*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۱۹۵ مطلب با موضوع «اشعار :: 03- امام حسین (ع)» ثبت شده است

کیستم من دُر دریای کرامت


کیستم من دُر دریای کرامت، ثمر نخل امامت، گل گلزار حسینم، دل و دلدار حسینم، همه شب تا به سحر عاشق بیدار حسینم، سر و جان بر کف و پیوسته خریدار حسینم، سپهم اشک و علم ناله و در شام علمدار حسینم، سند اصل اسارت که درخشیده به طومار حسینم، منم آن کودک رزمنده که بین اسرا یار حسینم، منم آن گنج که در دامن ویرانه یگانه دُر شهوار حسینم، به خدا عمة ساداتم و در شام بلا مثل عمو قبله حاجاتم و سر تا به قدم آینه ام وجه امام شهدا را
***** 
بند دوّم 
روز عاشور که در خیمه پدر از من مظلومه جدا شد، به رخم بوسه زد و اشک فشان رو به سوی معرکة کرب و بلا شد، سر و جان و تن پاکش همه تقدیم خدا شد، به ره دوست فدا شد، حرم الله پر از لشکر دشمن شد و چون طایر بی‌بال پریدم، گلویم تشنه و با پای پیاده به روی خار دویدم، شرر از پیرهنم شعله کشید و ز جگر آه کشیدم که سواری به سویم تاخت و با کعب سنان بر کمرم زد، به زمین خوردم و خواندم ز دل خسته خدا را
***** 
بند سوّم 
شب شد و عمه مرا برد، سوی خیمه و فردا به سوی کوفه سفر کردم و از کوفه سوی شام بلا آمدم و در وسط ره چه بلاها به سرم آمد و یک شب ز روی ناقه زمین خوردم و زهرا بغلم کرد و سرم بود روی دامن آن بانوی عصمت به دلم شعله آهی که عیان گشت سیاهی و ندانم به چه جرم و چه گناهی به جراحات جگر زخم زبانش نمکم زد، دل شب در بغل حضرت زهرا کتکم زد، پس از آن دست مرا بست و پیاده به سوی قافله آورد، چه بهتر که نگویم غم دروازه شام و کف و خاکستر و سنگ لب‌بام و ستم اهل جفا را
***** 
بند چهارم 
همه شب خون به دل و موج بلا ساحل ما شد که همین گوشة ویرانه سرا منزل ما شد، چه بگویم که چه دیدم، چه کشیدم، همه شب دم به دم از خواب پریدم، پس از آن زخم زبان‌ها که شنیدم، چه شبی بود که در خواب جمال پسر فاطمه دیدم، چو یکی طایر روح از قفس جسم پریدم، به لبش بوسه زدم دور سرش گشتم و از شوق به تن جامه دریدم، دو لبم روی لبش بود که ناگاه در آن نیمه شب از خواب پریدم، زدم آتش ز شرار جگرم قلب تمام اُسرا را
***** 
بند پنجم 
اشک در دیده و خون در جگر و آه به دل، سوز به جان، ناله به لب، سینه پر از شعله فریاد، زدم داد که عمه پدرم کو؟ بگو آن کس که روی دامن او بود، سرم کو؟ چه شد آن ماه که تابید در این کلبه احزان و کشید از ره احسان به سرم دست نوازش همه از ناله من آه کشیدند و به تن جامه دریدند که ناگه طبقی را که در آن صورت خورشید عیان بود نهادند به پیشم که در آن رأس منیر پدرم بود، همان گمشده قرص قمرم بود، سرشکش به بصر بود و به لب داشت همی ذکر خدا را
***** 
بند ششم 
چه فروزان قمری بود، چه فرخنده سری بود رخ از خون جبین رنگ، به پیشانی او جای یکی سنگ، لب خشک و ترک خوردة او بود کبود از اثر چوب به اشک و به پریشانی مویش که نگه کردم و دیدم اثر نیزه و شمشیر به رویش بغلش کردم و با گریه زدم بوسه به رگ‌های گلویش نگهش کردم و دیدم دو لبش در حرکت بود به من گفت عزیز دلم اینقدر به رخ اشک میفشان و مزن شعله ز اشک بصرت بر جگرم، آمده ‌ام تا که تو را هم ببرم، از پدر این راز شنیدم ز دل سوخته یک «یا ابتا» گفتم و پروازکنان سوی جنان رفتم و دیدم عمو عباس و علی‌اکبرِ فرخنده لقا را
***** 
بند هفتم 
حال در شام بوَد تربتِ من کعبه حاجات، همه خلق به گرد حرمم گرم مناجات بیایید که اینجاست، پس از تربت زینب حرم عمه سادات، همانا به کنار حرم کوچک من اشک فشانید، به یاد رخ نیلی شده ام، روضه بخوانید به جان پدرم دور مزار من مظلومه بگردید و بدانید که با سن کمم مادر غمخوار شمایم، نه در این عالم دنیا که به فردای قیامت به حضور پدرم یار شمایم، همه جا روشنی چشم گهربار شمایم، همه ریزید چو «میثم» ز غمم اشک که گیرم همه جا دست شما را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خواهرم اینجا زمین کربلاست

خواهرم اینجا زمین کربلاست 
سرزمین غصه و درد و بلاست 

این زمین بوی جدایی می دهد 
خاتمه بر آشنایی می دهد 

خواهرم اینجا اسیرت میکنند 
در همین ده روزه پیرت میکنند 

میشوی تو غرق ناله غرق آه 
میزنم من دست و پا در قتلگاه 

شعله ها بر باغ و گلشن میزنند 
در همین جا سنگ بر من میزنند 

دخترم را در غریبی میکشند 
گوشوار از گوشهایش میکشند 

خصم حیدر تیغ بر رویم کشد 
شمر بی شرم و حیا مویم کشد 

در همین جا کوفیان دف می زنند 
در عزایم هلهله، کف می زنند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

محمل نگه دارید، یاران! یار، اینجاست

محمل نگه دارید، یاران! یار، اینجاست 
بیت الحرام و کعبه ی دلدار اینجاست 

محمل نگه دارید و جان گیرید بر کف 
زیرا خدا را وعده ی دیدار اینجاست 

محمل نگهدارید زیرا تشنگان را 
آب از دم شمشیر آتشبار اینجاست 

محمل نگهدارید کز خون شهیدان 
دامان صحرا، سر به سر گلزار اینجاست 

میقات اینجا، کعبه اینجا، زمزم اینجا 
رکن و حرم،سعی و صفا، هر چار اینجاست 

اینجا نبود و ذات حق ما را صدا کرد 
اینجا نه موی سر، که باید سر فدا کرد 
--- 
ما را بود از حجّ کعبه برتر اینجا 
باید طواف آریم دور دلبر اینجا 

از تیر گردد سینه هامان، چشمه چشمه 
وز تیغ گردد اِرباً اِربا اکبر اینجا 

هم لاله ها گردند پامال خزان‌ها 
هم غنچه گردد روی دستم پرپر اینجا 

داغ عطش، مانَد به لب‌های سکینه 
خون می‌چکد از بازوی آبْآور اینجا 

از خنجر و شمشیر و تیر و نیزه و سنگ 
آید هزاران زخم، بر هر پیکر اینجا 

اینجا بوَد بر روی قلبم جای نیزه 
اینجا رود سرهای ما بالای نیزه 
--- 
اینجا کند، در موج خون زینب نظاره 
بر جسم مجروح و گلوی پاره پاره 

اینجا بسوزد خیمه های ما در آتش 
وز دامن دردانه ها خیزد شراره 

خلخال، بیرون‌آورند از پای طفلان 
غارت شود از گوش زن‌ها، گوشواره 

اینجا به شوق دوست، از بیداد دشمن 
آید به روی زخم ما، زخم دوباره 

اینجا به ماه عارض خورشید لیلا 
از آسمان چشم من ریزد ستاره 

اینجا تسلای دل هر نازدانه 
کعب نی است و سیلی است و تازیانه 
--- 
اینجا شود سرهای ما از تن بریده 
اینجا شود تنها به خاک و خون کشیده 

اینجا نوامیس خدا در مقتل خون 
جسم مرا شویند با اشک دو دیده 

اینجا، کنار کشته ی عباس باید 
خیزم ز جای خویش، با قدّ خمیده 

اینجا شود نیلی، رخ طفل یتیمم 
کو را بوَد میراث زهرای شهیده 

اینجا برای یاری اسلام، زینب 
دستور می‌گیرد ز رگ‌های بریده 

اینجا شود دریا ز اشک چشم عالم 
اینجا شود پر، از طنین نظم «میثم» 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟


پرسید از قبیله که این سرزمین کجاست؟ 
این سرزمین غمزده در چشمم آشناست 

این خاک بوی تشنگی و گریه می دهد 
گفتند:«غاضریه» و گفتند:«نینوا»ست 

دستی کشید بر سر و بر یال ذوالجناح 
آهسته زیر لب به خودش گفت: کربلاست 

توفان وزید از وسط دشت، ناگهان 
افتاد پرده، دید سرش روی نیزه هاست 

یحیای اهل بیت در آن روشنای خون 
بر روی نیزه دید سر از پیکرش جداست 

توفان وزید، قافله را برد با خودش 
شمشیر بود و حنجره و دید در «منا»ست 

باران تیر بود که می آمد از کمان 
بر دوش باد دید که پیراهنش رهاست 

افتاد پرده، دید به تاراج آمده ست 
مردی که فکر غارت انگشتر و عباست 

برگشت اسب از لب گودال قتلگاه 
افتاد پرده، دید که در آسمان عزاست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم

الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 
نه تنها سر برایت بلکه از سر بهتر آوردم 

پی ابقاء قَد قامَت به ظهر روز عاشورا 
برای گفتن اللّه اکبر، اکبر آوردم 

برای کشتن دونان به دشت کربلا یا رب 
چو عباس همایون فر، امیر لشگر آوردم 

پی آزادی نسل جوان از بند استعمار 
برادر زاده ای چون قاسم فرخ فر آوردم 

علی را در غدیر خم، نبی بگرفت روی دست 
ولی من روی دست خود، علی اصغر آوردم 

اگر با کشتن من دین تو جاوید می گردد 
برای خنجر شمر ستمگر حنجر آوردم 

برای آن که قرآنت نگردد پایمال خصم 
برای سُمّ مرکب ها، خدایا پیکر آوردم 

علی انگشتر خود را به سائل داد اما من 
برای ساربان انگشت با انگشتر آوردم 

به پاس حرمت بوسیدن لب های پیغمبر 
لبانی تشنه یا رب بهر چوب خیزر آوردم 

حسن را گر که از لخت جگر آکنده شد طشتی 
من اینک سر برای زینت طشت زر آوردم 

برای آن که همدردی کنم با مادرم زهرا 
برای خوردن سیلی، سه ساله دختر آوردم 

من ژولیده می گویم، حسین بن علی گفتا
الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فرود آیید یاران! وعده گاه داور است اینجا

 

فرود آیید یاران! وعده گاه داور است اینجا 
بهارستان سرخ لاله های پرپر است اینجا 

چه غم؟ گر از منا و وادی مشعر سفر کردی 
خدا داند که بهتر از منا و مشعر است اینجا 

زیارتگاه کل انبیاء تا دامن محشر 
مزار قتلگاه عاشقان بی سر است اینجا 

فرود آیید ای یاران در این صحرا که می بینم 
ز بانگ العطش غوغای روز محشر است اینجا 

فرات از چار جانب موج زن، اما خدا داند 
جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است اینجا 

رباب! از اشک و خون دل، دو چشم خویش دریا کن 
که آب تیر زهر آلوده، شیر اصغر است اینجا 

به گل باران چه حاجت دشت و صحرا را؟ که می بینم 
زمینش لاله گون از خون سرخ اکبر است اینجا 

مبادا نام آب آرید! ای طفلان معصومم 
که سقّای حرم خود از شما تشنه تر است اینجا 

عَلَم افتاده، من تنها و اطرافم پر از دشمن 
سر و دست علم دارم، جدا از پیکر است اینجا 

برادر با تن عریان به موج خون و می بینم 
که کعب نیزه، عرض تسلیت بر خواهر است اینجا 

سزد که دعوت کنم در کربلا پیوسته میثم را 
که او را شور و حال و اشک و سوز دیگر است اینجا 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الا یاران من، میعاد گاه داور است این جا


الا یاران من، میعاد گاه داور است این جا 
بدن ها غرق خون، سرها جدا از پیکر است این جا 

ملک قرآن بخوان در خاک روح انگیز این وادی 
که هفتادو دو گل از باغ عترت پرپر است این جا 

نیازی نیست گل ریزد کسی در مقدم مهمان 
که صحرا لاله گون از خون فرق اکبر است این جا 

مگر نه در نماز عشق می باید وضو از خون 
وضوی من زخون حلق پاک اصغر است این جا 

شود جان عموئی همچو من قربانی قاسم 
که مرگ سرخ بر وی از عسل شیرین تر است این جا 

شود حل مشکل بی آبی اطفال معصومم 
که سقا با دو چشم خونفشان آب آور است این جا 

نه تنها از تن مردان جنگی سر جدا گردد 
به نوک نیزه طفل شیرخوارم را سر است این جا 

مبادا کس در این صحرای خونین نام آب آرد 
جواب العطش شمشیر و تیر و خنجر است این جا 

الهی دخت زهرا پای در گودال نگذارد 
که کعب نی جواب یا اخای خواهر است این جا 

عجب نبود گر ابناء بشر گریند خون بر من 
که از خون گلویم رنگ، موی مادر است این جا 

به عمر خود مزن غیر از در این خانه را (میثم) 
زیارتگاه دل تا صبح روز محشر است این جا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تا رسیدیم به اینجا به دلم بد امد


تا رسیدیم به اینجا به دلم بد امد
پسر فاطمه این بار بیا برگردیم

 

ترسم این است در این دشت مبدل سازند
روز مارا به شب تار بیا برگردیم

جان زهرا ، بیا برگردیم

 

ترسم این است که یک روز نباشی و شود
خیمه ها بر سرم آوار بیا برگردیم

 

بین گهواره چه ارام علی خوابیده 
تا نشد طفل تو بیدار بیا برگردیم
جان زهرا بیا برگردیم ،بیا برگردیم

 

من به این دشت بلا حس عجیبی دارم
حرمله می‌رسد از راه بیا برگردیم

جان زهرا بیا برگردیم

 

به روی دوش علمدار ببین دختر را
تابه پایش نرود خار بیا برگردیم

 

نکند اب به روی حرمت بسته
شود هر چه مشک است تو بردار بیا برگردیم

 

حیف رخساره علی اکبر لیلا حیف است
قد و بالای علمدار بیا برگردیم

جان زهرا بیا برگردیم ،بیا برگردیم

 

کوفیان رحم ندارند، برادر نشوی 
بین گودال گرفتار بیا برگردیم

 

همه خلق بدهکار تو هستند حسین

می‌شود شمر طلبکار بیا برگردیم 
جان زهرا بیا برگردیم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حرف حرم که پیش میاد


 

حرف حرم که پیش میاد
دلم میریزه یا حسین

خوب میدونی کرببلا 
برام عزیزه یا حسین

 

از کوچیکی یادم دادی
همیشه عاشق شدنو

هر چی می‌خوای بگو ولی
نگو نمی‌خوای تو منو

 

یه گوشه نگات برای این گدا بسه
اقا نزار بگن که نوکر تو بی کسه

 

کاشکی همین پیرن سیاه

برای من کفن بشه
هرجای دنیا هم باشم

دلم به کربلا خوشه

 

شکر خدا یه عمریه

میگم حسین تو هر نفس
پایین پایه شیش گوشه

برای من یه چیز دیگست

 

هرشب جمعه فاطمه

میون قتلگاهته
حتی زمین کربلا

به یاد اشک و اهته

 

با لب تشنه کشتنت

سرت به روی نیزه ها 
واسه تنت کفن نبود

به جز یه تیکه بوریا

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حالم خرابه دل پریشونم


حالم خرابه دل پریشونم

تو هم شبیه منی میدونم

ابریه چشمام می باره نم نم

وقت جدایی میرسه کم کم

 

میدونی چقدر نگرونم حسین

میدونی به جونت بسته جونم حسین

یه کم به فکر این دل شکسته باش

دلواپسم نکن بیا بریم داداش

حسین من حسین

**********

چشام پر از اشک دلم پر از درد

تا نشده دیر بیا و برگرد

جدایی واسم درد کمی نیست

اگر بمیرم منم غمی نیست

 

تو خودت میدونی بی تو من میمیرم

کاش بمیرم و تو نبینی اسیرم

بیا بریم از این زمین پر بلا

میترسم ای داداش از هتک حرمتا

حسین من حسین

**********

دست خودم نیست میلرزه پاهام

دنیا رو بی تو داداش نمیخوام

پیچیده اینجا صدای مادر

روضه میخونه برات برادر

 

دست من نیست اگر میکنم سینه چاک

میبینم روزی رو که میفتی رو خاک

میبینم اون روز و با سوز و اشک و اه

پا میکشی زمین رو خاک قتلگاه

حسین من حسین

**********

زینب فدای دل حزینت

میاد صدای هل من معینت

حیف تو این دشت تنها بمونی

بری رو نیزه با راس خونی

 

من تو رو میبینم غرق خون روی نی

تو من و میبنی توی مجلس می

وقتی میفته از رو نیزه ها سرت

چطور باید بدم جواب مادرت

حسین من حسین




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شه فرود آمد به دشت کربلا

 

شه فرود آمد به دشت کربلا

گفتگو داشت با زمین  پُربلا

 

ای زمین! ای تربت عنبرسرشت!

