*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۲۶ مطلب با موضوع «اشعار :: 03- امام حسین (ع) :: اشعار روضه» ثبت شده است

با خدا جا در دل اهل ولا دارد حسین


با خدا جا در دل اهل ولا دارد حسین
هر طرف روی آوری صد کربلا دارد حسین

ما به دشت کربلا از او مزاری دیده ایم
در دل هر شیعه یک صحن و سرا دارد حسین

قتلگاهش کعبه و آب فراتش زمزم است
بلکه صد زمزم روان در چشم ما دارد حسین

این شنیدی هست قرآن زینت هر خانه ای
جا چو قرآن در تمام خانه ها دارد حسین

جای قرآن و حسین در سینه ی پیغمبر است
بلکه جا بر روی دوش مصطفی دارد حسین

تشنه لب شد کشته و جاری ز چشم شیعیان
تا قیامت چشمه ی آب بقا دارد حسین

در هجوم نیزه ها حق را عبادت می کند
به چه خوش در موج خون حال دعا دارد حسین

شمر را در قتلگه قول شفاعت می دهد
تا چه حد آقایی و لطف و عطا دارد حسین

زیر چوب خیزران آوای قرآن بشنود
گفتگو با دوست در طشت طلا دارد حسین

قتلگاهش مروه و سعیش چهل منزل تمام
بین طشت زر صفایی با صفا دارد حسین

ذره ای از تربتش درد دو عالم را دواست
بهر درد عالم خلقت دوا دارد حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مسلمانان حسین، مادر ندارد


مسلمانان حسین، مادر ندارد
غریب است و کسی بر سر ندارد

ز جور ساربان بی مروت
دگر انگشت و انگشتر ندارد

چرا رگ های او پر خاک گشته
مگر در کربلا خواهر ندارد

چرا بر سینه اش دشمن نشسته
مگر تنها شده، یاور ندارد

چرا خشکیده عطشان گشته قربان
مگر عباس آب آور ندارد

اگر خیزد ز جا پرسد ز زینب
چرا دُر دانه ام معجر ندارد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خون خدا می چکد، از گل روی حسین


خون خدا می چکد، از گل روی حسین
هستی این هست و بود، بسته به موی حسین

اشک همه اولیاست، وقف لب خشک او
خون دل انبیاست، خون گلوی حسین

در همة کائنات، از ملک و جنّ و انس
کیست به عالم که نیست، مست سبوی حسین؟

زخم تن او زند، خنده به شمشیرها
یا که خدا می زند، خنده به روی حسین

نیست عجب گر نماز، بوسه به پایش زند
هر که گذارد نماز، بر سر کوی حسین

قلزم خون، جانماز، مُهر جبین، جای سنگ
خون سر و خونِ دل، آب وضوی حسین

کافرم ار ناامید باز شود از درش
قاتل اگر آورد، روی به سوی حسین

عجز و گدایی بود، عادت دیرین ما
لطف و عنایت بود، خصلت و خوی حسین

آتش دوزخ شود، لالة باغ بهشت
نوشد اگر قطره ای آب ز جوی حسین

"
میثم" آلوده نیز ناز به جنّت کند
جنّت اعلای اوست، روی نکوی حسین

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین


ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین
وی تا ابد لوای عزایت به پا حسین

هر ماه در عزای تو، ماه محرّم است
هرجا بود به یاد غمت کربلا حسین

امواج اشک از سر هفت آسمان گذشت
آن دم که کرد جسم تو در خون شنا حسین

حسرت برم به مُحتضری، کاخرین نفس
روی تو دید و خنده زد و گفت: یا حسین

من کیستم که گریه کنم در عزای تو
گریند روز و شب به غمت انبیا حسین

خون آب غسل و کفن گَرد رهگذر
تشییع توست زیر سُم اسب ها حسین

سنگم اگر زنند، به جایی نمی روم
آخر تو خود بگو که روم در کجا حسین؟

تن خسته، پشت خم شده، بار گنه به دوش
رحمی به حال «میثم» بی دست و پا حسین

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای پاره پاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟


ای پاره پاره پیکر قرآن! سرت کجاست؟
آه! ای سر بریده! بگو پیکرت کجاست

فریاد «وا عطش عطشا» رفته تا کجا
سقّای کودکان تو، آب‌آورت کجاست؟

ای ماه من! که ماه تمامیّ عالمی
ماه بلند‌قامت تو، اکبرت کجاست؟

بی‌نغمه مانده بر سر گهواره اش، رباب
شش‌ماهه ی نشسته به خون، اصغرت کجاست؟

ای خواب‌گاه و بسترت آغوش فاطمه!
عالم فدای بی‌کسی‌ات! مادرت کجاست؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ارباب بی کفن به تن اطهرت سلام

ارباب بی کفن به تن اطهرت سلام
بر جسم پاره پاره، تن بی سرت سلام

بر زخم لب گشوده پیشانی ات درود
بر رگ رگِ جدا شده حنجرت سلام

گل های تازه رُست ز خون جوان تو
 
بر قطره قطره خون علی اکبرت سلام

نگذاشتی که خون علی بر زمین رسد

بر احترام خون علی اصغرت سلام

این جا فضا ز آه دل زینبت گرفت

بر ناله شکسته دل خواهرت سلام

این جا شکست بغض گلوی سکینه ات

بر لحظه ای که سوخت دل دخترت سلام

این جا رقیه در دل آتش دویده است

بر اشک آن سه ساله گل پرپرت سلام

این جا ز آه فاطمه قاتل به لرزه شد

بر آه جانگداز دل مادرت سلام

از جمع کشتگان تو بوفاضلت جداست
بر آن شهید مانده جدا از برت سلام

بر دست و چشم و پیکر سقای تشنگان

بر خیمه های سوخته در آذرت سلام

بر جامه ای که رشته دست بتول بود

وان جامه را ربود عدو از برت سلام

بر کشتگان صحنه جانبازی ات درود

بر زائران روضه جان پرورت سلام


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد


تازیانه خصم اگر بر دخت پیغمبر نمی زد
کعب نی هرگز کسی بر زینب اطهر نمی زد

گر نمی شد حق حیدر غصب تا روز قیامت
پشت پا کس بر حقوق آل پیغمبر نمی زد

دشمن بیرحم اگر بر بیت وحی آتش نمی زد
عصر عاشورا کسی بر خیمه ها آذر نمی زد

محسن ششماهه گر مقتول پشت در نمیشد
حرمله تیری به حلقوم علی اصغر نمی زد

فاطمه گر کشته راه امام خود نمی شد
زینب غمدیده هم بر چوب محمل سر نمی زد

فرق مولا گر نمی شد منشق از تیغ مخالف
تیغ، هرگز خصم بر فرق علی اکبر نمی زد

خار اگر در دیده مولا علی از کین نمی رفت
تیر کس بر دیده عباس آب آور نمی زد

دختر غمدیده ویران نشین، سیلی نمی خورد
خصم اگر در کوچه، سیلی بر رخ مادر نمی زد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

 

عزیزفاطمه جان جهان به قربانت

سلام بر لب عطشان و چشم گریانت

 

سلام برتن مجروح و حلق مذبوحت

سلام بر سر خونین و جسم عریانت

 

سلام بر جگر خون و داغ های دلت

سلام بر شرف و غیرت جوانانت

 

سلام بر دُرَ دندان و غنچه دهنت

سلام بر لب خونین و صوت قرآنت

 

سلام بر علی اصغر که وقت دادن جان

به خنده داد تسلا به قلب سوزانت

 

سلام بر لحظات وداع اکبر تو

که وقت رفتن او رفت از بدن جانت

 

سلام باد به اشک خجالت عباس

که شد زدیده روان بر گلوی عطشانت

 

سلام بر دل زینب که پیش دیده او

عدو زچار طرف کرد سنگبارانت

 

سلام باد به شیری که سایه بانت شد

برون کشید به دندان زسینه پیکانت

 

سرت بریده شد اماهنوز جاری بود

به چهره اشک روان از دو چشم گریانت

 

عجب نه گر کنی خصم خویش را سیراب

سجیَه ات کرم و عادت است احسانت

 

