السلام ای نور چشم مصطفی 

السلام ای شاه بی‌غسل و کفن 
السلام ای کشته ی دور از وطن 

السلام ای تشنه ی آب فرات 
السلام ای کشتی بحر نجات 

السلام ای سید و سالار ما 
السلام ای مونس و غمخوار ما 

بهر تو امروز مهمان آمده 
خواهرت از شام ویران آمده 

سربر آر از خاک و بنگر حال ما 
خیز از جا بهر استقبال ما 

شرح حال خود حکایت می‌کنم 
وز فراق تو شکایت می‌کنم 

تا تو بودی شأن و شوکت داشتم 
خیمه و خرگاه و عزّت داشتم 

آتش کین کوفیان افروختند 
خیمه ی ما را به آتش سوختند 

الغرض از کوفه تا شام خراب 
گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب 

لیک دارم شکوه ها از اهل شام 
کز سر دیوار و از بالای بام 

چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 
دستگیر فرقه ی کافر شدم 

از پس قتل تو ای شاه شهید 
از سرم شمر لعین معجر کشید 

بعد قتل و غارت اموال تو 
تاخت دشمن بر سر اطفال تو 

بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان 
گشت نیلی صورت نیکویشان 

آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند 
کز غم آتش بر دل زهرا زدند 

از جفای شامیان خون شد دلم 
گشت در ویرانه آخر منزلم 

پس از آن ویرانه با چشم پر آب 
برده ما را شمر در بزم شراب 

آه از آن ساعت که از روی غضب 
زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 

در حضور خواهر گریان تو 
چوب می‌زد بر لب و دندان تو 

بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال 
تا توانی اندر این ماتم بنال 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام


یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام 
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام 

یک اربعین به ضربه شلاق ساربان 
بر روی خارهای مغیلان دویده ام 

یک اربعین تمام تنم درد می کند 
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام 

یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت 
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام 

یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها 
با خطبه های حیدری ام آفریده ام 

یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست 
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام 

یک اربعین کنار عدو، وای وای وای
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام 

یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین
روی کبود و قامت از غم خمیده ام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم


رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم 
کنار این همه خاک مزار گریه کنم 

رسیدم سر خاکت به خود توان بدهم 
به این امید که شاید زغصه جان بدهم 

رسیدم سر خاکت به سر بریزم خاک 
ز غصه ی لب چاکت به سر بریزم خاک 

مرا غم تو و این درد و داغ خواهد کشت 
اگر مرا نکشت غم فراق خواهد کشت 

مرا ببخش که زنده زشام برگشتم 
دلم گرفته برادر سلام برگشتم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم


عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم 
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم 

ز جا بر خیز ای صد پاره تر از گل تماشا کن 
که از جسم شهیدانت دلی زخمی تر آوردم 

تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم 
چو بر گشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم 

مسافر از برای یار سوغات آورد اما 
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم 

اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن 
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم 

تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل 
که من بر تو خبرهای فراوان از سر آوردم 

چهل منزل سفر کردم به شهر شام و بر گشتم 
خبر از چوب و از لعل لب و طشت زر آوردم 

ز اشک چشم و سوز سینه ی مجروح و خون دل 
همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم 

قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی 
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم 

ز سیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را 
به آهم شعله ها از سینه ی «میثم» بر آوردم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین آمد دلم را غم گرفت


اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید به گوش 
ناله ی صاحب زمان آید به گوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آنها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند
مست مست از جام باقی آمدند

سینه ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دستها

هوش از سر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمین انداخته

هر یکی در جستجوی تربتی
بر لب هر یک کلامی، صحبتی

قلبها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر ها سجاد(ع) بود

رهبر زینب(س) امام راستین
حجت حق بود زین العابدین(ع)

با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد

آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب

زخمهای این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد

زینب ازم‍‍ژگان خود یاقوت ساخت
داستان این سفر را باز گفت

گفت ای سالار زینب السلام
ماه شام تارزینب السلام

بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام

کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی

معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید

گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود

ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجراهای سقیفه تازه شد

ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود

دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود

یاسها را جوهر نیلی زدند
کودکان را یک به یک سیلی زدند

ازشماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس

شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او

مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام

بارها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم

گر تو ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود


مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود

مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود 

 

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند 

مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود 

 

سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 

کفن برای او به جز  شکسته نیزه ها نبود 

 

تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر   

فرات مهر مادرش سیدالنساء نبود  

 

گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی

دگر به نوک نیزه ها نهادنش به جا نبود 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زبان حال حضرت زینب (س)


چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام 
خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام 

گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد 
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام 

اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید 
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام 

اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت 
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام 

همرهم زین العباد این حجت دادار را 
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرم خاک کف پای حسین است

 

سرم خاک کف پای حسین است

دلم مجنون صحرای حسین است

 

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است

 

به وقت مرگ چشمم را نبندید

که چشم من به سیمای حسین است

 

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولاّی حسین است

 

در این عالم تمنّایی ندارم

تمنّایم تمنّای حسین است

 

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

 

خوش آن صورت که در فردای محشر

بر آن نقش کف پای حسین است

 

نترسانیدم از روز قیامت

قیامت قدّ و بالای حسین است

 

-----------------


اگر کشتند چرا آبت ندادند

چرا زان درّ نایابت ندادند

 

اگر کشتند چرا خاکت نکردند

کفن برجسم صد چاکت نکردند

 

برادر جان سلیمان زمانی

چرا انگشت و انگشتر نداری

 

چرا این حنجرت خشک است وبی آب

مگر عباس آب آور نداری

 

زبان بگشوده زخم سینه تو

مگر ای کشته تو مادر نداری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوش اومدی تو از سفر بابا



خوش اومدی تو از سفر بابا
توروخدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی...
 
دیگه تمومه گریه و زاری 
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
 
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی...
 
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی...
 
بیابونا نمیره از یادم
تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
رو نیزه بودی...
 
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی...
 
مارو بهم دیگه نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن...


دریافتحجم: 8.11 مگابایت
 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کـــرب و بــلا غــــروب شـــده بــــارون مــی بــــاره


کـــرب و بــلا غــــروب شـــده بــــارون مــی بــــاره
کـــوچـــه ی سـیـنــه زنـی مــــون خـیـســه دوباره


کـــرب و بــلا چــه ســریــه بـــازم جـــا مــوندم...
مـن چـه شبــایـی رو با اشک به صـبــح رسونـدم

مــن و شـکـسـتـه بـــالی ، بــده به قـلـبــم حالی
دور ضریحت غوغاست، جای من امشب خالی...

حـرم ، غروب ، کرب و بلا  ، خواب خوب هر شبم
حــــرم پــــر از بـــرو بـیــــا ، خواب خوب هر شبم

حـــرم ، ضـریــح ، کبـوتــرا ، خواب خوب هر شبم
حـــرم ، ضــریـــح و زائــــرا ، خواب خوب هر شبم

 

کـــــرب و بـــــلا ، تــنـــگــــه دلــــم بــــرا زیــــارت
وقـــتــــش شـــده بـــیــــام بــــــرا عـــــرض ارادت

کــــرب و بــــلا ، خـــسـتــــه ام از فــــراق و دوری
مـــن صـبــــر ایــــوب نــــدارم ، بــســه صـبـــوری

 

دوبـــــاره  ذکــــر یــــارم دلـــم گرفتـه امشبــــــــ 

دم هـمـه دم بـا گریـه ،دم میـگیـرم یـا زیـنـبـــــــــ

کــــــــرب و بـــــــــلا ، ممنـونـتـم میـای تـوخوابـم

انــــــگار تــعـارف داری بـــا دل خـــــــرابـــــــــــــم

 

کــــــــــرب و بــــــــلا یـــــــادش بــخیـر نـگاه اول 

نــــگاه به سـمـتــ خیـــــمه گــاه نـگاه به مقـتل

 

بــــه اسـمـــت قســم آقا میخـوام بیـــام کربـــلا

 

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای روشنی بخش شب تارم کجایی گل نرگس


ای روشنی بخش شب تارم کجایی گل نرگس
با اشک چشمم غصه میبارم کجایی گل نرگس

گل نرگس دردت به جونم مهربونم مهربونم
معلوم که نیست زنده بمونم مهربونم مهربونم
روتو ببینم تا جوونم مهربونم مهربونم
گل نرگس دردت به جونم مهربونم مهربونم

این جمعه هم اومد و رفتش باز نبودم من کنارت
شاید میخوای بفهمم اینو که نمیام من به کارت

یا بن الحسن کجایی من اومدم گدایی

من خودمو به تو سپردم کی میایی گل نرگس
خیلی براتو غصه خوردم کی میایی گل نرگس

کی میگذری از این حوالی آقاجونم آقاجونم
باز اومدم با دست خالی آقاجونم آقاجونم
برام دیگه نمونده حالی آقاجونم آقا جونم

