*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۳۶ مطلب با موضوع «اشعار :: حضرت زهرا (س) :: روضه :: قبل از شهادت» ثبت شده است

چشم گریون داره بی امون میباره


(زبان حال حضرت زینب س)


چشم گریون داره بی امون میباره

غرق در خون گوش و گوشواره ی پاره

خونِ لخته ، خیلی سخته ، این چه اقبال و چه بخته

پریده رنگ و روت چرا ، دستات میلرزه مادرم

حسرت شده برای من دست بکشی روی سرم


... مادر مرو ، مادر مرو ، مادر مرو ، مادر مرو ...


بیا بشکن سکوت سردتو مادر

بگو با من لااقل دردتو مادر

مهربونی ، خوب میدونی ، که دلم رو میسوزونی

الهی از روی سرم سایه ی مادر کم نشه

مادر نذار که خونمون غمکده ی ماتم بشه


... مادر مرو ، مادر مرو ، مادر مرو ، مادر مرو ...

توی آتیش من میدیدم چادرت سوخت

روی آتیش همه ی بال و پرت سوخت

روی آتیش یکی گفت که مادرت سوخت


کی میتونه ، بی بهونه ، گل یاسو بسوزونه

اون دست و سیلی مادرم صورتتو کرده کبود

هی دارم افسوس میخورم بابام علی پیشت نبود


... مادر مرو ، مادر مرو ، مادر مرو ، مادر مرو ...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مادر چرا چشمات یکی اشکه یکی خون

 

(زبان حال حضرت زینب س)

 

مادر چرا چشمات یکی اشکه یکی خون

هر وقت نگاهت میکنم هستی پریشون

 

چی به روزت اومده مادر

افتادی اینجوری تو بستر

ای ضربان قلب حیدر

 

لبخند رو لبهات تلخه و سرده

نگو که رفتن علاج درده

الهی زینب دورت بگرده

 

اشکاتو پاک از گونه نکردی

موهامو مادر شونه نکردی

چند روزه کار خونه نکردی

 

... مادر مرو ، مادر مرو مادر ...

 

هم سیلی هم لگد زدن به پهلوت

صورتت هم کبوده مثل دست و بازوت

 

زخمی شده همه وجودت

آتیش زدن به تار و پودت

فدای صورت کبودت

 

خونه حصار قافله بوده

خیلی شلوغ و ولوله بوده

خدایا مادر حامله بوده

 

اینجا نبردن بویی زِ احساس

پنجه کشیدن به صورت یاس

وقت جسارت کاش بودی عباس

 

... مادر مرو ، مادر مرو مادر ...

 

حالتو میبَره منو خرابه ی شام

رقیه انگاری گرفت از تو الهام

 

شبیه تو پهلوش شکسته

قنوت میگیره با دست خسته

همه وجودش به خون نشسته

 

گوشواره هاشو بردن به غارت

خیلی کتک خورد طول اسارت

به دختر تو میشه جسارت

 

با لب پاره از چوب خیزر

بزم شراب و دختر حیدر

سر حسینه بریده حنجر

 

... مادر مرو ، مادر مرو مادر ...


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبای فاطمیه بازم بارون میگیره


(زبان حال حضرت زینب س)

شبای فاطمیه بازم بارون میگیره

با ناله های زهرا زینب زبون میگیره

الهی براش بمیرم مادرم خیلی جوونه

به خدا سنی نداره ولی قامتش کبوده

 

دلم پُر از بهانه های مادره ، به کی بگم توی دلم چی میگذره

... ای وای از این غم ، فریاد از این غم ...

 

آروم نداره مادر چند روزه توی خونه

تابوت براش آوردن ای وای از این زمونه

الهی براش بمیرم درد داره اما میخنده

میشینه یه گوشه خسته چشاشو آروم میبنده

 

درد دلش این روزا ناگفتنیه ، به کی بگم که مادرم رفتنیه

... ای وای از این غم ، فریاد از این غم ...

 

ای خدا جون کمک کن که مادرم نمیره

راه که میره میبینم دست به دیوار میگیره

الهی براش بمیرم موهامو که شونه میکرد

زیر لب با ناله میگفت کجایی جوونی برگرد

 

دلم میخواد بغل کنم مادرمو ، به روی شونه هاش بذارم سرمو

... ای وای از این غم ، فریاد از این غم ...



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کوثر قرآن منم همسر شیرخدا

 

(سبک میگذرد کاروان)


کوثر قرآن منم همسر شیرخدا
ام حسین و حسن مادر کرببلا
فاطمه‌ام فاطمه‌دختر پیغمبرم
میان‌کوچه‌شدم‌زضرب‌سیلی‌فدا


محسنم در کوچه شد فدا
فدای خط سرخ ولا
واویلا... واویلا...ای خدا

*****
سینه و پهلوی من ز ضرب در تا شکست
میخ در خانه‌ام بر روی سینه نشست
ناله‌ی من فضةُ خُدینی از خانه شد
رشته‌ی امید من خصم در آنجا گسست


بسته شد دستان مرتضی
محسنم در کوچه شد فدا
واویلا.... واویلا... ای خدا

*****
مدینه در آتش است تیره شده آسمان
فاطمه شد از ستم بانوی قامت کمان
یا ابتا ناله‌اش از پس در بود و گفت
یاس کبودت شده میان آتش خزان


بابا جان حالم را کن نظر
زهرا را همراه خود ببر
واویلا... واویلا...ای خدا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فاطمیه شده شور ماتم به پاست


(سبک همه جا کربلا)


فاطمیه شده شور ماتم به پاست
از غم فاطمه همه‌جا کربلاست
بین آتش شده فاطمه تا فدا
پشت دیوار و در گفته فضه بیا
آه و....واویلتا آه و واویلتا

*****
بین کوچه ز پا تا که زهرا فتاد
پیش چشم حسن سر به زانو نهاد
صورتش نیلی و قامتش شد کمان
یاس حیدر شده در جوانی خزان
آه و.... واویلتا آه و واویلتا