الا خدات ثنا خوان کرامتت نازم

که گشته میثم آلوده مرثیه خوانت

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اولی سنگ بر سر و رو زد


اولی سنگ بر سر و رو زد

قبضه یِ دشنه را به ابرو زد

دومی نیزه ای به پهلو زد

پیرمردی عصا به بازو زد

 

چقَدَر دوره کرده اند تورا

چند صد قطعه کرده اند تورا

 

گرگها ریخته اند رویِ سرت

همه زوزه کشان به دور و برت

لخته خون میچکد ز بال و پرت

یکنفر هم نشسته بر کمرت

 

پشت و رویت نموده چندین بار

خنجرش کُند میبُرَد انگار

 

قامتِ من خمیده شد ای وای

یا غیاثت شنیده شد ای وای

پیکر ِ تو دریده شد ای وای

سرت از تن بریده شد ای وای

 

تا که یک نیزه بر دهانت خورد

مادرت دست را به پهلو بُرد

 

تا که صد تیر در تنت جا شد

باز از دور شمر پیدا شد

ارباً اربا دوباره معنا شد

بر سر ِ غارت تو دعوا شد

 

بُرد انگشتر ِ تورا خولی

زرهِ پیکر تورا خولی

تا به کوفه سر ِ تورا خولی

معجر ِ خواهر تورا خولی

 

تا به گودال دلبرم جان داد

همه یِ چشم ها به من افتاد

 

نیزه داران مقابلت هستند

پلک نیمه باز ِ تورا بستند

 

نامرتب شده ست اعضایت

خس خس افتاده در نفسهایت


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من


ای پیکر برهنه ی بی سر حسین من 
آیا تویی عزیز پیمبر، حسین من؟ 

پیدا نمی‌کنم به تنت جای بوسه‌ای 
جز جای تیر و نیزه و خنجر حسین من 

بگذار تا زنم به گلوی بریده‌ات 
یک بوسه با نیابت مادر حسین من 

ای بر تنت سلام، جواب سلام ده 
از حنجر بریده به خواهر حسین من 

زخم تنت ز حد تصَوّر، بوَد فزون 
زخم دلت هزار برابر، حسین من 

ترسم کشند دختر مظلومه ی تو را 
او را نگیر این‌همه در بر حسین من 

برخیز و بر مسافر شامت، اذان بگو 
قرآن بخوان، در این دم آخر حسین من 

من آن مسافرم که ز خون گلوی تو 
کردم خضاب، جان برادر، حسین من 

گر بی‌تو می‌روم سفر شام، غم مخور 
همراه ماست شمر ستمگر حسین من 

«میثم» ز سوز سینه ی ما شعله می‌کشد 
دستش بگیر در صف محشر حسین من 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

گلی گم کرده ام می‌جویم اورا


گلی گم کرده ام می‌جویم اورا

به هر گل می‌رسم می‌بویم اورا


گل من یک نشانی‌در بدن‌داشت

یکی پیراهن کهنه به تن داشت


اگر پیدا کنم زیبا گلم را

به آب دیدگان می‌شویم اورا


گل گم کرده ات خواهر منم من

سرور سینه ات خواهر منم من


نشانی را که گفتی جان خواهر

که دارد در بدن خواهر منم من


در آندم زینب غم دیده ی زار

روان اشک از دو چشمان گهربار


شتابان رفت و آن محزون نالان

بسوی قتلگه با حال افکار


صدای آشنائی آمدش گوش

که‌شد از کف‌برونش طاقت و هوش


بسوی آن صدا شد زار و نالان

گل خود را بدید و کرد افغان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای سر پر خون ز کجا آمدی


ای سر پر خون ز کجا آمدی

این دل شب منزل ما آمدی


ای سر پر خون ز چه افسرده ای

 هست گمانم که جوان مرده ای


گلشن روی تو عجب با صفاست

ای سر پر خون بدنت در کجاست


*********


بریـز ‌ای دیـده! خونِ دل ، ز دیــده 

کـه رنـگ از صورت زهــرا ، پریــده


شب است و مادری ، پهلو شکسته 

 کـنار مـطـبـخِ خولی ، نشستـه

 