ای به تربت، برتر از خاک بهشت!

 

ای زمین از عرش اعلا برتری  

چون مقام زاده پیغمبری

 

بعد از این، خاک تو باشد مدفنم

تا قیامت در تو باشد مسکنم

 

خرّمی کن، ای زمین! شاهت رسید

فخر کن بر آسمان، ماهت رسید

 

سوی تو از مکّه، تازان آمدم

خود نه تنها با جوانان آمدم

 

آمدم تا در تو جان، فانی کنم

در تو هفتاد و دو قربانی کنم

 

این من و این اکبر و این اصغرم

قاسم و عبّاس و عون و جعفرم

 

حالیا برگو مرا مدفن کجاست

مدفن قربانیان من کجاست

 

راست برگو، ای زمین! اندر کجا

دست عبّاسم شود از تن، جدا

 

در کجا بر جسم من، آذر زنند

تیر بر حلق علی‌ اصغر زنند

 

گو به من قبر علی اکبر کجاست؟

حجله گاه قاسم مضطر کجاست؟

 

بر گلوی من کجا خنجر کشند؟

از سر زینب کجا محجر کشند؟

 

در کجا جسم مرا عریان کنند؟

پای مالم از سم اسبان کنند؟

 

در کجا شمر از قفا برد سرم؟

ساربان آید کجا اندر برم ؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)


شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین (ع)
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین (ع)


از حریم کعبه جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین


میبرد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش از اینها حرمت کوی منا دارد حسین


پیش روراه دیار نیستی کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین


بسکه محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی ‌داند عروسی یا عزا دارد حسین


رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا بجائی که کفن از بوریا دارد حسین


بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب
ورنه این بی ‌حرمتی ها کی روا دارد حسین


سروران ، ‌پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین


سر به تاج زین نهاده راه ‌پیمای عراق
می ‌نمید خود که عهدی با خدا دارد حسین


او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی‌ وفا دارد حسین


دشمنانش بی‌ امان و دوستانش بی ‌وفا
با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین


سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست
هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین


آب خود با دشمنان تشنه قسمت می ‌کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین


دشمنش هم آب می ‌بندد به روی اهل بیت 

داوری بین با چه قومی بی ‌حیا دارد حسین


بعد ازینش صحنه ‌ها و پرده ‌ها اشکست و خون
دل تماشا کن چه رنگین سینما دارد حسین


ساز عشق است و به دل هر زخم پیکان زخمه ‌ئی
گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین


دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز 
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین


شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین


اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ‌ریا دارد حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد


لطف حسین ما را تنها نمی‌ گذارد

گر خلق وا گذارد ، او وا نمی‌ گذارد


او کشتی نجات و کشتی شکسته ماییم

مولا به کام غرقاب ما را نمی‌ گذارد


هل من معین او را باید جواب دادن

شیعه امام خود را تنها نمی‌ گذارد


زهرا به دوستانش قول بهشت داده است

بر روی گفته ی خویش او پا نمی‌ گذارد


ما و فسرده حالی مولا نمی‌ پسندد

مسکین و دست خالی مولا نمی‌ گذارد


از بس گناهکاریم ما مستحق ناریم

باید که سوخت ما را ؛ زهرا نمی‌ گذارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد


تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی زد

گر نمی شد حق حیدر غصب تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل پیغمبر نمی زد

دشمن بیرحم اگر بر بیت وحی آتش نمی زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه ها آذر نمی زد

محسن ششماهه گر مقتول پشت در نمیشد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی زد

فاطمه گر کشته راه امام خود نمی شد
زینب غمدیده هم بر چوب محمل سر نمی زد

فرق مولا گر نمی شد منشق از تیغ مخالف
تیغ، هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی زد

خار اگر در دیده مولا علی از کین نمی رفت
تیر کس بر دیده عباس آب آور نمی زد

دختر غمدیده ویران نشین، سیلی نمی خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خسته و بی یار در دل غمها


خسته و بی یار در دل غمها

در شب غربت بین آدمها


با لب تشنه با دلی پُر خون

در دل کوفه بی کس و تنها


کوفه نیا حسین جان ، اینجا همه بی غیرتن

آقا دروغ میگن که همه در انتظارتن


یکی تو دستاش خیزرون ، یکی دیگه تیر و کمون

نعلای تازه میزنن آقا به پای اسباشون


...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...

... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...


مسلمت اینجا گشته آواره

درد دل گویم با لب پاره


کوفه یک مرد بی حیا داره

دخترش را داد قول گوشواره


کوفه نیا حسین جان ، گره به معجرا بزن

اهل و عیالتو نیار کوفه نمیشه جای زن


آقا نیار زینبتو ، آقا نیار دخترتو

این کوفیان کشیده اند نقشه برای سر تو


...کوفه نیا حسین جان کوفه وفا نداره ...

... کوفیِ بی مُروت شرم و حیا نداره ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را


به خون چهره دادم غسل از پا تا سر خود را

زیارت میکنم با دست بسته رهبر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به یاد حنجر خونی و کام خشک مولایم

لب عطشان نهادم زیر خنجر حنجر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به هر جا پا نهادم بر رویم بستند درها را

که بر دیوارها بگذاشتم امشب سر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

به فرقم هر چه آتش بارد از گل دوست تر دارم

که وقف خاک جانان کرده ام خاکستر خود را

به موج تیغ دشمن دوست را پیدا چنان کردم

که گم کردم حساب زخمهای پیکر خود را

عُذار نیلی از سیلی کند تا هدیه بر زهرا

فرستادم به همراه سکینه دختر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

یقین دارم که مولا از برای دیدنم آید

که سوی مکه افکندم نگاه آخر خود را

صدای ناله ی زهرا به گوشم میرسد آری

که بالای سرم آورده مولا مادر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...

الا ای یوسف زهرا میا کوفه که میترسم

به چنگ گرگها بینی علی اکبر خود را

میا از کعبه ای مولای من در این منای خون

که بینی بر فراز دست ذبح اصغر خود را

... نیا کوفه حسین جان ، نیا کوفه حسین جان ...




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم


شرمندگی شد آخر تقدیر و سرنوشتم

کاشکی برات آقاجون نامه نمی نوشتم

تو کوچه های این شهر دل سردرگمه آقا

برگرد قیمتت اینجا چند مَن گندمه آقا


قلبم در تاب و تبه ، پشتم خالی شد یه شبه ، نیا به کوفه

مثل بارون میبارم ، من دیگه امید ندارم ، آقا به کوفه

اینجا بد هوائی شده ، سهمم بی وفایی شده ، ببین اسیرم

آواره شدی میدونم ، من دیگه چجور میتونم ، آروم بگیرم

دستام رو به آسمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...


این کوفیای نامرد تیشه زدن به ریشه

برگرد میدونم اینجا حقت ادا نمیشه

گفتن ما باوفائیم اما دروغه آقا

بازار تیغ و نیزش خیلی شلوغه آقا


کوفه تکیه گاه نمیشه ، حالش رو به راه نمیشه ، آروم جونم

فکر و ذکرم من سر تو ، آقا واسه خواهر تو ، دل نگرونم

حرف از نیزه ها میزنن ، اینجا بی هوا میزنن ، برات بمیرم

غم بی اندازه شده ، حرف نعل تازه شده ، برات بمیرم

حرفم رو زمین میمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...


طعم عطش گرفتم این بود حواله ی تو

اما دل نگرونم واسه ی سه ساله ی تو

دردم دوا نداره رسم بی وفا کوفه

غوغا میشه میدونم بعد کربلا کوفه


رو دارالإماره منم ، رو میخ قناره تنم ، با لب تشنه

زخمی شد همه بدنم ، مثل تو جون میکَنم ، با لب تشنه

سرها رو به نِی میزنن ، حرف از بزم مِی میزنن ، اشکم روونه

شش ماهت گلوش میگیره ، از داغش رباب میمیره ، دلم چه خونه

خستم از دست زمونه ، قلبم واسه تو میخونه

... حسین میا به کوفه آقا ، حسین میا به کوفه آقا ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو نباشی دل من دیگه نمیکوبه


تو نباشی دل من دیگه نمیکوبه

همه زندگیم آشوبه

رفاقت با رفیقای تو خوبه

تو که باشی دلم دیگه آقا قرصه

ازم هیشکی نمیپرسه

چرا دلت داره این همه غصه

بذار رُک بهت بگم آقا غلط کردم

من در حق تو بد کردم

ولی بازم همش هوامو داری

الهی من فدات چقدر کرم داری

تو دل من حرم داری

میدونم تو بازم صدامو داری

مُهره به روی پیشونیم

وقف توئه جوونیم

ای کوه مهربونی حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

تقصیر خودته بد عادتم کردی

همش حمایتم کردی

من که بدم چرا هوامو داری

قصه ی قلبمو خودت روایت کن

آقا خودت قضاوت کن

نوای دل بی نوامو داری

الهی من فدات گریه شده کارم

خیلی بهت بدهکارم

با چه رویی بازم اومدم آقا

خودمم میدونم خیلی بدم آقا

نارو بهت زدم آقا

ببین دوباره بهت رو زدم آقا

چشمام بی وقفه میباره

دلم آروم نداره

من اومدم دوباره حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

به هر کی فکر کنی رو زدم و دیدم

حالا تازگی فهمیدم

کسی مثل حسین کرم نداره

تو دست رد نمیزنی به واللّهه

یه بی پناه و آواره

آرزویی به جز حرم نداره

چی میشد ما الآن کرب و بلات بودیم

میون زائرات بودیم

تو بین الحرمین صفا میکردیم

چی میشد یه غروب عصر عاشورا

با دَم آه و واویلا

عقده ی دلمونو وا میکردیم

عاشقی دل شکستم

امید قلب خستم

به انتظار نشستم حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

دوس دارم قسمتم فقط همین باشه

روزیمون اربعین باشه

برسم به حرم پای پیاده

تشنه لب بمیرم برا غمت آقا

ماه محرمت آقا

میدونم که خاطرخواهات زیاده

چی میشه من بشم فدائیِ راهت

بشم شهید درگاهت

بمیرم سرمو رو پات بذاری

چی بگم خودت از نیتّم آگاهی

بذار جلوی پام راهی

بشم فدای زائرات الهی

به عشق تو اسیرم

بگی بمیر میمیرم

براتمو میگیرم حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

بمیرم برای زخم رو پیشونیت

اون لب و دهن خونیت

بشم فدای رگهای بریده

مقتل و شمری که نشسته رو سینه

مادرت داره میبینه

مادری خسته با قد خمیده

شمشیرا رو به بالا

پایین میان رو سینش

حتی یه پیرمردی عصا میزد با کینش

غریب مادر حسین

عزیز حیدری یا حسین

فقط همینو بگم خدای دلبری یا حسین

مهمون خونتم ، آقا مست پِیمونتم

هیچ وقت ولم نکن من که عمریه دیوونتم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...

برا بدرقه از عزیز پیغمبر

آماده میکنن لشکر

تدارک میبینن نیزه و شمشیر

برای بدرقه سنگ جفا دارن

برامون کم نمیذارن

سرتو میبُرن بدون تقصیر

هر روز که میگذره کلافه تر میشم

که دارم باخبر میشم

اینا هر چی میگن دروغ محضه

اینا شهرو مثه میدون جنگ کردن

دامنو پر سنگ کردن

برو کوفه نیا حتی یه لحظه

یه عده چشم چرونِ بی حیا داره

کوفه فقط بلا داره

میترسم تن بچه هات بلرزه

میترسم دخترت رقیه بیتاب شِه

اینجا شیرخواره بیخواب شِه

نیا به امتحانش نمی اَرزه

سه شعبه میسازن واسه چی معلوم نیست

به خدا دلم آروم نیست

نبینم داغتو امیر مسلم

سرمو میبُرن فدا سرت آقا

فدای دخترت آقا

تو دست کوفیا اسیره مسلم

لب پاره ی من فدا لب خونیت

فدای زخم پیشونیت

سر منو که دست به دست نکردن

مثه مقتل تو ، تو روز عاشورا

جمعیت میکنه غوغا

به خدا مسلمت رو دوره کردن

اسب تازه نفس با نعلای تازه

رو بدن تو میتازه

استخونات داره از هم میپاشه

بدن خسته ی شهید عاشورا

صدا هلهله واویلا

تیری نیست به هدف نخورده باشه

ممنونم عمه جون همنفسم بودی

همه کار و کسم بودی

اما دلم دیگه بابایی میخواد

غمای دلمو به کی بگم عمه

بذار فدات بشم عمه

گوش زخمی من لالایی میخواد

شبا بغض میکنم میگم خدا جونم

آخه کجاست بابا جونم

ببینه که رقیه قد کشیده

تو سن کودکی یتیمی آسون نیست

دیگه تو دست و پام جون نیست

راه میرم عمه با قد خمیده

کسی که میکشید گوشواره از گوشم

مگه میشه فراموشم

همه جام کوفته و زخمیه بابا

ورم صورت و جسارت و سیلی

گل یاس تو شد نیلی

دیگه این اوج بی رحمیه بابا

شیب الخضیب حسین جان

خَدِالتریب حسین جان

آقام غریب حسین جان

سری که سربلند تو نینوا بوده

شهید کربلا بوده

روحی لک الفدا حسین مظلوم

سرت رو نیزه بود از همه بالاتر

کی دیده از تو آقاتر

روحی لک الفدا حسین مظلوم

... جانم ، حسین حسین حسین حسین ...




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قسم میدم آقا تورو کوفه نیا


قسم میدم آقا تورو کوفه نیا

ندارن اهل کوفه ای شرم و حیا

ببین تو التماسمو از تو چشام ، آقا نیا


پشیمونم نامه برات نوشتم آقا

پشیمونم دختراتو نیاری آقا

پشیمونم آقا میشی غریب و تنها


گره به کارم شده ، رمق نمونده برام

من از خدا مرگمو به راه زینب میخوام

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...


بساط نیزه سازیا شلوغه و

غروب شهر کوفه بی فروغه و

آقا نیا که قول و حرف آدماش دروغه و


تو این سینه دلشوره دارم واسه زینب

با چشم تر گریه میبارم واسه زینب

ببین آقا که بیقرارم واسه زینب


نصیب زینب میشه اسارت و هلهله

به دستای خواهرت میمونه جا سلسله

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...


خدا کنه سرم بیفته پای تو

دوتا پسر دارم اونم فدای تو

میترسم آخرش بگیره خواهرت عزای تو


نیا آقا نگرونم برا رقیه

نیا آقا جون و تنم فدا رقیه

نیا آقا که نبینه بلا رقیه


میخندن اینجا همه به گریه ی دخترت

تو قتلگاه عاقبت میاد صدا مادرت

... غریب آقام غریب آقام ، غریب آقام غریب آقام ...



