*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۱۰ مطلب با موضوع «اشعار :: 07- امام موسی کاظم (ع) :: اشعار روضه» ثبت شده است

زندانی که غیر خدا در نظر نداشت


زندانی که غیر خدا در نظر نداشت
عمری شکنجه دید و کس از او خبر نداشت

هر روز روزه بود، ولی موقع غروب
جز تازیانه، آب و غذایی دگر نداشت

ای فاطمه! به جان تو سوگند، روزگار
زندانی از عزیز تو مظلوم تر نداشت

جان داد با شکنجه، ولی مصلحت چه بود
زنجیر را ز پیکر مجروح برنداشت

جسمش به تخته پاره و بر دوش چارتن
آن روز روزگار مسلمان مگر نداشت

شمعی خموش، سوخت به دامان تیرگی
آن قدر گریه کرد که اشکی دگر نداشت

******

دوست دارم زندان بان زند سیلی به رویم

در نظر آرم رخ نیلی زهرا مادرم را

دوست دارم من که گرد خود پرستاری ندارم

این دم آخر ببینم اشک چشم دخترم را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

از زهر خصم کافرم


از زهر خصم کافرم

 می سوزه از پا تا سرم
داد از جدایی ، رضا کجایی

در ذکر یا رب یا ربم

 خَلّصنی یا رب بر لبم
ذکر صلاتم ، بده نجاتم

از کینه ی این دشمن یهودی

 مونده برام جراحت و کبودی
مَرهَم ِ دل ناله های یا زهرا
واغربتا واغربتا واویلا...

در بین زنجیر جفا

 دلخون ِ ظلم ِ اشقیا
مضطر شدم من ، پرپر شدم من


ماندم اسیر درد و غم

دشمن کند بر من ستم
چه بی کرانه ، با تازیانه

بی حرمتی گر شد به محضر من

 امّا نشد از تن جدا سر من
از غربت کرببلا واویلا...
واغربتا واغربتا واویلا...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کی میشه برا گدایی،ماهارو بخری آقا




کی میشه برا گدایی،ماهارو بخری آقا
کی میشه که نوکراتُ ،کاظمین ببری آقا


قبله ی حاجت همه ای،تو نور چشم فاطمه ای
با دست خالی اومدم بر در تو


دل ما بر تو رو میزنه،شفای چشم جان منه
خاک سر کوی لطف مادر تو


تا روز ابد، سائل حریم کاظمینم آقا
مثل شهدا،غصه دار غربت حسینم آقا
مولا یا حسین ای عزیز فاطمه حسین یا حسین...



نوکر خوبی نبودم،خودمم میدونم آقا
ولی من هر چی که باشم،پای تو می مونم آقا


دم غروب میگره دلم،نگو حرم که میره دلم
همه ی خوبا رفتن من موندم آه

به جون ِ هر چی مَرده قسم،اگه به کربلا برسم
برا تو می میرم تنها با یه نگاه


می بینی آقا شده گریه کار نوکرت شب و روز
می بینی چقدَر حرم ندیده مونده هنوز
مولا یا حسین ای عزیز فاطمه حسین یا حسین...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به سیاهی زندان ، حال دل من شد زار


به سیاهی زندان ، حال دل من شد زار

چه جفا ها بر من کرد ، هارون جنایتکار


در حال مناجات و در ، موقع رکوع و سجود

سندی لعین میزنه ، من و با تمام وجود

مظلوم و غریبم من...


ای خدا خلاصم کن ، از زندان این ملعون

بسکه مصیبت دیدم ، دل مادرم شد خون


از بسکه شکنجم داده ، دشمنم دیگه خسته شد

به ساق پای مجروحم ، غل آهنین بسته شد

مظلوم و غریبم من...


برای رضای تو ، به راه دین و قرآن

چه مصیبتا دیدم ، ای خدا تو این زندان


ناسزای سندی شده ، غصه ی دل خون من

تازیانه میزد همش ،  به بدن کم جون من

مظلوم و غریبم من...


هر زمانی که اینجا ، میرسه جونم بر لب

گریه میکنم یاد ،  ام المصائب ، زینب


اونی که به هر جا دلش ، میگیره سراغ حسین

تازیانه و کعب نی ، قد خم و داغ حسین

سیدنا یا مظلوم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیده گریان موسی بن جعفر



دیده گریان موسی بن جعفر

حق ثنا خوان موسی بن جعفر

سر در خانه ی دل نوشته

جان به قربان موسی بن جعفر

 

ما سائلانت هستیم/دل بر ولایت بستیم

بر خاک تو بنشستیم

یا سیدی یا مظلوم...

 

لاله ی گلشن هل اتایی

 تو به درد دو عالم دوایی

کنج زندان به دستان بسته

 گره از کار خلقت گشایی

 

باب المراد مایی/آرامش دلهایی

تو یوسف زهرایی

یا سیدی یا مظلوم...

 

بسکه دشمن نموده جفایت

تا به گردون رسیده نوایت

بر تو خون گریه کرده دمادم

غل و زنجیر سندی به پایت

 

از ظلم او افسردی/چون لاله ای پژمردی

بس تازیانه خوردی

یا سیدی یا مظلوم...

 

گرچه تو سَروَر عالمینی

بر نبی روشنای دو عینی

گفته ای که تنت را گذارند

 در ره زائران حسینی

 

با نوحه ی عاشورا/شد ذکر تو یا جدّا

با یاد کرببلا

یا سیدی یا مظلوم...