بگوید از غمت ،در شـور و شـینم 

حسیـنم وا ، حسیـنم وا ، حسینم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

چوآمد از جَنان دُخت پیمبر


چوآمد از جَنان دُخت پیمبر

زخاکستر گرفت آن رأس انور


کشید از سینه آه و ناله از دل

که ای سر روی خاکت داده منزل؟



شود مادر به قربان سر تو

به خون آغشته رأس اطهر تو


تویی آن نوگل باغ پیمبر

لبت از تشنگی خشکیده حنجر


به اشک دیدگان از چهره تو

بشویم خاک و خون از دیده تو


تو جایت بوده در آغوش مادر

گهی در صدر و بر دوش پیمبر


ترا داده خدا در عرش جایی

چرا‌ای سر در این مطبخ سرایی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ


ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ

دورت بگردد مادرت زهرا  بُنَیَّ


من که وصیت کرده بودم با تو باشد

هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ


باور نمی کردم تو را اینجا ببینم

کنج تنور خانه ی اینها  بُنَیَّ


هر قدر هم خاکستری باشد دوباره

من می شناسم گیسوانت را  بُنَیَّ


با گوشه ی این چادر خاکی بشویم

خون لبت را با نوای یا  بُنَیّ


آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند

ای کشته ی افتاده در صحرا  بُنَیَّ


شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم

با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ


آبت ندادند و به حرفت خنده کردند

گفتی که باشد مادرت زهرا  بُنَیَّ ؟


گفتی زن خولی برایت گریه کرده

حتی به او هم می کنم اعطا  بُنَیَّ


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک


ای شهید سر جدا، یا لیتنا کنا معک
کشتۀ راه خدا، یا لَیتَنا کُنامَعَک


ای به موج خون زده در پیش چشم فاطمه
زیر خنجر دست و پا، یا لیتنا کنا معک


ای که از دریای خون تا خیمه گه زینب تو را
ناله کرد و زد صدا، یا لیتنا کنا معک


آب، مهر فاطمه، فرزند او را تشنه لب
سر بریدند از قفا، یا لیتنا کنا معک


زیر تیغ از حنجر خشک تو می جوشد خون
کردی امت را دعا، یا لیتنا کنا معک


میهمان اهل کوفه بودی و سنگت زدند
در زمین کربلا، یا لیتنا کنا معک


مصحف خونین زهرائی و از سُّم ستور
پیکرت شد توتیا، یا لیتنا کنا معک


ای سرت مهمان خولی از چه دیگر ساربان
کرده دستت را جدا، یا لیتنا کنا معک


می رسد از قتلگاهت تا قیامت بر فلک
نالۀ واغربتا، یا لیتنا کنا معک


عترتت در خیمه بود و خیمه را آتش زدند
از ره جور و جفت، یا لیتنا کنا معک


دامن دردانه ات آتش گرفت و می دوید
در بیابان بلا، یا لیتنا کنا معک


دست دشمن در هوای گوشواره پاره کرد
گوش اطفال تو را، یا لیتنا کنا معک


هم تو کعبه هم تو زمزم هم تو مروه هم صفا
هم تو مشعر هم منی، یا لیتنا کنا معک


با دهان تشنه قرآن خواندی و سنگت زدند
بر فراز نیزه ها، یا لیتنا کنا معک


کیست تا محرم شود مثل تو در میقات عشق
حّج خون آرد بجا، یا لیتنا کنا معک


کو سلیمان تا ببیند می کنی در موج خون
دست و انگشتر عطا، یا لیتنا کنا معک


هر کجا یاد تو کردم ای عزیز فاطمه (س)
سوختم سر تا به پا، یا لیتنا کنا معک


می کند با اشک خود (میثم) جهنّم را خموش
چون بگرید بر شما، یا لیتنا کنا معک



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین


اگر که عضو عضو من زهم شود جدا حسین 
جدا نگردد از غمت به عزت خدا حسین 

منم منم منم منم تو را، تو را گدا حسین 
ز دور خرد سالی ام زدم تو را صدا حسین 

الهی آنکه جان من شود تو را فدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تمام عمر بوده ام گدای یک نظاره ات 
حیات و مرگ من بود اسیر یک اشاره ات 

