اهل حرم بیارید 
عطر و گلاب و قرآن 
زینب بیا تماشا 
اکبر رود به میدان 


در پیش چشم بابا 
رود به جنگ عقبا 
تا در کنار قرآن 
فدا کند سرو جان 

زینب کند اشاره 
که اکبر است مگر او 
حسین کند نظاره 
پیغمبر است مگر او 

اکبر به خون شناور 
حسین به جستجویش 
در وقت دادن جان 
پدر نموده بویش 

خضاب و کرده از خون 
محاسن نکویش 
دشمن اشاره می کرد 
خون می چکد ز رویش 

لیلا خبر ندارد 
دیگر پسر ندارد 
شام فراق اکبر 
یارب سحر ندارد 


اهل حرم صدای 
مولای خود شنیدند 
برای یاری او 
از هر طرف دویدن 

حسین و دلبرش را
غرق به خون بدیدن 
فریاد وا حسینا 
یک جا زدل کشیدن 

سوی حرم خدایا 
شبه پیمبر آمد 
با جسم اربا اربا 
علی اکبر آمد