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اهل غربت و غم


 

اهل غربت و غم

اهل غصه و آه

داره کاروانی میاد از راه

خیلی بی قرارو با یک حال جان کاه

داره کاروانی میاد از راه میاد از راه

 

حسین سردار و سالاره

ابا الفضلش علمداره

رقیه داره و قاسم

علیِ اکبری داره


رباب و طفل شیر خواره

چه قدر زینب دلش زاره

داره حس میکنه اینجا که از حالا عزاداره


رسیده کربلا زینب ولی از غصه جون میده

میگه داداش کجاست اینجا که داره بوی خون میده

امون ای دل امون ای دل

 

زینب با غم و آه

میگه با چشم تر

برگردیم حسینم شدم مضطر شدم مضطر


میگه ای برادر

ای دلدار خواهر

برگردیم حسینم شدم مضطر

 

توی قلبم شده غوغا بیا برگردیم از اینجا

ببین داره میاد بوی جدایی از تو این صحرا


میترسم که بشم تنها اسیر غصه و غم ها 

تو رو از دست بدم داداش

از این غم آه و واویلا

 

میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش

من این پایین تو اون بالا روی نی ها بری داداش

امون ای دل امون ای دل

 

بی تاب و پریشون

میترسم از اینجا

چی باید ببینم تو این صحرا تو این صحرا


میترسم بیوفتی

تنها دست اعدا

چی باید ببینم تو این صحرا


ببینم که بشه محشر

علی اکبر بشه پرپر

رباب دلشوره داره بد جوری واسه علی اصغر

ببینم با دل مضطر تو رو ای دلبر خواهر

ببینم سمت تو دارن میان با نیزه و خنجر


الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری

ته گودالی و تنها نه یار و نه علم داری


میترسم من از اون لحظه بخوای تنها بری داداش

من این پایین تو اون بالا رو ی نی ها بری داداش


الهی که نبینم اون دمی رو که گرفتاری

ته گودالی و تنها نه یار و نه علم داری

 

امون ای دل امون ای دل

امون ای دل امون ای دل




دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

صدای زنگ کاروان از دل صحرا میرسه

 

صدای زنگ کاروان از دل صحرا میرسه
دیگه داره به کربلا عزیز زهرا میرسه

 

قافله سالار حسین ، داره با خواهرش میاد
داره صدایِ گریه یِ علی اصغرش میاد
گوش بکنید داره دیگه صدای مادرش میاد

 

الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاس

بعد یه چند روز پسرم ، سرِ تو رویِ نیزه هاست

وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

از داغ روضه یِ حسین ، قامت آسمون خمید
سینه زنا گریه کنید ، حسین به کربلا رسید

 

اینجا همونجاییه که بدجوری تاریکه شبش
جایی که خون میریزه از ترک های رویِ لبش
سرش رو تشنه می بُرَن ، میره اسیری زینبش

 

یکی بگیره خارو از کفِ پاهایِ دخترش
اینجا زمین کربلاس ، دل شوره داره خواهرش
وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

کسی ندیده تو مسیر ، سایه ای از مخدرات
ولی وای از روز دهم ، بمیره مادرت برات

 

یکی بگه عمو بیاد ، داره رقیه دلهره
چشایِ دشمنا پیِ گوشواره ها و چادره
دیگه ربابم باید از پسرکش دل ببُره

 

قراره اینجا خواهرت آقا یه روزه پیر بشه
یه کاری کن تو قبل این که آقا خیلی دیر بشه

 

یکی بگیره خارو از کف پاهایِ دخترش
اینجا زمین کربلاست ، دل شوره داره خواهرش
الهی مادرت فدات ، اینجا زمین کربلاست
بعد یه چند روز پسرم ، سرت روی نیزه هاست
وای از زمین کربلا ، وای از زمین کربلا ،

وای از زمین کربلا

 

 
 
 
 
 
 
 
 

دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده


باز آتیش غم توی دلم شعله کشیده

ای کرب و بلا کاروونی خسته رسیده

صد دسته کبوتر طرف ماریه پَر زد

صد قافله دل همره این قافله اومد

 

نگرونی ، بی تابی و اضطراب

نگرونن اولاد ابوتراب

نگرون شیش ماهه شده رباب

 

یه خواهری میسوزه یواش یواش

یکی دوتا نیست غم ها و غصه هاش

نگرونه واسه حنجر داداش

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

این وادیِ غم داره عجب سوز و نوایی

از خاک زمینش میرسه بوی جدایی

عباسمونو از چی صدا کردی برادر

اینجا برا چی خیمه به پا کردی برادر

 

تو حق بده باشم بیقرار تو

بودم آخه یک عمری کنار تو

نشه یه وقت زینب سوگوار تو

 

بیا بریم حالم اینجا ناخوشه

حتی داداش فکرش من رو میکُشه

نشه یه وقت زینب بی حسین بشه

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 

ترسم اینه اینجا به سرشک ما بخندن

ترسم اینه آخر روی ما آبو ببندن

 

از حالا چرا خیره شدی جانب گودال

از حالا چرا غصه برا معجر و خلخال

 

داره صدا آه مادرم میاد

بگو بهم چی اینجا سرم میاد

چی به روز زن های حرم میاد

 

غمو زدن انگاری به نامِمون

نگو لگد میشه احتراممون

میره بالا آتیش از خیاممون

... واغربتا واویلا اَخَی الغریب ، واغربتا واویلا اَخَی الغریب ...

 



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

 

برگرد اگه دستای زینب و بسته نمی خوای

برگرد اگه پای رقیه رو خسته نمی خوای


برگرد اگه دخترت طاقت سیلی نداره

برگرد اگه می خوای چشمای زهرا نباره


برگرد آخه رباب هزارتا آرزو داره

برگرد آخه بعیده اینجا بارون بباره


برگرد نذار بشکنه اینجا غرور عباس


برگرد آخه دل نگرونه حضرت زهرا

برگرد که نبینه رو نیزه سرت رو خواهر


برگرد اینا می کشنت ای غریب مادر


برگرد اگه می خوای جوونت زنده بمونه

برگرد اگه می خوای نبینی  که غرق خونه



دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از آسمونا صدای حی علی العزا رسید

 

از آسمونا صدای حی علی العزا رسید
زمانه اشک و گریه بر شهید کربلا رسید


الهی امسال آقا جون بخره مارو مادرت
الهی بارون بباره نره اسیری خواهرت


الهی که خاری نره ، آقا به پای دختر
تو رو به این سیاهیا ، به الم و پرچمت


لطفی کن آقا برسون ، مرگمو تو محرمت
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)

 

دوباره فصل روضه شد ، جاریه اشکای خدا
روضه ی مشک پاره و روضه ی دستای جدا


فدای شش ماه ت حسین ، شور میزنه دلم براش
یه خورده بیشتر آقا جون ، مواظب رقیه باش
بشکنه دست ساربون ، کاشکی منو میزد به جاش


خیلی آقا سبک میشم گریه که می کنم برات
بذار بیام من اربعین ، پیاده تا کرب و بلات
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲)

 

دوباره برگشتم آقا ، خیلی پشیمونم حسین
یاد همه حسین چیا ، این دم و می خونم حسین
ساقی دشت کربلا ، سید و سالار حرم
آقام ابالفضل علی ، میر و علمدار حرم
پشت و پناه خیمه ها ، مونس و غم خوار حرم


آقا یه وقت یادت نره ، منو زمانه مردم
بیای آقا منتظرم ، وقته به خاک سپردنم
حسین عزیز فاطمه ، حسین عزیز فاطمه (۲

 
 

دریافت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسلم غریب کوفه ام

 

مسلم غریب کوفه ام تنهای تنها بی پناهم

  عشق حسین بن علی اینک شده جرم و گناهم

  از شوق دیدارت نِگر سوزد همی این پَر و بال

  تا آخرین قطره سر عهدم بمانم

ای هلال  داد از جدایی ، کوفه نیایی 

 

ای قافله سالارم اباعبدالله ، عشقم اباعبدالله 

دینم حسین سالار زینب 

 

ای کاش و بودم کربلا بر کودکانت یار و غمخوار  ...

واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ... 

 

ای حاجی کرب و بلا حَجَت قبول سرت سلامت 

طفلان خود را میسپارم دست تو مولا امانت 

گر آمدی کوفه سر نعشم بیا بکن نظاره 

یاد وداع آخرینم از سر دارالإماره 

همچون پروانه دورت میگردم 

 

میرسد پیک آهم اباعبدالله ، ماهم اباعبدالله 

شاهم حسین سالار زینب 

 

یا ربّ نگیر از خیمه ها گرمای دستان علمدار  ...

واویلتا واویلتا ، مولا حسین خدانگهدار ..

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب

 

دلشوره هایم دست این دل نیست ارباب
این حس در دل خفته باطل نیست ارباب

حس غریبی در دل من پا گرفته
طوفان زده آرامش دریا گرفته

در خواب دیدم آتش افتاده به جانم
بر نیزه هاشان می برند روح و روانم

من خواب دیدم که همه گرگان صحرا
افتاده اند بر جان تو‌ ای جان زهرا

می‌بینم اینجا شمر و خولی و سنان را
شمشیر و خود و نیزه و تیر و کمان را

من خواب دیدم همسرت قلبش کباب است
بر روی لب هایش صدای آب آب است

ترسم برای تشنگی کودکان است
از حنجر طفل تو از تیر و کمان است

می‌شد که برگردی مدینه کاش‌ ای کاش
حالا که خیمه میزنی نزدیک شطّ باش

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با احتیاط لاله‌ی ما را پیاده کن

 

با احتیاط لاله‌ی ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله‌ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره‌ای‌
می‌ترسم آنکه گیر کند گوشواره‌ای

چشم مخدرات به سمت نگاه تو
دوشیزه گان محترمه در پناه تو

باحوریان رفته به زیر نقاب‌ها
یک لحظه روبرو نشدند آفتاب‌ها

این حوریان عزیز خدایند و بس، همین
این دختران کنیز خدایند و بس، همین

این دختر علی ست که بالش شکستنی است
ناموس اعظم است و وقارش شکستنی است

از این به بعد ماهِ حرم آفتاب باش
عباس جان مراقب این با حجاب باش

این دختران من که بیابان ندیده اند
در عمر خویش خار مغیلان ندیده اند

یک لحظه هم ز خیمه‌ی طفلان جدا نشو
جان رباب از دم گهواره پا نشو

توهستی و اهالی این خیمه راحتند
در زیر سایه ات همه در استراحتند

توهستی و به روز حرم شب نمی‌رسد
چشم کسی به قامت زینب نمی‌رسد

یک عده یوسف اند و یک عده مریم اند
احساس می‌کنم همه دلواپس هم اند

احساس می‌کنم که جوابم نمی‌دهند
با آب آب گفتنم آبم نمی‌دهند

راضی ام و رضایت یزدانم آرزوست
از سنگ‌ها شکستن دندانم آرزوست

من راضیم به پای خدا دست و پا زنم
با صورتم به خاک بیفتم صدا زنم

اگر به روی نی سر ِمن نیز رو شود
تا که مقام خواهر من نیز رو شود

جام بلا به دست گرفتیم ما دو تا
این جام را الست گرفتیم ما دو تا


می‌خواستیم عبد شدن را نشان دهیم
پیغمبر و علی و حسن را نشان دهیم

…با احتیاط لاله‌ی ما را سوار کن
زینب بیا سه ساله‌ی ما را سوار کن

با احتیاط خسته شدند این ستاره‌ها
این گوش پاره‌ها سر گوشواره‌ها

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلشوره‌ای افتاده در جانم برادر

 

دلشوره‌ای افتاده در جانم برادر
غمگینم و سر در گریبانم برادر

حس بدی دارم، عجب دشت عجیبی است
مبهوت سِحر این بیابانم برادر

یک دشت مرد اجنبی دور و برماست
اینجا مزن خیمه، هراسانم برادر

در کاروانت دختران بی شماری است‌
می‌ترسم از آینده؛ حیرانم برادر

جایی برای بازی طفلان تو نیست
دلواپس ِخار مغیلانم برادر

صحرای محشر پیش این صحرا بهشت است
خشکیده لب‌های غزل خوانم برادر

دست دخیل خار‌های ِدشت رفته
سمت ضریح پاک ِ دامانم برادر

بادی جسارت کرد و خلخالم تکان خورد
تشویش دارم؛ دل پریشانم برادر

آن نامه‌های بار اُشتر را نشان ده
با حُر بگو در کوفه مهمانم برادر

با زینبت دنیا سرِ سازش ندارد
مظلومه‌ی معروفِ دورانم برادر

از کودکی با درد چشمم خو گرفتم
در گریه کردن، پیر کنعانم برادر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همین که خیمه ی زینب بپا شد

 

همین که خیمه ی زینب بپا شد
غم و غصه تو قلب خیمه جاشد
عقیله چشماش از غم خیس آبه
توی سینه ش یه بغض کهنه وا شد


به غصه عادت کردیم
پر از غم و پر دردیم
حسین بیا برگردیم


داداش رسیده موسم جدایی
داره میاد به گوش من صدایی
دارم می بینمت رو نیزه هایی

 

مبادا سایه ت از سر کم شه اینجا
دلم دریایی از ماتم شه اینجا
مبادا خواهرت بعد از علمدار
اسیر دست نامحرم شه اینجا


حرم عزا می گیره
فراق تو تقدیره
رباب داره میمیره


اینجا یه دنیا درد و اضطرابه
اینجا برای ما قحطی آبه
زینب به فکر اصغر ربابه

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی

 

همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی


فاصله است و بیقرارم که نیامدی کنارم
چه کنم صبا رساند به من از تو عطر و بویی


به لب شکسته ی من سخنی به جای مانده
تو میا عزیز زهرا به دیار ننگ جویی


به دیار بی وفایی چه کنم اگر بیایی
به خدا قسم نداری تو به کوفه جز عدویی


به دیار خصم حیدر تو سه ساله را نیاور
که ز سیلی مکرّر بشود کبود رویی


به میان کوچه آتش به سر غریب ریزند
شده شهر کوفه مشهور که ندارد آبرویی


تن من سر قَناره به تو می کند اشاره
که کنند پاره پاره ز تو حنجر و گلویی


تو مگو به دختر من که چه آمده سر من
به دلم یقین نشسته که رضایتش بجویی


به زلال آب سوگند به گل رباب سوگند
که شود حرام بر تو قطرات آبِ جویی


چو سرت ز تن جدا شد، به فراز نیزه ها شد
ز سرم به روی نیزه، بنما تو جستجویی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بنویسید مرا یار حسین

 

بنویسید مرا یار حسین
کشته و مرده ی دیدار حسین
اولین بی سر بازار حسین
مسلم کوفه ،علمدار حسین

او دلش خواست سفیرش باشم
من دلم خواست اسیرش باشم

تکه تکه بدنم گفت نیا
پاره ی پیرهنم گفت نیا
به سر میخ تنم گفت نیا
خاک و خون دهنم گفت نیا

کاروانت نشود سرگردان
به مدینه همه را برگردان

ترسم از گمشدن دخترهاست
ترسم از سوختن معجرهاست
ترسم از وا شدن زیور هاست
ترسم از غارت انگشترهاست

حرمله نقشه کشیده ست حسین
دو سه تا تیر خریده ست حسین

شرر ای کاش به جانت نزنند
نیزه ها سر به دهانت نزنند
کوفیان زخم زبانت نزنند
وای سیلی به زنانت نزنند

پیش زینب بدنت را نکشند
گرگ ها پیرهنت را نکشند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کوچه به کوچه میروم و میزنم به سر

 


کوچه به کوچه میروم و گریه میکنم
از شرم نام خواهرت ای خاک بر سرم
چون شمع آب میشوم و گریه میکنم
**
خانه به خانه گشته ام و باز دیده ام
هر سینه ای ز حیله و نیرنگ پر شده
پیداست از بلندی دارالعماره اش
هر بام جای گل فقط از سنگ پر شده
**
در کار گاه تیر سه شعبه ؛ به هم رسید
لبخند های حرمله با ناله های من
تیری گرفته بود به دستش که تا هنوز
می لرزد از بزرگی آن دست و پای من
**
اینجا هزار حرمله در انتظار توست
آقا برای آمدنت کم شتاب کن
رحمی به روز من نه به روی رقیه کن
فکری به حال من نه به حال رباب کن
**
رحمی نمیکنند عزیزم به هیچ کس
حتی به تشنه ای که فقط شیر خواره است
تو میرسی وعده سوغات مردمش
تنهابرای دخترشان گوشواره است
**
این جا میا ، که آخر سر چشم می زنند
این چشم ها به قامت آب آورت حسین
این دست ها که دیده ام از کینه می برد
انگشت را به خاطر انگشترت حسین
**
برگرد جان من که نبینی ز بام ها
آتش کشیده اند سرو دست و شانه را
تا از فراز نیزه نبینی که می زنند
بر پیکر سه ساله ی تو تازیانه را
**
میترسم از دمی که بیایند دختران
با گونه های زخمی و نیلوفری میا
این شهر بی حیاست ، به جان سکینه ات
میترسم از حرامی و بی معجری ، میا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این لب بام عجب حال و هوایی دارد