*****
نینوایی شده زین نوا نای من
محسنش از لگد کشته شد وای من
زده آتش عدو تا که بر گلشنش
چادرش خاکی و غرقه خون شد تنش
آه و... واویلتا آه و واویلتا

-----------------

حاجتِ فاطمه گشته امشب روا

می رود  سوی  حق  مادر  اولیا

مهدیِ فاطمه گشته صاحب عزا

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا

 

مهدیِ فاطمه گشته صاحب عزا

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا

 

****

تا که مسمار در پهلویش را شکست

ذکر جانم  علی  بر  لب  او  نشست

دست حب المتین بسته شد از جفا

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا

 

مهدیِ فاطمه گشته صاحب عزا

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا

 

*****

بعد از آن میخِ در درد پهلو گرفت

دو سه ماهی شده ازعلی رو گرفت

جانِ  خود  میکند  بهر  مولا  فدا

آه وا ویلتا    آه و وا ویلتا

 

مهدیِ فاطمه گشته صاحب عزا

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا

 

*****

فاطمه لحظه ای را که خورده لگَد

جانِ   بابا   بلرزید  به  زیرِ   لَحَد

محسنش کشته شد ضربِ آن بی حیا

آه وا وایلتا   آه و وا ویلتا

 

مهدیِ فاطمه گشته صاحب عزا

آه و وا ویلتا  آه و وا ویلتا

 

*****

ای  خدا  یا  خدا  حضرت   فاطمه 

می خورد بر زمین پیشِ چشمِ همه

گشته شرمنده از روی ِ او  مرتضی

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا

 

مهدیِ فاطمه گشته صاحب عزا

آه و وا ویلتا   آه و وا ویلتا



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یاسِ کبودم حاجت روا شد

 

یاسِ کبودم حاجت روا شد
آن زخمِ پهلو دیگر دوا شد
در نوجوانی گشتی تو پرپر
مظلومه مادر، مظلومه مادر

ماندی بنالی از دردِ سینه
یا از زنانِ شهرِ مدینه
هر آن نگاهِ لبریزِ کینه
چون میخِ سوزان بر جان نشینه

رنجور و خسته از دردِ بستر
مظلومه مادر، مظلومه مادر


بر تو رسانند اینگونه پیغام
بر ماجرای تلخیِ ایام
یا شب بگرید از رنج و آلام
یا روز بگرید شب گیرد آرام

ای در مدینه بی یار و یاور
مظلومه مادر، مظلومه مادر


اندوه و رنجِ دیرینه داری
زخمی به روی آیینه داری
چون میخِ سوزان در سینه داری
در بیتُ الاحزان کاشانه داری

گشتی تو محزون بعد از پیمبر
مظلومه مادر مظلومه مادر


از آن کبودی بر روی صورت
از روی بابا داری خجالت
هی رو بگیری از زخمِ جَرحَت
تا او نبیند آن جای ضربت

جسمِ تو مجروح از تیغِ خنجر
مظلومه مادر مظلومه مادر

داد از مصیبت، از دردِ هجران
ماوی گرفتی در بیت الاحزان
داری به لبها آوای قرآن
بر تو چه سنگین این رنجِ دوران



درمان ندارد این زخم پیکر
مظلومه مادر، مظلومه مادر

یاس و شقایق در باغِ زهرا
پژمرده گشتند از داغِ زهرا
کو باغبانِ عشٌاقِ زهرا
بود آن نگاهش مشتاقِ زهرا

مثلِ خزان شد بستانِ کوثر
مظلومه مادر مظلومه مادر

آندم تو گشتی در خون شناور
در پیشِ چشمِ آن دو برادر
یکدم گشایید دستانِ حیدر
بیرون کشاند تا میخِ این در

با تو چه کرده دستانِ کافر
مظلومه مادر مظلومه مادر

مادر دعا کن زینب بمیرد
جای تو را در بستر نبیند
کی گفته او در ماتم نشیند
شامِ عزای مادر بگیرد؟

بر من نباشد مرگِ تو باور
مظلومه مادر مظلومه مادر

بعد از پیمبر فصلِ خزان است
ما را زمانه نامهربان است
بین چشم زینب چه خون فشان است
این سیلِ غمها بر من گران است

گو چی کشیدی در پشتِ آن در
مظلومه مادر مظلومه مادر

در بینِ خانه چون مرغِ بی پر
تو لانه کردی در خونِ بستر
دارم وداعت در وقتِ آخر
زینب نبیند روی تو دیگر

