بیا زینب وداع آخرین است
دگر دیدار ما در واپسین است
بیا زینب انیس قلب زارم
بیا بنشین دم آخر کنارم
غم است و آتش درد جدایی
به حدّ بینهایت غصه دارم
دم آخر دلم لبریز درد است
اسیر چرخ شُوم روزگارم
کنون آمادة جنگ و جهادم
به روی دُلدُل عشقم سوارم
به میدان میروم دیگر نیایم
بهسوی کوی جانان ره سپارم
یتیمانم به دست قابل تو
تو را دست خداوند میسپارم
اگر تنهای تنها بی معینم
رضا بر حکمت پروردگارم
چه ها با اهلبیت مصطفی شد
خزان گردیده بستان و بهارم
خمیدم تا به خون آغشته دیدم
ابالفضلم یل دشمنشکارم
به بالین جوان مه جبینم
نهان کردم دو چشم اشکبارم
مرا بینی شناور در یَمِ خون
تنی بر خاک و سر بر نیزهدارم
به راه کوفه و در شام غربت
نگه کن کودکان بیقرارم
بیا زینب وداع آخرین است
دگر دیدار ما در واپسین است
بیا زینب انیس قلب زارم
بیا بنشین دم آخر کنارم
غم است و آتش درد جدایی
به حدّ بینهایت غصه دارم
دم آخر دلم لبریز درد است
اسیر چرخ شُوم روزگارم
کنون آمادة جنگ و جهادم
به روی دُلدُل عشقم سوارم
به میدان میروم دیگر نیایم
بهسوی کوی جانان ره سپارم
یتیمانم به دست قابل تو
تو را دست خداوند میسپارم
اگر تنهای تنها بی معینم
رضا بر حکمت پروردگارم
چه ها با اهلبیت مصطفی شد
خزان گردیده بستان و بهارم
خمیدم تا به خون آغشته دیدم
ابالفضلم یل دشمنشکارم
به بالین جوان مه جبینم
نهان کردم دو چشم اشکبارم
مرا بینی شناور در یَمِ خون
تنی بر خاک و سر بر نیزهدارم
به راه کوفه و در شام غربت
نگه کن کودکان بیقرارم