 

این لب بام عجب حال و هوایی دارد
تن بی سر به سرِ دار صفایی دارد

سنگ و خاکستر و اتش به سرم افکندند
تا بگویند که حب تو سزایی دارد

خولی و تیر سه شعبه  شده اند اماده
کوفه و شام عجب مهر و وفایی دارد

سرم از بام چو افتاد ندا داد حسین
سر سودا زده ام بین چه ندایی دارد

این شکسته سرو و این پاره ی لب این دندان
غیر افتادن سر سر جدایی دارد

زده دندان شکسته به لبم مهر سکوت
تا بدانند که خزران چه صدایی دارد

چو ببینم دم آخر رخ دلجوی تو را
دلخوشم شاه به این بنده عطایی  دارد

دو رکعت عشق بر این بام به عشق تو خوشست
تا بدانند که این بنده خدایی دارد

کعبه  ی عشق  خدا با تو بنا گشت حسین
قبله ی عشق عجب قبله نمایی دارد

کربلا بعد نبی از پس در شد آغاز
کوفی از کشتن اصغر  چه ابایی دارد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده

 

قافله سالار داره میاد خدا کنه برگرده

میگن علمدار داره میاد خدا کنه برگرده

 

عمه ی سادات داره میاد خدا کنه برگرده

قبله ی حاجات داره میاد خدا کنه برگرده

 

خدا کنه که رقیه اش نباشه

خدا کنه کسی تشنه اش نباشه

 

خدا کنه که برگرده رباب

کاشکی باشه مشکا پر آب

 

حسین وای حسین وای

 

--------

 

صدای شمشیر داره میاد خدا کنه برگردن

بوی غل و زنجیر داره میاد خدا کنه برگردن

 

حرمله با تیر داره میاد خدا کنه برگردن

خولی با شمشیر داره میاد خدا کنه برگردن

 

خدا کنه با خودش زن نیاره

خدا کنه چند تا پیرهن بیاره

 

خدا کنه چند تا معجر بیارن

خدا کنه چادر بیشتر بیارن

 

حسین وای حسین وای

 

------

 

سنان بدمست داره میاد خدا کنه برگردن

با نیزه تو دست داره میاد خدا کنه برگردن

 

از همه بدتر داره میاد خدا کنه برگردن

شمر با خنجر داره میاد خدا کنه برگردن

 

خدا کنه آخرش جنگ نباشه

خدا کنه رو زمین سنگ نباشه

 

خدا کنه آسمون یاری کنه

خدا کنه که عمو کاری کنه

 

حسین وای حسین وای

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

 

باز این چه شورش است، پریشان شدم حسین

ماه محرّم آمد و گریان شدم حسین

 

تا که هلال ماه عزایت حلول کرد

دل بیقرار و بی سرو سامان شدم حسین

 

این سفره های روضه پر از رزق و برکت است

شکر خدا دو مرتبه مهمان شدم حسین

 

ممنونم از نگاه کریمانه ات که باز

ماندم، گدای بزم محبّان شدم حسین

 

با اینکه پر گناهم و شرمنده ام ولی

بخشیده ای که شامل احسان شدم حسین

 

از لحظه ای که اذن محرّم گرفته ام

بی تاب قصه ی لب عطشان شدم حسین

 

وقتی ز خون تو رگ اسلام تازه شد

قطعاً به خاطر تو مسلمان شدم حسین

 

دستم به کربلا شب اوّل نمی رسید

پس عازم بهشت خراسان شدم حسین

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

 

هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله

هرکه دارد سر همراهی ما بسم الله

 

گرکه در سینۀ خود شوق زیارت داری

رود این قافله تا کرببلا بسم الله

 

هرکه را میل سوی قبلۀ عشاق بود

می دهد عشق به آوای رسا بسم الله

 

ای که مشتاق گلستان حسینی شده ای

همره بوی گل و باد صبا بسم الله

 

کاروانی شده آماده ز عشاق حسین

گر کنون پای طلب هست تو را بسم الله

 

وعده دادیم که باهم سفر عشق رویم

عازم کوی حسینیم بیا بسم الله

 

علقمه منتظر ماست چرا بنشستی

سوی آن چشمۀ پُر شرم و حیا بسم الله

 

گرکه داری گهری مشتریش هست حسین

می خرد سوز دل و اشک تو را بسم الله

 

زیر آن قبه دعای تو اجابت دارد

تا که نگذشته تو را وقت دعا بسم الله

 

ای وفائی تو اگر خیر دو دنیا طلبی

چهره بگذار به خاک شهدا بسم الله

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبای ماتم آمد آقا سرت سلامت

 

شبای ماتم آمد آقا سرت سلامت

بوی محرم آمد آقا سرت سلامت

 

آورده مادرم باز پیراهن عزا را

یعنی گه غم آمد آقا سرت سلامت

 

چشم انتظار اذنت ماندیم تا بسوزیم

گفتی که خواهم آمد آقا سرت سلامت

 

ماگریه سر گرفتیم باروضه خوانی تو

 بزمی فراهم آمد آقا سرت سلامت

 

بگذار دم بگیریم در این دهه بمیریم

 از عرش این دم آمد مهدی سرت سلامت

 

فاش که مادر تو باسوز یا بُنیًّ

با قامتی خم آمد آقا سرت سلامت

 

اصغر اگر بخوا بد دل شوره با رباب است

آن وعده کم کم آمد آقا سرت سلامت

 

شال عزا که بستی بال مرا شکستی

یعنی محرم آمد آقا سرت سلامت

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از آسمان منادی ماتم رسیده است

 

از آسمان منادی ماتم رسیده است

فَابکِ علی الحسین محرم رسیده است

 

از آسمان ببار که دلها گرفته است

خون گریه کن که قافله غم رسیده است

 

مشکی به تن کنید که احرام نوکری است

ایام شور و نوحه و سر دم رسیده است 

 

ره وا کنید دست به سینه ادب کنید

زهرا ز عرش با کمر خم رسیده است

 

با گریه بر غم تو به معراج می­رویم  

این ارث مادری است دمادم رسیده است

 

نام تو ای مُبّدل السیئات بالحسنات

هرجا، به داد توبه آدم رسیده است

 

والفجرکربلای تو قبل از طلوع عشق

تا ابتدای سوره مریم رسیده است

 

ای وای رد نیزه و شمشیر کیست این

تا بوسه گاه حضرت خاتم رسیده است

 

تا زنده ام بر غم تو گریه می کنم     

شکر خدا  به زخم تو مرحم رسیده است

 

حالا زمان یاری مظلوم کربلاست 

هل من معین، خطاب به ما هم رسیده است

 

 مانده است ایمَن از فتن آخرالزمان

هرکس که در حوالی پرچم رسیده است

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

می آید ای دل منزل به منزل

 

می آید ای دل منزل به منزل

از دل صحرا کاروان دل

کاروان آرام قدری آهسته

ناقه زینب جامانده درگل

 

سالار زینب بابن الزهرا

آید یک خواهر با شش برادر

پشت سر قاسم پیش رو اکبر

ناموس زهرا در دل صحرا 

با برادرها می کند سفر

 

چشم مادرها اشک دخترها

آه خواهرها خود گواه است

کاروان گل با دو صد بلبل

عازم به سوی قتلگاه است

 

کسی ندیده ایها الناس

چنین شکوه و شور و احساس

امید باغبان وصد گل

پس از خدا به تیغ عباس

 

عجب عموی پرخروشی

چه می فروشی باده نوشی

ولی بدون او نماند

نه گوشواره ای نه گوشی

 

وای اگر هجران آید به میان

یا شود کمان یا بمیرم

وای از آن  ماتم

گر در این عالم

بین نامحرم جا بگیرم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین

 

منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین

 

یک نگه کربلا به بود از صد بهشت
جنت اهل دل است، صحن و سرای حسین

 

دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین

 

تربت پاکش بود داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرب و بلای حسین

ملک سلیمان بود در نظرش بی بها
آن که گدایی کند پیش گدای حسین

 

هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین

 

چون به عزاخانه اش پا نهی آهسته نه
بال ملایک بود، فرش عزای حسین

 

خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت
هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین

 

غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر
آن که «شکوهی!» شود، نوحه سرای حسین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

 

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

سلام بر لب عطشان و چشم گریانت

 

سلام برتن مجروح و حلق مذبوحت

سلام بر سر خونین و جسم عریانت

 

سلام بر جگر خون و داغ های دلت

سلام بر شرف و غیرت جوانانت

 

سلام بر دُرَ دندان و غنچه دهنت

سلام بر لب خونین و صوت قرآنت

 

سلام بر علی اصغر که وقت دادن جان

به خنده داد تسلا به قلب سوزانت

 

سلام بر لحظات وداع اکبر تو

که وقت رفتن او رفت از بدن جانت

 

سلام باد به اشک خجالت عباس

که شد زدیده روان بر گلوی عطشانت

 

سلام بر دل زینب که پیش دیده او

عدو زچار طرف کرد سنگبارانت

 

سلام باد به شیری که سایه بانت شد

برون کشید به دندان زسینه پیکانت

 

سرت بریده شد اماهنوز جاری بود

به چهره اشک روان از دو چشم گریانت

 

عجب نه گر کنی خصم خویش را سیراب

سجیَه ات کرم و عادت است احسانت

 

الا خدات ثنا خوان کرامتت نازم

که گشته میثم آلوده مرثیه خوانت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اولی سنگ بر سر و رو زد


اولی سنگ بر سر و رو زد

قبضه یِ دشنه را به ابرو زد

دومی نیزه ای به پهلو زد

پیرمردی عصا به بازو زد

 

چقَدَر دوره کرده اند تورا

چند صد قطعه کرده اند تورا

 

گرگها ریخته اند رویِ سرت

همه زوزه کشان به دور و برت

لخته خون میچکد ز بال و پرت

یکنفر هم نشسته بر کمرت

 

پشت و رویت نموده چندین بار

خنجرش کُند میبُرَد انگار

 

قامتِ من خمیده شد ای وای

یا غیاثت شنیده شد ای وای

پیکر ِ تو دریده شد ای وای

سرت از تن بریده شد ای وای

 

تا که یک نیزه بر دهانت خورد

مادرت دست را به پهلو بُرد

 

تا که صد تیر در تنت جا شد

باز از دور شمر پیدا شد

ارباً اربا دوباره معنا شد

بر سر ِ غارت تو دعوا شد

 

بُرد انگشتر ِ تورا خولی

زرهِ پیکر تورا خولی

تا به کوفه سر ِ تورا خولی

معجر ِ خواهر تورا خولی

 

تا به گودال دلبرم جان داد

همه یِ چشم ها به من افتاد

 

نیزه داران مقابلت هستند

پلک نیمه باز ِ تورا بستند

 

نامرتب شده ست اعضایت

خس خس افتاده در نفسهایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من


ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من 
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟ 

پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای 
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من 

بگذار تا زنم به گلوی بریده‌ات 
یک بوسه با نیابت مادر حسین من 

ای بر تنت سلام، جواب سلام ده 
از حنجر بریده به خواهر حسین من 

زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون 
زخم دلت هزار برابر، حسین من 

ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را 
او را نگیر این‌همه در بر حسین من 

برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو 
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من 

من آن مسافرم که ز خون گلوی تو 
کردم خضاب، جان برادر، حسین من 

گر بی‌تو می‌روم سفر شام، غم مخور 
همراه ماست شمر ستمگر حسین من 

«میثم» ز سوز سینه ی ما شعله می‌کشد 
دستش بگیر در صف محشر حسین من 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلی گم کرده ام می‌جویم اورا


گلی گم کرده ام می‌جویم اورا

به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا


گل من یک نشانی‌در بدن‌داشت

یکی پیراهن کهنه به تن داشت


اگر پیدا کنم زیبا گلم را

به آب دیدگان می‌شویم اورا


گل گم کرده ات خواهر منم من

سرور سینه ات خواهر منم من


نشانی را که گفتی جان خواهر

که دارد در بدن خواهر منم من


در آندم زینب غم دیده ی زار

روان اشک از دو چشمان گهربار


شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوی قتلگه با حال افکار


صدای آشنائی آمدش گوش

که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش


بسوی آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بدید و کرد افغان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