دیدارِ ما شد در روزِ محشر
مظلوم مادر، مظلوم مادر



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بریم مدینه خونه ی مولا


بریم مدینه خونه ی مولا

عیادت مادری خسته ، که این روزا دلش شکسته

جوونه اما گرد پیری رو سر و صورتش نشسته


خیال موندن نداره دیگه

خیری ندیده از مدینه ، یه دنیا غم داره تو سینه

میکِشه آه سردی تا که غربت حیدرو میبینه


بار سفر رو داره میبنده ، صدای آه علی بلنده

چند روز کارش فقط همینه ، تابوتو میبینه و میخنده

****

حسن یه گوشه خیره به مادر

زانوی غم بغل گرفته ، داره به دل حرف نگفته

خیلی صبوره اما بازم کوچه ها از یادش نرفته


روی کبود و چادر خاکی

لکه ی خون مونده روی در ، شده بلای جون حیدر

سه ماهه که خانم خونش بی رمق افتاده تو بستر


دلش گرفته از این زمونه ، بهار عمرش رو به خزونه

دست شکستش بالا نمیاد ، عجل وفاتی داره میخونه

****

تو این روزای آخر عمری

رسیده کار بچه هارو ، کرده همه سفارشارو

با بغضی که داره تو سینه روضه میخونه این شبارو


برا حسینش داره میدوزه

یه پیرهن با دست لرزون ، آروم آروم با چشم گریون

میگه به زینب عوض من تن حسینم تو بپوشون


میاد یه روزی که ته گودال ، داداش حسینت میفته بی حال

سر همین پیراهن کهنه میبینه میشه دورش چه جنجال

****


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آسمون چشمام ابریه از غم


آسمون چشمام ابریه از غم

قلب بیقرارم دریای ماتم


شبا همش چشام میسوزه

تاول روی بازوهام میسوزه

ولی دلم برا آقام میسوزه خدا


همسایه ها زِ گریه هام بریدن

همه به آرزوهاشون رسیدن

که عاقبت غم علی رو دیدن خدا


وای ، دنیا دیگه از تو سیرم

وای ، همچون حیدر کردی پیرم

وای ، چونکه راحت شَم میمیرم

****

وقتی پای من از در بیرون میره

زود حسن میاد چادرم رو میگیره


حسن من میگه با بیقراری

تورو خدا تو کوچه پا نذاری

خاطره ی خوشی ازش نداری نرو


یادته دشمنی که سد راه شد

روزی که دیدی روز من سیاه شد

کوچه برا حسن چو قتلگاه شد نرو


وای ، وای از باد سرد کوچه

وای ، پیرم کرده درد کوچه

وای ، نیمه جونم کرده کوچه

****

شب که میشه میسوزه زخم سینم

مرگمو به پیش چشمام میبینم


زینب میدونه پام رمق نداره

وقتی که راه میرم هوامو داره

ولی به روی مادر نمیاره خدا


میدونه مادرش داره میمیره

فهمیده آخرش داره میمیره

سایه بالا سرش داره میمیره خدا


وای ، میرم اما دردم اینجاست

وای ، دردم اینه حیدر تنهاست

وای ، تنهاترین مرد دنیاست

****


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دردت به جونم ، بگو بدونم

 

 

 

دردت به جونم ، بگو بدونم

آخر کجا مادر زِ دختر رو میگیره

 

دیدم شبونه که مخفیونه

با اشک و ناله مادرم وضو میگیره

 

هی تیکه تیکه ، خون کرده چیکه

از زخم پهلویی که با لگد شکسته

 

خون شده لخته ، خدایی سخته

میسوزه گوشِت دیگه پنهون کاری بسه

 

شونه بزن به موی من ، دست نوازشی بکش به موی من

تا میگیری دست به دیوار ، مادر میلرزه به خدا زانوی من

 

دق میکنه زینب نکش آه ، چرا خمیده میروی راه

سایَت روی سرم بمونه ، خدایا مادرم جوونه

 

... وای امان از این جدایی ، وای امان از این جدایی ...

 

عمر دقایق ، یاس و شقایق

نشسته خون رو صورتت به جای شبنم

 

امید حیدر ، پیر شدی مادر

آب میشی هر روز پیش چشمام آخه نم نم

 

ای سینه مجروح ، خسته تن و روح

فضای خونه داره از تو بوی محسن

 

ای گل بی خار ، از میخ و مسمار

خون شونه زد ای مادرم به موی محسن

 

گفتم به هر شاپرکی ، به این زبون نمکیِ کودکی

طواف کنم وقت نماز ، بوسه بگیرن از چشات یواشکی

 

بیرون بیا از فکر رفتن ، اینجوری کوله بارو بستن

میدونم از زندگی سیری ، خدا کنه شفا بگیری

 

... وای امان از این جدایی ، وای امان از این جدایی ...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به دلم افتاده مادر زخم تو شفا میگیره




به دلم افتاده مادر زخم تو شفا میگیره

خوب میشه مادر دوباره خونمون صفا میگیره


به دلم افتاده مادر دوری از اجل میگیری

زخم پهلوت میشه درمون تو منو بغل میگیری


به دلم افتاده مادر اِی که چشمات مهربونه

خوب میشه دست شکستت میزنی موهامو شونه


به دلم افتاده مادر بابای ما که امیره

از غریبی درمیاد و ذوالفقار به کف میگیره


به دلم افتاده مادر مثل دوره ی پیمبر

رو زبونا باز میفته نام باصفای حیدر


بعضی وقتا هم میترسم سراغ از اجل بگیری

پیش چشمای تر ما تو نفس نفس بمیری


یه نگاهی به حسن کن ، مهربون رحمی به من کن

لااقل برا حسینت بیا و فکر کفن کن


به دلم افتاده مادر میرسه جمعه ی موعود

پسرت مهدی میاد و راه دشمن میشه نابود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

پیش چشم تو علی بال و پرم می سوزد


پیش چشم تو علی بال و پرم می سوزد

بخدا ؛ از کف پا ؛ تا  به  سرم  می سوزد


من اگر درد و غم خویش زخاطر  ببرم

از  غریبیّ ِ تو   اما   جگرم  می سوزد


آنقَدَر  بهر  غریبی ِ تو  من  گریه  کنم

یا علی دُورِ دو چشمان ترم  می سوزد


من نگفتم به تو در کوچه چه آمد به سرم

فقط این جمله بگویم  کمرم می سوزد


نیمی از درد و غمم را حَسنم می داند

وای ِ بر دل که ز آه ِ  پسرم  می سوزد


چه کنم با دل خود این دم آخر تو بگو

تا که روی حسنم می نگرم  می سوزد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من نهال علیم بار و برم میسوزد


من نهال علیم بار و برم میسوزد

ریشه‌وشاخه و اصل‌ثمرم میسوزد


خانه‌ی من همه امید دل حیدر بود

خانه‌ شد پر شرر و دور و برم میسوزد


چندروزیست پس از واقعه‌ی کوچه هنوز

سر بشکسته و چشمان ترم میسوزد


در حمایت ز علی تا که ز پا افتادم

پشت در ز آتش کین بال و پرم میسوزد


قصد کردم که طواف حرم یار کنم

به هواخواهی حیدر پسرم میسوزد


سنگ‌برشیشه‌زدند و ثمرم‌رفت‌ز دست

ریشه و ساقه و برگ و شجرم میسوزد


چادر احرام حرم خانه مولا شده بود

دور از چشم علی موی سرم میسوزد


بسکه من ناله زدم بهر غریبی علی

زان همه آه غریبی جگرم میسوزد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

