*** *** السلام علیک یا اباصالح المهدی (عج) *** ***

۵ مطلب با موضوع «اشعار :: 01- حضرت علی (ع) :: بعد از شهادت» ثبت شده است

دو سه روز است نان و خرما را


دوسه روز است خانه دلگیر است

دوسه روز است مثل بارانیم

دو سه روز است همدم اشکیم

دو سه روز است روضه می خوانیم

 

دو سه روز است چاه و نخلستان

شده دلتنگ ربّــنای علی

شده رویای مسجد و محراب

گریه و سجده و دعای علی

   

دو سه روز است کوفه نشنیده

نغمه های خوش اذانت را

وقت افطار بر سر سفره

یاد کردیم لقمه نانت را

  

دو سه روز است نان و خرما را

حسنت می برد برای یتیم

می دهد سهم کودکان را بعد

می کند بغض مثل کوچه کریم

 

دو سه روز است قلب زینب را

داده آزار حرف بی پایه

شده اوضاع مدینه ای انگار

بازهم طعنه های همسایه

 

دو سه روز است دختر حیدر

خوابهای عجیب می بیند

گاه گودال و خنجر و حنجر

گاه شیب الخضیب می بیند

 

دو سه روز است کربلائیّم

چشم بر چشم یار می دوزم

مانده در بغچه یک کفن باقی

وَ به یاد نگار می سوزم

 

دو سه روز است سخت می خواهم

بزنم بوسه بر گلوی حسین

وای از دود و خون و خاکستر

پنجه ی گرگها و موی حسین

 

دو سه روز است درس قرآنم

سوره ی کهف نی نشین شده است

سینه ام مثل دامن و خیمه

یا در ِ خانه آتشین شده است

 

دو سه روز است مثل بابایم

می کنم گریه یاد لب تشنه

وای از لحظه ای که می بینم

بر روی حلق دلبرم دشنه

 

دو سه روز است بیشتر دارم

انتظار وصال دلدارم

با دعای فرج پس از روضه

به امید وصال می بارم


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بعد تو بابا کار من تنها ناله و اشک و غمه

 

بعد تو بابا کار من تنها ناله و اشک و غمه

بی تو من تنهام ، میون غمهام ، رفتی پیش فاطمه

 

رفتی و اما خالیه آقا جای تو در بینِمون

هنوزم عطر بوی تو داره همه جای خونمون

 

چند روزی میشه نیستی بِینِمون

دارم جون میدم بی تو بابا جون

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

دو چشمام بارون ، قلب من پُر خون ، قدم از غم تا شده

ندارم باور هنوزم اینو زینب بی بابا شده

 

تو رفتی بابا دلخوشی دیگه نداره معنا برام

خیلی دلتنگم واسه روزایی که زدی من رو صدام

 

بعد از تو که رفت خنده از لبم

تنها گریه شد کار هر شبم

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

با یه آهی سرد ، با دلی پر درد ، روضه خوندی واسه من

گفتی یک روزی میبینی زینب جگر خون حسن

 

گفتی میبینی حسنو وقتی دلش از غم خون میشه

گفتی میبینی حتی تابوتش روزی تیربارون میشه

 

میبینی تو تشت لخته ی جگر

داره میزنه حسن بال و پر

 

... بابا یا علی ، بابا یا علی ...

 

میبینی رو تل ، کنار مقتل ، با دو چشمای ترت

با عصا با تیر ، نیزه و شمشیر ، میکُشن برادرت

 

میبینی روزی زیر دست و پا بدنی پامال میشه

میبینی زینب حسینو وقتی که دیگه بی حال میشه

 

تا که شمر میاد از مقتل بیرون

میشه قتلگه یک دریای خون

 

... واویلا حسین ، واویلا حسین ...

 

 



 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دل اهل ولا را غم گرفته


دل اهل ولا را غم گرفته 
ز داغ مرتضی ماتم گرفته 

به بیت مرتضی غوغاست امشب
 به لبها آه و واویلا امشب


سرشک دیده زینب روان است 
که بابا رهسپر سوی جنان است 

دگر فارغ ز هر درد و محن بود
 سرش بر روی دامان حسن بود


حسین بر سر زنان سوزد از این غم
 بنالد از غم بابا دمادم 

بسوز ای دل که شد شام غریبان 
برفته از جهان یار یتیمان 

دگر از رنج و غم حیدر رها شد 
تمام دردهای او  دوا شد

به دست خاندانش آن یگانه
 چنان زهرا شده دفنش شبانه 

غریبانه شده تشییع حیدر 
حسین بود و حسن سبط پیمبر


 دگر راحت زغمها گشته امشب 
علی مهمان زهرا گشته امشب 

کنار همسر پهلو شکسته 
رسیده مرتضی فرق شکسته


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را


به خاک تربتت بابا نهادم تا سر خود را

شنیدم نالۀ جانسوز زهرا مادر خود را


نگه بر دیدۀ گریان مادر کردم و دیدم

که می شوید زاشک دیده زخم شوهر خود را


امامی مهربان بودی که کردی در شب قتلت

به آب و دانۀ مرغان سفارش دختر خود را


به یاد غربت مادر فتادم پای تابوتت

چو دیدم گریه های بی صدای خواهر خود را


ملاقات خدا رفتن عذار لاله گون خواهد

از آن شستی به خون، در سجده روی انور خود را


زتو پوشید دائم روی سیلی خورده را مادر

تو هم امشب نشان او مده زخم سر خود را


به گلزار جنان محسن در آغوشت چو بنشیند

ببوس از جانب من روی تنها یاور خود را


تو پیشانی سپر کردی به شمشیر عدو، من هم

نهم با کام عطشان زیر خنجر حنجر خود را


بود در خاطرم زخم جبینت خاصه آن ساعت

که گیرم در بغل نعش علّی اکبر خود را


یتیمان بر تو آوردند شیر و یاد من آمد

که باید پیش تیر از شیر گیرم اصغر خود را


زبان طبع (میثم) را به محفل ها دُر افشان کن

که ریزد بر قدوم خاندانت گوهر خود را


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

بیابان نجف را غم گرفته


بیابان نجف را غم گرفته 
درآنجا فاطمه ماتم گرفته

کجابردند علی را مخفیانه 
غریبانه غریبانه شبانه

یتیمان نیمه شب بابا کجارفت 
ابرمرد جهان تنها کجارفت

دوباره داغ زینب گشته تازه 
که شب از خانه شدبیرون جنازه

چگونه تا قیامت دل بخندد
که زینب گرید وقاتل بخندد

بشررا رهنما حق را ولی کو 
بپرسید از حسن قبر علی کو

نه تنها دل هوای تربتت کرد
کفن خون گریه بهر غربتت کرد


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