با قلب بشر مونس و دمساز حسین است


با قلب بشر مونس و دمساز حسین است

در خلوت دل ، محرم و هم راز حسین است


زهرا و علی ، هر دو چو دریای گوهر بار

خلقت ، صدف است و گهر راز حسین است


آن عاشق فرزانه و ، معشوق دو عالم

بر طاق فلک غلغله انداز حسین است


هر آیتی از جانب حق ، معجزه ای بود

آن آینه که هر دم کند اعجاز حسین است


راهی که بشر را به خداوند رساند

عشق است و در این فاصله پل ساز حسین است


در راه نگهداری قرآن محمد

سرباز فداکار سرافراز حسین است


شاهی که ز حر بن یزید ، از ره اکرام

بگذشت و نمود آن همه اعزاز حسین است


فطرس که پرش را شرر قهر خدا سوخت

باز آن که بدادش پر پرواز حسین است


ماهی که به هر کلبه ی تاریک بتابد

شاهی که به سائل نکند ناز حسین است


از مردم دنیا ، مطلب حاجت خود را

در خواست از او کن که سبب ساز حسین است


گر خلق تو را از خود جمله برانند

آن کس که پناهت بدهد باز حسین است


امید"حسان" جان جهان رحمت یزدان

باب کرمش بر همه کس باز حسین است



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عمّۀ من فهیمه و عالمه است


عمّۀ من فهیمه و عالمه است

عمّۀ من آینۀ فاطمه است


عمّۀ من نایبةُ الحیدر است

سیّدة النّسا پس از مادر است


عمّۀ من بحر معانی بود

عمّۀ من حسین ثانی بود


عمّۀ من بانوی بیت الولاست

عمّۀ من شیر زن کربلاست


عمّۀ من زینت امّ و اب است

عصمت حق دخت علی زینب است


عمّۀ من سفیر خون خداست

همدم هجده سر از تن جداست


عمّۀ من مادر صبر و رضاست

گاه تکلّم علی مرتضی است


عمّۀ من در دل گودال خون

کرد رخ از خون خدا لاله گون


گفت خدایا تو ز آل رسول

این گل پرپر شده را کن قبول


ناله او خون به دل سنگ کرد

روی خود از خون خدا رنگ کرد


اوست همه بود و نبود حسین

در دل خون یاس کبود حسین


عمّۀ من باغ گل دردهاست

شیر زنی اسیر نامرد هاست


عمّۀ من اوست که در قافله

نشسته آورده بجا نافله


عمّۀ من داغ روی داغ دید

خون عوض آب در این باغ دید


عمّۀ من بر بر سر بازارها

دیده ز اهل ستم آزارها


عمّۀ من زخم زبانها شنید

صوت حق از نوک سنان شنید


پیش روی محمل او صف زدند

دور گل پرپر او کف زدند


عمّۀ من کعبۀ حجّ دل است

مُحرم میقات چهل منزل است


صفای با صفای او کربلاست

مروه او کنار طشت طلاست


حیف که دشمن به جبین ننگ زد

بر بدن عمّۀ من سنگ زد


حیف که ناموس خدا را زدند

عمّۀ مظلومۀ ما را زدند


عمّۀ من اُسوۀ ایوّب بود

شاهد قرآن و لب و چوب بود


عمّۀ من گوهر یکدانه بود

حیف که در گوشۀ ویرانه بود


اشک به رخ ذکر به لب داشته

دفن سه ساله دل شب داشته


عمّۀ من گر چه ستم ها کشید

کوه غم و درد و الم ها کشید


نیست نهان از نظر هیچکس

شهادتش داغ حسین است و بس


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گواهی می دهد چشم تر من


گواهی می دهد چشم تر من

که گردون ریخت خون در ساغر من


سنین کودکی را طی نکرده

زدنیا رفت جدّ اطهر من


فلک با بودن داغ پیمبر

بدل بنهاد داغ دیگر من


زپا افتاد زیر تازیانه

در ایّام جوانی مادر من


به طفلی شد نصیبم خانه داری

به جای مادر غم پرور من


پس از چندی پدر را دادم از دست

کز این غم سوخت جان در پیکر من


چو دید خون زحلق مجتبی ریخت

دو دریا شد زخون، چشم تر من


فلک دیدم به یک روز از دم تیغ

به خون غلطید، هجده یاور من


همه بار سفر بستند و رفتند

دریغا اکبر من اصغر من


الا ای طایران، با هم بنالید

به یاد لاله های پرپر من


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دوّم


زخوناب جگر ساغر گرفتم

گلاب خون زچشم تر گرفتم


سراغ لالۀ خونین خود را

زتیر و نیزه و خنجر گرفتم


دو دریا خون فشاندم از دو دیده

گُلم را همچو جان در بر گرفتم


هزاران بوسه در آن قلزم خون

ززخم نیزه و خنجر گرفتم


سلام از عمق جان گفتم به جانان

جواب از پیکر بی سر گرفتم


به ره زخم تنش کردم نظاره

نشان از بوسۀ مادر گرفتم


زخون یار، شستم گیسوی خویش

خضاب از لالۀ پرپر گرفتم


در آن گودال خون، شکرانه گفتم

مدال صبر، از داور گرفتم


برات گریه را بر شیعه تا حشر

زلبخند علی اصغر گرفتم


علمداریِ میدان سخن را

هم از زهرا هم از حیدر گرفتم


من آن مرغ بهشت سبز وحیم

که سر، از غصه زیر پر گرفتم


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند سوّم


گلم را، خار صحرا پیرهن بود

غبار و خاک و خون او را کفن بود


سرش بر نی به لب ذکر خدا داشت

گلوی پاره با من همسخن داشت


خودم دیدم که جسم باغبانم

سراپا باغ گل، از زخم تن بود


خودم دیدم که از بالای نیزه

چهل منزل نگاه او به من بود


خودم دیدم که بال بلبلان سوخت

خودم دیدم، گلم نقش چمن بود


خودم دیدم به صحرا یوسفم را

که جسمش پاره تر از پیرهن بود


خودم دیدم نشان سُمّ اسبان

عیان بر روی آن خونین بدن بود


خودم دیدم به گلزار شهادت

که بلبل نوحه خوان بر یاسمن بود


خودم دیدم عزادار حسینم

محمّد (ص) فاطمه، زهرا، حسن بود


دریغا ای دریغا ای دریغا

سلیمان رفت و یارم اهرمن بود


خوش آن روزی که در باغ مدینه

گل و بلبل به رویم خنده زن بود


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند چهارم


بیابان باغ و مقتل آشیانه

حسینم واحسینایم ترانه


الهی چون نسوزم کز درونم

زند جای سخن آتش زبانه


که دیده بلبل از تنها گل خود

جدا گردد به ضرب تازیانه


که گفته لالۀ من بی نشان است

به هر برگش بود صدها نشانه


خودم دیدم که قاتل پنجه انداخت

بر آن موئی که زهرا کرد شانه


خودم دیدم بر اندام گلم ریخت

زچشم فاطمه اشک شبانه


خودم دیدم که از نخل ولایت

به جای لاله، خون می زد جوانه


خودم دیدم زرگ های بریده

صدا می زد مرا در آن میانه


خودم دیدم که در مقتل کشیدند

به سیلی، ناز طفل نازدانه


من آن مرغ بهشت سبز وحیم

که گشتم طایری بی آشیانه


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند پنجم


جدائی سخت تر از ترک جان بود

فراق یار، مرگ بی امان بود


دلم چون جسم یارم، پاره پاره

دو چشمم چون گلویش خون فشان بود


عنان دل به پای یار بسته

عنان ناقه دست ساربان بود


دگر با غم، نه گل نه باغبان داشت

خزان بود و خزان بود و خزان بود


کنار جسم هجده محرم خویش

مرا جا در صف نامحرمان بود


خدا داند به چشم خویش دیدم

که اشک ناقه ها بر من روان بود


تنم با کاروان می رفت امّا

روانم پیش آن سرو روان بود


به آهنگ جرسمار ا به هر گام

حسینا واحسینا بر زبان بود


زبانگ واحسینا شد یقینم

که زهرا در میان کاروان بود


رها کردم به صحرا ماه خود را

که تنها آفتابش سایبان بود


دریغا ای دریغا ای دریغا

که با غم را نه گل نه باغبان بود


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند ششم


دلم خون گشت از دیدار کوفه

که روزم شد چو شام تار کوفه


زدشت کربلا با دست بسته

مرا بردند در بازار کوفه


بلای کربلای دیگری بود

به مادر هر قدم آزار کوفه


شکستم درهم و پایم نلغزید

به مأموریّت دشوار کوفه


سر بشکسته گوید ما در این شهر

چه ها دیدیم از اشرار کوفه


ستم، زخم زبان، دشنام، کف بود

به آل فاطمه رفتار کوفه


نه با ما با علی و با حسن بود

دو روئی، بی وفائی کار کوفه


عزیز کوفه بودم چون علی بود

امام و رهبر بیدار کوفه


گل باغ بهشت وحی بودم

به شهر کوفه گشتم خار کوفه


زاشک دیده و خون سر من

کویر کوفه شد گلزار کوفه


زسوز سینۀ من طرفه بیتی

نوشته بر در و دیوار کوفه


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند هفتم


الا جانم تو را قربان برادر

بخوان قرآن بخوان قرآن برادر


شرار سینۀ سوزان ما را

به قرآن خواندنت بنشان برادر


به گیسوی تو دیدم روز روشن

شب وصل و شب هجران برادر


چرا با سنگ، فرقت را شکستند

مگر تو نیستی مهمان برادر؟


تو را بین دو نهر آب کشتند

دریغا با لب عطشان برادر


تمام کوفه خندیدند، دیدند

مرا چون در غمت گریان برادر


تو رفتی بی تو ذکر من همین بود

برادر جان برادر جان برادر


از آن بر چوب محمل سر شکستم

که بودم با تو هم پیمان برادر


تو که صد بار از من دل ربودی

بیا یکباره جان بستان برادر


تو را دشمن برد دارالاماره

مرا در گوشۀ زندان برادر


دگر بعد از تو زینب دل نبندد

به باغ و لالۀ و بستان برادر


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند هشتم


تو خورشید زمین و آسمانی

که هم در موج خون هم بر سنانی


دلم را با نگاهت می ربائی

سرم را با سر خود سایبانی


تو با روی به خون پوشیدۀ خود

چراغ رهنمای کاروانی


فدای غیرتت گردم برادر

که با سر ناقه ام را ساربانی


تو نوک نیزه قاری، من مفسّر

بخوان قرآن که با من همزبانی


چه در مقتل چه در مطبخ چه بر نی

مرا شمع دلی، خورشید جانی


چرا صورت به خاکستر نهادی

تو در این کوفه آخر میهمانی


رخت پیدا و پنهان گشته در خون

که بر نی هم عیانی هم نهانی


جهان بر تو جفا کرد و ندانست

که تو در جسم خود جان جهانی


بیا بر لاله های خود بنالیم

که من چون بلبل و تو باغبانی


سزد این بیت را بر نوک نیزه

زسوز سینۀ زینب بخوانی


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند نهم


مرا تا شامیان دیدند در شام

به اشکم فاش خندیدند در شام


تمام شهر را بستند آئین

بساط سرخوشی چیدند در شام


به فرقم سنگ ها از چار جانب

به جای لاله باریدند در شام


به جای تسلیت برگرد سرها

زنان شام، رقصیدند در شام


به گردم هجده خورشیدخونین

فراز نی درخشیدند در شام


خدا داند که زند های یهودی

به فرقم خاک پاشیدند در شام


تمام طایران گلشن وحی

به سان جوجه لرزیدند در شام


زن و مرد و بزرگ و کوچک آن روز

لباس عید پوشیدند در شام


کف و دشنام و چنگ و تار و دف بود

که بهر ما پسندیدند در شام


دل شب بر دل من گریه کردند

یتیمانی که خوابیدند در شام


بود بیتی زسوز سینۀ من

که حتی خلق بشنیدند در شام


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دهم


به محمل ماه تابان را که دیده؟

به نی مهر درخشان را که دیده؟


میان خندۀ اهل جهنّم

به دامن اشک رضوان را که دیده؟


درون طشت، ذکر حق که گفته

به زیر چوب، قرآن را که دیده؟


به پای صوت روح افزای قرآن

نشاط می گساران را که دیده؟


کنار سفرۀ رنگین قاتل

سر خونین مهمان را که دیده؟


زبانم لال بین می گساران

ولیّ حّی سبحان را که دیده؟


دهن خشک و لب از خون جبین تر

شکسته دُرج دندان را که دیده؟


به لبخند عدو گرد سر دوست

نگاه چشم گریان را که دیده؟


دل شب گوشۀ ویرانۀ شام

وصال روح و ریحان را که دیده؟


به غیر از من که از غم پیر گشتم

به دل، داغ جوانان را که دیده؟


به جای لاله چون من بلبلی زار

پر از خون، باغ و بستان را که دیده؟


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند یازدهم


اگر چه داغ روی داغ دیدم

اگر چه طعنه از دشمن شنیدم


اگر چه سفید از غصّه مویم

اگر چه چون هلال از غم خمیدم


اگر چه سر زدم بر چوب محمل

اگر چه ناله از دل برکشیدم


اگر چه با نگاهی اشک آلود

دل از هجده عزیز خود بریدم


اگر چه پا به پای چند صیاد

به دنبال غزالان می دویدم


اگر چه از گلوی پاره پاره

به مقتل خم شدم گلبوسه چیدم


اگر چه دور از چشم حسینم

به روی خاک زندان آرمیدم


خدا داند چو در راه خدا بود

به چشمم غیر زیبائی ندیدم


من از روزی که چشم خود گشودم

بلای دوست را بر جان خریدم


دلم خوش بود در باغ ولایت

به هجده لالۀ سرخ و سفیدم


بریز ای اشک چون باران به دامن

بسوز ای دل به گل های امیدم


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


بند دوازدهم


دریغ از لاله های پرپر من

زهفتادو دو خونین اختر من


دریغ از آن عزیزانی که خفتند

به خون در پیش چشمان تر من


خودم دیدم سر پاک حسینم

جدا شد پیش چشم مادر من


خودم دیدم که در خون دست وپا زد

به روی دست بابا اصغر من


خودم دیدم یکی پیرهن، شد

زتیر و نیزه، جسم اکبر من


خودم دیدم که پامال خزان شد

گل من یاس من نیلوفر من


خودم دیدم که هجده سر جچو خورشید

همه گشتند برگرد سر من


خودم دیدم که سرها گریه کردند

بر احوال دل غم پرور من


خودم دیدم که افتاد از سر نی

سر محبوب از جان بهتر من


به آن بلبل که در شام خرابه

دل شب پر زد و رفت از بر من


بخوان این بیت را (میثم) هماره

زسوز سینۀ پر آذر من


گلستان مرا در خون کشیدند

مرا در دامن هامون کشیدند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل


امشب گشودم لب به ذکر یا ابالفضل

تا درد دل ها را بگویم با ابالفضل


هم کاشف الکرب است و هم باب الحوائج

سرلشگر و صاحب لوا ، سقّا ابالفضل


با دستِ خود ، از دوستانش دست گیرد

محشر کند ، در محشرِ کبری ابالفضل


هر کس که گردد نوکرِ او ، رستگار است

پرونده اش را گر کند امضا ابالفضل


ای زاده ی اُمّ البنین ! دردم دوا کن

من بی کسم ، دارم تو را تنها ابالفضل


از کودکی در روضه هایت گریه کردم

هر جا که رفتم ، آمدم اینجا ابالفضل


افتاده ام از پا بگیر ای دوست ، دستم

ای دستگیرِ مردمِ دنیا ابالفضل


ای ناخدایِ کشتیِ رحمت ، مدد کن

من مانده ام در موجِ مشکل ها ابالفضل


گر چه گنه کارم ، شما را دوست دارم

بر بابِ احسانت دخیلم یا ابالفضل


مولای محبوبم ، دل ما تنگ گشته

کن کربلایی مجمعِ ما را ابالفضل


سوزد دلم ز این غم که با لب های عطشان

جان باختی در ساحلِ دریا ابالفضل


شد قطعه قطعه پیکر پاکت به شمشیر

شد لاله زار از خونِ تو صحرا ابالفضل


وقتی که بر چشم تو ، دشمن تیرِ کین زد

هفت آسمان گفتند : واویلا ! ابالفضل


فریاد از این غم کز عمودِ آهنین شد

نقشِ زمین ، آن قامتِ رعنا ابالفضل


پشت حسین از داغِ جانسوزِ تو ، خم گشت

شد بسته راهِ چاره ی مولا ، ابالفضل


وقتی حسین از جا عمودِ خیمه ات کَند

کردند شادی ، لشگرِ اعدا ابالفضل



۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مـتـــــن روضــــه امام حسین علیه السلام

مـتـــــن روضــــه

 


 

امام حسین علیه السّلام 

گریه حضرت آدم بر امام حسین ع       گریه پیامبران در مصیبت امام حسین علیه السلام        

ذکر مصیبت حضرت اباعبدالله بعد از تولد تا پیش ازشهادت

مصیبت امام حسین ( علیه السلام ) بعداز شهادت

سفارش امام رضا علیه السلام در مورد عزاداری امام حسین(ع)

 روضه وداع آخر                                       روضه سر امام حسین علیه السلام و تنور خولی


 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سر پر خون ز کجا آمدی


ای سر پر خون ز کجا آمدی

این دل شب منزل ما آمدی


ای سر پر خون ز چه افسرده ای

 هست گمانم که جوان مرده ای


گلشن روی تو عجب با صفاست

ای سر پر خون بدنت در کجاست


*********


بریـز ‌ای دیـده! خونِ دل ، ز دیــده 

کـه رنـگ از صورت زهــرا ، پریــده


شب است و مادری ، پهلو شکسته 

 کـنار مـطـبـخِ خولی ، نشستـه

 

بگوید از غمت ،در شـور و شـینم 

حسیـنم وا ، حسیـنم وا ، حسینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین


ای سایه‌ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین

 

یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند

تسکین دردهای دل مضطرم حسین
***
یادم نمی‌رود که همه عزتم تویی
من پای سفرۀ تو شدم محترم حسین

 

لطفی که کرده‌ای تو به من مادرم نکرد

ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حسین
***
من سال‌هاست در به در روضه توام
داغ تو را به جان و دلم می‌خرم حسین

 

در کوچه‌های سینه زنی سالیان سال

در حسرت هوای حرم می‌پرم حسین
***
کابوس من شده غم دوری کربلا
در خواب هم ذکر لب من حرم حسین

 

تا گفتم اسم کرب و بلا را دلم گرفت

مانند خواهری که صدا زد دلم حسین
***
اینجا کجاست؟ خواهرت افتاد از نفس

رحمی نما به سینۀ شعله ورم حسین

 

اینجا عجیب بوی فراق تو می‌رسد

یک دم نگاه کن تو به چشم ترم حسین
***
زینب کجا و مجلس نامحرمان کجا
یک ذره حق بده نشود باورم حسین

 

مجموع حرف‌های من اینجا خلاصه شد

در یک کلام: ای همۀ باورم حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چوآمد از جَنان دُخت پیمبر


چوآمد از جَنان دُخت پیمبر

زخاکستر گرفت آن رأس انور


کشید از سینه آه و ناله از دل

که ای سر روی خاکت داده منزل؟



شود مادر به قربان سر تو

به خون آغشته رأس اطهر تو


تویی آن نوگل باغ پیمبر

لبت از تشنگی خشکیده حنجر


به اشک دیدگان از چهره تو

بشویم خاک و خون از دیده تو


تو جایت بوده در آغوش مادر

گهی در صدر و بر دوش پیمبر


ترا داده خدا در عرش جایی

چرا‌ای سر در این مطبخ سرایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ


ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ


من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ


باور نمی کردم تو را اینجا ببینم

کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ


هر قدر هم خاکستری باشد دوباره

من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ


با گوشه ی این چادر خاکی بشویم

خون لبت را با نوای یا  بُنَیّ


آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند

ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ


شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم

با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ


آبت ندادند و به حرفت خنده کردند

گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟


گفتی زن خولی برایت گریه کرده

حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک


ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک
کشتۀ راه خدا، یا لَیتَنا کُنامَعَک


