*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۷ مطلب با موضوع «اشعار :: 03- امام حسین (ع) :: وداع - یازدهم محرم» ثبت شده است

با وداع آخَرت در خیمه گه شد شور و شین


با وداع آخَرت در خیمه گه شد شور و شین
ای پناه عالمین

بعد از این مَحرم نمانَد بهر خواهر یا حسین
ای پناه عالمین

---
ای که از کشته شدن هرگز نداری واهمه
ای عزیز فاطمه

در ره احیای دین بگذشتی از هستت همه
ای عزیز فاطمه

********
کمی آهسته تر ای جان زینب    
حسین جانان زینب

نظر کن دیده ی گریان زینب        
حسین جانان زینب

تا ببوسم حنجرت آرامتر ای نور عین       
یبن الزهرا یا حسین

گوییا زهرا به دنبالت نماید شور و شین    
یبن الزهرا یا حسین

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیا زینب وداع آخرین است


بیا زینب وداع آخرین است
دگر دیدار ما در واپسین است

بیا زینب انیس قلب زارم
بیا بنشین دم آخر کنارم

غم است و آتش درد جدایی
به حدّ بی‌نهایت غصه دارم

دم آخر دلم لبریز درد است
اسیر چرخ شُوم روزگارم

کنون آمادة جنگ و جهادم
به روی دُلدُل عشقم سوارم

به میدان می‌روم دیگر نیایم
به‌سوی کوی جانان ره سپارم

یتیمانم به دست قابل تو
تو را دست خداوند می‌سپارم

اگر تنهای تنها بی معینم
رضا بر حکمت پروردگارم

چه ها با اهل‌بیت مصطفی شد
خزان گردیده بستان و بهارم

خمیدم تا به خون آغشته دیدم
ابالفضلم یل دشمن‌شکارم

به بالین جوان مه جبینم
نهان کردم دو چشم اشک‌بارم

مرا بینی شناور در یَمِ خون
تنی بر خاک و سر بر نیزه‌دارم

به راه کوفه و در شام غربت
نگه کن کودکان بی‌قرارم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

سپر کردی به تیغ و تیر و نیزه، پیکر خود را


سپر کردی به تیغ و تیر و نیزه، پیکر خود را 
گرفتی جای پرچم روی دست خود، سر خود را 


تمام عمر من با تو، تو با من بوده ای، چون شد 
که تنها می گذاری بین دشمن خواهر خود را 


کمی خم شو به زیر پای اسب خود نگاهی کن 
فرود آ در بغل گیر ای برادر دختر خود را 


عزیز فاطمه دشمن نبیند تا که تنهایت 
مرو تنها ببر با خود علیّ اصغر خود را 


بیا از اشک خود آبی فشانم بر لب خشکت 
که سقا جای سقا کرده ام چشم تر خود را 


خروش العطش پر کرده این صحرای سوزان را 
خبر کن در کنار علقمه، آب آور خود را 


رقیه، نجمه، لیلا، من، سکینه، همرهت هستیم 
مکن احساس تنهایی، نگه کن لشگر خود را 


سر خود را به بالا گیر تا بوسم گلویت را 
ببوسم باز جای بوسه های مادر خود را 


اگر باور ندارند این سپه جدت پیمبر را
دوباره روی دستت گیر نعش اکبر خود را


چنان از شعله های آه زینب پر شدی میثم 
که جای شعر پُر کردی زآتش دفتر خود را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مران یکدم ساربان اشتر

مران یکدم ساربان اشتر

ناقه زینب رفته اندر گل

بده ظالم مهلتی آخر

زان که من دارم عقده ها در دل


مرا ناقه تا که بنشینم

برسر جسم شاه مظلومان

مران ناقه زان که من دارم

از جفای شمر ناله و افغان


مران ناقه تا که گویم من

درد دل با این پیکر عریان

مران ناقه زان که من دارم

از جفای شمر ناله و افغان


بده مهلت تا بمانم من

در کنار این پیکر بی سر

از آن ترسم ساربان امشب

آید و برّد دستش از پیکر

ندارد چون طاقتی دیگر

مادرم زهرا باب من حیدر


در این صحرا ای شترداران

ماندم آسان، رفتم مشکل

بیا ای مرگ تا شوم راحت

چون به مرگ خود گشته ام مائل


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

الوداع ای خواهر غم پرورم

 