باز از راه رسیده است شب و گریانم


باز از راه رسیده است شب و گریانم

باز دلتنگم و بی تابم و سرگردانم

باز هم بغض گلوگیر شده در جانم

کاش آبی رسد از دست تو بر دستانم

آب نه؛ مهر تو میخواهم اگر عطشانم


**

روضه سخت است اگر داغ کبوتر باشد

یا اگر قصه ی آتش زدن در باشد

می شود روضه از این نیز فراتر باشد

داغ اگر داغ زمین خوردن مادر باشد

داغ تو می کُشد آخر همه را.... میدانم


**

از همان ضربه که بر سینه ی تو خورد از در

از همان لحظه که در کوچه نشستی مادر

از همان روز؛ همان واقعه، از آن محشر

که زدی پرپر و پر بسته شدی در بستر

شدم آیینه تو؛ پر ترک و حیرانم


**

من حسین تو ام ای آینه ی خسته ی من

باز دلتنگ صدایت شده ام حرف بزن

با همان دست ورم کرده به جبران کفن

کاش میشد که بدوزی دو سه تا پیراهن

که روی خاک نماند بدن عریانم


**

نیزه بر من بخورد در عوض پهلویت‌

دست من قطع شود در عوض بازویت

من شوم بی سر و تو زخم نگردد رویت

جای زخمی شدن چشم و لب و ابرویت

خیزران کاش شود سهم لب و دندانم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من رو حلال کن واسه دردی که


من رو حلال کن واسه دردی که

چند ماهه افتاده توی پهلوت


صورت کبود من حلالم کن

حیدر بمیره واسه ی بازوت


تنهاترین مرد شبم زهرا

حرفامو من میگم فقط با چاه


حیفه بخوایم از هم جدا باشیم

دلگیرم از این مردم دنیا


با همهمه دست به یکی کردن

میخ در و دیوار این خونه


سخته شبایی که به جات زینب

واسه حسن لالایی میخونه


تازه جوونم وقت رفتن نیست

ای قد کمونم وقت رفتن نیست

 

شبها حسین بهونه میگیره

این خونه بی مادر چه دلگیره


پاشو جوابش رو بده زهرا

آخه حسن اینجوری میمیره


خوشی به ما نیومده زهرا

میری علی باز میمونه تنها


بگو حسن تو کوچه چی دیده

تو خواب میبینه کابوس این شبها


چشماتو وا کن آروم جونم

آتیش نزن به قلب داغونم


روتو ازم میگیری ای زهرا

عیبی نداره خانم خونم


تازه جوونم وقت رفتن نیست

ای قد کمونم وقت رفتن نیست

 

سنی نداره اینقدر پیری

پاشو مگه از حیدرت سیری


واسه دل حیدر نزن جارو

از درد پهلو داری میمیری


دنیا وفا نکرد به ما زهرا

خیری ندیدیم ما از این دنیا


تو این دو ماه انگاری صد ساله

پیرتر شدی ای اسوه ی تنها


زهرا چرا چشمت ورم کرده

من خیلی وقته اینو میدونم


عیبی نداره چشمتو وا کن

من آخر قصه رو میدونم


تازه جوونم وقت رفتن نیست

ای قد کمونم وقت رفتن نیست


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

میون مدینه علی روضه داره


میون مدینه علی روضه داره

چشاش خیس اشکه ، دمادم میباره


آخه غصه داره غمی بی حده

حال فاطمَش خیلی خیلی بده


شنیده که تو کوچه اون بی حیا

با چه وضعی زهرا رو سیلی زده


وای از حال خراب حیدر

وای از ضربه ی دست کافر

زهرا افتاده بین بستر


مادر شدی تو قد خمیده

مادر یار به خون تپیده

مادر رنگ از رخت پریده


... مادر ، یار غریب حیدر ...


چقدر سخته این غم چقدر ناگواره

حسینش پریشون ، حسن بیقراره


آخه کی میدونه علی چی کشید

کی میدونه زهرا چه حرفا شنید


به کی آخه درد دلش رو بگه

که زهرا قدش توی کوچه خمید


مادر زخمیه دست و بازوت

مادر خونیه کنج ابروت

مادر سفیده رنگ گیسوت


مادر طعم غمو چشیدی

مادر خیر و خوشی ندیدی

مادر از زندگی بریدی


... مادر ، یار غریب حیدر ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حالا که میروی از پیش بچه ها


 

 
 
 
 

 

حالا که میروی از پیش بچه ها

ویرانه میکنی کاشانه ی مرا

 

بی خاطرات تو ، بی آرزوی تو

درد دلامو من بی تو برم کجا

 

مرو زهرا از داغ تو خمیده قامت من

گریون و مضطره برا تو حسن

 

دلگیرم ، من بی تو میمیرم

 

مرو زهرا میشه سلام حیدرت بی جواب

بیچاره ام من از غم بی حساب

 

دلگیرم ، من بی تو میمیرم

 

... مرو زهرا ، مرو زهرا ، مرو زهرا ...

 

با پیکر نحیف پیش علی بمان

ای آنکه از بلا قدت شده کمان

 

شرمندگی رو از چشمای من ببین

تو بین بستر و من هم که نیمه جان

 

پاشو زهرا شونه بزن موهای زینبو

پایین نیومده چرا تب تو

 

دلگیرم ، من بی تو میمیرم

 

پاشو زهرا سرفه نزن لبات میشه پره خون

این التماس حیدره که بمون

 

دلگیرم ، من بی تو میمیرم

 

... مرو زهرا ، مرو زهرا ، مرو زهرا ...

 

این رنگ صورت و این درد بی حساب

این اشک چشم تو میده منو عذاب

 

انسیه ی علی آرامشم تویی

تو مثل لاله ای اما شدی گلاب

 

خودم دیدم داری قواره میکنی پیرُهن

دادی به جا کفن به زینب من

 

ای جانم ، از این غم ویرانم

 

خودم دیدم گریون شدی برا غمای حسین

داری میگیری تو عزای حسین

 

ای جانم ، از این غم ویرانم

 

... مرو زهرا ، مرو زهرا ، مرو زهرا ...