ای به موج خون زده در پیش چشم فاطمه
زیر خنجر دست و پا، یا لیتنا کنا معک


ای که از دریای خون تا خیمه گه زینب تو را
ناله کرد و زد صدا، یا لیتنا کنا معک


آب، مهر فاطمه، فرزند او را تشنه لب
سر بریدند از قفا، یا لیتنا کنا معک


زیر تیغ از حنجر خشک تو می جوشد خون
کردی امت را دعا، یا لیتنا کنا معک


میهمان اهل کوفه بودی و سنگت زدند
در زمین کربلا، یا لیتنا کنا معک


مصحف خونین زهرائی و از سُّم ستور
پیکرت شد توتیا، یا لیتنا کنا معک


ای سرت مهمان خولی از چه دیگر ساربان
کرده دستت را جدا، یا لیتنا کنا معک


می رسد از قتلگاهت تا قیامت بر فلک
نالۀ واغربتا، یا لیتنا کنا معک


عترتت در خیمه بود و خیمه را آتش زدند
از ره جور و جفت، یا لیتنا کنا معک


دامن دردانه ات آتش گرفت و می دوید
در بیابان بلا، یا لیتنا کنا معک


دست دشمن در هوای گوشواره پاره کرد
گوش اطفال تو را، یا لیتنا کنا معک


هم تو کعبه هم تو زمزم هم تو مروه هم صفا
هم تو مشعر هم منی، یا لیتنا کنا معک


با دهان تشنه قرآن خواندی و سنگت زدند
بر فراز نیزه ها، یا لیتنا کنا معک


کیست تا محرم شود مثل تو در میقات عشق
حّج خون آرد بجا، یا لیتنا کنا معک


کو سلیمان تا ببیند می کنی در موج خون
دست و انگشتر عطا، یا لیتنا کنا معک


هر کجا یاد تو کردم ای عزیز فاطمه (س)
سوختم سر تا به پا، یا لیتنا کنا معک


می کند با اشک خود (میثم) جهنّم را خموش
چون بگرید بر شما، یا لیتنا کنا معک



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چه حالی داره ای خدا ,زیارت کرببلا

بند۱⚫️

چه حالی داره ای خدا ,زیارت کرببلا  

برم به شهر نینوا ,باجمع خوب نوکرا

هوای بین الحرمین ,هوای جنت خداست

ملاییکه پر میزنن, به دوراین صحن وسرا

 

آقا,دلم خونه

آقا,غزلخونه

آقا,برای تو 

آقا, پریشونه

 

 

مولا حسین جانم ۳ثارالله۲

 

بند۲⚫️⚫️

چه شرینه زیارت ,حریم پاک وبا صفات

دست ادب به سینه و,نیگاه به اون گنبد طلات

زیارت شش گوش تو ,آمال وآرزومونه

قلبم آتیش گرفته از ,زیارت پایین پات

 

مولا,نجاتم بده

برگ ,براتم بده

ساقی ,منه تشنه را

آب ,فراتم بده

 

مولا حسین جانم۳ثارالله۲

 

بند۳⚫️⚫️⚫️

 

ای کاش منم لایق بشم ,از دعاهای مادرم

برای جنگ تو سوریه, بشم مدافع حرم

اگه خدا قبول کنه ,این جون که قابل نداره

برا دفاع از حرم,زتن جدا بشه سرم

 

زهرا س, منوخرید

غیراز, بدی ندید

بارم ,پراز گناه

دستی,سرم کشید

 

دریافت
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امشب هوای کـربــلا دارد دل من


امشب هوای کـربــلا دارد دل من

حال و هوایـی آشـنــا دارد دل من

 

شش گوشه ات را تا نبینم بی قرارم

اصلا مـگر بـی تو صـفا دارد دل من؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

 

 

کرب و بلا ای کاش من مسافرت بودم

 

 

محرمی کاش میشد که زائرت بودم

مسافرت بودم مسافرت بودم

 

 

 

ذکر حسین این شب ها شده گل آهنگم

از حرم اربابم نگو که دل تنگم

 

 

دوباره دل تنگم دوباره دل تنگم

 

 

 

من موج فراتم که همش در تب و تابم

 

 

از کرب و بلا برام نگین خیلی خرابم

 

 

دل تنگ حسینه - بین الحرمینه

 

 

----------

 

 

کرب و بلا میدونی چقدر گرفتارم

 

 

کبوتر زخمی صحن علمدارم

 

 

 

صحن چشام ابری بارون الماسه

 

 

روح و دل و جون من تو کف العباسه

دل پیش عباسه دل پیش عباسه

 

 

 

کاشکی به زیارتش بشیم دوباره نائل

دل پر میزنه تا که میگم یاابوفاضل

 

 

 

ساقی مؤدب ای حامی زینب

 

 

دل تنگ حسینه - بین الحرمینه

 


دریافت

حجم: 3.48 مگابایت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

جا مانده اربعین


همه رفتند و دل بی سر و پا جا مانده

از هوای حرم کرب و بلا جا مانده


به گمانم که میان همه زائر ها

فقط امضای برات دل ما جا مانده


یک به یک می رسد از هر طرفی نامه دوست

که حلالم بکن ای از همه جا مانده


صرف کردند همه فعل خداحافظی و

یک نفر هست ز جمع رفقا جا مانده


اربعین، پای پیاده، حرم حضرت عشق

حسرتش بر دل تنهای گدا جا مانده


قصه این است که من لایق آقا نشدم

از همین است که این من ز شما جا مانده


نام ما را بنویسید کف صحن حسین

بنویسید که یک بی سر و پا جا مانده ...

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس


روی نیازم کجاست، سوی حسین است و بس 
قبله قلبم کجاست کوی حسین است و بس 

سلسله عشق را سلسله جنبان خداست 
سلسله عشق چیست موی حسین است و بس 

دیدن وجه خدا گر که تو را آرزوست 
وجه خدا ای عزیز روی حسین است و بس 

بوی بهشت خدا از حرمش می وزد 
بوی بهشت خدا بوی حسین است و بس 

رحمت و لطف و کرم مهر و وفا و صفا 
بخشش و جود و عطا خوی حسین است و بس 

هر که امانش دهند روز جزا از عذاب 
از برکات دم و هوی حسین است و بس 

کوثر و حوض بهشت زمزم و هم سلسبیل 
اندکی از قطره جوی حسین است و بس 

آنکه بود طالب دیدن وجه خدا 
گو که مرادت چو من روی حسین است و بس 

می طلبد هر کسی امن و امان از عذاب 
حصن امان خدا کوی حسین است و بس 

حسن خدا را عیان کس نتوانست دید 
آینه حسن حق روی حسین است و بس 

----------------------------

گوهر اهل ولا، عشق حسین است و بس 
آنچه که دارد بقا، عشق حسین است و بس 

مطلع انوار حق، مخزن الاسرار حق 
آیه صدق و صفا، عشق حسین است و بس 

فلک نجات بشر، سیره اهل نظر 
ریشه حبّ خدا، عشق حسین است و بس 

مقصد توحیدیان، منشأ حسن جهان 
مایه ایمان ما، عشق حسین است و بس 

راه گشای همه، جان و دل فاطمه 
زینت آل عبا، عشق حسین است و بس 

رایحه « هَل أتی »، مبدأ مهر و وفا 
محور اهل کساء، عشق حسین است و بس 

خلق همه کائنات، بود ز یمن نبی 
عشق علی مصطفی، عشق حسین است و بس 

نیست به یوم النشور، ترس به وقت عبور 
شافع ما در جزا، عشق حسین است و بس 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین


دست ما نیست گرفتار تو هستیم حسین 
از ازل تا به ابد زار تو هستیم حسین 

هیچ کس غیر تو ما را به خدا راه نداد 
ما پناهنده به دربار تو هستیم حسین 

تو نبودی همگی اهل جهنم بودیم 
تا خود حشر گرفتار تو هستیم حسین 

به کسی ربط ندارد چه گناهی کردیم 
ما فقط عبد گنه کار تو هستیم حسین 

ما که هسیتم فقط نوکر تو ای ارباب 
ما هواخواه و هوادار تو هستیم حسین 

اولین گریه کن و مرثیه خوانت زهراست 
ما فقط گرمی بازار تو هستیم حسین 

مادرت دست مرا دست تو داده، خواهی 
یا نخواهی همه سربار تو هستیم حسین 

کاسه چشم من از عشق تو سر ریز شد 
یعنی آنکه همه سرشار تو هستیم حسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین


اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین 
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین 

منم منم منم منم تو را، تو را گدا حسین 
ز دور خرد سالی ام زدم تو را صدا حسین 

الهی آنکه جان من شود تو را فدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات 
حیات و مرگ من بود اسیر یک اشاره ات 

دلم چراغ جان شده ز فیض یک نظاره ات 
به سینه ی شکسته و به قلب پاره پاره ات 

نه من تورا رها کنم، نه تومرا رها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به اشک دیده ی ترت، به خون پاک حنجرت 
به حنجربریده و به قطعه قطعه پیکرت 

به راس از بدن جدا، به صورت منورت 
به جای تازیانه و دل حزین دخترت 

مرا ز من جدا کن و مکن ز خود جدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به مجلس عزای تو یکی گلاب می دهد 
یکی به دست تشنگان، به گریه آب می دهد 

یکی زکف برای تو، قرار و تاب می دهد 
بعزت خدا قسم، خدا جواب می دهد 

به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تیر سقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد 
چاک تر از قبای تو پیکر اکبر تو شد 

مصحف مانده زیر پا، دست برادر تو شد 
سوخته زآتش حرم، دامن دختر تو شد 

محشر دیگری شد از، ناله او بپا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
عترت بی گناه تو کشته شدند بار ها 
یکی به روی خاک ها، یکی بزیر خار ها 

دیده به سینه داغ ها، داده زکف قرار ها 
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرار ها 

فتاده هر یک از نوا بدشت نینوا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف 
گیسوی خون گرفته و ماه خجسته یکطرف 

دوری راه و دشمن و بازوی خسته یکطرف 
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف 

برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو با انالغریب خود شعله به خشک و تر زدی 
تو با سر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی 

تو آن مهی که مهر را شراره بر جگر زدی 
شب از تنور و صبحدم ز نوک نیزه سر زدی 

بخوان ببر دل از همه به صوت دلربا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
آه که شد جدا سرت به پیش چشم مادرت 
گرفته عرض تسلیت، زتازیانه خواهرت 

زخون حنجرت تو شد خضاب روی دخترت 
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهرت 

گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات 
سنان سنان فرو کند، به استخوان سینه ات 

زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات 
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات 

به دوست نه به دشمنان نیست چنین روا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
چه کرده ای که خصم دون به کشتن تو صف زند 
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند 

پای سر بریده ات بنی امیه کف زند 
به گریه ی رباب تو رباب و چگ و دف زند 

نگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
میان تشنگان کسی از تو نبود تشنه تر 
آه تو تیغ جان ستان پیکر نازکت سپر 

زخم تنت ستاره و جسم مطهرت قمر 
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر 

کز سم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است


لعل لب آنکس که ثنا خوان حسین است 
تا حشر نبیند غم و خندان حسین است 

بالله که شود چشمه ی فیض ابدیّت 
چشمی که به یک مرتبه گریان حسین است 

در حشر که هر کس به گناهی فتد از پا 
دست همگی جانب دامان حسین است 

بخشودگی اهل گنه در صف محشر 
وابسته به یک گردش چشمان حسین است 

آئین محمد که جهان زینت از او یافت 
تزیین شده از خون جوانان حسین است 

آن رشته که با تیغ جفا پاره نگردد 
در نزد خدا رشته پیمان حسین است 

در دیده فرو بستن از قامت اکبر 
عقل عقلا مانده و حیران حسین است 
--- 
عالم همه مست از گل رخسار حسین است 
ذرات جهان در عجب از کار حسین است 

دانیکه چرا آب فرات است گِل آلود 
شرمنده ز لعل لب عطشان حسین است 

جغد از چه بویرانه نشیند همه ی عمر 
خاکم بدهان جای یتیمان حسین است 

دانی که چرا چوب در آتش شود آخر؟ 
بیحرمتیش با لب و دندان حسین است 

دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش 
یعنی که خدا نیز عزادار حسین است 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است


در هر دو جهان قبله ی من روی حسین است 
یعنی همه جا روی دلم سوی حسین است 

با عشق حسین از دو جهان، چون نکنم دل 
ملک دو جهان قیمت یک موی حسین است 

فردوس برین با همه ی حور و قصورش 
مشتاق حریم وحرم کوی حسین است 

در سجده دلم حاجت محراب ندارد 
محراب نمازم، خم ابروی حسین است 

خضر آنچه به صد سیر و سفر در طلبش بود 
آبی است که سر چشمه ی او جوی حسین است 

اَجرام فلک، جلوه ای از خویش ندارد 
روشنگری مهر و مه از روی حسین است 

طوبی به چنان جلوه گری، روز قیامت 
نظّاره گر قامت دلجوی حسین است 

در معرکه چون دید فلک صورت او گفت 
نیروی علی در ید و بازوی حسین است 


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام ما به حسین و به کربلای حسین


سلام ما به حسین و به کربلای حسین 
سلام ما به علمدار باوفای حسین 

سلام ما به سلامی که عصر عاشورا 
نموده بر بدن غوطه ور به خون زهرا 

سلام ما به جبین شکسته زینب 
سلام ما به نماز نشسته زینب 

سلام ما به بدن های مانده در صحرا 
سلام ما به ملاقات زینب و زهرا 

سلام ما به لب چوب خیزران خورده 
به آن خرابه نشینی که نیمه شب مرده 

سلام ما به تنوری که اشک زهرا ریخت 
به اشک بچه یتیمی که در سحرها ریخت 

سلام ما به فرات به موج سوزانش 
سلام ما به ابوالفضل و چشم گریانش 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مهر تو را به عالم امکان نمی دهم


مهر تو را به عالم امکان نمی دهم 
این گنج پُر بهاست، من ارزان نمی دهم 

گر انتخاب جنت و کویت به من دهند 
کوی تو را به جنت و رضوان نمی دهم 

نام تو را به نزد اجانب نمی برم 
چون اسم اعظم است، به دیوان نمی دهم 

جان می دهم بشوق وصال تو یا حسین 
تا بر سرم قدم ننهی، جان نمی دهم 

ای خاک کربلای تو مهر نماز من 
آن مهر را به ملک سلیمان نمی دهم 

مارا غلامی تو بُوَد تاج افتخار 
این تاج را به افسر شاهان نمی دهم 

دل جایگاه عشق تو باشد نه غیر تو 
این خانه خداست به شیطان نمی دهم 

گرجرعه ای زآب فراتت شود نصیب 
آن جرعه را به چشمه ی حَیوان نمی دهم 

تا سر نهاده ام چو «مؤید» به درگهت 
تن زیر بار منت دونان نمی دهم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا


مرغ دل پر می زند پیوسته سوی کربلا 
گشته ذکر صبح و شامم گفتگوی کربلا 

پیشتر از آنکه مادر شیر نوشاند مرا 
جام اشک و خون گرفتم از سبوی کربلا 

با وجود نهرجاریّ فرات و علقمه 
خون ثارالله شد آب وضوی کربلا 

اشک چشم زینب و خون حسین بن علی 
گشته تا صبح قیامت آبروی کربلا 

گه کشد در قتلگه گاهی به سوی علقمه 
گه برد هوش از سرم نام نکوی کربلا 

کعبه و سعی و صفا و مروه ی من کربلاست 
هر کجا باشم دلم باشد به سوی کربلا 

در صف محشر که سر می آورم بیرون زخاک 
می کند چشمم به هر سو جستجوی کربلا 

«بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا» 
«در دلم ترسم بماند آرزوی کربلا» 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین


در دم مردن بیا یک دم کنارم یا حسین 
جان زهرا مادرت چشم انتظارم یا حسین 

در س‍ؤال و پرسش قبرم بیا ای سرورم 
بی کس و بی مونس و بی غمگسارم یا حسین 

بی نوا را جان زهرا مادرت از در مران 
مجرمم چشم شفاعت از تو دارم یا حسین 

خادمم، عبدم، غلامم، نوکرم در مانده ام 
سروری کن لحظه ی در احتضارم یا حسین 

رو سیه، نامه سیه، رفتار بد، کردار زشت 
من پناهی جز تو در محشر ندارم یا حسین 

سایه ات را گر بگیری از سرم روز نشور 
من یقین دارم که اندر قعر نارم یا حسین 

این لباس نوکری را ای شه از نوکر مگیر 
چون که یک عمری بود این افتخارم یا حسین 



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه از خیمه ها بیرون دویدند (بازگشت ذوالجناح)