دلم چراغ جان شده ز فیض یک نظاره ات 
به سینه ی شکسته و به قلب پاره پاره ات 

نه من تورا رها کنم، نه تومرا رها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به اشک دیده ی ترت، به خون پاک حنجرت 
به حنجربریده و به قطعه قطعه پیکرت 

به راس از بدن جدا، به صورت منورت 
به جای تازیانه و دل حزین دخترت 

مرا ز من جدا کن و مکن ز خود جدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
به مجلس عزای تو یکی گلاب می دهد 
یکی به دست تشنگان، به گریه آب می دهد 

یکی زکف برای تو، قرار و تاب می دهد 
بعزت خدا قسم، خدا جواب می دهد 

به هر که با زبان دل تو را زند صدا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تیر سقیفه آمد و قاتل اصغر تو شد 
چاک تر از قبای تو پیکر اکبر تو شد 

مصحف مانده زیر پا، دست برادر تو شد 
سوخته زآتش حرم، دامن دختر تو شد 

محشر دیگری شد از، ناله او بپا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
عترت بی گناه تو کشته شدند بار ها 
یکی به روی خاک ها، یکی بزیر خار ها 

دیده به سینه داغ ها، داده زکف قرار ها 
بر رخشان سرشک ها در دلشان شرار ها 

فتاده هر یک از نوا بدشت نینوا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
سیلی و تازیانه و قامت خسته یکطرف 
گیسوی خون گرفته و ماه خجسته یکطرف 

دوری راه و دشمن و بازوی خسته یکطرف 
پیکر پاره پاره و نیزه شکسته یکطرف 

برید تیغ ساربان دست تو از جفا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو با انالغریب خود شعله به خشک و تر زدی 
تو با سر ز تن جدا به سوی دوست پر زدی 

تو آن مهی که مهر را شراره بر جگر زدی 
شب از تنور و صبحدم ز نوک نیزه سر زدی 

بخوان ببر دل از همه به صوت دلربا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
آه که شد جدا سرت به پیش چشم مادرت 
گرفته عرض تسلیت، زتازیانه خواهرت 

زخون حنجرت تو شد خضاب روی دخترت 
نبود جای بوسه ای به پیکر مطهرت 

گلوی تشنه شد جدا سر تو از قفا 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
تو یار خلق باشی و زنند سنگ کینه ات 
سنان سنان فرو کند، به استخوان سینه ات 

زنند خنده دشمنان به خواهر حزینه ات 
به تازیانه از تنت جدا شود سکینه ات 

به دوست نه به دشمنان نیست چنین روا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
چه کرده ای که خصم دون به کشتن تو صف زند 
شرر به قلب فاطمه زخنده و شعف زند 

پای سر بریده ات بنی امیه کف زند 
به گریه ی رباب تو رباب و چگ و دف زند 

نگ زنند بر سرت ز روی بام ها حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 
--- 
میان تشنگان کسی از تو نبود تشنه تر 
آه تو تیغ جان ستان پیکر نازکت سپر 

زخم تنت ستاره و جسم مطهرت قمر 
مشیّعین پیکر پاک تو بوده ده نفر 

کز سم اسب ها شده جسم تو توتیا حسین 
حسین حسین حسین حسین(2) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

السلام ای تشنه کام کربلا


السلام ای تشنه کام کربلا 
السلام ای خامس آل عبا 

ای لبانت بوسه گاه فاطمه 
ای خجل از تو فرات و علقمه 

بر لب دریا لبت خشکیده بود 
از عطش کی اصغرت خوابیده بود 

کودکانت جملگی بی تاب آب 
دور از چشم یتیمان تو خواب 

آب دریا بود مهر مادرت 
حسرتش می سوخت حلق اصغرت 

تا به روز حشر آب از تو خجل 
پای عقل ماست از صبرت به گل 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خودم دیدم که صحرا لاله گون بود


خودم دیدم که صحرا لاله گون بود 

زمین از خون یاران غرق خون بود 


خودم دیدم فضاى آسمانها 

پر از انا الیه راجعون بود 


خودم دیدم که نور چشم زهرا 

جراحات تنش از حد فزون بود 


خودم دیدم که بر هر برگ لاله 

نوشته این سخن با خط خون بود 


گلى گم کرده ام میجویم او را، 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم گلوى اصغرش را 