 

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

فضه واست بمیره که پر خونه چادرت



فضه واست بمیره که پر خونه چادرت

توی کوچمون شکسته شد پرت


دردتو میخرم به جون ، تو فقط نفس بزن

کار خونه هر چی هم باشه با من


نَه رمق مونده برام نَه حالی داری

میری آخر همه رو تنها میذاری


تا سحر چشم ترم واست میاره

تو نباشی مدینه صفا نداره


... سلام الله علیها حضرت زهرا ...

کاشکی حال تو خوب بشه ، کاشکی روبراه بشی

توی بستر افتادی چی میکِشی


کار خونه نکن بسه ، داری جون به لب میشی

الهی نبینمت که ناخوشی


پاشو باز قدم بزن جلو چشامون

به خدا تموم نمیشه گریه هامون


بمیره فضه برات که ناتوونی

نرو از کنارمون آخه جوونی


... سلام الله علیها حضرت زهرا ...

روتو از بچه ها نگیر ، بذار تا ببیننت

واسه زینبِ تو خوبه موندنت


کاشکی خانم بمونی و زینبو عروس کنی

بی بی چهره ی غمو عبوس کنی


تو گوشم مونده هنوز صدای آهت

جای پا مونده رو چادر سیاهت


تا صدام زدی بیا فضه خُزینی

دیدمت غرقِ به خون روی زمینی


... سلام الله علیها حضرت زهرا ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بـــه هـجـده ساله بانوئی به ناله


بـــه هـجـده ساله بانوئی به ناله
 

 دعــا مــی کـرد طفلی چهار ســاله

 

الـهـی مادرم زهرا جوان است

چرا پس قامتش از غم کمان اســت

 

الــهـی ای امـیـد نـــــا امـیـدان

تـــرحــم کـن به ما از راه احــسان

 

چـــرا از زنــدگانی سیر گشته

چــــرا در نــوجـــوانی پیر گــشته

 

چـــرا آه و فـغـانش کــار باشد

چــــرا شـب تـــا سحر بیدار بــاشد

 

نمی دانم برای چــیست یا رب

کــه صورت می کند پنهان زیــنب

 

چرا یک دست بـر پهلو گرفته

چـــرا از کـــودکــانش رو گـــرفته

 

نـمـی دانـم چـه رخ داده خدایا

که می گیرد به پهلو دست خود را

 

اگـر ســر آمـده عـمرش خدایا

ز عـــمر مـــــا بــه عـمر او بیفزا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دلم از خون شده دریا و، چشمم چشمه ‏ی جویی


دلم از خون شده دریا و، چشمم چشمه ‏ی جویی

خدا را تا بگریم بیشتر از اشک! نیرویی!


قدَم خم گشته در پای سرشک خود، بدان مانم

که سروی، قامتش درهم شکسته بر لب جویی


چنان در شهر خود گشتم غریب و بی کس و تنها

که غیر از چشم گریانم ندارم یار دلجویی


الهی انتقامم را از آن بیدادگر بستان

که نه دستی برایم مانده، نه پهلو، نه بازویی


فتادم زیر ضرب تازیانه، بارها از پا

ولی نگذاشتم کم گردد از مولا سر مویی


به خون دیده بنویسید بر دیوار این کوچه

که اینجا کشته‏ ی راه ولایت گشته، بانویی


گرفتم در میان کوچه، پاداش رسالت را!

چه پاداش گرانقدری! چه بازو بند نیکویی!


مدینه! ثبت کن این را، که در امواج دشمنها

حمایت کرد از دست خدا بشکسته بازویی


قلم برگیر و لب بر بند و خامش باش میثم

که وصف این حکایت نیست حد هر سخن گویی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیده شد دریای اشک و عقده از دل وانشد


دیده شد دریای اشک و عقده از دل وانشد

ماه گم گردید و امشب هم اجل پیدا نشد


آنچنان کاندر جوانی قامت من گشت خم

روز پیری هیچکس اینگونه قدش تا نشد


تا سحر شب را بسر بردم بحال احتضار

هیچکس حتی اجل حال مرا جویا نشد


روز روشن خانه ام را از جفا آتش زدند

این چنین بی حرمتی با خانه اعدا نشد


بهر ذی القربا موّدت خواست قرانت ولی

جز به قتل من ادا حق ذوب القربا نشد


کشته گشتم بارها از خانه تا مسجد ولی

شادمانم که سر موئی کم از مولا نشد


همسری چون من براه شوهر خود جان نداد

کودکی چو کحسنم قربانی بابا نشد


بر فراز منبرت گردید حقم پایمال

هرچه نالیدم لبی هم در جوابم وانشد


بر رخ پوشیده ام آثار سیلی نقش بست

منکه رویم باز پیش چشم نابینا نشد


ای قلم بنویس، ای تاریخ در خود ثبت کن

یکنفر در موج دشمن حامی زهرا نشد


همچو «میثم» دوستان در اشک حسرت گم شدند

قبر ناپیدا ی زهرا عاقبت پیدا نشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای پر از غوغای کوچه از نوا افتاده ای


ای پر از غوغای کوچه از نوا افتاده ای
خسته و بی تاب و در بستر ز پا افتاده ای

آب می کردی و سوسو میزدی مانند شمع
آتشی اما خموش و بی صدا افتاده ای

زخمهایت را مگر مرحم به غیر از مرگ نیست
کی دوای درد عالم بی دوا افتاده ای

خیز بر پا و ببین جان کندن روز و شبم
مهربان قد کمان من چرا افتاده ای

گاه پشت در اسیر آتش و میخ و لگد
گاه بین کوچه در موج بلا افتاده ای

از تمام صورتت از چادرت خون می چکید
دیدمت بر خاک با سیلی ز پا افتاده ای

در پیم با دست می گشتی و می گفتی حسن
ای فروغ چشم تارم من کجا افتاده ای


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اثر نھاده به بینایی ام چنان سیلی

اثر نھاده به بینایی ام چنان سیلی
علی مقابلم ایستاده تار میبینم

دری که سوخت در آتش ز جای می افتد
دگر نیاز ندارد لگد به آن در زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از تو آسمون چشات یه ستاره افتاده