همه از خیمه ها بیرون دویدند 
ولی سالار زینب(س) را ندیدند 

برون از قتلگه، بی راکب آمد 
به سوی خیمه ای، بی صاحب آمد 

یکی گفتا فرس کو نور عینم 
غریب کربلا بابا حسینم 

یکی از غم، گریبان چاک می کرد 
یکی خونش، به گیسو پاک می کرد 

یکی پوشاند، ز اشک خود زمین را 
یکی بر پشت، برگرداند زین را 

چراغ محفل طاها، سکینه(س) 
دو دست، از شدّت غم زد به سینه 

که ای گم کرده راکب، راکبت کو؟ 
چرا صاحب نداری، صاحبت کو؟ 

چرا از تیر دشمن، شسته بالت 
چرا خون خدا، ریزد ز یالت 

بگو ای پیکرت، گردیده صد چاک 
امید ما، کجا افتاده در خاک؟ 

تو صورت شسته ای، از خون مظلوم
مرا دیگر، یتیمی گشت معلوم 

تو که، آتش فرو ریزی ز سینه 
بگو از راکب خود، با سکینه(س) 

چو خنجر، بر گلوی او نهادند
به آن لب تشنه، آیا آب دادند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

السلام ای تشنه کام کربلا


السلام ای تشنه کام کربلا 
السلام ای خامس آل عبا 

ای لبانت بوسه گاه فاطمه 
ای خجل از تو فرات و علقمه 

بر لب دریا لبت خشکیده بود 
از عطش کی اصغرت خوابیده بود 

کودکانت جملگی بی تاب آب 
دور از چشم یتیمان تو خواب 

آب دریا بود مهر مادرت 
حسرتش می سوخت حلق اصغرت 

تا به روز حشر آب از تو خجل 
پای عقل ماست از صبرت به گل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید


اربعین آمد و اشکم، ز بصر می آید 
گوئیا زینب محزون ز سفر می آید 

باز در کرببلا، شیون و شینی برپاست 
کز اسیران ره شام، خبر می آید 

رود، رودی شنوم از طرف شام، مگر 
ام لیلا به سر نعش پسر می آید؟ 

کاش می داد کسی بر علی اکبر پیغام 
کای جوان، مادر پیرت ز سفر می آید 

و علی اصغر بی شیر بداند که رباب 
با دل و سینه پر خون جگر می آید 

ای صبا، گوی به عباس که از جا برخیز 
ام کلثوم تو، خم گشته کمر می آید 

« صامتا » از چه نگفتی به سر قبر حسین 
عابدین، خون جگر و دیده تر می آید؟ 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باربگشائید، اینجا کربلاست


باربگشائید، اینجا کربلاست 
آب و خاکش با دل و جان آشناست 

بر مشام جان رسد بوی بهشت 
به به از این تربت مینو سرشت 

کربلا، ای آفرینش را هدف 
قبله گاه عاشقان از هر طرف 

طور عشق است و مطاف انبیا 
نور حق اینجاست، ای موسی بیا 

جسم را احیا اگر عیسی کند 
جان و تن را کربلا احیا کند 

گر سلامت رفت، از آتش خلیل 
نور ثار الله شد او را دلیل 

کربلا، قربانگه ذبح عظیم 
عرش رحمان را صراط مستقیم 

گر خدا خواهی، برو این راه را 
کن زیارت کوی ثار الله را 

شد ز عاشورای او یک اربعین 
قتلگاهش را به چشم دل ببین 

ماه، اینجا، واله و سرگشته است 
و آن شهاب ثاقب از خود رفته است 

گرد غم، افشانده بر سر کهکشان 
اشک خون ریزد هنوز از آسمان 

اختران، سوزند چون شمع مزار 
مرغ شب می‌نالد اینجا زار زار 

گاه در صحرا خروش و، گه سکوت 
خفته در اینجا شهیدی لا یموت 

حضرت سجاد بر خاکش نوشت 
تشنه لب شد کشته سالار بهشت 

اربعین است، اربعین کربلاست 
هر طرف غوغائی از غمها بپاست 

گوئی از آن خیمه های نیمسوز 
خود صدای العطش آید هنوز 

هر کجا نقشی، ز داغ ماتم است 
هرچه ریزد اشک، در اینجا، کم است 

باشد از حسرت در اینجا یادها 
هان به گوش دل شنو، فریادها 

در دل هر ذره، صدها مطلب است 
ناله سجاد و اشک زینب است 

باید اینجا داشت گوش معنوی 
تا مگر این گفتگوها بشنوی

عمه جان، اینجا حسین از پا فتاد 
چهره بر این تربت خونین نهاد 

عمه جان، این قتلگاه اکبر است 
جای پای حیدر و پیغمبر است 

عمه جان، قاسم، در اینجا شد شهید 
تیر بر قلب حسین اینجا رسید 

عمه جان، عباس اینجا داد دست 
وز غمش پشت حسین اینجا شکست 

اصغر لب تشنه، اینجا، عمه جان 
شد ز تیر حرمله خونین دهان 

از برای غارت یک گوشوار 
شد در اینجا، کودکی نیلی عذار 

تا قیامت، کربلا ماتم سراست 
حضرت مهدی (حسان) صاحب عزاست 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را


یک اربعین بر روی نی دیدم سرت را 
دیدم که زخمی کرده نیزه حنجرت را 

یک قافله با سوز و اشک و آه آمد 
برخیز و بنگر حال و روز لشکرت را 

با ظرفی از آب آمده تا که ربابه 
سیراب گرداند علی اصغرت را 

برخیز ای نور دو چشمم ای برادر 
تا که کمی آرام سازی همسرت را 

بگذار تا شرح سفر با تو بگویم 
بشنو کمی از غصّه های یاورت را 

از کوفه و شام بلا ای داد بیداد 
رنج اسارت پیر کرده دلبرت را 

وقتی گذر دادند ما را بین مردم 
دیدم سر نی گریه ی آب آورت را 

دیدم ز بام خانه طفلی خیره سر با 
سنگی نشانه رفته چشمان ترت را 

رقّاصه های شهر را آورده بودند 
تا در بیارند اشک چشم خواهرت را 

تهمت زدند و خارجی خواندند ما را 
آتش زدند آن جا دل غم پرورت را 

آن جا نمی دانی چه زجری می کشیدم 
وقتی که نان می داد شامی دخترت را 

با هر صدای خیزرانی که می آمد 
من می شنیدم ناله های مادرت را 

چشم علمدار حرم را دور دیدند 
ور نه به عنوان کنیزی گوهرت را ...! 

جا مانده گنج سینه ات کنج خرابه 
با خود نیاوردم گل نیلوفرت را 

این ها همه یک گوشه ای از ماجرا بود 
تازه نگفتم روضه ی انگشترت را ...!!! 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار


ای ساربان! ای ساربان! محمل نگهدار 
آمد به منزل کاروان، منزل نگهدار 

محمل مران، محمل مران، شهر دل اینجاست 
این کاروان خسته دل را منزل اینجاست 

اینجا بهار بی خزانِ من خزان شد 
از برگﹾ برگ لاله هایم خون روان شد 

اینجا همه دار و ندارم را گرفتند 
باغ و گل و عشق و بهارم را گرفتند 

اینجا به خاک افتاده بود و هست عباس 
هم مشک خالی، هم علم، هم دست عباس 

اینجا ز هم پیشانی اکبر جدا شد 
بابا تماشا کرد و فرزندش فدا شد 

اینجا ز آل الله منع آب کردند 
با تیر طفل شیر را سیراب کردند 

اینجا صدای العطش بیداد می کرد 
بر تشنه کامان آب هم فریاد می کرد 

اینجا همه از آل پیغمبر بریدند 
ریحانه ی خیر البشر را سر بریدند 

اینجا ستم بر عترت و بر آل گردید 
قرآن به زیر دست و پا پامال گردید 

اینجا به خون غلطید یک گردون ستاره 
اینجا کشید از گوش، دشمنﹾ گوشواره 

اینجا زدند آل علی را ظالمانه 
شد یاس ها نیلوفری از تازیانه 

اینجا چو از خانه به دوشان خانه می سوخت 
دامان طفلان چون پر پروانه می سوخت 

اینجا به گردون رفت دود آه زینب 
حَلقِ بریده شد زیارتگاه زینب 

اینجا عدو بر زخم پیغمبر نمک زد 
هر برگ گل را مُهری از غصب فدک زد 

اینجا زگریه ناقه ها در گِل نشستند 
دُردانه های وحی در محمل نشستند 

ای کربلا! گل های سرخ یاس من کو؟ 
ای وادی خون! اکبر و عباس من کو؟ 

با غنچه ی نشکفته ی پرپر چه کردی؟ 
با حنجر خشک علی اصغر چه کردی؟ 

خون جگر از دیده ام بر چهره جاریست 
پیراهن آوردم به همره، یوسفم نیست 

تصویر درد و داغ در آیینه دارم 
چون آفتابﹾ آتش درون سینه دارم 

خاموش و در دل گفتگو با یار دارم 
در سینه داغ هیجده دلدار دارم 

بعد از حسین از عمر خود آزرده بودم 
ای کاش من با آن سه ساله مرده بودم 

اشکم به رخ آهم به دل سوزم به سینه 
بی تو چگونه من روم سوی مدینه 

ای کاش چون تو پیکرم صدچاک می شد 
ای کاش جسمم در کنارت خاک می شد 

گیرم که زنده راه یثرب را بپویم 
زهرا اگر پرسد حسینم کو چه گویم؟ 

بگذار تا سوز دلم مخفی بماند 
این صفحه با سوز خود میثم بخواند 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط


ما گره خورده به گیسوی حسینیم فقط

در کمند خم ابروی حسینیم فقط

 

هر که با هر چه که مست است خودش می‌داند

ما که مست رخ خوشبوی حسینیم فقط

 

به دم حضرت عیسی چه نیاز است که ما

همگی زنده به یک هوی حسینیم فقط

 

این حسینیۀ دل وقف غم ارباب است

همه مداح و ثناگوی حسینیم فقط

 

بر در میکده از روی نیاز آمده‌ایم

در پی باده مینوی حسینیم فقط

 

هرکسی هست گرفتار رخ دلبر خویش

ما گرفتار گل روی حسینیم فقط

 

«کعبه یک سنگ نشان است که ره گم نشود»

ما مسلمان شدۀ کوی حسینیم فقط

 

یک نفر با سر زانوش به گودال آمد

همه دلواپس پهلوی حسینیم فقط


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خودم دیدم که صحرا لاله گون بود


خودم دیدم که صحرا لاله گون بود 

زمین از خون یاران غرق خون بود 


خودم دیدم فضاى آسمانها 

پر از انا الیه راجعون بود 


خودم دیدم که نور چشم زهرا 

جراحات تنش از حد فزون بود 


خودم دیدم که بر هر برگ لاله 

نوشته این سخن با خط خون بود 


گلى گم کرده ام میجویم او را، 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم گلوى اصغرش را 

خودم در بر کشیدم اکبرش را 


اگر چه از کنار نهر علقم 

زگریه منع کردم خواهرم را 


خودم دیدم که زهرا ناله میکرد 

خودم دیدم سرشک مادرم را 


مکن منعم اگر با اینهمه داغ 

زنم بر چوبه محمل سرم را 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم که دلها مرده بودند 

خودم دیدم همه افسرده بودند 


خودم دیدم کبوترهاى معصوم 

همه در زیر پر، سر برده بودند 


خودم دیدم که گلهاى نبوت 

زبى ابى همه پژمرده بودند 


همان جایى که فرزندان زهرا 

بجرم عشق سیلى خورده بودند 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


گل من یک نشان در بدن داشت 

یکى پیراهن کهنه به تن داشت


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو


ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو 

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو 


چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده 

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو 


هنوز از گلویت خون تازه می آید 

هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو 


سر شکسته عباس آب آور را 

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو 


چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز 

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو 


زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه 

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو 


غروب گوشه گودال روضه می خواند 

برای این همه زخم تن تو مادر تو 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی


در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی 

یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی 


دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم 

حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی 


جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند 

جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟ 


زینب بمیرد این همه خونی نبیندت 

خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟ 


ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد 

چیزی برای غارت لشکر نداشتی 


ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده 

یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی 


بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای 

حق می دهم حسین، برادر نداشتی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این همه راه دویدم به سوی دلدارم


این همه راه دویدم به سوی دلدارم 

به امیدی که در این دشت برادر دارم 


تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم 

فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم 


یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد 

با چه از روی زمین جسم تورا بردارم 


به وداعِ من و تو خیره بُوَد چشمِ رباب 

خواندم از طرزِ نگاهش که منم دل دارم 


خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند 

منکه از راهیِ بازار شدن بیزارم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند


بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند 

نانجیبان ز تنش پیرهنش را بردند 


آه می خواست رقیه که ببوسد لب او 

خیزران بود مقصر دهنش را بردند 


خواست سیراب کندکودک بی تابش را 

باسه شعبه زدنش خواستنش را بردند 


یک پسر داشت که بهرش همه جا بود سپر 

با دم نیزه سپر داشتنش را بردند 


تکیه بر نیزه زد و خواست ز جا برخیزد 

موج سنگ آمد و برخاستنش را بردند 


نیزه هاشان همگی بربدن شاه نشست 

تا خود عرش، ملائک مِهنش را بردند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین


شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین 

آمد بس از زمانه جفا بر سر حسین 


با اشک و آه کرد چو رو سوی خیمه گاه 

جز شصت و چار زن نبدی لشگر حسین 


گفتی زفرط واهمه شد عرش سرنگون 

افتاد چون ززین به زمین پیکر حسین 


زینب به آه و ناله در آمد به قتلگاه 

خنجر نهاد شمر چو بر حنجر حسین 


خورشید منکسف شد و شد ماه منخسف 

تا شد به نوک نیزه ی اعدا سر حسین 


آه از دمی که با لب خشکیده زیر تیغ 

سوی فرات بود دو چشم تر حسین 


لیلا دریده جامه ز تن چون زتیغ کین 

شد پاره پاره جسم علی اکبر حسین 


پشت علی به خلد، کمان شد ز بار غم 

آمد چو تیر بر گلوی اصغر حسین 


سیراب، وحش وطیر زآب فرات بود 

از تشنگی کبود لب دختر حسین 


آتش ز سوز سینه ی زهرا زبانه زد 

بگذاشت در تنور چو خولی سرحسین 


گردون سیه نمود به بر چون کبود شد 

از ضرب چوب کینه سر انور حسین 


"جودی" درید جامه ز بیطاقتی به بر 

کردند پیرهن چو برون از تن حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم


دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم 

تنهایی و بی یاور، ای کاش نمی دیدم 


دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم 

بالای سرت مادر، ای کاش نمی دیدم 


وقتی که برون شد شمر، از مقتل تو دیدم 

خون می چکد از خنجر، ای کاش نمی دیدم 


از نیزه به روی خاک، دیدم سر تو افتاد 

در زیر سُم اسبان، ای کاش نمی دیدم 


دیدم که به دنبالت، با کاسه ی پر آبی 

هر سویی دَوَد دختر، ای کاش نمی دیدم 


در نیمه ی شب دیدم، در پیش نگاه تو 

یک دختر بی معجر، ای کاش نمی دیدم 


ای وای چه بی رحمند، انگشت تو را بردند 

تنها پی انگشتر، ای کاش نمی دیدم 


من آمده بودم تا، لب های تو را بوسم 

دیدم که نداری سر، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز ببین دعواست، در بین سپهداران 

از بهر سر سقا، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز خودت دیگر، چشمان ربابت بین 

بر نیزه شده اصغر، ای کاش نمی دیدم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سلام علیک ای گل فاطمه


سلام علیک ای گل فاطمه 
سلام علیک ای امید همه 

حبیبی فدایت 
بمیرم برایت 

غریبم حسین(ع) 

شراری به قلب کبابم بده 
سلامت نمودم جوابم بده 

توهستی امیدم 
امام شهیدم 

غریبم حسین(ع) 