خودم در بر کشیدم اکبرش را 


اگر چه از کنار نهر علقم 

زگریه منع کردم خواهرم را 


خودم دیدم که زهرا ناله میکرد 

خودم دیدم سرشک مادرم را 


مکن منعم اگر با اینهمه داغ 

زنم بر چوبه محمل سرم را 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


خودم دیدم که دلها مرده بودند 

خودم دیدم همه افسرده بودند 


خودم دیدم کبوترهاى معصوم 

همه در زیر پر، سر برده بودند 


خودم دیدم که گلهاى نبوت 

زبى ابى همه پژمرده بودند 


همان جایى که فرزندان زهرا 

بجرم عشق سیلى خورده بودند 


گلى گم کرده ام میجویم او را 

به هر گل میرسم میبویم او را 


گل من یک نشان در بدن داشت 

یکى پیراهن کهنه به تن داشت


۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰

ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو


ز بس که نیزه نشسته به جسم پرپر تو 

ورق ورق شده در قتلگاه دفتر تو 


چقدر نیزه شکسته کنارت افتاده 

چقدر تیر فرو رفته بین پیکر تو 


هنوز از گلویت خون تازه می آید 

هنوز بر سر نی جاری است کوثر تو 


سر شکسته عباس آب آور را 

نشانده اند سر نیزه ای برابر تو 


چقدر لطمه زده روی گونه اش امروز 

نمانده سوی نگاهی به چشم خواهر تو 


زدند بر رخ ماه تو هیجده ضربه 

که نیست نقطه سالم به صورت و سر تو 


غروب گوشه گودال روضه می خواند 

برای این همه زخم تن تو مادر تو 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی


در قتلگاهت آمدم و سر نداشتی 

یک جای سالمی تو به پیکر نداشتی 


دیدم تو را چه دیدنی ای پاره ی دلم 

حتی لباس کهنه ای در بر نداشتی 


جز روی حنجری که همه بوسه اش زدند 

جایی برای بوسه ی خنجر نداشتی؟ 


زینب بمیرد این همه خونی نبیندت 

خواهر شود فدای تو یاور نداشتی؟ 


ته مانده های پیرهنت هم ربوده شد 

چیزی برای غارت لشکر نداشتی 


ای وای سینه ی تو پر از جای پا شده 

یکی دو تا که ارث ز مادر نداشتی 


بی کس شدی ز پشت سرت نیزه خورده ای 

حق می دهم حسین، برادر نداشتی 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

این همه راه دویدم به سوی دلدارم


این همه راه دویدم به سوی دلدارم 

به امیدی که در این دشت برادر دارم 


تو دعا کن که کنار بدنت جان بدهم 

فکرِ همراهیِ با شمر دهد آزارم 


یک عبا داشتی و خرج علی اکبر شد 

با چه از روی زمین جسم تورا بردارم 


به وداعِ من و تو خیره بُوَد چشمِ رباب 

خواندم از طرزِ نگاهش که منم دل دارم 


خیز و نگذار که ما را به اسیری ببرند 

منکه از راهیِ بازار شدن بیزارم 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند


