میسوزه تموم تن من غریبم غریبم غریبم

دم آخری روضه خون غم شاه شِیب الخضیبم

 

منم یادگار غم و درد که از غصه لبریز آهم

دم آخری روضه خونم که من راوی قتلگاهم

 

دیدم خنجرو گذاشت روی حنجر حسین

نامرد از قفا برید لب تشنه سر حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

من هیچ موقع یادم نمیره توی کربلا قحط آبو

خودم توی خیمه شنیدم صدا ناله های ربابو

 

هنوز یادمه که لالایی میخوند با دل زار و مضطر

خودم بودم اونجا و دیدم زدن تیر به حلقوم اصغر

 

دیدم حنجرو برید دیدم حیرت حسین

دیدم خون اصغرو روی صورت حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...

 

چهار ساله بودم که رفتم با عمه منم به اسارت

هنوز یادمه که به ما و به عمه کردن جسارت

 

هنوز یادمه خنده هاشون امون از یهودی شامی

هنوز یادمه مارو بردن تو بزم شراب حرامی

 

دیدم چوب خیزرون میزد به لب حسین

شنیدم من ناله ی یا ربّ یا ربّ حسین

 

... ای کاش نمیدیدم ، نمیدیدم ، نمیدیدم ...