 
 
از تو آسمون چشات یه ستاره افتاده
بمیره زینب نفسات به شماره افتاده
ز ضربه ی دست عدو گوشواره افتاده
 
بمیرم برا نفس نفس زدن تو
بمیرم برا زخمای روی تن تو
بمیرم پرخون شده پیراهن تو
 
 
زھرا تنھا با یک لشکر واویلا
مانده بین دیوار و در واویلا
 
ازتو آسمون چشات یه ستاره افتاده
بمیره زینب نفسات به شماره افتاده
ز ضربه ی دست عدو گوشواره افتاده
 
بمیرم برا نفس نفس زدن تو
بمیرم برا زخمای روی تن تو
بمیرم پرخون شده پیراهن تو
 
کوچه ھیزم آتش مادر واویلا
مانده بین دیوار و در واویلا
 
مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر
مگه یادم میره زخم روی بازوی مادر
 
زھرا تنھا با یک لشکر واویلا
مانده بین دیوار و در واویلا
 
منو بزنید مادرمو نزنید
 
زھرا تنھا با یک لشکر واویلا
مانده بین دیوار و در واویلا
 
شکسته از ضرب غلاف بازوان تو مادر
چه گویم از آتش و از گیسوان تو مادر
چه گویم از ضرب در و استخوان تو مادر
 
الھی بمیرم برا زخمای پھلوت
نبینم جای دست عدو روی ابروت
نبینم بابا جون داره میسازه تابوت
 
مگه یادم میره من بودم و کوچه ی غم ھا
مگه یادم میره دست کسی که میره بالا
مگه یادم میره روی زمین چادر زھرا
 
زھرا تنھا با یک لشکر واویلا
مانده بین دیوار و در واویلا
 
مگه یادم میره من بودم و یه گل پرپر
مگه یادم میره خونابه ی بال کبوتر
مگه یادم میره زخم روی بازوی مادر
 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در کوچه ها شرح، غم اینچین شد




در کوچه ها شرح، غم اینچین شد

زهرای مرضیه، نقش زمین شد

واویلا واویلا آه و واویلا
--
در پیش چشمانِ، حسن خدایا
شد چادرش خاکی، در کوچه زهرا

واویلا واویلا آه و واویلا
--
ای دل بگو هر دم، آه و واویلا
دستِ عدو و، ماهِ روی زهرا

واویلا واویلا آه و واویلا
--
نقش زمین گرچه، خیر النسا بود
آن روز، روزِ قتلِ مجتبی بود

واویلا واویلا آه و واویلا
--
عُمری اشک و آه و دیده ی تر
خون گریه کرده بر غمهای مادر

واویلا واویلا آه و واویلا


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد

شمع من سوسو مزن حیدر خجالت می کشد
دست بر پهلو مزن حیدر خجالت می کشد

خواستی برخیزی از جا به علی خود بگو
هی به فضه رو مزن حیدر خجالت می کشد

جان من بر لب رسید از سرفه هایت جان من
خانه را جارو مزن حیدر خجالت می کشد

من خودم گیسوی زینب را مرتب می کنم
شانه بر گیسو مزن حیدر خجالت می کشد

در میان بسترت وقتی که می آیم بمان
اینچنین زانو مزن حیدر خجالت می کشد

این علی دیگر علی خیبر و خندق که نیست
بوسه بر بازو مزن حیدر خجالت می کشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است


اشک از دیده ی خونبار بیفتد سخت است
هر کجا بستر بیمار بیفتد سخت است

اوج این واقعه را جان علی می داند
خانم خانه که از کار بیفتد سخت است

به خدا فرق ندارد که کجا، یک مادر ...
کوچه یا در خم بازار بیفتد سخت است

مرد باشد، و زنش پشت در خانهء او
در دل آتش اغیار بیفتد سخت است

سینه اش شد سپر شیر خدا، امّا حیف
کار این سینه به مسمار بیفتد سخت است

صورت حور که از برگ گلی نازک تر
گذرش چون که به دیوار بیفتد سخت است ...

آنکه مادر شده این واقعه را می فهمد
بعدِ شش ماه اگر بار بیفتد سخت است

خواست تا شانه کند موی سر زینب را ...
شانه از دست گرفتار بیفتد سخت است!

دیدنِ نیمه در سوخته سخت است ولی
دیدنِ صحنه به تکرار بیفتد سخت است ...

کوچه ها اوّل غم واقعهء کرببلاست
...
علم از دست علمدار بیفتد سخت است

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد

 

از لاله زار توحید آتش زبانه می زد
گل گشته بود پرپر، بلبل ترانه می زد

در گلشن ولایت، یک نوشکفته گل بود
گر می گذاشت گلچین، آن گل جوانه می زد

من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
دشمن گهی به کوچه، گاهی به خانه می زد

گاهی به پشت و پهلو گاهی به دست و بازو
گاهی به چشم و صورت گاهی به شانه می زد

گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره
او با غلاف شمشیر این تازیانه می زد

وقتی که باغ می سوخت، صیاد بی مروت
مرغ شکسته پر را در آشیانه می زد

با چشم خویش دیدم جان دادن پدر را
از ناله ای که مادر در آستانه می زد

این روزها که می دید موی مرا پریشان
با اشک دیده می شست با دست، شانه می زد

هنگام شرح این غم، از قلب زار (میثم)
مانند خانه ی ما آتش زبانه می زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هرگه که یاد آرم، زین آستانه مادر!


هرگه که یاد آرم، زین آستانه مادر!
گردد ز دیده چون سیل، اشکم روانه مادر!

یاد آرم از صداى: یا فِضَّه یُ خُذِینى!
تا مى کنم نظاره، بر درب خانه مادر!

باللَّه على ست مظلوم، از روى توست پیدا
کز غربتش به صورت، دارد نشانه مادر!

گویى ز درد و محنت، دستت نداشت قدرت
موى مرا نکردى، امروز شانه مادر!

لب بسته اى ز یا رب، جاى تو این دل شب
ریزد ز چشمْ زینب اشک شبانه مادر!