بوریا پوش شد آخر، بدنش را بردند 

نانجیبان ز تنش پیرهنش را بردند 


آه می خواست رقیه که ببوسد لب او 

خیزران بود مقصر دهنش را بردند 


خواست سیراب کندکودک بی تابش را 

باسه شعبه زدنش خواستنش را بردند 


یک پسر داشت که بهرش همه جا بود سپر 

با دم نیزه سپر داشتنش را بردند 


تکیه بر نیزه زد و خواست ز جا برخیزد 

موج سنگ آمد و برخاستنش را بردند 


نیزه هاشان همگی بربدن شاه نشست 

تا خود عرش، ملائک مِهنش را بردند


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین


شد غرق خون زغم دل غم پرور حسین 

آمد بس از زمانه جفا بر سر حسین 


با اشک و آه کرد چو رو سوی خیمه گاه 

جز شصت و چار زن نبدی لشگر حسین 


گفتی زفرط واهمه شد عرش سرنگون 

افتاد چون ززین به زمین پیکر حسین 


زینب به آه و ناله در آمد به قتلگاه 

خنجر نهاد شمر چو بر حنجر حسین 


خورشید منکسف شد و شد ماه منخسف 

تا شد به نوک نیزه ی اعدا سر حسین 


آه از دمی که با لب خشکیده زیر تیغ 

سوی فرات بود دو چشم تر حسین 


لیلا دریده جامه ز تن چون زتیغ کین 

شد پاره پاره جسم علی اکبر حسین 


پشت علی به خلد، کمان شد ز بار غم 

آمد چو تیر بر گلوی اصغر حسین 


سیراب، وحش وطیر زآب فرات بود 

از تشنگی کبود لب دختر حسین 


آتش ز سوز سینه ی زهرا زبانه زد 

بگذاشت در تنور چو خولی سرحسین 


گردون سیه نمود به بر چون کبود شد 

از ضرب چوب کینه سر انور حسین 


"جودی" درید جامه ز بیطاقتی به بر 

کردند پیرهن چو برون از تن حسین


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم


دیدم غمت ای دلبر، ای کاش نمی دیدم 

تنهایی و بی یاور، ای کاش نمی دیدم 


دنبال تو تا گودال، من آمدم و دیدم 

بالای سرت مادر، ای کاش نمی دیدم 


وقتی که برون شد شمر، از مقتل تو دیدم 

خون می چکد از خنجر، ای کاش نمی دیدم 


از نیزه به روی خاک، دیدم سر تو افتاد 

در زیر سُم اسبان، ای کاش نمی دیدم 


دیدم که به دنبالت، با کاسه ی پر آبی 

هر سویی دَوَد دختر، ای کاش نمی دیدم 


در نیمه ی شب دیدم، در پیش نگاه تو 

یک دختر بی معجر، ای کاش نمی دیدم 


ای وای چه بی رحمند، انگشت تو را بردند 

تنها پی انگشتر، ای کاش نمی دیدم 


من آمده بودم تا، لب های تو را بوسم 

دیدم که نداری سر، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز ببین دعواست، در بین سپهداران 

از بهر سر سقا، ای کاش نمی دیدم 


بر خیز خودت دیگر، چشمان ربابت بین 

بر نیزه شده اصغر، ای کاش نمی دیدم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود


مگر به کربلا کفن به غیر بوریا نبود

مگر حسین تشنه لب عزیز مصطفی نبود 

 

مگر کسی که کشته شد تنش برهنه می کنند 

مگر که پاره پیرهن به پیکرش روا نبود 

 

سرش به نوک نیزه ها تنش به خاک کربلا 

کفن برای او به جز  شکسته نیزه ها نبود 

 

تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر   

فرات مهر مادرش سیدالنساء نبود  

 

گر از بدن بریده شد سر عزیز مصطفی

دگر به نوک نیزه ها نهادنش به جا نبود 

 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

شبهای جمعه مادری پهلو شکسته


شبهای جمعه مادری پهلو شکسته
آید سر قبر پسر با قلب خسته
بر تربت خونبار او محزون نشسته
گوید که ای لب تشنه در خون نشسته
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

امشب به دشت کربلا زهرا رسیده
با سینه ای سوزان و با قد خمیده

اشک مصیبت می کند جاری ز دیده

گوید که ای لب تشنه در خون تپیده
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

نزدیک دریا بودی و آبت ندادند
آبی به آن طفلان بی تابت ندادند
یک قطره بر آن طفل بی خوابت ندادند
بر ساقی و بر خیل اصحابت ندادند
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

بر خیز و مادر تا کنم یکدم نگاهت
شویم به اشک خاک و خون از روی ماهت
خاموش سازم شعله های خیمه هایت
گردم پناه کودکان بی پناهت
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان

مادر بگو در روز عاشورا چه کردی
با کام تشنه بر لب دریا چه کردی
در خاک و خون تنها در این صحرا چه کردی
با فاطمه با زینب کبری چه کردی
مظلوم حسین جان - مظلوم حسین جان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