باز از راه رسیده است شب و گریانم

باز دلتنگم و بی تابم و سرگردانم

باز هم بغض گلوگیر شده در جانم

کاش آبی رسد از دست تو بر دستانم

آب نه؛ مهر تو میخواهم اگر عطشانم


**

روضه سخت است اگر داغ کبوتر باشد

یا اگر قصه ی آتش زدن در باشد

می شود روضه از این نیز فراتر باشد

داغ اگر داغ زمین خوردن مادر باشد

داغ تو می کُشد آخر همه را.... میدانم


**

از همان ضربه که بر سینه ی تو خورد از در

از همان لحظه که در کوچه نشستی مادر

از همان روز؛ همان واقعه، از آن محشر

که زدی پرپر و پر بسته شدی در بستر

شدم آیینه تو؛ پر ترک و حیرانم


**

من حسین تو ام ای آینه ی خسته ی من

باز دلتنگ صدایت شده ام حرف بزن

با همان دست ورم کرده به جبران کفن

کاش میشد که بدوزی دو سه تا پیراهن

که روی خاک نماند بدن عریانم


**

نیزه بر من بخورد در عوض پهلویت‌

دست من قطع شود در عوض بازویت

من شوم بی سر و تو زخم نگردد رویت

جای زخمی شدن چشم و لب و ابرویت

خیزران کاش شود سهم لب و دندانم