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

لاله زار وحی را دودی سیه پوشیده بود


لاله زار وحی را دودی سیه پوشیده بود
شعله جای لاله از بیت خدا روئیده بود

مرتضی خاموش و زینب بانگ وا اما به لب
فاطمه افتاده و محسن به خون قلطیده بود

باغبان در باغ تنها بود و پیش چشم او
دست گلچین لاله ی او را به سیلی چیده بود

مثل بال صید، هم آزرده گشت و هم شکست
سینه و دستی که ختم الانبیا بوسیده بود

شیر حق غیر از سپر انداختن راهی نداشت
در عوض زهرا برای او سپر گردیده بود

از فشار درد تاب یا علی گفتم نداشت
بس که آن مظلومه پشت در به خود پیچیده بود

دوزخی ها! از چه سیلی بر رخ زهرا زدید؟
آخر آن بانوی جنت داغ بابا دیده بود

زخم سینه زخم پهلو زخم بازو بود و بس
کاش دیگر این همه زخم زبان نشنیده بود

تا شود میثم غلام آستان اهلبیت
خلعت خدمتگذاری از ازل پوشیده بود



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد

هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من، که ناله ی مادر بلند شد

مامور شد به صبر علی، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد

با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برای کشتن مادر بلند شد

در را شکست او، کمر شیعه را شکست
طوری که وای وای پیمبر بلند شد

طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند ناله ی حیدر بلند شد

با این همه همین که علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد

دستش رسید دامن مولا، ولی شکست
از بس غلاف تیغ مکرر بلند شد

زینب شنید گریه ی در، آه میخ را
زینب گریست داد برادر بلند شد

کنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریه ی دختر بلند شد

این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آیینه ی رسول خدا روی فاطمه


آیینه ی رسول خدا روی فاطمه
جان وجود، بسته به یک موی فاطمه

با آنکه نیست از حرم مخفی اش نشان
شهر مدینه گم شده در کوی فاطمه

بوی بهشت اگر چه محمّد از او شنید
بالله قسم بهشت دهد بوی فاطمه

ختم رسل گرفت به پهلو دو دست خویش
از آن لگد که خورد به پهلوی فاطمه

طوبی دمید و سدره فتاد و شجر شکست
وقتی خمید قامت دلجوی فاطمه


چون باب وحی سوخت پر و بال جبرییل
نزدیک شد چو شعله به گیسوی فاطمه

انگار رفت طاقت دست خدا ز دست
زآن ضربتی که خورد به بازوی فاطمه

آیات نور و پرده ی ظلمت؟! خدای من!
دست پلید دیو کجا روی فاطمه

از یک طرف خجل شده از فاطمه، علی!
از یک طرف نگاه حسن، سوی فاطمه


«میثم» اگر چه فاطمه رازش نگفته ماند
محسن همیشه هست سخن گوی فاطمه


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود


غنچه پرپر گشته بود و گل جدا افتاده بود
پشت در جان علی مرتضی افتاده بود 


دست مولا بسته و بیت ولایت سوخته 
آیه‌ای از سورۀ کوثر جدا افتاده بود


گوش ناموس خدا شد پاره همچون برگ گل 
گوشواره من نمی‌دانم کجا افتاده بود


دست قنفذ رفت بالا بازوی زهرا شکست
پای دشمن باز شد زهرا ز پا افتاده بود 


مجتبی در آن میانه رنگ خود را باخته 
لرزه بر جان شهید کربلا افتاده بود


فاتح خیبر برای حفظ قرآن در سکوت
کل قرآن در میان کوچه‌ها افتاده بود


کاش ای آتش بسوزی در شرار قهر حق
هرم تو بر صورت زهرا چرا افتاده بود


مادر مظلومه می‌پیچید پشت در به خود

دختر معصومه زیر دست و پا افتاده بود


غیر زهرا غیر محسن غیر آتش غیر در 
کس نمی‌داند که پشت در چه‌ها افتاده بود


فاطمه نقش زمین گردید میثم آه آه 
فاطمه نه بلکه ختم‌الانبیا افتاده بود


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب


تو در بیت ولایت بعد مادر مادری زینب  
تواز طفلی امیرالمؤمنین را یاوری زینب  


به دست کوچک خود پاک کن اشک از رخ بابا 
عزیزم هرچه باشد توعلی رادختری زینب  


مبادا تشنه بر بالش گذارد سر، حسین من 
تو ازامشب براو هم مادری هم خواهری زینب  


ببخش این روزها گر در بغل نگرفتمت مادر 
تو بهتر از همه واقف ز حال مادری زینب  


من ار تنها شدم بودی تو تنها یاورم اما 
تو بعد از مادرت از مادرت تنهاتری زینب  


مدینه سنگر فریاد من گردید و می بینم 
تو در دروازة کوفه مرا همسنگری زینب  


حسینم روز عاشورا شود تنها و می دانم 
تو تنها در دل دشمن بر او یک لشکری زینب  


اگر من خطبه خواندم چون رسول الله می بینم 
تو در روز خطابه ذوالفقار حیدری زینب  


مرا دخت نبوت پرور ار گفتند در عالم 
تو در کرب و بلا دخت ولایت پروری زینب  


اگر با سوز نظمش راه پیدا کرده در دل ها 
تو "میثم" را به هنگام سرودن رهبری زینب 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی


دردا که پیر گشتم، در موسم جوانی 
این موسم جوانی، این قامت کمانی! 