تو اگه دست رو سیاهاتو نگیری کی بگیره
دستای این عاشقو شیداتو نگیری کی بگیره

صاحب زمان امیرم من بی شما می میرم

سنگین شده بار گناهم خوب میدونم گل نرگس
پیش تو خیلی رو سیاهم خوب میدونم گل نرگس

دلتو با گناه شکستم خوب می دونم خوب می دونم
رو خوبیات چشامو بستم خوب می دونم خوب می دونم
پیش شما رو شده دستم خوب می دونم خوب می دونم

هر بار که من توبه شکستم تو خریدی آبرومو
ببین چجوری بغض و اشکم بسته راه این گلومو

من بی کس و غریبم آقا تویی حبیبم
یا بن الحسن کجایی مردم ازاین جدایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شاه خوبان جانم رضاجان

السلطان ابالحسن ابالحسن ابالحسن(۲)

ای شاه خوبان جانم رضاجان
ای ماه تابان جانم رضا جان
ای بیکران تو مانند باران
شمس الشموس و شاه خراسان

السلطان ابالحسن.....(ع)

بند دوم

باب النجاتم باب الجوادت
بنًَموده ام من هر لحظه یادت
کرببلا شد باب المرادت
من سر سپرده بر عدل و دادت

السلطان ابالحسن...(۴)

بند سوم

آهوی دشتم چشمم براهت
در انتظار نیمه نگاهت
چشم من و آن رخسارِ ماهت
آسوده‌ خاطر من در پناهت

السلطان ابالحسن.....(۴)

بند چهارم

باغ بهارم صبر و قرارم
غیر از تو آقا یاری ندارم
سر بر حریم و خاکت گذارم
ای روشنی بخش شام تارم

السلطان ابالحسن.....

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام


گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام

 کن عنایت که به امید نگاه آمده ام

 حرمت کعبۀ عشق و نگهت چشم خدا

 به طواف حرمت غرق گناه آمده ام

 خسته از سرکشیِ نفس ز حق بی خبرم

 شب ظلمانی ام و در پی ماه آمده ام

 نکند روی بگردانی و راهم ندهی

 که به امید نگاه، این همه راه آمده ام

 همه ی حاجت من دیدن رخسار شماست

 " من بدین در، نه پیِ حشمت و جاه آمده ام "

 همه ی هستی من اشک غم کرببلاست

 زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام

 کربلا، کرب و بلا در دل ما ساخته است

 کز غمش با شرر و شعلۀ آه آمده ام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دوست دارم صدات کنم تـوهـم منونـیگا کـنی

 

دوست دارم صدات کنم تـوهـم منونـگا کـنی

مـن تـورونـگا کـنـم تـوهـــم مـنــوصدا کنی

قـربـون چـشـا ت بـرم از راه دوری اومـدم

جا ی دوری نـمــیـره اَگَـه به مـن نـگا کنی

دل مـن زنـدونِـیِـه تـوئی که تنها مـیـتـونی

قـفـســـو وا کـنــی و پــرنـــده رو رهـا کنی

میشه کـنـج حـرمـت گـوشـۀ قـلـب مـن باشـه

مـیـشــه قـلـب مـنـو مـثـل گـنـبـدت طلا کنی

توسرت شـلـوغـه زیردست وپات فـراوونَـن

ازخـدا مـیـخـــوام کـمـی به زیرپا نـگا کنی

تـوغـریبی و مـنـم غـریـبـم امّـا چی مـیـشـه

ایـن دل غــــریـبـه روبــا خــودت آشـنا کنی

دوست دارم توایوون آئینه ات صبح تاغروب

مـن با تـوصـفــا کـنــم تـوهــم مـنـودعا کنی

به و فای کـفـتـرای حـرمت مـنـم مـیـخـوام

کـفــتـری با شـم که تـنـهـا تـومـنـوهـوا کنی

د لـمـو گـره زدم به پـنجره ات دارم مـیـرم

دوست دارم تا من میام این گره هارو وا کنی

صدهزار دفعه ام شده پای ضریح زارمیزنم

تا د لـت یه با ر بـسـوزه دردمـو دوا کنی

دوست دارم که ازحالا توصبح محشرهمیشه

من رضا رضا بگـم تـوهـم مـنـو رضا کنی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم


ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم

تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم 
منم خاک درت غلام و نوکرت

