یادم نمیره،مصیبتای کربلا

یادم نمیره،اسارت تا شام بلا

یادم نمیره،سر بابام رو نیزه ها

یادم نمیره،به ما زدن سنگ جفا

 

برای من سخت تر

از کربلا،شام بود

مصیبتش بیشتر

از کربلا،شام بود

 

اونجا مَردُم به دور ما حلقه زدن

شادی میکردن و همه میرقصیدن

مارو به همدیگه نشون میدادن و

مسخرمون میکردن و میخندیدن

 

امون از دیده ی عوام

امون از مجلس حرام

امون از شام ای امون از شام

 

بند دوم

 

یادم نمیره،زخم زبون،کنایه ها

یادم نمیره،سیلی زدن به دخترا

یادم نمیره،سر بابام رو زیر پا

یادم نمیره،نگاهشون به معجرا

 

یادمه که بستن

به دست و پام زنجیر

با طعنه میکردن

ماهارو هی تحقیر

 

مونده هنوز روی تنم کبودیا

که یادگاری از غم اسارته

زدن با تازیونه من رو بین راه

مثه بابام تنم پر از جراحته

 

امون از سنگ روی بام

زخمام نداره التیام

امون از شام ای امون از شام

 

بند سوم

 

یادم نمیره،بزم یزید بی حیا

یادم نمیره،جام می و طشت طلا

یادم نمیره،چشمای هیز شامیا

یادم نمیره،محله ی یهودیا

 

بردن مارو اونجا

از وسط بازار

خواستن که بفروشن

ماهارو به اغیار

 

اونجا شنیدم از زبون عده ای

حرف کنیز و قلبمو همین شکست

از اون طرف دیدم عمو رو نیزه ها

با دیدنِ این صحنه ها چشاشو بست

 

امون از دیده ی عوام

امون از مجلس حرام

امون از شام ای امون از شام