جمال حق ز سر تا پاست عباس
به یکتائی قسم یکتاست عباس

اگرچه زاده ِ ام البنین است
و لیکن مادرش زهراست عباس

علم در دست، مشک آب بر دوش
که هم سردار هم سقاست عباس

بنازم غیرت عشق و وفا را
که عطشان بر لب دریاست عباس

هنوز از تشنه کامان شرمگین است
از آن در علقمه تنهاست عباس

نه در دنیا بود باب الحوائج
شفیع خلق در عقبا ست عباس

چه باک از شعله های خشم دوزخ
که در محشر پناه ماست عباس

شفیعان چون به محشر روی آرند
بریده دست او همراه دارند

خدا داند که از روز ولادت
امام خویش را می خواست عباس