مران از در مرا به جان مادرت 
علی موسی الرضا4

غیر تو یاری ندارم با کسی کاری ندارم

گر مرا از در برانی جای دیگر من ندارم 
تو خوبی من بدم به این در آمدم

به جان فاطمه مکن مولا ردم 
علی موسی الرضا4

به دلم کن یک نگاهی تا نماند یک گناهی

به یقین با یک نگاهت می شوم دور از تباهی 
نگاهم سوی تو بهشتم کوی تو

 دلم خورده گره به تار موی تو 
علی موسی الرضا4

تو رئوف و مهربانی قبله ی درماندگانی

از تو ممنونم دلم را در حریمت می کشانی 
الا ای یار من تویی دلدار من

نظر کن بر دل سیاه و زار من 
علی موسی الرضا4
دل به امید تو بستم بر سر راهت نشستم

می رسد جامت به دستم از می عشق تو مستم 
امیر کاروان امان ای الامان

مرو پیشم بمان امام مهربان 
علی موسی الرضا4

جان به قربان نگاهت دل فدای روح ماهت

سینه بگشا تا بیایم ای رضا جان در پناهت 
منم دیوانه ات مقیم خانه ات

تویی باغ و گل و منم پروانه ات 
علی موسی الرضا.

ای همه بود و نبودم خاک تو مهر سجودم

از ازل مهرت سرشته در تمام تار و پودم 
نظر کن بر دلم اگرچه غافلم

دعا کن کربلا کند حق شاملم 
علی موسی الرضا4

ای امام هشتمینم نور رب العالمینم

نظری کن تا که روزی روی ماهت را ببینم 
دلم سرمست توست فقط پابست توست

کلید مشکلم فقط در دست توست 
علی موسی الرضا4


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام


السلام ای چشمه ی فیض و سعادت السلام
هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام

السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام
آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام

السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبال ما
آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما

بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت
جان به قربانِ تو و صحن و سرا وُ مرقدت

زنده ایم از برکتِ مِهر و ولایت یا رضا
چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا

در بغل گیریم ضریحِ با صفایت یا رضا
یک زیارت سهمِ ما پایینِ پایت یا رضا

فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما
برکتِ دنیای ما وُ شافیِ عقبای ما

ای امام نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا
گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا

تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس
مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس

اقتدار کشورِ ایران همه از نامِ توست
روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست

گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو
شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو!


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تلاوت سوره مریم - استاد غلوش

تلاوت سوره مریم - استاد غلوش

دریافت
حجم: 8.91 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهای جمعه مادری پهلو شکسته


شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان و با قد خمیده

اشک مصیبت می کند جاری ز دیده

گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

بر خیز و مادر تا کنم یکدم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

منی که غرقِ گناهم ، شکسته بال و پرم


منی که غرقِ گناهم ، شکسته بال و پرم

چگونه نامِ بلند تو را به لب ببرم؟!


اگر که دوست نداری خدا خدای مرا

اجازه هست صدایت کنم به چشم ترم؟!


خودم نیامده ام نیمه شب به درگاهت

تو خواستی که بیافتد به این حرم گذرم


بیا مرا جلویِ خوب ها ، خراب مکن

بگیر دستِ مرا که به سنگ خورده سرم


مرا ببخش و دوباره بگیر در آغوش

قسم به حرمت خون مدافعان حرم


بنا نبود فقط خوب ها حرم بروند

شبی بیا و مرا هم به کربلا ببرم


تمام هستی من هست مادر و پدرم

فدایِ حضرت ارباب مادر و پدرم


اگر حسین نشد عاقبت کفن بشود

چگونه نوکرم و بهر خود کفن بخرم؟!


هنوز نیمۀ شب هایِ جمعه می آید

نوایِ مادر او ، تشنه ذبح شد پسرم ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تلاوت سوره الرحمن - استاد طاروتی

تلاوت سوره الرحمن - استاد طاروتی
حجم: 26.3 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خرم دلی که منبع انهار کوثر است


خرم دلی که منبع انهار کوثر است
کوثر کجا ز دیده پر اشک بهتر است

نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست
نام علی اکبر از آن دلرباتر است

رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید
دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است

هر یک شهید مرقدشان چهار گوشه داشت
شش گوشه یک ضریح در آن هفت کشور است

پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت
پائین پای قبر حسین قبر اکبر است

پائین پای قبر علی اکبر جوان
هفتاد و یک شهید چو خورشید انور است

برسمت راست مرقد یک پیر جلوه کرد
در گوشه رواق که نزد یکی در است

پرسیدم از مخادم آن کاین مزار کیست؟
گفتا حبیب نور دوچشم مظاهر است

در جنب نهر علقمه دیدم یکی شهید
گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است؟

