السلطان ابالحسن ابالحسن ابالحسن(۲)
السلطان ابالحسن.....
السلطان ابالحسن ابالحسن ابالحسن(۲)
السلطان ابالحسن.....
گر چه آلوده تن و نامه سیاه آمده ام
کن عنایت که به امید نگاه آمده ام
حرمت کعبۀ عشق و نگهت چشم خدا
به طواف حرمت غرق گناه آمده ام
خسته از سرکشیِ نفس ز حق بی خبرم
شب ظلمانی ام و در پی ماه آمده ام
نکند روی بگردانی و راهم ندهی
که به امید نگاه، این همه راه آمده ام
همه ی حاجت من دیدن رخسار شماست
" من بدین در، نه پیِ حشمت و جاه آمده ام "
همه ی هستی من اشک غم کرببلاست
زان سبب محضرتان جامه سیاه آمده ام
کربلا، کرب و بلا در دل ما ساخته است
کز غمش با شرر و شعلۀ آه آمده ام
دوست دارم صدات کنم تـوهـم منونـگا کـنی
مـن تـورونـگا کـنـم تـوهـــم مـنــوصدا کنی
قـربـون چـشـا ت بـرم از راه دوری اومـدم
جا ی دوری نـمــیـره اَگَـه به مـن نـگا کنی
دل مـن زنـدونِـیِـه تـوئی که تنها مـیـتـونی
قـفـســـو وا کـنــی و پــرنـــده رو رهـا کنی
میشه کـنـج حـرمـت گـوشـۀ قـلـب مـن باشـه
مـیـشــه قـلـب مـنـو مـثـل گـنـبـدت طلا کنی
توسرت شـلـوغـه زیردست وپات فـراوونَـن
ازخـدا مـیـخـــوام کـمـی به زیرپا نـگا کنی
تـوغـریبی و مـنـم غـریـبـم امّـا چی مـیـشـه
ایـن دل غــــریـبـه روبــا خــودت آشـنا کنی
دوست دارم توایوون آئینه ات صبح تاغروب
مـن با تـوصـفــا کـنــم تـوهــم مـنـودعا کنی
به و فای کـفـتـرای حـرمت مـنـم مـیـخـوام
کـفــتـری با شـم که تـنـهـا تـومـنـوهـوا کنی
د لـمـو گـره زدم به پـنجره ات دارم مـیـرم
دوست دارم تا من میام این گره هارو وا کنی
صدهزار دفعه ام شده پای ضریح زارمیزنم
تا د لـت یه با ر بـسـوزه دردمـو دوا کنی
دوست دارم که ازحالا توصبح محشرهمیشه
من رضا رضا بگـم تـوهـم مـنـو رضا کنی
ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم
السلام
ای چشمه ی فیض و سعادت السلام
هشتمین نورِ خدا برجِ ولایت السلام
السلام ای جلوه ی وَ الطُورِ سِنین السلام
آیه های روشنِ طاها و یاسین السلام
السلام ای ماهِ تابان کوکبِ اقبال ما
آن طلوعِ آستانت قبله ی آمالِ ما
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی مشهدت
جان به قربانِ تو و صحن و سرا وُ مرقدت
زنده ایم از برکتِ مِهر و ولایت یا رضا
چشمِ ما روشن از آن گنبد طلایت یا رضا
در بغل گیریم ضریحِ با صفایت یا رضا
یک زیارت سهمِ ما پایینِ پایت یا رضا
فخرِ ما این بس تو باشی سید و مولای ما
برکتِ دنیای ما وُ شافیِ عقبای ما
ای امام نور و رحمت منبعِ فیضِ خدا
گلشنِ مِهر و محبت مظهرِ جود و سخا
تو به امرِ حق شدی راهی بسوی خاکِ طوس
مقدمت بر چشمِ ما ای حضرتِ شمس الشموس
اقتدار کشورِ ایران همه از نامِ توست
روزیِ ایرانیان از سفره ی انعامِ توست
گر چه گشته دارِ غربت منزل و ماوای تو
شد ولی در قلبِ هر جان حقیقت جای تو!