گردون به خون نشیند، چشم کسی نبیند 
ابر سیاه سیلی، بر حُسن آسمانی 


وقتی که باغ می سوخت، بلبل به گریه می گفت: 
آتش زدن ندارد، باغی که شد خزانی 


ما داغدیده بودیم، امت به جای لاله 
هیزم به خانة ما، آورد ارمغانی 


جای غلاف شمشیر، بر روی بازویم ماند 
بر من مدال دادند، در عین جان فشانی 


بابا ببین پس از تو، با دخترت چه کردند 
خوب از امانت تو، کردند قدر دانی 


رسم وفا چنین بود؟ اجر رسالت این بود؟ 
تنها امانتت را کشتند در جوانی 


برخیز یا محمد اعلام کن به امت 
سیلی زدن به یک زن، این نیست قهرمانی 


شب تا سحر نخفتم، امروز اگر نگفتم 
در روز حشر گویم با من چه کرد ثانی 


سوز درون "میثم" هرگز مباد خاموش 
زیرا که داغ زهرا  داغی است جاودانی

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

من پسر خون خدا مهدی ام


من پسر خون خدا مهدی ام 
طالب خون شهدا مهدی ام 

مادر من مادر خون خداست 
مادر من ائمه را مقتداست 

مادر من امّ ابیها بود 
مادر من حضرت زهرا بود 

مادر من بهشت احمد بود 
روح دو پهلوی محمد بود 

مادر من سیدة الانبیاست 
دائرة المعارف کبریاست 

مادر من اسوه صبر و رضاست 
آینه پیمبر و مرتضاست 

عصمت حق، همسر حبل المتین 
امّ نبی، امّ کتاب، امّ دین 

مادر من روح نماز شب است 
حاصلی از تربیتش زینب است 

مادر من حسین می پرورد 
دامن پاک او حسن آورد 

مادر من دست یدالله بود 
دست مگو هستِ یدالله بود 

مادر من بود و نبود علی ست 
مادر من یاس کبود علی ست 

مادر من فدایی حیدر است 
شاهد او ناله پشت در است 

مادر من کیست امید علی ست 
مادر اولین شهید علی ست 

مادر من چو مرغ بی بال شد 
مثل کتاب وحی، پامال شد 

حیف از آن نخل که بی برگ شد 
اول زندگی جوانمرگ شد 

حیف که ناموس خدا را زدند 
مادر مظلومه ما را زدند 

حیف از آن سینه که در خون نشست 
حیف از آن دست که دشمن شکست 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد (بحر طویل)


شهر زیبای مدینه شده آبستن صد فتنه و بیداد
 که تا حشر به گردون رود از حنجرة اهل ولا ناله و فریاد 
که در ازمنة دهر ندارد کسی این حق کشی و ظلم و ستم یاد

 شرافت ز میان رفته ، قرار از دل و جان رفته
 گل آرزوی ملت اسلام به تاراج خزان رفته 
محمد که بود جان گرامی جهان ها ز جهان رفته 

مدینه شده خاموش فضا گشته سیه پوش 
عجیب است که بعد از دو مه و نیم غدیر نبوی گشته فراموش 

در فتنه شده باز و سقیفه شده آغاز، 
عدالت ز جفا خانه نشین گشته، بیدادگری سر به در آورده،
 مولای دو عالم شده بی یاور و در خانة در بسته

 گرفته ز الم زانوی غم در بر و بر غربت اسلام کشد از دل پر غصة خود آه 
که آتش زده با شعلة فریاد درون ارض و سما را ** 

آب غسل و کفن ختم رسل خشک نگردیده
 که قرآن شده پامال و فراموش شده حرمت پیغمبر و دین و علی و آل

 گروهی که شده بندة دجال - ستادند در بیت خداوند تبارک و تعالی
 به درون کینة مولا نه حیایی و نه شرمی ز رسول و علی و حضرت زهرا، 

عوض دستة گل شاخة هیزم به سر شانه نهادند،
 در خانه ستادند ز بیداد زبان را به جسارت بگشادند

 که هان یا علی از چیست که در خانه نشستی، 
در از قهر به روی همه بستی، 

اگر این لحظه در خانة خود را نگشایی نیایی به سوی مسجد و بیعت ننمایی، 

همه آتش بفروزیم و در خانه بسوزیم، 
بسوزیم حسین و حسن و فاطمه ات را 

که از این شورش و تهدید تن زینب و کلثوم و حسین و حسن و فاطمه لرزید،
 کشیدند ز دل ناله که ای ختم رسل سر به درآور ز دل خاک و ببین غربت ما را** 

در آن حادثة شوم به اذن علی آن رهبر مظلوم 
که مظلومی او تا ابدالدهر بود بر همه معلوم، 

مه برج حیا فاطمه آمد پس در گفت که ای قوم ستمکار
 به جرأت شده با ذات خدای احد قادر دادار، 
پس از رحلت پیغمبرش آمادة پیکار،
 چه خواهید ز آل نبی و شیر خدا حیدر کرار، 

ندیدید که ما در غم پیغمبر اکرم همه هستیم عزادار، 
دریغا که همان عهدشکن های دو روی همه غدار 
عوض شرم و حیا پاسخشان شد شرر نار، 
ز بیت¬الحرم وحی بر آمد شرر و دود سوی گنبد دوار،
 خدا داند و زهرا که چه رخ داد میان در و دیوار،

 چه با فاطمه از آن لگد و ضربت در شد
 به هواداری او محسن ششماهه سپر شد 

به خدا زودتر از مادر مظلومة خود گشت فدا شیر خدا را 
**
 نفس فاطمه از درد درون قفس سینة افروخته پیچید
 که می خواست شود زیر و رو از نالة او شهر مدینه 

که به هم ریخت نظام فلک از نالة یک یا ابتایش 
چه بگویم که سخن در جگرم لختة خون گشته 

و انگار که بازوم شکسته است و یا درد کنم در دل و در سینه و در پهلویم احساس 
و یا مانده به رویم اثر سیلی و انگار که پشت در آن خانه ز شلاق ستم گشته تنم یکسره مجروح 

نه آخر مگر از آب و گل فاطمه کردند مرا خلق، 
نباشم به خدا شیعه اگر حس نکنم آن همه دردی که فرو ریخت به جان تن زهرا 

به تن پاک و شریفی که محمد زده گل بوسه چو آیات خدا بر همه اعضاش 

به قرآن بود این درد درون تن ما تا پسرش مهدی موعود بیاید
 شرر آتش جان و دل کل محبان علی را بنشاند
 ز عدو دادِ دل مادر مظلومة خود را بستاند، 
بگشایید به تعجیل ظهورش همه شب دست دعا را 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