امشب شب راز و نیاز عاشقان است
فردا سر فرزند زهرا، بر سنان است
امشب حسین است و شهادت آرزویش
فردا بـریـزد بر زمین خون گلویش
امشب سکینه رنگ از رویش پریده
فردا زند بوسه به رگهای بریده
امشب حریم فـاطمه، عباس دارد
فردا سکینه سر به صحرا میگذارد
امشب شود تقدیم دین هست ابوالفضل
فردا جدا گردد ز تن دست ابوالفضل
امشب علیاکبر به سجده سر گذارد
فردا بـه دشت کربلا جان میسپارد
امشب به اکبر میکند، بابا نظاره
فردا شود جسم شریفش پاره پاره
امشب حرم یک تشنۀ ششماهه دارد
فردا سر دست پدر جان میسپارد
امشب کند در خیمهها، قاسم عبادت
فردا رود تنها به میدان شهادت
امشب دعا خواند لب عطشان زینب
فردا شود نقش زمین قرآن زینب
امشب کند در خیمه زینب بیقراری
فردا کند در مقتل خون سوگواری
امشب پیمبر اشک ریزد از دو عینش
فردا بشوید صورت از خون حسینش
امشب، به خیمه، کودکی ماتم بگیرد
فردا، به زیر بوتۀ خاری بمیرد
امشب شب «انّاالیه راجعون» است
فردا زمینکربلا، دریای خون است