گفتا خموش دار که عباس نامدار
منظور او ادب به جناب برادر است

رفتم به خیمه گاه و شنیدم بگوش دل
آنجا فغان زینب و کلثوم اطهر است

رفتم به سوی خیمه بیمار کربلا
دیدم که با دوصد غم و محنت برابر است

وارد شدم به حجله داماد کربلا
دیدم عروس قاسم دستش ز خون تر است

رفتم ز کربلا به سر تربت علی (ع)
دیدم که بارگاه علی عرش اکبر است

وارد شدم به صحن و سرایش بصد امید
دیدم که چلچراغ علی سرو کوثر است

برگشتم از رواق شدم وارد حرم
دیدم که چشم نوح نبی جای حیدر است

پر نور چشم نوح نبی از علی بود
این نکته هم ز کاتب از خاک کمتر است

شاها تویی که (ناصردین) باد چاکرت
منظور او به اذن جناب مطهر است

(ناصر) چو بر نجف برسید و بگریه گفت
هر صبح و شام چشم امیدش بدین در است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو کربلا داری عرش خدا داری


تو کربلا داری عرش خدا داری

بی تو من بهار زردم

ای نام تو آه سردم

خاک تو شفای دردم

ضریح شش گوشه ی تو میخانم


تو عشق تابانی همیشه میمانی

تو شاهنشه جهانی ذکر اهل آسمانی

تو لیلی لیلیانی دل من از باده ی تو دیوانست


دلم هوای کربلا دارد آقا یا ثارالله

هوای گنبد طلا دارد آقا یا ثارالله


چه شود اگر تو کنی نظر ، تو که با وفایی

ای شه حرم ، چه شود حرم، قسمتم نمایی

عشق تو داده شور و شینم ، عاشق بین الحرمینم


دلم هوای کربلا دارد آقا یا ثارالله

هوای گنبد طلا دارد آقا یا ثارالله


بیا نگاهم کن ، نظر به حالم کن

سر بر خاک تو گذارم ، از عشق تو بیقرارم

از داغ تو سوگوارم ،به پای عشقت همیشه میمانم


عزیز زهرایی ، بزرگ دنیایی

ای دار و ندار عالم ، ای نام تو اسم اعظم

روز و شب همیشه هر دم

نام تو را عاشقانه می خوانم


من از ازل زجام تو مستم آقا یا ثارالله

دخیل نام و پرچمت هستم آقا یا ثارالله


ای سرود من ، ای وجود من ، تو همای عشقی

شاه عالمین ، به خدا حسین ، تو خدای عشقی

عشق تو در خاک و سرشتم ، کرببلای تو بهشتم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟


بار دیگر آمدم آیا قبولم میکنی؟
من همانم, بنده ی رسوا, قبولم میکنی؟

بی حیایی کرده ام شرمنده ام حالا بگو
روی می گردانی از من یا قبولم میکنی؟

بد گره افتاده بر کارم که دورم از شما
خسته هستم مانده ام تنها قبولم میکنی؟

چون که شد تیره دل من با خطا پشت خطا
آمدم پاکش کنی دل را قبولم میکنی؟

ای که پیش نوکران خود نکردی هیچ وقت
معصیتهای مرا افشا قبولم میکنی؟

میدهم از امشب آقا قول مردانه به تو
تا شوم یک عبد با تقوا قبولم میکنی؟

زندگی سخت است بی تو التماست میکنم
جان بی بی حضرت زهرا قبولم میکنی؟

من برای حفظ دین و پرچم این روضه ها
جان خود را میکنم اهدا قبولم میکنی؟

ازتو میخواهم شب جمعه برات کربلا
تا بیایم باز پایینْ پا قبولم میکنی؟

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی این من این جرم و خطایم

 
الهی این من این جرم و خطایم
رهم دادی، مکن دیگر رهایم 
بگیر از من مرا، اما نه از خود 
بسوز اما مساز از خود جدایم 
تو را گم کردم و خود گشته‌ام گم 
صدایم کن صدایم کن صدایم 
به من گفتند از اول عبد «هو» باش 
چه باید کرد من عبد هوایم 
تو آن ربی که با عبدت رفیقی 
من آن خارم که با گل آشنایم 
گنه کردم، نکردم شرم از تو 
نمی‌دانم کجا رفته حیایم؟ 
خجالت می‌کشیدم بازگردم 
تو گفتی باز هم سویت بیایم 
نبودم عبد تا عبدم بخوانی 
نگویم بنده‌ام، گویم گدایم 
سیه رویم مگر از لطف و رحمت 
بشـویی بـا غبـار کربـلایـم 
از آن بر خود نهادم نام «میثم» 
که بخشی بـر علی مرتضایـم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