الوداع ای خواهر غم پرورم

می روم من نزد زهرا مادرم

 

الوداع ای خواهر جانان من

بعد من جان تو و طفلان من

 

الوداع ای خواهر افسرده جان

ای پرستار تمام کودکان

 

الوداع ای اشک ریز داغ من

باغبان لاله های باغ من

 

الوداع ای خواهر والای من

بعد من ای همدم غمهای من

 

خیمه هایم را به غارت می برند

اهل بیتم را اسارت می برند

 

بعد من غمها نمایان می شود

اهل بیتم سنگ باران می شود

 

بعد من بین شما در هر گذر

صورتی سالم نمی ماند دگر

 

بعد من غمهای نیلی می رسند

دستها با ضرب سیلی می رسند

 

جان فدای دیده ی بیدار تو

می شود کار صبوری کار تو

 

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

خدا حافظ ای برادر زینب


خدا حافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب


خداحافظ ای جوانی زینب
سلام ای قد کمانی زینب


بیاد لبت دیگر آب و ننوشم
برادر جان بی تو خانه به دوشم

حسین جان ای آبروی دو عالم
نگین سلیمان به حلقه ی خاتم

برادر جان بی تو در دل صحرا
شده تنها خواهرت گل زهرا

ز زخم تنت روی ریگ بیابان
به اشک دل و سوز و آه یتیمان

تنت بی سر مانده در دل صحرا
سرت هر دم روی نیزه اعدا

------
کند گریه خواهر تو به هر شب
شده محمل جای روضه ی زینب

تو ای سوره ی پاره در بر زینب
مزن دست و پا در برابر زینب
------
سرت رفته نوک نیزه عدوان
تنت گشته طعمه سم اسبان


به درد و غم و ابتلا می روم
دریغا که از کربلا می روم


در اینجا مرا خون دل توشه بود
نگاهم بر این قبر شش گوشه بود


خداحافظ ای خاک پاکِ حسین
انیسِ تن چاکُ و چاک حسین


خداحافظ ای قرار و شکیبم
خداحافظ ای حسین غریبم


خداحافظ ای وادی علقمه
خداحافظ ای گریه فاطمه


خداحافظ ای سرو خونین بدن
خداحافظ ای قاسم ابن الحسن


خداحافظ ای تشنه در موج یَم
خداحافظ ای دست و مشک و عَلَم


خداحافظ ای ناله ی آه و آب
خداحافظ ای شیر خوار رباب


خداحافظ ای خیمه پر ز دود
خداحافظ ای یاسهای کبود


خداحافظ ای دامن سوخته
به صحرا روان با تن سوخته


خداحافظ ای کودکِ اشکبار
غریبانه جان داده در زیر خار


خداحافظ ای برادر زینب
به خون غلطان در برابر زینب


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همه از خیمه ها بیرون دویدند (بازگشت ذوالجناح)


همه از خیمه ها بیرون دویدند 
ولی سالار زینب(س) را ندیدند 

برون از قتلگه، بی راکب آمد 
به سوی خیمه ای، بی صاحب آمد 

یکی گفتا فرس کو نور عینم 
غریب کربلا بابا حسینم 

یکی از غم، گریبان چاک می کرد 
یکی خونش، به گیسو پاک می کرد 

یکی پوشاند، ز اشک خود زمین را 
یکی بر پشت، برگرداند زین را 

چراغ محفل طاها، سکینه(س) 
دو دست، از شدّت غم زد به سینه 

که ای گم کرده راکب، راکبت کو؟ 
چرا صاحب نداری، صاحبت کو؟ 

چرا از تیر دشمن، شسته بالت 
چرا خون خدا، ریزد ز یالت 

بگو ای پیکرت، گردیده صد چاک 
امید ما، کجا افتاده در خاک؟ 

تو صورت شسته ای، از خون مظلوم
مرا دیگر، یتیمی گشت معلوم 

تو که، آتش فرو ریزی ز سینه 
بگو از راکب خود، با سکینه(س) 

چو خنجر، بر گلوی او نهادند
به آن لب تشنه، آیا آب دادند؟ 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