اگر تیر نمیخورد بچشمای من

با چه رو میخواستم نگاتون کنم

 

سفارش چقدر کرد اُمُ البَنین

مبادا برادر صداتون کنم

 

ببخشید اگه پیش پای شما

علمدار این قافله پا نشد

آخه دست نداشتم که حائل کنم

 

همه سَعیَمو کردم اما نشد

به من گفته بودی برم علقمه

نشد تا بمونم به پای قرار

 

میخواستم سر عهد باشم ولی

از این نیزه ها شد تنم نیزه زار

 

... حسین جان ، حسین جان ،

 

تو بودی امید همه خیمه ها ،

تو بودی پناه من و خواهرم

 

بهت قول میدم همینجا میاد

تشکر ازت میکنه مادرم

 

نمیدونم اصلاً چجوری باید

با این مشک پاره به خیمه برم

 

تو خیمه همه چشم به راهتن

داداش جواب ربابو چی باید بدم

 

فدای سرت مشک تو پاره شد

چجوری باید با غمت تا کنم

 

کجا میتونم ماه اُمُ البَنین

برادر شبیه تو پیدا کنم

 

... برادر برادر برادر مرو ،

نمیخواد بمونی کنار تنم

 

میبینی تو دست عدو آتیشه

رها کن منو تو همین علقمه

 

اگه دیر بری خیمه غارت میشه

منو برنگردون به سمت حرم

 

چی مونده برام غیر شرمندگی

چجوری بیام و تماشا کنم

 

که اصغر تلف میشه از تشنگی

بذار تا بشه پیکرم ریز ریز ،

بذار هر چی میخواد بیادش سرم

 

برو سمت خیمه نذار بعد من

بره روسری از سر خواهرم

 

... حسین جان ، حسین جان



دریافت