الهی حــــــــــرمله از غم بسوزی 

که دیگر حنجـــــر طفلی ندوزی

 

الهی حرمله دستت بیوفتد

کمان از پنجه و شستت بیوفتد

 

فروغ دیدگانم را ربودی

فروغ از دیده ی پستت بیوفتد

 

به چشم خـــویش می کردم نظاره

گلوی اصــــــــغرم شد پاره پاره