سلامم به جسم علی اکبرت 
سلامم به حلق علی اصغرت 

سلامم به عباس 
گل پرپر یاس 

غریبم حسین(ع) 

سلامم به لبهای خشکیده ات 
سلامم به آن حلق ببریده ات 

سلامم به صبرت 
به شش گوشه قبرت 

غریبم حسین(ع) 

به گرد سر باب من صف زدن 
به جای تسلی همه کف زدن 

به بزم عزایم 
چکد خون زپایم 

غریبم حسین(ع)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آه از آن ساعت که با صد شور و شین


آه از آن ساعت که با صد شور و شین 
زینب آمد بر سر نعش حسین 

بر سر قبر برادر چون رسید 
ناله و آه و فغان از دل کشید 

با زبانِ حال، آن دور از وطن 
گفت با قبر برادر این سخن 

السلام ای کشته راه خدا 
السلام ای نور چشم مصطفی 

السلام ای شاه بی‌غسل و کفن 
السلام ای کشته ی دور از وطن 

السلام ای تشنه ی آب فرات 
السلام ای کشتی بحر نجات 

السلام ای سید و سالار ما 
السلام ای مونس و غمخوار ما 

بهر تو امروز مهمان آمده 
خواهرت از شام ویران آمده 

سربر آر از خاک و بنگر حال ما 
خیز از جا بهر استقبال ما 

شرح حال خود حکایت می‌کنم 
وز فراق تو شکایت می‌کنم 

تا تو بودی شأن و شوکت داشتم 
خیمه و خرگاه و عزّت داشتم 

آتش کین کوفیان افروختند 
خیمه ی ما را به آتش سوختند 

الغرض از کوفه تا شام خراب 
گرچه ما دیدیم ظلم بی‌حساب 

لیک دارم شکوه ها از اهل شام 
کز سر دیوار و از بالای بام 

چون تو رفتی بی‌کس و یاور شدم 
دستگیر فرقه ی کافر شدم 

از پس قتل تو ای شاه شهید 
از سرم شمر لعین معجر کشید 

بعد قتل و غارت اموال تو 
تاخت دشمن بر سر اطفال تو 

بس‌که سیلی شمر زد بر رویشان 
گشت نیلی صورت نیکویشان 

آن‌قدَر سنگ جفا بر ما زدند 
کز غم آتش بر دل زهرا زدند 

از جفای شامیان خون شد دلم 
گشت در ویرانه آخر منزلم 

پس از آن ویرانه با چشم پر آب 
برده ما را شمر در بزم شراب 

آه از آن ساعت که از روی غضب 
زاده ی سفیان یزید بی‌ادب 

در حضور خواهر گریان تو 
چوب می‌زد بر لب و دندان تو 

بگذر ای ذاکر زر شرح این مقال 
تا توانی اندر این ماتم بنال 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام


یک اربعین به نیزه سر یار دیده ام 
یک اربعین چو شمع به پایت چکیده ام 

یک اربعین به ضربه شلاق ساربان 
بر روی خارهای مغیلان دویده ام 

یک اربعین تمام تنم درد می کند 
با ضرب تازیانه ز جایم پریده ام 

یک اربعین رقیه تو مُرد از غمت 
اکنون بدون او به کنارت رسیده ام 

یک اربعین به شام و به کوفه حماسه ها 
با خطبه های حیدری ام آفریده ام 

یک اربعین به چوبه محمل سرم شکست 
همچون پدر ببین تو، جبین دریده ام 

یک اربعین کنار عدو، وای وای وای
بس جور طعنه های فراوان کشیده ام 

یک اربعین به ضربه سیلی ببین حسین
روی کبود و قامت از غم خمیده ام 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم


رسیدم سر خاکت که زار گریه کنم 
کنار این همه خاک مزار گریه کنم 

رسیدم سر خاکت به خود توان بدهم 
به این امید که شاید زغصه جان بدهم 

رسیدم سر خاکت به سر بریزم خاک 
ز غصه ی لب چاکت به سر بریزم خاک 

مرا غم تو و این درد و داغ خواهد کشت 
اگر مرا نکشت غم فراق خواهد کشت 

مرا ببخش که زنده زشام برگشتم 
دلم گرفته برادر سلام برگشتم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم


عذار نیلی و قدّ خم و چشم تر آوردم 
گلاب اشک بهر لاله های پرپر آوردم 

ز جا بر خیز ای صد پاره تر از گل تماشا کن 
که از جسم شهیدانت دلی زخمی تر آوردم 

تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم 
چو بر گشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم 

مسافر از برای یار سوغات آورد اما 
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم 

اگر چه سر نداری یک نگه بر سیل اشکم کن 
که با چشمان خود آب از برای اصغر آوردم 

تو بر من از تن بی سر خبر ده ای عزیز دل 
که من بر تو خبرهای فراوان از سر آوردم 

چهل منزل سفر کردم به شهر شام و بر گشتم 
خبر از چوب و از لعل لب و طشت زر آوردم 

ز اشک چشم و سوز سینه ی مجروح و خون دل 
همانا مرهمت بر زخم های پیکر آوردم 

قد خم، موی آشفته، تن خسته، رخ نیلی 
به رسم هدیه میراثی بود کز مادر آوردم 

ز سیل اشک دریا کرده ام چشم محبان را 
به آهم شعله ها از سینه ی «میثم» بر آوردم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اربعین آمد دلم را غم گرفت


اربعین آمد دلم را غم گرفت
بهر زینب(س) عالمی ماتم گرفت

سوز اهل آسمان آید به گوش 
ناله ی صاحب زمان آید به گوش

جان اهل بیت عصمت بر لب است
کاروان سالار آنها زینب است

جمله مستان سوی ساقی آمدند
مست مست از جام باقی آمدند

سینه ها آماج رگبار بلا
جای زخم ریسمان بر دستها

هوش از سر رفته و دل باخته
جسم خود را بر زمین انداخته

هر یکی در جستجوی تربتی
بر لب هر یک کلامی، صحبتی

قلبها پر شکوه از بیداد بود
آشنای قبر ها سجاد(ع) بود

رهبر زینب(س) امام راستین
حجت حق بود زین العابدین(ع)

با کلامش عمه را مغموم کرد
تا که قبر یار را معلوم کرد

آمده همراه دخت بوتراب
بر سر آن قبر کلثوم و رباب

زخمهای این سفر سر باز کرد
هر کسی درد دلی آغاز کرد

زینب ازم‍‍ژگان خود یاقوت ساخت
داستان این سفر را باز گفت

گفت ای سالار زینب السلام
ماه شام تارزینب السلام

بر تو پیغام سفر آورد ام
از فتوحاتم خبر آورده ام

کرد با من این مسیر عشق طی
راس تو منزل به منزل روی نی

معجرم نیلی شد و مویم سپید
از غم دوری تو قدم خمید

گر که دست رحمت و صبرت نبود
زینبت در راه کوفه مرده بود

ظلم دشمن تا که بی اندازه شد
ماجراهای سقیفه تازه شد

ریسمان بر گردن سجاد بود
غربت بابا مرا در یاد بود

دیدی از نی دست خواهر بسته بود؟
گوییا دستان حیدر بسته بود

یاسها را جوهر نیلی زدند
کودکان را یک به یک سیلی زدند

ازشماتت کردن دشمن مپرس
از سه ساله دخترت از من مپرس

شد سرت یک نیمه شب مهمان او
با وصالت بر لب آمد جان او

مرد در ویرانه و من زنده ام
بی رقیه(س) آمدم شرمنده ام

بارها از دوریت جان باختم
بین مقتل من تو را در یافتم

گر تو ای لب تشنه برداری سرت
حال نشناسی دگر این خواهرت....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود


مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود

مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود 

 

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند 

مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود 

 

سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 

کفن برای او به جز  شکسته نیزه ها نبود 

 

تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر   

فرات مهر مادرش سیدالنساء نبود  

 

گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی

دگر به نوک نیزه ها نهادنش به جا نبود 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زبان حال حضرت زینب (س)


چشم گریان سویت از شام خراب آورده ام 
خیز، ای لب تشنه از بهر تو آب آورده ام 

گر بپرسی داغ تو با سینه خواهر چه کرد 
قامت خم گشته یی بهر جواب آورده ام 

اشک، سرخ، چهره زرد و تن سیاه و موسفید 
اینهمه سوغات از شام خراب آورده ام 

اشک می بارم ز داغ چارساله دخترت 
گر چه پرپر شد گلت با خود گلاب آورده ام 

همرهم زین العباد این حجت دادار را 
جان و تن مجروح از بزم شراب آورده ام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرم خاک کف پای حسین است

 

سرم خاک کف پای حسین است

دلم مجنون صحرای حسین است

 

بهشت ارزانی خوبان عالم

بهشت من تماشای حسین است

 

به وقت مرگ چشمم را نبندید

که چشم من به سیمای حسین است

 

تمام هستیم باشد دل من

که لبریز از تولاّی حسین است

 

در این عالم تمنّایی ندارم

تمنّایم تمنّای حسین است

 

چراغ از بهر قبر من نیارید

چراغم روی زیبای حسین است

 

خوش آن صورت که در فردای محشر

بر آن نقش کف پای حسین است

 

نترسانیدم از روز قیامت

قیامت قدّ و بالای حسین است

 

-----------------


اگر کشتند چرا آبت ندادند

چرا زان درّ نایابت ندادند

 

اگر کشتند چرا خاکت نکردند

کفن برجسم صد چاکت نکردند

 

برادر جان سلیمان زمانی

چرا انگشت و انگشتر نداری

 

چرا این حنجرت خشک است وبی آب

مگر عباس آب آور نداری

 

زبان بگشوده زخم سینه تو

مگر ای کشته تو مادر نداری


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خوش اومدی تو از سفر بابا



خوش اومدی تو از سفر بابا
توروخدا منو ببر بابا
کجا یهو تو بی خبر بابا
گذاشتی رفتی...
 
دیگه تمومه گریه و زاری 
تمومه این شبای بیداری
آخه نگفتی دختری داری
گذاشتی رفتی
 
نذار بازم بهم جسارت شه
همین لباس پاره غارت شه
منو ببر که عمه راحت شه
بابا بابایی...
 
نبودی از همه کتک خوردم
یه جوری زد که عمه گفت مردم
به خاطر تو طاقت آوردم
بابا بابایی...
 
بیابونا نمیره از یادم
تو راه کوفه جون دادم
تو خواب من از رو ناقه افتادم
رو نیزه بودی...
 
سه سالتو چقدر دادن آزار
گوشای خونیمو دیدی انگار
بذار بگم چی شد توی بازار
رو نیزه بودی...
 
مارو بهم دیگه نشون میدن
به زور النگوهامو دزدیدن
بابا نامحرما منو دیدن...


دریافتحجم: 8.11 مگابایت
 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کـــرب و بــلا غــــروب شـــده بــــارون مــی بــــاره


کـــرب و بــلا غــــروب شـــده بــــارون مــی بــــاره
کـــوچـــه ی سـیـنــه زنـی مــــون خـیـســه دوباره


کـــرب و بــلا چــه ســریــه بـــازم جـــا مــوندم...
مـن چـه شبــایـی رو با اشک به صـبــح رسونـدم

مــن و شـکـسـتـه بـــالی ، بــده به قـلـبــم حالی
دور ضریحت غوغاست، جای من امشب خالی...

حـرم ، غروب ، کرب و بلا  ، خواب خوب هر شبم
حــــرم پــــر از بـــرو بـیــــا ، خواب خوب هر شبم

حـــرم ، ضـریــح ، کبـوتــرا ، خواب خوب هر شبم
حـــرم ، ضــریـــح و زائــــرا ، خواب خوب هر شبم

 

کـــــرب و بـــــلا ، تــنـــگــــه دلــــم بــــرا زیــــارت
وقـــتــــش شـــده بـــیــــام بــــــرا عـــــرض ارادت

کــــرب و بــــلا ، خـــسـتــــه ام از فــــراق و دوری
مـــن صـبــــر ایــــوب نــــدارم ، بــســه صـبـــوری

 

دوبـــــاره  ذکــــر یــــارم دلـــم گرفتـه امشبــــــــ 

دم هـمـه دم بـا گریـه ،دم میـگیـرم یـا زیـنـبـــــــــ

کــــــــرب و بـــــــــلا ، ممنـونـتـم میـای تـوخوابـم

انــــــگار تــعـارف داری بـــا دل خـــــــرابـــــــــــــم

 

کــــــــــرب و بــــــــلا یـــــــادش بــخیـر نـگاه اول 

نــــگاه به سـمـتــ خیـــــمه گــاه نـگاه به مقـتل

 

بــــه اسـمـــت قســم آقا میخـوام بیـــام کربـــلا

 

 


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهای جمعه مادری پهلو شکسته


شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان و با قد خمیده

اشک مصیبت می کند جاری ز دیده

گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

بر خیز و مادر تا کنم یکدم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خرم دلی که منبع انهار کوثر است


خرم دلی که منبع انهار کوثر است
کوثر کجا ز دیده پر اشک بهتر است

نام حسین و کرببلا هر دو دلرباست
نام علی اکبر از آن دلرباتر است

رفتم به کربلا به سر قبر هر شهید
دیدم که تربت شهدا مشک و عنبر است

هر یک شهید مرقدشان چهار گوشه داشت
شش گوشه یک ضریح در آن هفت کشور است

پرسیدم از کسی سببش را به گریه گفت
پائین پای قبر حسین قبر اکبر است

پائین پای قبر علی اکبر جوان
هفتاد و یک شهید چو خورشید انور است

برسمت راست مرقد یک پیر جلوه کرد
در گوشه رواق که نزد یکی در است

پرسیدم از مخادم آن کاین مزار کیست؟
گفتا حبیب نور دوچشم مظاهر است

در جنب نهر علقمه دیدم یکی شهید
گفتم چرا جدا ز شهیدان دیگر است؟

گفتا خموش دار که عباس نامدار
منظور او ادب به جناب برادر است

رفتم به خیمه گاه و شنیدم بگوش دل
آنجا فغان زینب و کلثوم اطهر است

رفتم به سوی خیمه بیمار کربلا
دیدم که با دوصد غم و محنت برابر است

وارد شدم به حجله داماد کربلا
دیدم عروس قاسم دستش ز خون تر است

رفتم ز کربلا به سر تربت علی (ع)
دیدم که بارگاه علی عرش اکبر است

وارد شدم به صحن و سرایش بصد امید
دیدم که چلچراغ علی سرو کوثر است

برگشتم از رواق شدم وارد حرم
دیدم که چشم نوح نبی جای حیدر است

پر نور چشم نوح نبی از علی بود
این نکته هم ز کاتب از خاک کمتر است

شاها تویی که (ناصردین) باد چاکرت
منظور او به اذن جناب مطهر است

(ناصر) چو بر نجف برسید و بگریه گفت
هر صبح و شام چشم امیدش بدین در است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو کربلا داری عرش خدا داری


تو کربلا داری عرش خدا داری

بی تو من بهار زردم

ای نام تو آه سردم

خاک تو شفای دردم

ضریح شش گوشه ی تو میخانم


تو عشق تابانی همیشه میمانی

تو شاهنشه جهانی ذکر اهل آسمانی

تو لیلی لیلیانی دل من از باده ی تو دیوانست


دلم هوای کربلا دارد آقا یا ثارالله

هوای گنبد طلا دارد آقا یا ثارالله


چه شود اگر تو کنی نظر ، تو که با وفایی

ای شه حرم ، چه شود حرم، قسمتم نمایی

عشق تو داده شور و شینم ، عاشق بین الحرمینم


دلم هوای کربلا دارد آقا یا ثارالله

هوای گنبد طلا دارد آقا یا ثارالله


بیا نگاهم کن ، نظر به حالم کن

سر بر خاک تو گذارم ، از عشق تو بیقرارم

از داغ تو سوگوارم ،به پای عشقت همیشه میمانم


عزیز زهرایی ، بزرگ دنیایی

ای دار و ندار عالم ، ای نام تو اسم اعظم

روز و شب همیشه هر دم

نام تو را عاشقانه می خوانم


من از ازل زجام تو مستم آقا یا ثارالله

دخیل نام و پرچمت هستم آقا یا ثارالله


ای سرود من ، ای وجود من ، تو همای عشقی

شاه عالمین ، به خدا حسین ، تو خدای عشقی

عشق تو در خاک و سرشتم ، کرببلای تو بهشتم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