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

کشیده شعله در دلها ، عزای حضرت کاظم



کشیده شعله در دلها ، عزای حضرت کاظم

بسوز ای دل بسوز ای دل ، برای حضرت کاظم

 

میان محبس هارون ، زغربت ناله ها میزد

به اشک و آه جانسوزش ، رضایش را صدا میزد

 

فضای تنگ و تاریکی ، انیس سوز و آهش شد

بمیرم من بمیرم من ، که زندان قتلگاهش شد

 

گرفته سندی شاهک ، ز مولای دو عالم جان

تمام پیکرش نیلی ، شد از شلاق زندانبان

 

شکنجه دیده و او با ، غمی دیرینه جان داده

به زندان با تنی مجروح ، به زهر کینه جان داده

 

شهید راه دین گشت و ، تنش تشعیع شد آنجا

بسوز ای دل بسو ای دل ، به یاد روز عاشورا

 

کفن آورده شد بهر ، ولیّ و حجت افلاک

ولیکن جدّ او مانده ، تنش عریان به روی خاک

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آه و واویلا صد آه و وایلا


آه و واویلا صد آه و وایلا

از جفا پرپر شد گل زهرا

 

دل شده محزون از سوز آه او

کنج زندان شد قتلگاه او

 

مصطفی بر تن رخت عزا دارد

مادرش زهرا ناله ها دارد

 

سندی کافر بر پیکرش میزد

پیش چشمان مادرش میزد

 

روزه بود و وای از حال غمدارش

تازیانه بود قوت افطارش

 

روضه میخوانم با دیدگان تر

گشته تابوتش تخته ای از در

 

بسته بود از ظلم ِ خصم رُسوایش

غل و زنجیر ِ کینه بر پایش

 

در غل و زنجیر شد عاقبت آزاد

کربلایی شد وادی بغداد

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

آهسته گذارید روی تخته تنش را


آهسته گذارید روی تخته تنش را
تا میخ اذّیّت نکند پیرهنش را

اصلاً بگذارید رویِ خاک بماند
زشت است بیارند غلامان بدنش را

این ساقِ به هم ریخته کِتمان شدنی نیست
دیدند روی تخته ی در، تا شدنش را

این مرد الهی مگر اولاد ندارد
بردند چرا مثل غریبان بدنش را

این مرد نگهبان که حیا هیچ ندارد
بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را

این هفت کفن روضه ی گودال حسین است
ای کاش نیارند برایش کفنش را

نه پیرهنی داشت حسین نه کفنی داشت
مدیون حصیرند مرتب شدنش را

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش


امام هفتم ما پاره پاره شد جگرش
نشسته گرد یتیمی به چهره ی پسرش

بدن کبود، جگر پاره، ساقِ پا مجروح
مگر چه آمده زیر شکنجه ها به سرش

هزار حیف که از جمع نوزده دختر
یکی نبود کنار جنازه ی پدرش

انیس و مونس او بود در سیاهی شب
صدای حلقه ی زنجیر و ناله ی سحرش

سیاه چال کجا طایر بهشت کجا
هزار حیف که یکباره ریخت بال و پرش

نیاز نیست به بندند چشم هایش را
که نیست تاب نگاهی دگر به چشم ترش

به هر کجا که روی قبری از زُراره ی اوست
نشان غربت فرزندهای دربدرش

شراره ی دل او گشت اجر روزه ی او
درست موقع افطار پاره شد جگرش

سیاه چال و نماز شب و غل و زنجیر
فراق روی رضا بود غصّه ی دگرش

بسوز ای دل «میثم» در آتش دل او
که سوز شعر تو دارد حکایت از شررش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم


در سایه سار کوکب موسی بن جعفریم
ما شیعیان مکتب موسی بن جعفریم

فیضش به گوشه گوشه ی ایران رسیده است
یعنی گدای هر شب موسی بن جعفریم

هستی ماست نوکری اهل بیت او
ما خانه زاد زینب موسی بن جعفریم

قم آستان رحمت آل پیمبر است
در این حرم، مُقرَّب موسی بن جعفریم

با مهر و رأفتش دل ما را خریده است
ما بنده ی مُکاتَب موسی بن جعفریم

چشم امید اهل دو عالم به دست اوست
مات مرام و مشرب موسی بن جعفریم

حتی قفس براش مجال پرندگی ست
مدیون ذکر و یا رب موسی بن جعفریم

دلسوخته ز ندبه ی چشمان خسته اش
دلخون ز ناله و تبِ موسی بن جعفریم

آتش زده به قلب پریشان، مصیبتش
با دست بسته غرق سجود است حضرتش
--
از طعنه های دشمن نادان چه می کشید
بین کویر، حضرت باران چه می کشید

در بند ظلم و کینه ی قوم ستمگری
تنها پناه عالم امکان چه می کشید

خورشید عشق و رحمت و نور و سخا و جود
در بین این قبیله ی عصیان چه می کشید

با پیکرش چه کرده تب تازیانه ها
با حال خسته گوشه ی زندان چه می کشید

شکر خدا که دختر مظلومه اش ندید
بابای بی شکیب و پریشان چه می کشید

اما دلم گرفته ز اندوه دیگری
طفل سه ساله گوشه ی ویران چه می کشید

با دیدن سر پدرش در میان طشت
هنگام بوسه بر لب عطشان چه می کشید

وقتی که دید چشم کبودش در آن میان
خونین شده تلاوت قرآن چه می کشید

می گفت با لب پر از آهی که جان نداشت :
ای کاش هیچ سنگدلی خیزران نداشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