*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۴ مطلب با موضوع «اشعار :: 10- امام هادی (ع) :: روضه» ثبت شده است

شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم


شکرلله که همه شیعه ی اثنی عشریم

به گدایی در خانه ی تو مفتخریم

تو ز آن طایفه ای که همه دلدار شدند
ما همان طایفه ی سینه زن در به دریم

مبتلای غم و درد و تب و آه و شرریم
به تمنای حضورت همگی نوحه گریم


ما شنیدیم تو را بزم جسارت بردند
بی سبب نیست اگر غمزده و خون جگریم

زچه رو در وسط کوچه کشاندند تو را
بر سر سفره ی اغیار نشاندند تو را


همه در باده خوری و تو معذب بودی
ز غم و غصه و اندوه لبالب بودی

با جسارت به شما نیز تعارف کردند
با جسارت به شمایی که محجب بودی

بد دهان ها به مقام تو اهانت کردند
عوضش ای ولی الله مودب بودی

بیشتر از همه کس جام بلایت دادند
حجت الله در آن بزم مقرب بودی


بی سبب نیست نوشتند به سینه زده ای
یاد رأس و طبق و گریه ی زینب بودی

یاد روزی که سگی طعنه به خوبان می زد
خیزران را به دهان و لب و دندان می زد

شکرلله که جمال حسنی داشته ای
شکرلله که مجال سخنی داشته ای

شکرلله دم آخر پسرانت بودند
وقت جان دادن خود سربه تنی داشته ای

شکرلله که تن پاک تو پامال نشد
شکرلله که عزیزم کفنی داشته ای

شکرلله که لباس تن تو باقی ماند
شکرلله که شما پیرهنی داشته ای

گرچه دور از وطن افتاده و تنها بودی
شکرلله که عقیق یمنی داشته ای

شکر لله که همه هست تو تاراج نشد
خواهرت بر دو سه تا مقنعه محتاج نشد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم


سرِ شوریده، دلِ بی سر و سامان داریم

از دلِ سوخته گان شمعِ شبستان داریم

 

به هوای تو بمیریم اگر صدها بار

باز هم در هوسِ دادنِ جان، جان داریم

 

ای جگر گوشۀ دلبندِ مُعینَ الضُعَفا

دولتِ عشقِ تو از شاهِ خراسان داریم

 

با توسل به تو مشمولِ عنایت شده ایم

ما به دستِ کلماتِ تو هدایت شده ایم

 

این تو هستی که همیشه همه جا با مائی

مشهد و سامره و کرب و بلا با مائی

 

 

بارها بر جگرت داغِ مصیبت زده اند

سوره­ی نور، چگونه به تو تهمت زده اند؟

 

وای بر من که شما را به عتاب آوردند

محضرِ آیۀ تطهیر ، شراب آوردند

 

وای بر من که به این حالِ خراب افتادم

یادِ زینب وسطِ بزمِ شراب افتادم

 

خیزران در کفِ یک مست فقط می چرخید

آن لبِ خشک به یک ضربه ز هم می پاشید

 

چوب نزدیک شد و قسمتِ زینب شد آه

گفت؛ لاحَولَ و لاقوّةَ اِلاّ بِا ...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم


یا رب از زهر جفا سوخت زپا تا به سرم

شعله با ناله برآید همه دم از جگرم


جز تو ای خالق دادار کسی نیست گواه

که چه آورده جفای متوکّل به سرم


می دوانید پیاده به پی خویش مرا

گرد ره ریخت بسی بر رخ همچون قمرم


آن شبی را که مرا خواند سوی بزم شراب

گشت از شدّت غم، مرگ عیان در نظرم


خواست تا بر من مظلوم دهد جام شراب

شرم ننمود در آن لحظه زجدّ و پدرم


زهر نوشیدم و راحت شدم از عمر ولی

ریخته خاک یتیمی به عذار پسرم


با که این ظلم بگویم که به زندان بلا

قبر من کند عدو پیش دو چشمان ترم


هر زمان هست در این دار فنا مظلومی

حق گواه است که من از همه مظلوم ترم


فخر (میثم) همه این است به فردا کامروز

هم ثنا گستر من آمده هم نوحه گرم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی


بسوزم از دل و جانم ، برای حضرت هادی
ز زهر کینه جان داده ، فدای حضرت هادی
واویلا آه و واویلا...


به زهرا تسلیت گوییم ، عزای نور عینش را
همان که کشته شد مظلوم ، غریبانه به سامرا
واویلا آه و واویلا...

 

چنان از زهر نامردان ، ازو سوزانده شد پیکر
که هر دم ناله سر میداد ، کجایی سوختم مادر
واویلا آه و واویلا...

 

ببین مادر ببین مادر ، که سر تا پا شرر گشتم
چو فرزندت حسن من هم ، ببین پاره جگر گشتم
واویلا آه و واویلا...

 

ز بس مظلوم بودم من ، شدم از غصه آکنده
عدو در پیش چشمانم ، زکینه قبر من کنده
واویلا آه و واویلا...

 

ببین مادر عطش گشته ، به من غالب در این غوغا
دم آخر کنم گریه ، به یاد روز عاشورا
واویلا آه و واویلا...

 

میان مقتل عشقش ، حزین و خونی و عریان
حسینت ناله سر میداد ، انا العطشان انا العطشان
واویلا آه و واویلا...

 

ز بسکه تشنگی غالب ، شده بر سبط پیغمبر
حسینت دود می دیده ، همه جا را دم آخر
واویلا آه و واویلا...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